تفسیر آیه 19 سوره نحل

خداوند در آیه 19 سوره مبارکه نحل می‌فرماید:

 

«وَ اللَّهُ یعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ»

 

«و خداوند آنچه را پنهان مى‌کنید و آنچه را آشکار مى‌سازید، مى‌داند.»

 

سرور باطنی به جهت نعمت

 

در آیۀ سابق بیان شد: اگر فردی بخواهد شاکر نعمات الهی باشد باید نسبت به نعمت و جزئیات آن شناخت داشته باشد، این آیه در ادامه می‌فرماید: انسان شاکر علاوه بر معرفت نعمت و بکارگیری آن، باید در باطن به جهت در اختیار داشتن نعمت مسرور باشد؛ سپس فرح باطنی خود را در اعمال و رفتار ظاهری در قالب فعالیّت بیشتر آشکار سازد.

از این جهت که شکر ابتدا باید ریشه در قلب داشته باشد، سپس از قلب به سایر اعضاء و جوارح سرایت کند، خدای سبحان می‌فرماید: «من از نیّات شما آگاهم؛ می‌دانم نعمت برای چه کسانی و به چه میزان متعارف و برای چه کسانی و به چه میزان نامتعارف است؟ می‌دانم شناخت هرکس از نعمت، مجمل است یا مفصّل؟ مبهم است یا واضح؟ من می‌دانم چه کسانی در دل نیّت شکر دارند و چه کسانی نعمت برایشان عادی است و شکر قلبی ندارند! من از آنچه در درون خود پنهان کرده‌اید آگاهم.»

 

خودبینی، موجب کفران نعمت

 

یکی از مفسّرین دربارۀ عبارت «ما تُسِرُّونَ»می‌فرماید: «اگر کسی در سرّ و باطن خود، عامل بهره‌مندی از نعمت را «خود» بداند؛ به این معنا که استحقاق دریافت نعمت را داشته که خداوند آن نعمت را به او بخشیده است، کافر (کتمان کننده) محسوب می‌شود!»

این شخص در درون خود بر این باور است که انجام فلان عمل طبیعتاً او را مستحق دریافت چنین نعمتی کرده است! برای مثال اگر از نعمت سلامت یا امنیّت بهره‌مند است، به دلیل ورزش و تغذیه مفید یا بکارگیری دانش، عقل، تدابیر و ترفندهای خود اوست! این نگرش، موجب کفران نعمت است!

«کفر» به معنی «کتمان» است. زمانی که منیّـت و استحقاق فرد به چشم خود او بیاید و نقش حضرت حق را نادیده بگیرد و فراموش کند که مالک همۀ نعمات خداوند سبحان است، دچار کفران شده است.

منیّت از خانواده کدورت و تاریکی است. با تاریکی، نور، پشت پرده قرار می‌گیرد. به‌محض آنکه انسان برای خود وجودی قائل شود، قلباً دچار کفران نعمت شده است.

خداوند در هر نعمتی که به انسان عطا می کند از سرّ و باطن او آگاه است که نعمت را تنها از سوی حضرت حق می‌داند یا بخشی از نعمت را حاصل استحقاق خود و بخشی را نتیجۀ لطف و فضل پروردگار می‌بیند؟

 

آگاهی خداوند از شاکر بودن انسان

 

شکر، ریشه در قلب انسان دارد و اگر فردی قلباً شاکر باشد، آثار شکر قلبی او در اعمال و رفتارش نمایان می‌شود. خدای سبحان چون از سرّ افراد آگاه است از حقیقت شکر یا ناشکری آنان باخبر است.

مفسری می‌فرماید: «کسی که کسب نعمات را منسوب به علم، عقل، تدبیر و حتی دعای خود بداند نه وابسته به لطف و فضل خدای سبحان، مشرک است؛ زیرا خود را شریک خداوند قرار داده است.»

برای مثال فردی که در زندگی مشترک یا در تربیت فرزند موفق است، اگر عامل موفقیت خویش را همت، تلاش، مطالعات و تدابیر خود بداند و بگوید:«هرچند لطف خدا شامل حال من شده است؛ اما نقش تلاش من نیز بی‌تأثیر نبوده است!» چنین فردی مشرک است. او با قرار دادن تلاش و تدبیر خود در کنار لطف و فضل الهی به خدای سبحان شرک ورزیده است. البته مجدداً یادآوری می‌کنیم کفران نعمت که عنوان «مشرک» را بر فرد بار می‌کند بدین معناست که فرد حضور حضرت حق را نادیده می‌پندارد و خود را فاعل موفقیت‌ها یا خیرات خود می‌داند؛ به عبارتی گویا بر فاعلیت حضرت حق پرده انداخته و آن را پنهان کرده است.

