خداوند در آیه ۴۱ سوره مبارکه مریم می فرماید:
«وَ اذْكُرْ فِی الْكِتابِ إِبْراهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا»
«و در اين كتاب، ابراهيم را ياد كن، كه او پيامبرى راستگو و راستكردار بود.»
ضرورت ذکر صالحین
در این آیه خداوند ذکر و یاد صالحین را واجب و لازم میداند؛ زیرا در یادآوری صالحین قطعاً برکات خاصی وجود دارد. با اشاره به گوشه گوشۀ زندگی خوبان، روشنگریها و راهنماییهای خاصی برای بندگان صورت میگیرد.
خداوند در این آیه به پیامبر میفرماید که ابراهیم علیهالسلام در قرآن را یادآوری کن. یادآوری ابراهیم علیهالسلام در قرآن خارج از هر گونه مبالغهای است. با این یادآوریوری حقیقت ابراهیم علیهالسلام که ذرهای انحراف در او راه نیافته است، برای سایرین تبیین میشود. هر چه در قرآن از شخصیت ابراهیم علیهالسلام بیان میشود، ترسیم حقیقت وجودی اوست. این یادآوری فقط برای افرادی مفید است که مرجع زندگی خود را قرآن قرار دادهاند و با مراجعه به قرآن خط سیر صحیح را دریافت میکنند.
ذکر خوبان در قرآن بیانکنندۀ این حقیقت است که در طول تاریخ همۀ انبیا با چالشها و ناهنجاریهای خاصی مواجه شدند که گاه از طریق نزدیکان بر آنان وارد شد؛ اما ذرهای و لحظهای عقبنشینی نداشتند.
صفات حضرت ابراهیم
حضرت ابراهیم در آیه با دو واژۀ «صدّیقاً» و «نبیّاً» معرفی میشود. «صدیق» به کسی گویند که همۀ گفتار و رفتار او با واقعیت مطابقت دارد و صادقانه به همۀ تعهدات خود عمل میکند. نکتۀ قابل تأمل اینکه «صدیقبودن» ابراهیم قبل از «نبیبودن» او ذکر میشود؛ زیرا ذکر صدیقین برای راهنمایی بشر بسیار ضروری است و گویا آنان با قول و سیرۀ خود آموزش صدق را بر عهده دارند که موجب پرورش افراد صادق میشوند.
«إِنَّهُ كانَ صِدِّيقا» همۀ گفتار ابراهیم حق بود و بدین جهت بر مکالمۀ حضرت با عموی خویش هیچ خدشهای وارد نیست؛ چون ابراهیم صدیق بود.
معرفی صدیقین
«صدیقین» باید بهعنوان اسوه و الگو معرفی شوند؛ چون خدای سبحان به همۀ مردم امر به تبعیت از ابراهیم را فرمود. تبعیت از ابراهیم امر عقلايی است.
در آیه ۱۳۰ سورۀ بقره خداوند میفرماید:
«وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِی الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ»
«كيست كه از آئين ابراهيم روى بگرداند، مگر كسى كه خود را (فريب داده و) بىخردى كند.»
«صدق» علامت واضح عقلانیت است. خدای سبحان به همۀ عقلای عالم امر میکند که از عاقلی همچون ابراهیم تبعیت کنند؛ بنابراین صداقت نماد خرد افراد است.
ارتباط توحید و صدق
مفسری گوید: «ندای توحید، ندای صادقانه در عالم است و حضرت ابراهیم بهعنوان جلودار موحدین معرفی شد؛ بنابراین هرگونه شرکی، دروغ محسوب میشود؛ چون هیچ وجودی شریک خداوند در عالم نیست.» اعتماد بر اسباب و وسائل به نوعی ورود دروغ در زندگی است. بین امور اخلاقی و اعتقادی تلازم وجود دارد. از مهمترین امور اخلاقی صداقت است و کذب به نوعی شرک محسوب میشود. هر فرد صادقی موحد است و هر انسان موحدی صادق است؛ زیرا با خدابینی در عالم، ضرورتی برای دروغ نمییابد. در زندگی انسان موحد هرگز دروغ راه نمییابد.
صداقت، لازمۀ نبوت
از آیه مشخص میشود که لازمۀ «نبوت»، «صداقت» است؛ اما لازمۀ صداقت نبوت نیست؛ بنابراین «صدیق» از چنان اعتباری بهرهمند است که میتواند به مقام نبوت برسد. بعضی از مفسرین معتقدند که «صدیق» فردی است که نیک میداند که در این عالم نقش و وجودی ندارد؛ به همین جهت همۀ زندگی خود را در محضر خداوند میداند و دائم نظارهگر حول و قوۀ الهی است.
ارتباط صداقت و عصمت
صداقت به نوعی عصمت و مصونیت از گناه را به همراه دارد؛ چون در هیچ گوشهای از عالم خداوند مستور و پنهان نیست و صدیق چون به این حقیقت واقف است، خفا و آشکار برای او علیالسویه است و دائم خود را در محضر خداوند میبیند. به عبارت دیگر صدیق در لحظه لحظۀ زندگی خود، خدا را ادراک میکند؛ بدین جهت هیچ شک و تردیدی برای جلوهگری توحید در عالم نمیبیند.
پایداری در صداقت
بعضی معتقدند صدیق کسی است که در همۀ اوقات بر صدق و صداقت خود پایدار است؛ ممکن است در بعضی از مواقع منافع خود را از دست بدهد و متضرر شود؛ اما گوهر صدق آن چنان برای او ارزشمند است که این گوهر را با هیچ چیزی معامله نمیکند. نکتۀ قابل تأمل آن است که صدیق هیچ دروغی نمیگوید؛ زیرا میداند که دروغ او را از راه وصال باز میدارد.
