خداوند در آیه 23 سوره نحل می فرماید:
«لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرينَ»
«قطعاً خدا آگاه است از آنچه پنهان مىسازند و از آنچه آشكار مىنمايند (و هيچ چيزى از عقايد و اقوال و افعال آنان از ديد خدا نهان نمىگردد و ايشان را در برابر همه اينها بازخواست میكند، و مستكبران را عقاب مىنمايد) چرا كه مستكبران را دوست نمىدارد.»
محبوبیّت نزد خدا
در آیۀ پیشین روشن شد که پذیرش یکتاپرستی، تنها در گرو خضوع عملی در برابر پیشوایان الهی و اولیای خداوند معنا مییابد؛ چراکه بندگی حقیقی با تسلیم در برابر حجتهای الهی بهکمال میرسد.
اگر این پرسش مطرح شود که استکبار ورزیدن چه زیانی برای انسان دارد؟ باید گفت: استکبار، انسان را از محبوبیت نزد خداوند محروم میسازد. در مقابل، تواضع و فروتنی، بهویژه در برابر اولیای الهی عامل جذب محبت و قرب الهی است.
از «إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ» دو نکتۀ مهم قابل برداشت است:
- بهطور ضمنی، روشن میشود که خدای سبحان قطعاً متواضعان را دوست دارد، هرچند در قرآن کریم، بهصراحت بشارتی درباره محبت الهی نسبت به آنان نیامده است. در عوض، خداوند محبت خود را نسبت به گروههایی چون محسنین، توبهکنندگان، پاکان، متوکلین، عادلین و پرهیزکاران بهصراحت بیان کرده است:
«إِنَ اللَّهَ يُحِبُ الْمُحْسِنين»[1]
«إِنَ اللَّهَ يُحِبُ التَّوَّابينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرين»[2]
«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ» [3]
«إِنَ اللَّهَ يُحِبُ الْمُقْسِطين»[4]
«إِنَ اللَّهَ يُحِبُ الْمُتَّقين»[5]
با این حال، نامی از متواضعان بهعنوان محبوبان خدا بهصورت رسمی نیامده است. شاید راز این سکوت آن باشد که متواضعان واقعی، بهدلیل فروتنی قلبی، خود را شایستۀ بشارت رسمی نمیدانند؛ و همین اشارۀ ضمنی از سوی حضرت حق برایشان کافی است و قدردان آن هستند.
- نکتۀ دوم آن است که انسان نباید حتی به اندازۀ سرسوزنی گرفتار استکبار در برابر اولیای الهی شود؛ چراکه کمترین میزان استکبار، انسان را از دایرۀ محبوبیّت نزد خداوند خارج میکند.
معیار تشخیص مستکبر
یکی از مفسران میفرماید: تکبّر دو نماد آشکار دارد:
- انکار حق؛
- نگریستن به خلق با دیدۀ تحقیر.
بر اساس این تفسیر، هرکس که گرفتار این دو صفت باشد، محبوب خدای سبحان نخواهد بود. اما در مقابل، آنکس که در برابر حق تسلیم است، حتی اگر پذیرش حق به زیان شخصیاش تمام شود، در پیشگاه الهی عزیز و گرامی است؛ زیرا مردم، بهعنوان بندگان و عیال خداوند، جایگاهی ویژه نزد او دارند؛ و این نوع نگاه، انسان را از صفت مستکبر بودن دور میسازد. حقپذیری، نهتنها نشانۀ تواضع، بلکه معیار سنجش قرب یا بُعد انسان از حضرت حق است
حقپذیری موحد
مفسری میفرماید: موحّد حقیقی، حقپذیر است و آن را در هر لباس و زبانی میپذیرد. او سخن و فعل فرستادگان حق را میپذیرد و در برابرشان خضوع دارد. موحّد بودن با حقناپذیری، ناسازگار است؛ چراکه ممکن نیست کسی به یگانگی خداوند ایمان داشته باشد؛ اما در برابر حق تسلیم نباشد.
تکبّر، صفتی پنهان در درون انسانهاست؛ اما خدای سبحان از آن آگاه است و گاهی با قرار دادن افراد در معرض آزمون، استکبار درونی آنان را آشکار میسازد.
تکبّر از صفات شیطانی است. ابلیس، سالیان دراز در میان فرشتگان بود، اما تکبّر او پنهان باقی مانده بود تا آنکه به فرمان خداوند سبحان مأمور به سجده بر آدم شد. در آن لحظه، استکبار ورزید و از سجده کردن خودداری کرد.
سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۲ میفرماید:
«قالَ ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طين»
«خداوند به او گفت: چه چيز تو را بازداشت از اين كه سجده ببرى، وقتى كه من به تو دستور «تعظيم و تواضع براى آدم» دادهام؟ «ابليس از روى عناد و تكبّر پاسخ» گفت: من از او بهترم. چرا كه مرا از آتش آفريدهاى و او را از خاك.»
مستکبر، مبغوض خداوند؛ در هر لباس و در هر مقام
آنچه از واژۀ «الْمُسْتَكْبِرِينَ» استنباط میشود، این است که هیچ مستکبری محبوب خدای سبحان نیست؛ چه این استکبار در برابر پذیرش توحید، رسالت و ولایت باشد و چه در برابر پذیرندگان حق. اگر کسی در برابر حق یا اهل حق تکبّر ورزد، در هر صورت مبغوض پروردگار است.
