«وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِی قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ»
«و اگر ما كتابی بر تو فرستيم در كاغذی كه آن را بدست خود لمس كنند چنانكه درخواست آنهاست باز كافران گويند كه اين نيست مگر سحر آشكار»
اینها باور ندارند که قرآن معجزه است و حق اعجاز میکند، فکر میکنند سحر است. اگر باور داشتند قرآن معجزه است میدانستند معجزه اثر خاصی دارد.
تفاوت دیدگاهها
دیدگاهها با هم فرق میکند؛ بعضی از مردم به يك پديده كه توجه میكنند بُعد مثبت آن را در نظر نمیگیرند و صرفاً بُعد منفی آن را مد نظر قرار میدهند. اعجاز به قرآن يعنی کلام حق معجزه میکند اما كافران معجزه را صرفاً از بُعد منفی و سحر میبينند.
به عنوان مثال گروهی به افرادی كه در نماز جمعه شرکت میکنند، میگويند: چقدر پول گرفتی كه به نماز جمعه میروی؟! آنها فكر نمیكنند این دلها چقدر تسلیم ولایت است که جمعه از زندگیاش میزند و به نماز جمعه میرود.
منفی نگری ممنوع
هر عمل مثبتی که در زندگی اتفاق افتاده فوری یک دلیل منفی برای آن جعل نکنیم.
مثلا مركز فرهنگی شلوغ میشود، گروهی فوری میگویند تشريفات زيادی دارد كه مردم میروند و نمیگويند طرفداران حرف حق زيادند و مردم بدليل اصلاح و ارشاد و رهنمود مناسب به آنجا هجوم میبرند.
«إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ» اگر بجای اینکه قرآن را معجزه ببینیم سحر میبینیم، این طرز تفکر میتواند در طول زندگی ما جریان داشته باشد.
تاریخ جلسه؛ 1382.7.26 ـ ادامه جلسه سوم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»