مفسری گوید: «صدیق کسی است که نسبت به حقیقت کثیرالتصدیق است و چنان حق را تصدیق میکند که معروف و مشهور به صداقت میشود.»
خداوند در قرآن به همۀ مؤمنین لقب صدیق میدهد:
«وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ»[1]
«و كسانى كه به خدا و پيامبرانش ايمان آوردهاند، آنان همان كسانى هستند كه سر تا پا صداقتند.»
سوالی که ذهن بشر را بهخود مشغول میکند آن است که چرا همۀ مؤمنین صدیق نامیده میشوند؟ در جواب بیان میشود، مؤمنین از آن رو که دائماً خدا و رسول را در جهت اعتقادات و اجرا تصدیق میکنند؛ صدیق نامیده میشوند.
رابطۀ صدق و توکل
قیام ابراهیم در همۀ امور «بالله» بود؛ یعنی با اعتماد به خداوند سبحان وظایف خود را انجام میداد. بیتردید صداقت اقتضای توحید را دارد؛ بدین جهت صدیق در همۀ زمانها موحد است و ذرهای روی خود حساب باز نمیکند. صادق در همۀ زندگی خدا را وکیل خود میداند و بر این باور است که خداوند عهدهدار همۀ امور اوست؛ پس بین صدق با توکل تلازم وجود دارد.
صدیق کسی است که در کنار خداوند سبحان، وجود دیگری قائل نیست؛ بنابراین در همین عالم بهترین و کاملترین لذات را دریافت میکند؛ چون دائماً خود را در محضر خداوند میداند و فیوضات حق را علیالدوام بر خود جاری و ساری میبیند.
اما چگونه به کد ایمان و صداقت در وجود خودمان واقف شویم؟ در جواب میگوییم: به میزانی که در عالم فقط خدابین باشیم و اعتماد و توکل بر خداوند داشته باشیم و خلوت و جلوت، برای ما متفاوت نباشد، متصف به ایمان و صداقت میشویم.
تفاوت صدیق و صادق
گفتنی است که «صدیق» با «صادق» متفاوت است. برای دریافت کلام حق باید به افراد قابل اعتماد و صدیق رجوع شود؛ و اولیاء و علمایی که نایب و تالی تلو اماماند.
مفسری میفرماید: «صدیق» کسی است که در مقابل نظر خداوند هیچ وجودی برای خود قائل نیست؛ به همین جهت هیچ نظری از خود ندارد؛ چرا که در توحید فقط خدابینی مطرح است پس به کلام خداوند مطلبی را کم و اضافه نمیکند.
امکان صدق برای همه میسر است
فعل «وَ اذْكُرْ» دلالت بر این واقعیت دارد که برای همۀ افراد قابلیت صدیق بودن وجود دارد؛ بنابراین خداوند سبحان صدیقی را بعنوان الگو معرفی میکند. مفسری میفرماید:«صفت صدق، انسان را از همۀ رذائل دور میکند و به همۀ فضايل متصف میسازد.» صدق صفتی است که بنده را جلوۀ خداوند قرار میدهد؛ به همین جهت استعدادهای بنده به فعلیت میرسد و از رذائل دور میشود.
صادق از نگاه پیامبر
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله میفرماید:
«لا تَنْظروا إلى كَثرةِ صَلاتِهِم و صَومِهِم و كَثرةِ الحَجِّ و المعروفِ، وَ طَنطَنَتِهِم باللّيلِ! و لكنِ انْظُروا إلى صِدقِ الحديثِ و أداءِ الأمانة»[2]
«به زيادى نماز كسان و روزه و حجّ و بخشش و نالههاى شبانۀ آنها نگاه نكنيد، بلكه راستگويى و امانتدارى آنها را بنگريد.»
مفسری میفرماید: «صدیق در صیغۀ مبالغه بکار رفته است؛ یعنی در همۀ دوران زندگی؛ از کودکی تا کهنسالی، صداقت در او چشمگیر است.»
ابراهیم، پیامرسان خدا
«نَبِيًّا» «نبی» صفت دومی است که برای حضرت ابراهیم بیان میشود؛ یعنی پیامرسان است. پیام را بهعنوان «نبی» دریافت و بهعنوان« رسول» ابلاغ میکند. نبی علاوه بر دریافت پیامها، وظیفۀ خبر رساندن را هم عهدهدار است؛ بنابراین فردی که پیامرسان است صادق نیز باید باشد؛ زیرا به خبررسان صادق اعتماد میشود؛ اما هر خبری قابل اعتماد نیست. آنچه مهم است آن است که ذکر صالحین باید وجود داشته باشد و پیامرسان هم باید صادق باشد؛ بنابراین اگر از غیر صدیق کلامی شنیده شود، قابل تأمّل است.
«صِدِّيقاً نَبِيًّا» نبی صدیق برنامهریزی خداوند حکیم را بدون کم و کاست منتقل میکند و میداند که چگونه مطالب الهی را به خلق منتقل کند.
لزوم ذکر صالحین
مفسری گوید اینکه خدای سبحان در آیۀ دیگری میفرماید:
«وَ اذْكُرْ فِی الْكِتابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا»[3]
«و در اين كتاب، از ادريس ياد كن، همانا او پيامبرى بسيار راستگو بود.»
نشان آن است که که ذکر صالحین باید انجام شود؛ چه در قالب حضرت ابراهیم باشد چه در قالب حضرت ادریس؛ چرا که در ذکر صالحین در قالبهای مختلف فرقی نیست.
تاریخ جلسه: 1399/12/9 – ادامه جلسه هجدهم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] . سوره حدید، آیه 19
[2] . بحار الأنوار، ج 75 ، ص 114
[3] . سوره مریم، آیه 56