تکبّر پنهان، آزمونی پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله
استکبار، با آنکه امری پنهان در درون افراد است؛ اما خدای سبحان از آن آگاه است. نگاهی به تاریخ نشان میدهد که پس از رحلت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، منافقین در برابر حضرت علی علیهالسلام موضعی مستکبرانه گرفتند. آنان در مقابل اوامر و نواهی الهی قد علم کردند و از پذیرش آن سر باز زدند. این سرپیچی از فرمان خداوند، در نهایت به استکبار در برابر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نیز انجامید.
تکبّر و نپذیرفتن حق از سوی منافقان، از زمان حیات پیامبر نیز وجود داشت، اما در آن دوران پنهان بود. هرگاه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، امیرالمؤمنین علیهالسلام را بهعنوان جانشین خود معرفی میکرد، منافقان در دل از پذیرش آن ابا میکردند. با این حال، پس از رحلت پیامبر اکرم، این کینه و استکبار درونی بهصورت علنی و آشکار بروز یافت و پرده از چهرۀ منافقان کنار رفت.
تکبّر پنهان؛ ریشۀ بسیاری از مشکلات
استکبار قلبی حتی اگر اندک باشد، اثر خود را بر جای میگذارد. البته این تکبّر، نسبی است؛ یعنی هر کس بهنسبت جایگاه و موقعیت خود نسبت به دیگران دچار استکبار میشود. برای مثال، کسی که از نظر علمی در مرتبهای بالاتر قرار دارد، ممکن است نسبت به فردی با سطح علمی پایینتر تکبّر ورزد؛ زیرا خود را شایستۀ آن مقام میداند و دیگران را تحقیر یا تضعیف میکند.
تمامی رذایل اخلاقی، از جمله تکبّر، زمینهساز بروز مشکلات و ابتلائاتی در زندگی انسان میشوند. با این حال، بسیاری از افراد از علت واقعی این مشکلات غافلاند و به ریشههای درونی آن توجه ندارند.
ترکِ أولی در پذیرش ولایت
در کتاب بحارالانوار، در بابی مفصل، از پیامبرانی یاد شده است که در دل، نسبت به پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام دچار تردید شدند؛ هرچند بلافاصله توبه و استغفار کردند. با این حال، همین ترکِ أولی موجب شد که گرفتار ابتلائات خاصی شوند.
حضرت ایّوب علیهالسلام دچار بیماری سخت و طاقتفرسایی شد، حضرت یونس علیهالسلام در شکم ماهی گرفتار آمد و حضرت یوسف علیهالسلام نیز توسط برادرانش به چاه افکنده شد. این حوادث، در نگاه روایی، نه صرفاً رویدادهایی طبیعی، بلکه جلوههایی از پیامدهای دقتبرانگیز ترک أولی در مسیر ولایت الهی تفسیر شدهاند.
راه رسیدن به محبوبیت الهی
با توجه به اینکه انسان فطرتاً مشتاق محبوببودن نزد خداوند است، راه بهرهمندی از این موهبت الهی، دوری از تکبّر و آراستگی به تواضع واقعی است.
تکبّر، صفتی پنهانی و باطنی است که هرکس باید با مدد الهی، خود را از آن تطهیر کند تا در زمرۀ محبوبان حضرت حق قرار گیرد. تنها تمسّک به ظواهر تواضع برای رسیدن به این مقام کافی نیست؛ همانگونه که صرف اقامۀ نماز، فرد را بهتنهایی از استکبار بازنمیدارد.
تواضع باید نخست از دل برخیزد و خضوع قلبی پیدا شود؛ سپس این حالت در اعضا و جوارح منعکس و در رفتار، گفتار و حرکات فرد جلوهگر شود. آنگاه است که انسان نهتنها متواضع بهظاهر، بلکه خاشع حقیقی خواهد بود.
تواضع؛ نخستین جلوۀ بندگی
خدای سبحان در معرفی عباد الرّحمان میفرماید:
«وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[6]
«و بندگان (خوب خداى) رحمان كسانی هستند كه آرام (و بدون غرور و تكبّر) روى زمين راه مىروند (و تواضع در حركات و سكنات ايشان و حتّى در راه رفتن شان آشكار است)، و هنگامى كه نادانان (به ناروا) خطابشان کنند، سلام گویند.»
تواضع، نخستین صفتی است که در برخورد اولیه از یک بندۀ خدا آشکار میشود، و این ویژگی در رویارویی با بندگان حقیقی خداوند بسیار برجسته و چشمگیر است.
متواضعان در زمرۀ محبوبان خدای سبحان قرار دارند، و خداوند نیز دارایی و نعمتهای خود را در راه محبوبانش به کار میگیرد. از آنجا که او مالک مطلقِ عالمِ مُلک و ملکوت است، چیزی نیست که برای محبوب خود دریغ کند. تواضع نهتنها دروازۀ محبوبیت الهی است؛ بلکه راهی است به سوی افاضۀ رحمت، عنایت و رزق خاصّ پروردگار. همچنانکه قرآن کریم به این امر تصریح میکند:
« لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض»[7]
«آنچه در آسمانها و زمین است از آنِ خداست.»
این دارایی را برای متواضعین که محبوب او هستند، مصرف میکند و به نامشان سند میزند.
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره بقره/ آیه 195
[2] سوره بقره ، آیه 222
[3] سوره آل عمران، آیه 159
[4] سوره مائده، آیه 42
[5] سوره آل عمران، آیه 76
[6]. سوره فرقان، آیه 63.
[7] سوره بقره، آیه 284