مقدمه
در نگاه اسلام، انسان موجودی باقی و پایدار است که با انتقال از این جهان به جهان دیگر نابود نمیشود و از میان نمیرود. بر این اساس، حرکت، گفتار و کردار انسان تنها زمانی با حقیقت انسانیت سازگار است که دو شرط اساسی را در بر داشته باشد:
- ثمرهدار و نتیجهبخش بودن؛
- ماندگاری ثمرات فراتر از زمان؛ به گونهای که این نتایج تا روز قیامت باقی بمانند.
پس اگر در مسیری گام نهیم که اعمال، نیّات، گفتار و رفتار ما ثمربخش باشد و این ثمرات در قفس تنگ زمان محبوس نمانند، بلکه فرازمانی و فرامکانی تداوم یابند، در آن صورت در جایگاه حقیقی انسانیت خویش ایستادهایم.
آری، در چنین حالتی، در یوم الحسرة؛ روزی که بسیاری در حسرت فرصتهای ازدسترفته میسوزند، به لطف الهی از اندوه و پشیمانی در امان خواهیم بود.
مروت؛ سپری دائمی در برابر لغزشها
«أقیلوا ذَوِی المُروءاتِ عَثَراتِهِم فَما یَعثُرُ مِنهُم عاثِرٌ اِلّا وَیَدَهُ بِیَدِاللهِ یَرفَعُهُ»[1]
«از خطا و لغزشهاى جوانمردان بگذريد كه از آنان كسى نمى لغزد مگر آنكه دست (لطف) خدا بدست اوست كه او را (از آن لغزش) بلند مىکند.»
بر پایۀ این حکمت درمییابیم که خدای سبحان اجازه نمیدهد لغزشهای انسانهای جوانمرد، تأثیری عمیق و ماندگار بر زندگی آنان بر جای گذارد. کسی که در این دنیا با جوانمردی و انصاف زندگی میکند، از برکت این خصلت نیکو در سایۀ حمایت ویژۀ پروردگار قرار میگیرد و در پیچهای خطرناک زندگی، امدادهای غیبی به یاریاش میشتابند.
چنین انسانی حتی اگر مرتکب خطا شود، فرصت بازنگری و توبه به او عطا میشود و در لغزش خویش متوقف نمیماند. چهبسا همان خطا، مایۀ بیداری و توجه ویژهاش شود تا به مراتب والاتری از رشد معنوی دست یابد.
ازاینرو، دستاورد مروّت و جوانمردی، مصونیت از سقوط و قدرتیابی در مسیر حق است؛ و همین راز آن است که در زندگی آزادمردان، خطاها پایدار نمیمانند.
جوانمردی؛ سپر نجات در گردنههای سخت
گاه در پیچهای خطرناک زندگی چشمبهراه معجزه مینشینیم، بیآنکه بدانیم نجاتدهندۀ حقیقی همان مسیری است که در طول عمر خویش برگزیدهایم. اگر خط سیر همیشگی ما بر پایۀ اصول صحیح و منش جوانمردانه باشد، هرچند در گردنههای دشوار زندگی آسیبهای مقطعی ببینیم، از گزند سقوطهای جبرانناپذیر در امان خواهیم ماند.
انسانی که عمر خود را با خُلق کریمانه و رفتار جوانمردانه سپری کند، تحت حمایت پروردگار مهربان قرار میگیرد؛ لغزشهای او پوشیده میشود و در لحظات سقوط، دستگیرش خواهند بود. چهبسا همین امدادهای غیبی او را به مقاماتی فراتر از گذشته برسانند.
پس بیاموزیم که سرمایهگذاری بر اخلاق نیک و رفتار جوانمردانه، همان سپر نجاتبخش ما در روزهای سخت است.
جوانمردی در گذشت و رازداری
سؤال اساسی اینجاست: نشانۀ واقعی جوانمردی چیست؟ جوانمردی ابعاد گوناگونی دارد، اما بر پایۀ حکمتی که مرور کردیم، برترین نشانۀ آن چشمپوشی از خطاهای دیگران است.
