تفسیر آیه 22 سوره نحل

خداوند در آیه 22 سوره نحل می‌فرماید:

 

«إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَالَّذینَ لا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ»

 

«معبود شما پروردگار یكتاست، و آنان كه اعتقاد به معاد ندارند، دل‌هایشان منكر (توحید) بوده و به آخرت ایمان نمی‌آورند و (در مقابل رسولان ) استکبار دارند.»

 

خدای یگانه و حقیقت ایمان

 

در آیه پیشین به معبودهای باطل و نداشتن حیات و شعور آنها اشاره شد. حال، مخاطبین آیه ممکن است بپرسند: «اگر از این معبودهای خود دست برداریم، چه کسی را عبادت کنیم؟» قرآن کریم پاسخ می‌دهد: «خدای شما، خدای یگانه است.» او اولین است و دومی ندارد، وجودی که هیچ شبیه و شریکی ندارد.

مفسران می‌فرمایند: شما نیازی ندارید در عالم سرگردان و متحیر بمانید، بلکه باید شیفته و واله معبودی شوید که هیچ مشابهی ندارد. حتی اگر شناخت کامل از او ندارید، باید به این توحید ایمان بیاورید.

 

علت انکار توحید؛ قلب منکر و ناتوانی در درک معبود یکتا

 

اگر سوال شود که با وجود اینکه معبود تمام خلائق خدای یکتاست، چرا گروهی متوجه او نمی‌شوند و یگانگی خداوند را انکار می‌کنند و از رؤیت معبود یکتا ناتوانند؟

قرآن کریم می‌فرماید: «آنان که به معاد اعتقاد ندارند، قلوب‌شان از ادراک توحید عاجز است.» قلوب جایگاه شناخت هستند؛ قلب‌ها یا عارف‌اند یا منکر. قلب عارف آشنای به حق و موحّد است و به معاد ایمان دارد، در حالی‌که قلب منکر ناآشنای به حق است. این قلب نمی‌تواند حق را بشناسد و در برابر آن کفر می‌ورزد. چنین قلبی، خدایی را که باید به وحدانیتش اعتراف کند، نمی‌شناسد و فاعلیت خداوند را کنار فاعلیت‌های دیگر قرار می‌دهد.

برای مثال، در درمان بیماری، فرد باور ندارد که خداوند شفا‌دهنده است و تنها به دارو، پزشک و … تکیه می‌کند. به اصطلاح عامیانه می‌گوید: «اول خدا، اما دکتر هم بی‌نقش نیست!» البته یادآور می‌شویم در اینكه ارادۀ خداوند از طریق اسباب جاری می‌شود، هیچ شكی نیست، سخن این است كه تأثیر دارو و درمان و تشخیص پزشك نیز ارادۀ حضرت حق است.

 

ریشه‌های ناتوانی در پذیرش توحید

 

در ادامۀ آیه آمده است: میان مبدأ و معاد تلازمی است؛ اگر کسی به خدای یکتا ایمان دارد، قیامت را نیز قبول دارد؛ زیرا خداوند برپادارندۀ قیامت است و اگر کسی مشرک به خداوند شد، قیامت را انکار خواهد کرد.

در قسمت قبل، سوالی مطرح شد که اگر معبود همۀ مخلوقات، خدای یکتاست، چرا گروهی از مردم متوجه این امر نمی‌شوند و یگانگی خدا را انکار می‌کنند؟

در ادامه، پاسخ داده می‌شود: کفر به‌معنای ستر (پنهان کردن) است. کافران از آن جهت که خود را تحت پوشش کفر مخفی کرده‌اند، از شناخت حضرت حق عاجز و ناتوانند. حقیقت این ناتوانی ریشه در استکبار ورزیدن‌شان در مقابل اولیای الهی دارد؛ زیرا خضوع در مقابل آنان که در رأس‌شان حضرات معصومین علیهم‌السلام قرار دارند، موجب رفع حجب و برطرف شدن موانع پذیرش توحید می‌شود.

