تفسیر آیه 9 سوره انفال

قرآن در آیه 9 سوره انفال می‌فرماید:

آیه-9-انفال-موسسه علمیه السطان علی بن موسی الرضا ع

در جلسات قبل عرض كرده‌ایم هر «اذ» یك «اذكر» در تقدیر دارد، زمانی را به یاد بیاور «تَسْتَغِیثُونَ رَبَّكُمْ» شما در جنگ بودید و استغاثه كردید و فریادرسی داشتید و از مربی خود درخواست كمك كردید. «فَاسْتَجَابَ لَكُمْ» مربی شما بلافاصله به شما پاسخ داد و گفت: «أَنِّی مُمِدُّكُم» حتماً من امداد رساننده و كمك كننده به شما هستم. « بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ» هزار ملك را به عنوان پشتیبان می‌آورم.

« مُرْدِفِینَ» ملائك پشت سر هم ردیف و دنبال دار می‌آیند.

 

«إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ»

 

چه افرادی استغاثه به خداوند داشتند؟

 

دو قول ذكر شده:

  1. بعضی از مفسرین می‌گویند: این استغاثه فی الواقع برای پیامبر‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله بوده است؛ اما فعل پیامبر‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله به جهت اكرام امت به همه همراهان ایشان نسبت داده شده است.
  2. بعضی می‌گویند: تعداد اندكی استغاثه داشتند و همه كاروان اهل استغاثه نبودند، اما استغاثه آن گروه چنان خالصانه بود كه استغاثه‌شان برای همه همراهان پیامبر‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله ثبت شد.

در تاریخ صحنه‌های ماندگاری هست كه آن صحنه‌های ماندگار در گذر زمان محو نمی‌شود. گاه این صحنه‌ها فوق‌العاده زیبا است و به دلیل زیبایی باید دیده شود و گاه صحنه های نازیبایی است كه به جهت عبرت گرفتن باید مشاهده شود. نمونه‌ای از این صحنه‌ها در همین آیه مشاهده می‌شود. گروه اندكی زمان كوتاهی استغاثه خالصانه‌ای داشته‌‌اند، خدای سبحان به پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌گوید: «تو یادآوری كن كه مردم در اوج سختی‌ها باید استغاثه داشته باشند. همه مردم را متوجه كن كه استغاثه‌ها چه بركات و امدادهایی را به دنبال دارد‌. پیامبر‌! تو به همه یادآوری كن كه استغاثه‌ای كه در حضور ولی صورت گیرد، اجابتش فوری است و یادآوری كن اگر در جمعی باشیم كه تعداد اندكی از آن جمع استغاثه داشته باشند، از بركت استغاثه آنها همه بهره‌مند می‌شوند.»

كل امت اسلام از بركت آن استغاثه جنگ بدر بهره‌مند شدند. پیامبر‌! یادآوری كن استغاثه‌های خاص، بركات جاری و دائم دارد.

استغاثه یعنی طلب فریاد‌رسی كردن و اینكه همه باید بدانند در اوج گرفتاری‌ها خودشان به تنهایی حلاّل مشكلات نیستند و نباید بر امكانات خودشان تكیه كنند بلكه با وجود انواع امكانات باید همه‌ توجه‌شان به سوی حق باشد.

 

استغاثه در مقام شکایت

 

« إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ» یکی از مفسرین می‌گوید: استغاثه در این آیه در مقام شکایت است، آنکس که به محضر حق استغاثه‌ای دارد، از وضعیت فعلی خود شاکی است و نصرتی را طلب می‌کند. خدای سبحان در آیه‌ای دیگر از قرآن فرموده بود:

«ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[1]

شما هر زمان مرا صدا بزنید، اجابتتان می‌کنم. مفسری می‌گوید: استغاثه در این آیه از رجوع مؤمنین إلی‌الله و بالله سخن می‌گوید. مسلمانان نمی‎خواستند در این استغاثه خود را مطرح کنند؛ بلکه می‌خواستند تا خدایی خدا، خود را به نمایش بگذارد. در استغاثه‌ی مطرح شده، سخن از غلبه اشخاص بر یکدیگر نیست؛ بلکه بحث از غلبه دین خدا است. این استغاثه چندان مقدس است که خداوند سبحان به پیامبرش‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌گوید: به دیگران زمان استغاثه را یادآوری کن.

این مفسر می‌گوید: استغاثه از آن جهت مقدس است که انسان از حول و قوه خود اعلام برائت می‌کند؛ زیرا اگر او روی توان خود حسابی باز می‌کرد، استغاثه‌ای نداشت. استغاثه زمانی معنا می‌یابد که انسان عجز و فقر و ناتوانی خود را مشاهده  ‌کند و فاعلیت خود را نادیده بگیرد. او اگر خود را فاعل بداند نیازی به کمک گرفتن نمی‌یابد؛ بلکه زمانی که خدا را فاعل می‌داند از خدا کمک می‌خواهد. خدای سبحان وقتی می‌بیند که مؤمنین فاعلیت خود را ندیده می‌گیرند و بر حول و قوه‌ی خدا اعتماد می‌کنند «فَاسْتَجَابَ» فوراً پاسخ می‌دهد.