روایت کردهاند که عالمی بزرگ با مردی عامی روبهرو شد که با وجود بیبهره بودن از تحصیل و محضر استادان، از کرامات شگفتانگیزی برخوردار بود. عالم که سخت مشتاق راز او شده بود، بسیار اصرار کرد. سرانجام، مرد عامی پذیرفت، به شرط آنکه تا پس از مرگ خودش و همسرش این ماجرا فاش نشود. او گفت:
«در شب زفاف، همسرم اعتراف کرد که پیشتر خطایی مرتکب شده است؛ خطایی که اگر آشکار میشد، جانش به خطر میافتاد. هرچند شنیدن این سخن بر من بسیار سنگین بود، تصمیم گرفتم آن را نادیده بگیرم و رازش را تا همیشه پنهان کنم. از همان لحظه، درهای رحمت الهی به رویم گشوده شد و آنچه از کرامات در من میبینی، همه ثمرۀ همان یک بار چشمپوشی از عیب دیگری است.»
آری، جوانمردیِ راستین در گذشت از خطای دیگران و پاسداری از آبروی ایشان است. چهبسا یک عمل بزرگمنشانه، سرچشمۀ برکات بیشماری شود؛ چراکه رازداری و حفظ حرمت دیگران کلید گشایشهای الهی است.
پاداش الهی در گذشت از لغزشها
حکمت الهی چنین است که هرگاه از لغزش دیگران چشم بپوشیم، پروردگار نیز با ما همانگونه معامله میکند. اگر روزی خود گرفتار خطا شویم، آن اشتباه نهتنها در زندگیمان ماندگار نخواهد شد؛ بلکه با مداخلۀ ویژه و دستگیری الهی روبهرو میشویم.
خدای سبحان چنان ماهرانه ما را از صحنۀ لغزش بیرون میکشد که حیات پس از آن خطا، والاتر، نورانیتر و پُربرکتتر از زندگی پیشین خواهد بود.
سپر همهجانبهٔ الهی
آنگاه که دست حمایت پروردگار بر سر بندهای سایه افکند، او را نهتنها از همان لغزش خاص حفظ میکند، بلکه عصمتی ویژه به او عطا میشود که وی را از بسیاری لغزشهای دیگر نیز مصون میدارد. این، معجزهای است از الطاف بیپایان الهی.
فردی که در سایۀ قدرت خداوند قرار میگیرد، همچون کسی است که در قلعهای نفوذناپذیر پناه گرفته است؛ سپری همهجانبه او را میپوشاند، نه در برابر یک گناه؛ بلکه در برابر انواع وسوسهها و لغزشها. این حفاظت، مقطعی و گذرا نیست؛ بلکه در طول زندگی استمرار مییابد و او را از شرّ همۀ شیاطین، چه از جن و چه از انس، در امان نگاه میدارد.
همانگونه که ما از خطا و عیب دیگران درمیگذریم، خداوند نیز با ما رفتاری بهمراتب بزرگتر و کاملتر دارد. یک چشمپوشی کوچک از سوی ما، پاسخی عظیم و رحمت بیکران از جانب پروردگار بههمراه خواهد داشت.
رفعت الهی و آداب تذکر به دیگران
«يَرْفَعُهُ» یعنی خداوند پیوسته بندگانش را بالا میبرد، چراکه هرگز خواستار پایینآمدن کسی نیست.
وقتی عیب دیگری را مطرح میکنیم، در حقیقت او را تحقیر کردهایم. البته اگر در جایگاه تربیت باشیم و هدفمان رشد فرد باشد، این حکم استثنا میشود. حتی در این موقعیت هم باید «قانون پنج به علاوه یک» را رعایت کنیم: ابتدا پنج فضیلت او را بیان کنیم، سپس یک عیب را تذکر دهیم. هرگز نباید عیوب را بهصورت مستقیم مطرح کنیم.
حکمت چشم پوشی از عیوب دیگران
شاخصۀ اصلی جوانمردی، نادیده گرفتن عیوب دیگران است. در این رفتار نهتنها منتی بر کسی نمیگذاریم؛ بلکه در حقیقت به خودمان لطف کردهایم. چنانکه قرآن کریم میفرماید:
«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُم»[2]
«اگر نیکی کنید، به خود نیکی کردهاید.»
این عمل نیک، جریانی از برکت را در سراسر زندگی ما جاری میسازد.