 

نگاه به دنیا و تأثیر آن بر باور به آخرت

 

مفسری می‌گوید: آخرت به‌معنای آخر دنیاست؛ دنیا خط پایانی به نام آخرت دارد. اگر کسی اقامت در دنیا را جدی بگیرد، طبیعی است که خط پایان را نمی‌پذیرد. نگاه افراد به دنیا پذیرش‌شان را نسبت به آخرت معلوم می‌کند؛ آیا آنان دنیا را مکانی برای اقامت دائم می‌دانند یا معبدی برای بندگی؟

نوع نگاه هر کس به دنیا در شکل‌گیری اعتقاداتش نقش‌آفرین است. اگر دنیا را جایگاهی ابدی و اقامتگاهی دائمی ببیند، تمام فکر و ذکرش را به دنیا مشغول می‌سازد و برای اسباب آن تأثیر بسزایی قائل می‌شود. اما اگر دنیا را جایگاهی موقّت و پلی برای عبور ببیند، تمام همّ و غمّ خود را به ماوراء آن مصروف می‌دارد.

 

نکوهش دنیا در کلام امیرالمؤمنین

 

«أَلَا إِنَّ الدُّنْیا دَارٌ لَا یسْلَمُ مِنْهَا ….. فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِی الْعُقُولِ كَفَیءِ الظِّلِّ، بَینَا تَرَاهُ سَابِغاً حَتَّى قَلَصَ وَ زَائِداً حَتَّى نَقَصَ.»[1]

«بدانید، كه دنیا سرایى است كه كس از گزند آن در امان نماند،….دنیا در نزد خردمندان همانند سایه زوال ظهر است، كه هنوز گسترده نشده، روى به كوتهى نهد و هنوز افزون نشده، نقصان پذیرد.»

شارحین می‌گویند: این خطبه در نکوهش دنیاست. دنیا خانه‌ای است که کسی از آن سالم نمانده است، مگر با اعمال پاکی که در آن انجام دهد، و با چیزی که برای دنیا انجام شود، نجات پیدا نکند.

 

دنیای فانی و آزمون انسان‌ها

 

یکی از مفسران می‌گوید: «مردم برای امتحان به دنیا مبتلا شده‌اند و آنچه را از دنیا محض دنیا برداشته‌اند از دستشان می‌رود و در قیامت نسبت به آن بازخواست می‌شوند، و آنچه از دنیا برای آخرت گرفته‌اند، بر آن وارد می‌شوند و در آن اقامت می‌کنند.»

دنیا در دید خردمندان همانند سایه در حال برگشت است؛ وقتی که آن را در حال گسترش می‌بینی، جمع می‌شود، و وقتی که رو به افزایش می‌نگری، رو به کاهش می‌رود.

 

خضوع در مقابل اولیای الهی؛ نشانه ایمان به خدا و قیامت

 

در قسمت پیشین بیان شد که استکبار در مقابل اولیای الهی از عوامل نپذیرفتن یکتاپرستی کافران است. در ادامۀ این مبحث گفته می‌شود، از مفهوم مخالف این دلیل معلوم می‌شود که علامت خداباوری و قیامت‌باوری، خضوع در مقابل نمایندگان الهی (رسولان و اولیاء) است.

قبول و پذیرش خداوند با خضوع در مقابل اولیاء او ظهور پیدا می‌کند؛ در واقع، نمایش عظمت حق‌تعالی با تعظیم در مقابل اولیای الهی صورت می‌گیرد.

 

خوی استکبار و رابطۀ آن با ایمان و پذیرش سخن حق

 

اگر کاربرد این قسمت از آیه را در رابطه با خویش جویا شویم، خواهیم گفت هر کس جهت بررسی استکبار درونی خود باید ببیند زمانی که سخن حقی بر وی عرضه می‌شود که با فرهنگ جمعی یا سلایق فردی او سازگار نیست، آن را می‌پذیرد و در مقابل آن خضوع دارد یا مخالفت می‌کند و درصدد توجیه خلاف خود بر می‌آید؟ پذیرش و یا نپذیرفتن، نشانگر استکبار یا استکبار نداشتن فرد است.

استکبار با وجود اینکه از صفات اخلاقی است، اما زیرساخت اعتقادی دارد. حقیقتاً،  تمام خلقیات ناصحیح ریشه در اعتقادات دارند.

کسی که سخن حق را نپذیرد، گویندۀ آن -خدای سبحان- را نمی‌پذیرد. مستکبر ظاهراً در مقابل سخن حق خضوع ندارد، اما در نگاهی عمیق‌تر منکر خدای سبحان است و چون منکر خدا شود، پذیرای قیامت نیست.

 

 

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] فرازهای از خطبه 62 نهج البلاغه ( فیض الاسلام)

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب

مطالب مرتبط