خداوند در آیه ۳۹ سوره مبارکه مریم میفرماید:
«وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ «
«ای پیامبر! به آنان هشدار بده در مورد یوم الحسرة زمانی که امر به پایان رسیده است، در حالیکه آنان در غفلت هستند و ایمان نمیآورند.»
ضرورت انذار ظالمین
مرجع ضمیر«هُمْ» به ظالمین در آیه سابق عود داده میشود؛ یعنی ظالمین به انذار نیاز دارند؛ زیرا از طریق بشارت پرورش پیدا نمیکنند؛ بلکه شاید از طریق انذار و ترساندن، تحولی در آنان ایجاد شود.
خواجه عبدالله انصاری میفرماید: «انذار» صرفا برای ترساندن استفاده نمیشود، بلکه توجه دادن به موجودی خویش است. پیامبران به اذن الهی مأمورند که ظالمان را با داراییها و توانمندیهای خود آشنا کنند.
ظالم کیست؟
ظالم کسی است که به دلیل شدت اشتغال به این عالم، از سرمایۀ خود غافل است و از طریق پیامبر متوجه این سرمایه میشود؛ اما فرد ظالم با ادامۀ ظلم، قابلیت بهرهبرداری از سرمایۀ خویش را از دست میدهد.
مفسری گوید: «گویا این آیه پاسخ به یک سؤال در تقدیر است: ظالمین سؤال میکنند چگونه ممکن است برای رسیدن به نعمات باقی از لذات این دنیا گذر کرد؟ پیامبر به آنان یادآوری میکند که آنقدر در قیامت حسرت میخورند که ذرهای از این لذات باقی نمیماند.»
انذار پیامبر
پیامبر ظالمین را به «یومالحسرة» انذار میدهد، روزی که عموم مردم گرفتار حسرت میشوند و پروندۀ عمل بسته میشود و امکان انجام وظیفه وجود ندارد. «یوم الحسرة» برای اهل ادعا و هم چنین برای افرادی که برای اسباب نقش قائلاند، بسیار دردناک است؛ چون در قیامت از باطن اسباب پردهبرداری میشود و ناپایداری و ناکارآیی اسباب هویداست. نیکوکاران پس از پایان محاسبه از کمبود حسنات خویش حسرت میخورند و بدکاران از انجام اعمال نادرست خویش در حسرت هستند.
در آیۀ سابق به سمیع و بصیر بودن ظالمین در قیامت اشاره داشت و در این آیه خداوند می فرماید: «پیامبر! غافلان را امروز متوجه یومالحسرة کن تا از غفلت خود جدا شوند.»
انواع ظالمین
از آیه استنباط میشود که ظالمین طیف گستردهای دارند که اعم از نیکوکاران و بدکاراناند. نیکوکاری که از تمام توان خود برای انجام حسنه استفاده نکند، به نوعی به خود ظلم کرده است و ظالم محسوب میشود؛ چون در حریم بندگی کوتاهی کرده و حق بندگی را به جا نیاورده است. بدکاران نیز با انجام سیئات، بیشترین میزان ظلم به خود را دارند و ظلمت حقیقی را بر وجود خود وارد کردند؛ در نتیجه به انسانیت خود آسیب رساندند.
ظالمین در زمان مرگ از موجودی و توانایی و رمز آفرینش خود غافل بودند که در نهایت از بندگی حق غافل شدند، تمام مشکل آنان در بیایمانی است که مستمراً زندگی آنان را فرا گرفته است و اگر فرصت دیگری به آنان داده شود، ایمان نمیآورند.
بیاعتقادی اهل دنیا به آخرت
آیه بر این مطلب اشاره دارد که اهل دنیا اصلا به آخرت ایمان ندارند و مرگ را پایان زندگی خود میدانند؛ در حالی که با مرگ زندگی جدیدی آغاز میشود.
آیتالله جوادی آملی در ذیل آیۀ «کُلُ نَفسٍ ذائِقَةُ المَوت»[1]« هر نفسی، چشندۀ مرگ است.» می فرماید: «مرگ فعل انسان است؛ چون انسان دائم مرگ را میچشد؛ در حالی که انسان از فعل دائم خود، یعنی مرگ در غفلت است. هنگامی انسان مرگ را میچشد که چیزی بهنام مرگ باقی نمیماند و مرگ تمام میشود.»
در واقع از شروع عالم دیگر، مرگی وجود ندارد و چشیدن مرگ فقط در این عالم صورت میگیرد.
ارتباط غفلت در دنیا و بیایمانی در هنگام مرگ
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود:
«إِنَّ اَلْمَوْتَ فَخَرَ فِی نَفْسِهِ فَقَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لاَ تَفْخَرْ فَإِنِّی ذَابِحُكَ بَيْنَ اَلْفَرِيقَيْنِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ أَهْلِ اَلنَّارِ ثُمَّ لاَ أُحْيِيكَ أَبَداً»[2]
«مرگ در درون خودش به خود فخر کرد، خدا به مرگ فرمود: به خود فخر نکن! من تو را بین دو گروه اهل دوزخ و اهل بهشت ذبح میکنم و دیگر برای تو حیاتی نیست.»