در مقابل، برخی آشکار شدن عیوب خود را نشانۀ بدشانسی میپندارند، غافل از اینکه این ممکن است پیامد طبیعی رفتار خودشان در برملا کردن عیوب دیگران باشد. قانون عمل و عکسالعمل در زندگی جاری است: آنکه به عیبجویی از دیگران میپردازد، خود نیز روزی هدف عیبجویی قرار خواهد گرفت.
یاری مظلوم و شاد نمودن دل غمگین سرمایهگذاری برای ابدیت
«مِن کَفّاراتِ الذُّنوبِ العِظامِ اِغاثَةُ المَلهوفِ وَ التَّنفیسُ عَنِ المَکروبِ»[3]
«از کفارۀ گناهان بزرگ، یاری کردن مظلوم و شاد نمودن دل غمگین است.»
همۀ ما میخواهیم اعمالمان اثر مثبت و ماندگاری داشته باشد؛ سرمایهای که باقی بماند و فانی نشود. در حقیقت، آرزوی ما این است که کارهایمان وارد عالم تجرد شود؛ عالمی فرازمانی و فرامکانی که هرچه در آن جای گیرد، پایدار و بینهایت میشود.
اما گناهان کبیرهای که مرتکب میشویم، مانند دروغ، غیبت، تهمت، بدبینی نسبت به خدا و خلق، تکبر، عجب و ریا، مانع رسیدن ما به این دستاوردهای ماندگار میشوند. با وجود این موانع، این حکمت دو راهکار به ما نشان میدهد که هم گناهانمان نادیده گرفته میشود و هم جریان خیر و برکت در زندگی ما پایدار میماند.
خدمت بیمنت؛ سرمایهگذاری برای خویش
نکتۀ شایان توجه این است که «إغاثةُ الملهوف» و «التَّنفیسُ عنِ المكروب» هر یک بهتنهایی حسنهای ارزشمندند؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید:
«إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات»[4]
«حسنات، سیّئات را محو میکنند.»
این نیکیها بهسرعت زشتیهای زندگی ما را میزدایند.
از امیرالمؤمنین میآموزیم که در هر خدمتی که به دیگران میکنیم، حتی در ناخودآگاهمان نباید ذرهای احساس منت وجود داشته باشد؛ زیرا خدمت ما برای دیگران نیست؛ بلکه ادای صحیح و بهموقع وظیفهای است که در حقیقت سرمایهگذاری برای خودمان بهشمار میآید.
راهکارهای ماندگاری دستاوردها
1. یاری ستمدیدگان( اِغاثَةُ المَلهوفِ)
راهکار اول، کمک به افراد ستمدیده است. این کمک میتواند از طریق زبان، توان، مال، آبرو یا زمان باشد. حتی اگر نتوانیم مشکل دیگران را برای همیشه حل کنیم، میتوانیم با همراهی موقت، غم آنها را کاهش دهیم. «اغاثه» لزوماً بهمعنای کمک دائمی نیست؛ بلکه همان همدردی گذرا نیز میتواند در لحظه، بار مشکلات را سبک کند.
حتی با کمترین تواناییهایمان نیز باید به یاری مستضعفان، داغدیدگان و گرفتاران بشتابیم. بر اساس این حکمت، همین همراهی و اطمینانبخشی به فردِ دردمند که بداند تنها نیست، سبب میشود گناهان بزرگ ما نادیده گرفته شود.
یرای مثال، کفّارۀ روزهخواری عمدی، دو ماه روزۀ پیدرپی است (که 31 روز آن حتماً باید متوالی باشد) یا آزاد کردن شصت برده! این نشان میدهد برای گناهان کبیره، کفّارههای سنگینی در نظر گرفته شده است. پس چقدر ارزشمند است که با کمک به محرومان، گناهانمان بخشیده شود، بیآنکه به چنین مجازاتهای دشواری نیاز باشد.
همراهی با محرومان نهتنها تکلیف اخلاقی؛ بلکه فرصتی برای پاکسازی روح است.