قرآن می‌گوید: «خدای سبحان از آنچه در دل شما می‌گذرد آگاه است. او می‌داند شما در دل شاکرید یا کافر؛ سپاسگزارید یا کفران نعمت می‌کنید.»

 

مصرف صحیح نعمت

 

مفسری می‌فرماید: «اعطای نعمت از سوی حضرت حق باید فضای بندگی را برای انسان فراهم کند و او را خالصانه شاکر نعماتش گرداند؛ اما گاه نیّت افراد برای شکر (مصرف صحیح نعمات) امور غیر الهی است و تنها برای جلب محبوبیّت یا کسب مقام و جایگاه اجتماعی خود نزد مردم است.

قرآن می‌گوید: خداوند سبحان از انگیزه افراد مطّلع است؛ او می‌داند نیّت درونی آنان از شکر، جلب رضای خداست یا غیر خدا! اگر انسان خود را فاعل نعمات ببیند مشرک است؛ زیرا فاعلیت حضرت حق را نادیده گرفته است.

 

در کمین بودن خطر شرک

 

خطر شرک هر لحظه در کمین ماست، معمولاً افراد در آغاز هر کار تنها برمسبب الاسباب – خداوند – تکیه می‌کنند؛ امّا در اواسط، مبتلا به شرک می‌شوند و بیش از آنچه کار را به خدا نسبت دهند به خود نسبت می‌دهند و همین امر سبب بروز رذائل اخلاقی می‌شود. فرد احساس خود بزرگ‌بینی می‌کند یا دچار رذیلۀ منت‌گذاری می‌شود.

 

عامل شرک

 

مفسری می‌فرماید: «اگر انسان اسباب را جایگزین مسبب الاسباب -خدای سبحان -کند، کافر و در نهایت مشرک می‌شود.» مثلاً اگر کسی عامل منظّم بودن خود را وجود فردی بداند که نظم را به وی آموخته، مشرک است! زیرا چنین فردی فراموش کرده که خدای سبحان این معلم و یا راهنما را در مسیر زندگی او قرار داده است.

نگرش دقیق معلوم می‌کند که بسیاری از افراد نعمات یا خصایص ممدوح خود را به سببی نسبت می‌دهند و غافل از این هستند که در پشت پردۀ هر سببی، مسبب‌الاسباب است.

شاید مثال واضح‌تری موضوع را ملموس‌تر کند: بیماری که با مراجعه به پزشک و دریافت دارو بهبود می‌یابد اگر نقش خدای سبحان را در این امر نادیده بگیرد مشرک است؛ زیرا چنانچه حضرت حق ارادۀ مرگ او را کرده باشد، هیچ دارویی تأثیری بر بیمار ندارد و در نهایت جریان به مرگ فرد ختم می‌شود، این زمانی است که سبب و وسایل را موثر بدانیم نه مسبب‌الاسباب را.

البته این سخن منافاتی با دارو و پزشک به‌عنوان سبب مؤثر بر بیماری ندارد؛ اما نکتۀ مورد غفلت آن است که انسان از خاطر ببرد که تأثیر دارو و تشخیص پزشک عنایت حضرت حق است.

خداوند سبب‌ساز است و اگر عاملی در بهره‌مندی ما از نعمتی دخیل بوده، در واقع خداوند آن عامل یا سبب را مؤثر در زندگی قرار داده است.

 

کتمان مسبّب الاسباب، نماد ناشکری

 

کتمان مسبّب الاسباب و نگاه مستقلّ به اسباب، نماد ناشکری ماست. مرز شکر و کفر به‌حدّی به هم نزدیک است که به‌آسانی قابل تشخیص نیست؛ امّا خداوند به آنچه در دل افراد می‌گذرد آگاه است؛ او می‌داند که در درون ما نگاه به اسباب است یا به مسبب الاسباب!

 

 

«بر گرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب

مطالب مرتبط