و در روایت های دیگر آمده است:مرگ به صورت گوسفند سیاه و سفید در قیامت بین دو گروه بهشت و جهنم قرار می گیرد و خدا هر دو گروه را صدا میزند و میگوید این را میشناسید؟ این همان مرگی است که در دنیا از آن میترسیدید. اهل بهشت میگویند: «خدایا، مرگ را بر ما وارد نکن.» اهل آتش میگویند: «خدایا، مرگ را بر ما وارد کن.» بعد مرگ در مقابل هر دو گروه ذبح میشود و خداوند به هر دو گروه اعلام میکند:«دیگر مرگی وجود ندارد.» جهنمیها مخلد در جهنم و بهشتیها مخلد در بهشت میشوند. بعد از این ندا، اهل بهشت به گونهای خوشحال میشوند که اگر میتوانستند، همگی از خوشحالی میمُردند و اهل آتش هم آنقدر از غصه ناراحت میشوند که اگر امکان مرگ بود، همه میمُردند.»[3]
از آیه استنباط میشود که غفلت در دنیا، ایمان در زمان مرگ را سلب میکند. اگر بندهای مایل است با ایمان کامل و عنوان مؤمن از دنیا برود، باید در این عالم توجه به مبدأ و معاد داشته باشد.
هیچ مفری از مرگ وجود ندارد و مرگ هر کسی امضا شده است و خود ظالمین هم به مرگ ایمان دارند؛ اما به جهت استغراق در دنیا حتی زمان مرگ هم ایمان نمیآورند. در واقع ظالمین از حکم مرگ غافلاند و از اینکه دورۀ لذات دنیوی منقضی میشود و به پایان میرسد، در غفلت بهسر میبرند.
گفتنی است افرادی که برای مرگ آماده نشدهاند در هنگام مواجهه با مرگ حسرت میخورند. امکان آمادگی برای همه میسر است؛ اما بزرگترین ظلمی که انسان به خود دارد آن است که خود را برای مرگ آماده نمیکند.
آیا یومالحسرة برای همگان است؟
به نقل بعض مفسرین یومالحسرة برای همه نیست؛ چون «فَریقٌ فِی الجَنَّةِ وَ فریقٌ فِی السَّعیر»[4]«گروهى در بهشت و گروهى در آتش سوزانند.» بودن در جمع خوبان موجب تکمیل نواقص بشر میشود. اگر فردی مسیر درست را انتخاب کند؛ ناخودآگاه بخشی از حسنات اولیای خداوند به عنایت حضرت حق به پروندۀ او منتقل میشود. حضور در بهشت همراهی با خوبان عالم را به همراه دارد که حسرت را از انسان سلب میکند.
در نگاه دیگر همراهی با بزرگان خیال راحتی را برای فرد رقم میزند و تمام امکانات را برای او مهیا میکند.
اگر مسیر درست انتخاب شود و همراهی با اولیای الهی نصیب بنده شود، کم توجهیها و کمبودها با کرامت آنان رفع میشود؛ بنابراین حسرت فقط برای افرادی است که ایمان ندارند، البته مؤمنین هم برای فرصتهای فوت شده که در اثر مسامحه و سهلانگاری بر آنان عارض شده است، در صحنۀ قیامت حسرت میخورند.
معنای انذار
«وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ» مفسری گوید: «انذار» در باب افعال بهمعنای توجه دادن است که به یکباره صورت میگیرد. هر غافلی، با انذار، قانوناً مورد توجه قرار میگیرد؛ اما فرد بیایمان آنچنان مست دنیا شده است که انذار را نمییابد. امکان رشد خاص برای همه فراهم شده است؛ اما ظالمین به خود ظلم کردهاند و با غفلت استعدادهای خود را نابود میکنند.
ای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کاز تو ناید هیچ کار
علامت غافل
«وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ» علامت واضح انسان غفلتزده، غفلت از آخرت است؛ یعنی مرگباور نیست. غفلت مانع جدایی انسان از عالم دیگر میشود؛ به همین جهت نهایت دید او مادی است و غیر از این عالَم، عالم دیگری را نمیبیند.
یکی از رذائل اخلاقی تنگنظری است و یکی از مصادیق تنگ نظری آن است که کلّ دنیا چشم انسان را پُر کند و از دیدن عالم دیگر باز ماند.
تاریخ جلسه: 1399.12.2- جلسه هجدهم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] . سوره عنکبوت، آیه 57
[2] . بحار الأنوار، ج 8، ص ۳۴۹
[3] . الفصول المهمة، ج 2، ص 373
[4] . سوره شوری، آیه 7