در روزی که به ما خطاب میشود «کتابت را بخوان»، با دیدن صفحاتی از دروغ، تهمت و تکبر در پروندۀ اعمالمان متعجب میشویم؛ گناهانی که شاید ناخواسته مرتکب شدیم؛ اما همچون حائلی مانع شکوفایی اعمال نیک ما شدهاند, اما اکنون فرصتی استثنایی داریم، با بخشیدن ذرهای از مال، با صرف مقداری از وقت، با به خطر انداختن کمی آبرو، و با به کارگیری بخشی از توانمان، میتوانیم موجب پاکسازی گناهانمان شویم.
هنر همدلی و کوچکنمایی مشکلات
یکی از راههای «إغاثة الملهوف» گوش سپردن به درددل دیگران است. وقتی از مشکلات مشابه خود سخن میگوییم و توضیح میدهیم که به لطف الهی و با تدابیر درست برطرف شدهاند، طرف مقابل درمییابد که گره مشکل او، کور نیست، انسانهای بسیاری مشکلات مشابه را تجربه کرده و به سلامت از آن گذشتهاند.
بنابراین، رسالت ما آن است که مشکلات افراد را برایشان کوچک کنیم و از بار سنگین آن در جانشان بکاهیم. این همفکری و همراهی خود مصداقی از «إغاثة الملهوف» است؛ زیرا اظهار نظر درست و پرهیز از بزرگنمایی مشکلات، آرامشبخش است.
یادآوری امدادهای الهی
یکی دیگر از راههای «إغاثة الملهوف» آن است که امدادهای الهی را به آنان یادآوری کنیم و راه توسّل و تضرّع را به آنها نشان دهیم. در این صورت، مشکلات یا بهطور کامل برطرف میشوند یا از شدّتشان کاسته خواهد شد.
این اعمال هرگز بیثمر نیستند؛ بلکه بزرگترین نتیجه برای خود ماست: موانع بزرگی که به سبب گناهانمان در زندگی پدید آمدهاند، بهمراتب آسانتر از میان خواهند رفت.
این کارها هرگز نباید کوچک یا بیاهمیت شمرده شوند؛ چراکه در حقیقت شخصیت ازدسترفتۀ فرد را به او بازگرداندهایم. بسیاری از مشکلات او ریشه در احساس حقارت داشت؛ او خویشتن را ناچیز میپنداشت و همین نگاه سبب میشد نتواند درست بیندیشد، تصمیم بگیرد یا اقدامی صحیح انجام دهد.
برای بازسازی شخصیت افراد، هیچ نیازی به دروغ گفتن نیست. توانمندیهایی که برای آنان برمیشماریم لازم نیست بزرگ و چشمگیر باشند؛ حتی گاهی اشاره به دستپخت خوب یک نفر میتواند دریچۀ امیدی در دلش بگشاید.
ادخال سرور؛ برداشتن سنگهای راه زندگی
گاهی سنگی بزرگ مسیر رودخانه را سد میکند و همگان مطمئناند که رودخانه طغیان خواهد کرد. اما چه بسا در یک لحظه همان سنگ عظیم به شکلی غیرقابل تصور برداشته شود. موانع زندگی انسان نیز چنیناند؛ گاهی با یک مشاورۀ درست، یک ذکر به موقع، یا تغییر عادتی کوچک، بهآسانی برطرف میشوند.
در روایات آمده است که مهمترین عمل پس از نماز، «ادخال سرور در قلب مؤمنین» است. این شاد کردن تنها با خنده نیست؛ گاهی با کاستن از بار مشکلات دیگران میتوان دلشان را سرشار از شادی کرد.
چرا ادخال سرور «افضل العبادات» است؟
اگر بیندیشیم که چرا «ادخال سرور در قلب مؤمنین» در روایات به عنوان افضل العبادات معرفی شده است، درمییابیم که بسیاری از اعمال نیک و فضائل اخلاقی در حقیقت زیرمجموعۀ همین عنوان قرار میگیرند.
برای نمونه، فردی که در زندگی تجربههای تلخی چون خودباختگی و تحقیر داشته است، نیازمند «إغاثة الملهوف» است؛ یعنی یاری در لحظه گرفتاری. امّا اگر بخواهیم به او «تنفیس عنالمکروب» ببخشیم، باید توانمندیهای او را ــ همان قدرتهایی که تاکنون هیچ توجهی به آنها نکرده و به حساب نمیآورده است ــ یک به یک یادآوری کنیم.