 

توکل و استغاثه

 

اگر سؤال کنید، کسانی که در این آیه استغاثه می‌کنند همان کسانی هستند که در آیات قبل بر خدای سبحان توکل داشته‌اند چه شد که چنین استغاثه می‌کنند؟ آیا استغاثه و توکل منافاتی با یکدیگر ندارند؟ در پاسخ می‌گوییم، این آیه اثبات می‌کند متوکلین استغاثه دارند و تمام فقرشان را در محضر خدای سبحان اعلام می‌کنند و این اعلام فقر اوج شرافت و بزرگی آن‌هاست.

نباید استغاثه بندگان فقط عند الإضطرار باشد؛ بلکه باید فی کل حال باشد. چون در هر حالی بنده عاجز و ناتوان است و عند الاضطرار عجز خود را مشاهده می‌کند  و گرنه او لحظه به لحظه عاجز است.

 

دعا در مواقع اضطرار

 

سؤالی که  مطرح می‌شود این است که آیا در گرفتاری‌ها دعا و تضرع افضل است یا رضا به قضای الهی؟ بین پاسخ‌دهندگان اختلاف است. بعضی‌ها معتقدند واجب است، عبد زباناً دعا کند و قلباً راضی باشد. در این صورت بین این دو امر جمع کرده که هم دعا را به نمایش گذاشته و هم به مقام رضا دست یافته است. بعضی دیگر می‌گویند: نه حتماً باید دعا کند و رضایت قلبی لازم نیست. گروه سوم معتقدند، دعا اصلاً لازم نیست و رضایت قلبی و تسلیم بودن کافی است.

ما معتقدیم جمع بین الامرین است که زبان دعاگو باشد و قلب به آنچه حکم شده راضی گردد و معترض بر خدای سبحان نباشد.

 

«فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُرْدِفِينَ»

 

پاسخ به استغاثه حقیقی

 

در جمله قبل عرض کردیم خدای سبحان به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله گفت: ای پیامبر چون مردم استغاثه کنند، استغاثه آنان پاسخ داده می‌شود.

«فَاسْتَجَابَ لَكُمْ» وقتی استغاثه حقیقی باشد، پاسخ‌گویی فوری و بی‌درنگ و بی‌تأمل خواهد بود. پاسخ خدای سبحان چیست؟ خداوند می‌گوید :«أَنِّي مُمِدُّكُم» حتماً من شما را امداد می‌کنم «بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُرْدِفِينَ» با هزار ملک پشت سرهم، «مُرْدِفِينَ» (به معنای به دنبال هم و هم‌ردیف).

 

امداد خداوند در جنگ بدر

 

در جنگ بدر ملائکه ظاهراً به عنوان نیروی امدادی وارد میدان شدند. میان مفسرین بحث است که آیا آنان واقعاً مبارزه کرده‌اند یا صرفاً حضور داشته‌اند؟ بعضی معتقدند هزار ملک بودند که 500 نفر آنها  طرف راست سپاه  با ریاست جبرئیل و 500 نفر طرف چپ سپاه با ریاست میکائیل بوده‌اند. مثلاً ابن مسعود می‌گوید: یکی از کسانی که می‌جنگید متوجه شد بدون این‌که به دشمن شمشیری بخورد دشمن افتاد و جان داد ولی بعضی دیگر از مفسرین می‌گویند: ملائک مبارزه‌ای نداشتند و دلایل این گروه محکمه‌پسند است. آنان می‌گویند: اگر قرار بود ملائک مبارزه کنند نیازی به حضور هزار نفر نبود، زیرا جبرئیل در جریان قوم لوط خود به تنهایی توانست همه قوم لوط را زیرو رو کند؛ به همین دلیل تعداد نیروهای غیبی تعیین کننده نیست و تعدادشان فرقی نمی‌کند. قوّت خدای سبحان با وجود یک ملک هم به نمایش گذاشته می‌شود و نیازی به «بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُرْدِفِينَ» نبوده است.

اگر سؤال شود چرا ملائک آمدند؟ آیا صرفاً به عنوان سیاهی لشکر وارد میدان شدند؟ در پاسخ گفته می‌شود چنین نیست که به عنوان سیاهی لشکر باشند؛ بلکه هر مبارزی به تعداد نفرات هم رزم خود نگاه می‌کند. از این رو خداوند سبحان به 1000 ملک قالب انسانی داد تا مسلمین آنها را ببینند و گمان نکنند تعدادشان در مقابل دشمن کم است.

