خداوند در آیه ۴۰ سوره مبارکه مریم میفرماید:
«إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَیْهَا وَإِلَیْنَا يُرْجَعُونَ»
«حتماً ما با همۀ قدرت خود وارث زمین هستیم و وارث افرادی که روی زمین هستند و به سوی ما رجوع میکنند.»
خدای سبحان، وارث زمین
خداوند سبحان با همۀ قدرت، خود را بهعنوان وارث زمین و ساکنان زمین معرفی میکند. در ارث مالکی به جای مالک دیگر مینشیند و دادوستد با بقیۀ افراد انجام میدهد. در دادوستد معمولی یکی از افراد مالک عوض است و دیگری مالک معوَّض؛ یعنی مالکیت شخص نسبت به پول تغییر میکند و کالا را میگیرد. در همۀ دادوستدها دو مالک وجود دارد؛ اما در ارث یک مالک وجود دارد؛ زیرا یک مالک از دنیا میرود و در عوض او مالک دیگری قرار میگیرد.
در قیامت مالکیت حقیقی خداوند آشکار میشود. خداوند مالکیت حقیقی خود را در قیامت متذکر میشود که مالک حقیقی در عالم اکوان اوست. مؤمنین از همین دنیا مالکیت حقیقی خداوند را با تمام وجود لمس کردهاند. اگر بنده مالکیتی برای خود ببیند، مالکیت حقیقی خداوند را نمییابد.
توهم آزادی
بعضی از افراد توهم دارند که آزاد آفریده شدهاند! اما در حقیقت همۀ افراد بندۀ خداوند هستند؛ زیرا وقتی خداوند وارث زمین است؛ یعنی او مالک است و همه مملوک او هستند؛ بدین جهت بهترین و کاملترین تدابیر را برای بندهاش در نظر میگیرد. کاملترین تدابیر برای بندهای صورت میگیرد که مُهر بندگی را بر پیشانی خود زده است؛ در نتیجه ارزش و قیمت این مِلک افزایش مییابد. اگر انسان، در طول زندگی، از مالکیت خداوند گریز داشته باشد، ارزش ملک او هم روز به روز کاهش مییابد و در نهایت بهعنوان وجودی بیارزش بر مالک علیالاطلاق وارد میشود.
چه بسا افرادی که در این عالم احساس مالکیت میکنند؛ در نتیجه مالکیت خداوند را در عالم نظارهگر نیستند؛ زیرا عالم دیگری را باور ندارند؛ اما اگر مالکیت خود را اعتباری و موقت بدانند، همۀ توجه خود را برای سرمایهگذاری قیامت بکار میگیرند.
ارتباط بیمعرفتی و غفلت از مالکیت حقیقی
بیمعرفتی به خداوند غفلت از مالکیت حقیقی را رقم میزند. اگر انسان بیابد که مالک علیالاطلاق خداوند است، با اختیار خود دائماً بهسوی خداوند در حرکت است تا زمان رجوع نهایی برسد؛ اما اگر فردی خود را مالک در نظر گیرد، بهراحتی از ملک خود جدا نمیشود. بر خلاف مؤمن که خود را مِلک خدا میبیند، و بهراحتی جان میدهد؛ به همین جهت به مجرد اشارۀ مالک، خود را تقدیم میکند؛ اما ظالم همه چیز را ملک خود میداند و این پایداری مالکیت را در ذهن خود تثبیت کرده است.
دریافت منافع و قبول مالکیت خداوند
آنچه مهم است آن است که دریافت منافع الهی منوط به یافتن و قبول مالکیت خداوند است؛ بنابراین یقین به ملکیت الهی مؤمن را پوشش میدهد. خداوند جوادی است که ذرهای نیاز به موجودی و سرمایۀ خود ندارد. اکثریت مردم از مالکیت خداوند غافلاند و خود را مالک میدانند؛ بدین جهت بندگی خداوند را برای دفع ضرر یا جلب منفعت انجام میدهند.
بیتردید به میزانی که آدمی در جادۀ بندگی حرکت کند، خداوند بر خود واجب میکند که منافع لازم را در اختیار بنده قرار دهد و آسیبها را از او دور کند.
«إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ»[1]
«زمین ملک خداست و به هر کس بخواهد به ارث میدهد.»
بعضی مفسرین گویند: «چقدر فرق است بین فردی که وارث او فرزندش باشد و فردی که وارث او خدا باشد؛ زیرا این مالک ذرهای به ارث نیازمند نیست و پایداری حقیقی خود و ناپایداری انسان را مستمراً متذکر میشود.»
رجعت بهسوی خدا
«إِلَیْنَا يُرْجَعُونَ» مقدم شدن جار و مجرور افادۀ حصر میکند؛ یعنی فقط افراد بهسوی ما رجوع دارند و هیچ مرجع دیگری برای آنان وجود ندارد. نکتۀ قابل توجه این است که قانوناً در زندگی مؤمنین حقیقتِ «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»[2] «همانا ما از آن خداییم و به سوی او بازمیگردیم.» حاکم است. مؤمن خود را مِلک خداوند میداند و با اختیار خود بهسوی او رجوع دارد؛ اما اگر کسی به خود ظلم کرد، گرفتار رجوع قهری خداوند میشود؛ یعنی با اجبار، به سمت خداوند برگردانده میشود.
از آن جهت که مؤمن رجوع اختیاری به سوی خداوند دارد، مرگ برای او بسیار لذتبخش است؛ کما اینکه در روایت وارد شده است که مرگ حمام مؤمن محسوب میشود؛ زیرا مؤمن را از همۀ آلودگیها و تنگنای عالم ماده خلاص میکند.
رجوعی خوشایند
از آن جهت که مؤمن، دائم رجوع بهسوی خداوند دارد رجوع او ناخوشایند نیست؛ اما اگر فردی ظالم باشد، رجوع او بهسوی خداوند قهری محسوب میشود و نفس این رجوع برای او عذاب است؛ زیرا او همیشه از حضور مولا گریز داشته و رجوع او همیشه با جبر و قهر الهی بوده است؛ پس این صحنه برای او بسیار دردآور است.
تاریخ جلسه: 9/12/1399 – ادامه جلسه هجدهم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] . سوره اعراف، آیه 128
[2] . سوره بقره، آیه 156