این کار باعث میشود او نفس راحتی بکشد و از فشار غصه رها شود. افزون بر این، وقتی فرد به بخشی از تواناییهای خویش آگاه میشود، زمینه برای شکوفایی و زایش توانمندیهای تازه در او فراهم میشود. به همین دلیل، ادخال سرور نه تنها یک عمل عبادی ساده، بلکه منشأ رشد، بالندگی و بازآفرینی انسان است.
جلوههای گوناگون ادخال سرور
اسباب شادی انسانها متنوع است:
- بیماری با سخن امیدبخش پزشک خویش آرام میشود؛
- بدهکار با ادای وعدهای از قرضش شاد میشود؛
- فردی با آموختن ذکری خاص خرسند میشود؛
- کسی با تذکر به تغییر عادتی نادرست، خوشحال میشود.
پس درمییابیم که ادخال سرور، مجموعهای از رفتارها، گفتارها و برخوردهای صحیح است که میتواند غصهها را سبک کند و آرامش ببخشد.
یاری به یک فرد، نجات یک نسل
هرگز نباید زمانی را که برای همدلی، همفکری و یاریرساندن به دیگران صرف میکنیم، اتلاف وقت بپنداریم؛ چراکه در تمام آن مدت، در حقیقت مشغول سرمایهگذاری برای ابدیت خود هستیم.
نکتۀ مهم آن است که کمک به یک فرد گرفتار، تنها یاری به او نیست؛ بلکه خانوادهاش و حتی گاه اطرافیان او نیز از پیامدهای آن گرفتاری در امان میمانند. افزون بر این، آثار چنین کمکی میتواند به نسل او نیز سرایت کند؛ چراکه فرزندانِ فردی که مشکلات والدینش حل شده است، در محیطی سالمتر رشد میکنند و آیندۀ روشنتری خواهند داشت.
2. فرصت نفس کشیدن برای غمدیدگان
راهکار دوم در این حکمت «وَ التَّنفیسُ عنِ المَكروب» است؛ یعنی به اندوهگینان فرصت نفس کشیدن دهیم. همانگونه که به مادری که نخستین بار زایمان کرده باید یاری رساند؛ زیرا او وارد شرایطی تازه شده و هنوز راه مواجهه با آن را نمیداند. این فرصت، خود نوعی یاری و بخش مهمی از همدلی است. اطرافیان میتوانند برای مدتی کوتاه ــ نیم ساعت تا یک ساعت ــ از نوزاد نگهداری کنند تا مادر فرصتی برای استراحت پیدا کند یا حتی با خیالی آسوده ساعتی از خانه بیرون برود. همین کارِ به ظاهر کوچک، در حقیقت نوعی «فرصت نفس کشیدن» به او میبخشد. یا میتوان یک روز مسئولیت پختوپز را بر عهده گرفت تا او دغدغهای از بابت کارهای آشپزخانه نداشته باشد.
البته این قبیل یاریرسانیها نباید بهانهای برای سوءاستفاده یا به اصطلاح «لوس شدن» فرد مقابل شود. بزرگترین لطف ما به دیگران آن است که آنان را چنان تربیت کنیم که خویشتن را توانا و مقتدر ببینند. با این همه، این امر هیچ منافاتی با فرصت تنفس دادن به آنان ندارد؛ بلکه همین مجال کوتاه به بازسازی نیرو و آرامششان کمک میکند. نتیجه آنکه فرد، بیخستگی و با عشق و علاقهای بیشتر، به کار اصلی خود بازمیگردد؛ در مثال یادشده؛ همان مسئولیت پرارزش مادری و نگهداری از فرزند.
خدمتهای کوچک، دستاوردهای ماندگار
از سوی دیگر، در فرایند «فرصت نفس دادن» به انسانهای گرفتار، خود ما نیز دگرگون میشویم. چهبسا پس از مدتی طولانی که نمازمان را بیحال و بیحضور خوانده بودیم که بیتردید ریشه در گناهانمان داشته است، به برکت همین عمل، نماز امروزمان با حضور قلب اقامه شود. آری، همان کارهایی که ذیل عنوان «وَ التَّنْفیسُ عنِ المَكروب» انجام میدهیم، موانع معنوی ما را نیز برطرف میسازد.
اینچنین، نهجالبلاغه به ما میآموزد که دستاوردهای ماندگار نه با کارهای بزرگ و خارقالعاده، بلکه با همین خدمتهای خالصانه، دلسوزانه و بیمنت رقم میخورند؛ خدمتهایی که هم زندگی دیگران را آسانتر میسازد و هم بار گناهان ما را سبک میکند.
باور به قدرت الهی؛ راز ماندگاری دستاوردها
اگر از زاویۀ دیگری به این حکمت بنگریم، درمییابیم که یکی از عوامل اصلی برای داشتن دستاوردی ماندگار، قدرتمند دیدن خویش است. ما باید به حول و قوۀ الهی، خود را توانا ببینیم و هرگز گمان نکنیم که کاری از دستمان برنمیآید. حتی امروز نیز نباید چنین بیندیشیم که در برابر رژیم صهیونیستی هیچ اقدامی از ما ساخته نیست. زمانی گفته شد: «اگر همۀ کشورهای اسلامی هر یک سطلی آب بریزند، اسرائیل نابود خواهد شد.» این یعنی هیچکدام از ما نباید خویش را ناتوان و بیثمر بدانیم و تنها افراد بزرگتر را مؤثر بشماریم.
سرمایهگذاری ماندگار زمانی شکل میگیرد که ما از همان توان اندک خود نیز دریغ نکنیم. حکایت بسیاری از ما در یاری به دیگران، همانند داستان گنجشکی است که برای خاموش کردن آتشی که نمرود برای حضرت ابراهیم علیهالسلام برافروخته بود، منقار کوچک خود را از آب پر میکرد. وقتی به او گفتند: «آیا این قطرات اندک میتواند چنین آتشی عظیم را خاموش سازد؟» پاسخ داد: «من فقط میخواهم بیتفاوت نباشم.»
این یعنی او خویشتن را، هرچند اندک، مقتدر میدید. همین نگاه است که میتواند هر حرکت کوچک ما را به سرمایهای بزرگ و ماندگار بدل کند.
پس میتوان گفت ما زمانی به دستاوردی ماندگار دست پیدا میکنیم که به قدرتی که خدای سبحان در وجودمان نهاده است ایمان بیاوریم. باید باور داشته باشیم که قول، فعل، نیت و حتی افکار ما قدرت دارند.
وقتی به این اقتدار درونی پی ببریم، هرگز اجازه نمیدهیم این توان الهی نادیده گرفته شود. در نتیجه، از قدرت خویش به موقع و بهجا استفاده خواهیم کرد.
حقیقت این است که چنین بهرهگیری از تواناییهای الهی، بزرگترین خدمت را پیش از همه به خود ما میرساند؛ چراکه یکی از ثمرات این نوع سرمایهگذاری آن است که گناهان کبیرۀ ما پوشیده و مستور میمانند.
باقی ماندن دستاورد امر به معروف صحیح تا قیامت
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
«فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ اَلْمُؤْمِنِينَ»[5]
«هر که به کار نیک فرمان دهد، پشت اهل ایمان را استوار ساخته است.»
در باب امر به معروف، ذهن ما نباید به برخی امور محدود و خاص منحصر شود. برای نمونه هنگامی که به شخصیت شهید بزرگوار سید حسن نصرالله مینگریم، درمییابیم که او خود نمادی از امر به معروف است؛ نمادی که این فریضه را نهتنها با گفتار، بلکه با کردار و رفتار خویش در یک جامعۀ پر از تشتّت به انجام رسانده است. او توانست با عمل خود انسجام و وحدتی مثالزدنی در میان امت پدید آورد.
پس باید از تنگنظری در عرصۀ امر به معروف پرهیز کنیم و باور داشته باشیم که اگر امر به معروف ما بهدرستی انجام پذیرد، ثمرۀ آن نهتنها جامعهای را استوار میکند، بلکه دستاوردش تا قیامت برای ما باقی خواهد ماند.
تاریخ جلسه: 1403/7/9 ـ جلسه 1
«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»
[1]. نهجالبلاغه، حکمت 19.
[2]. سورۀ اسراء، آیه 7.
[3]. نهجالبلاغه، حکمت 23
[4]. سوره هود، آیه 114.
[5]. نهجالبلاغه، حکمت 30، فراز 5