آیات بعدی این مسئله را اثبات می‌کند. مسلمان‌ها وقتی دیدند تعدادشان زیاد است خوشحال شدند. معمولاً این تفکر در میان مردم رواج دارد که روی کیفیت کمتر از کمیّت حساب باز می‌کنند و توجه به کمیّت و تعداد بیش از توجه به کیفیت است. مسلمین بدر از این قانون مستثنی نبودند، آنان گمان می‌کردند اگر تعدادشان زیاد شود از عهده سپاه مقابل برمی‌آیند. خدای سبحان هزار نفر از ملائکه را وارد میدان جنگ کرد تا آمار مسلمین از دشمن افزون شود زیرا دشمنان هزار نفر بودند.

 

استجابت دعا منوط به دعای ولی الله

 

یکی از مفسرین درباره استغاثه می‌گوید: در این جمع تنها دعای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله اجابت شده است. هنگامی كه پيامبر‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ كثرت مشركان و قلّت مسلمين حاضر در جنگ را ديدند، رو به قبله كرده و فرمودند:

«اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي اللَّهُمَ‏ إِنْ‏ تَهْلِكْ‏ هَذِهِ‏ الْعِصَابَةُ لَا تُعْبَدُ فِي‏ الْأَرْضِ»

این مفسر می‌گوید: استجابت دعای دیگران منوط به این است که دعای یک ولیّ الله در میان دعاکنندگان باشد. این که خدای سبحان گفت «فَاسْتَجَابَ لَكُمْ» چون داعی حبیب خود را در میان دعا کنندگان دید. دعای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله دعای مستجابی است. قرآن در آیه بعد دلیل اجابت را مطرح می‌کند.

 

خداوند از استغاثه مؤمنین به نیکی یاد می‌کند

 

«رَبَّكُمْ»، «لَكُمْ»، «مُمِدُّكُم» در آیه سه بار ضمیر «کم» بکار می‌رود. «تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ»، «فَاسْتَجَابَ لَكُمْ»، «أَنِّي مُمِدُّكُم» سرّ تکرار این ضمایر مخاطب چیست؟

قبل از تفسیر می‌گوییم، آیا دیده‌اید وقتی کسی را دوست ‌دارید می‌خواهید هر کجا و در کنار هرکس می‌نشینید از او سخن بگوئید. تکرار این ضمایر نشان از همین امر دارد. یعنی بنده در استغاثه‌اش نزد خدای سبحان چندان عزیز می‌شود که حضرت حق مرتب او را مورد خطاب قرار می‌دهد.

خدای سبحان با تکرار این ضمایر از استغاثه مؤمنین به نیکی یاد کرد.

اگر با این دید به ضمایر«کُم» نگاه کنیم؛ می‌توانیم بگوییم وقتی استغاثه‌ای داریم ولی حاجتمان اجابت نمی‌شود از آن روست که حاجت «بما هو حاجت» مدنظر ماست نه وصال به حق. یعنی این استغاثه صرفاً برای دستیابی به حاجت است، نه برای وصال به خداوند سبحان. ثانیاً اینکه گاهی ما در گرفتن حاجت خود را فاعل امر می‌بینیم و از ذهنمان می‌گذرد که دادن حاجت امر دشواری نیست که ما نتوانیم با تلاش به آن دست یابیم. در چنین مواقعی سنت خدا آن است که بنده را معطل رها  کند تا ببیند آیا می‌تواند به حاجتش دست یابد؟ گویا دأب خدای سبحان آن است که بنده را متوجه کند که برای دست‌یابی به حاجتش فاعل نیست و قدرتی ندارد و از سوی دیگر خداوند سبحان حاجاتی را که موانع کمالی در مسیر بنده ایجاد می‌کند، در اختیار او قرار نمی‌دهد؛ اما استغاثه جنگ بدر از این دو آسیب درامان بود.

چنانچه بنده‌ای خالصانه از خدای سبحان تقاضای امداد کند، حتماً امدادهای روحانی و ملکوتی به او می‌رسد. جالب اینجاست که میان نیروهای ملکوتی تعارض نیست؛ بلکه در کنار هم و پشت سرهم به کمک بندگان می‌آیند. مثلاً اگر خداوند بنده‌ای را با دو صفت حَسن امداد کند؛ این دو صفت به تعارض با یکدیگر قیام نمی‌کنند. مثلاً خوش اخلاقی و جواد بودن هیچ تناقض و تضاد و تعارضی با یکدیگر ندارد؛ این‌ها نیروهای ملکوتی هستند که خداوند سبحان به بندگانش عطا می‌کند تا آن‌ها را با این نیروها یاری کند.

 

 

تاریخ جلسه: 91/8/27 ـ جلسه 7

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] سوره مبارکه غافر، آیه 60

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *