دعای کمیل ـ بخش دوم

«اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِرَحْمَتِک الَّتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیءٍ»

«خدایا از تو درخواست می‌کنم، به رحمتت که همه‌چیز را فراگرفته است.»

 

گسترۀ رحمت واسعه

 

«باء» در «بِرَحْمَتِک» در معنای سببیت است؛ سبب این درخواست رحمة‌اللّه‌الواسعه است. رحمتی که همه چیز را فرا گرفته است و به انسان قابلیت درخواست را عطا می‌کند.

رحمت خداوند در شخص پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله به‌عنوان «رحمةٌ واسعه» تجلی کامل یافته است. این رحمت در اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز جریان دارد؛ این رحمتی است فراگیر که همۀ عوالم را در برگرفته و بی‌تکلّف و دشواری، در اختیار همگان قرار دارد؛ تنها شرط بهره‌مندی از آن، توجه قلبی بنده به این رحمت است.

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است در جریدۀ عالم دوام ما

رحمة‌اللّه‌الواسعه اهل بیت پیامبر است که کلید هر فتح و گشایشی به دست آنهاست. حضرات معصومین واسطۀ هر مُهر و امضایی در نظام عالم‌اند.

«بِكُمْ فَتَحَ اللهُ وَ بِكُمْ یخْتِمُ»[1]

با توجه به اینکه حرف «با» «بِرَحْمَتِک» برای سببیت است؛ یعنی واسطۀ بهره‎‌مندی از فیوضات الهی، حقیقت محمدیه است. رحمت پیامبر و آل پیامبر، اظهار نیاز و احتیاج را در وجود داعی حاکم می‌کند. در آموزشگاه اهل بیت، به داعی، اظهار نیاز را تعلیم می‌دهند تا درخواست‌های خود را فقط به خداوند ابراز کند.

واسطۀ فیض که رحمت فراگیر دارد، بسیار مقتدر و قدرتمند است. از آن جهت که شمول رحمت واسطه، بسیار گسترده است، طی طریق لازم نیست؛ بلکه این رحمت واسعه همیشه در دسترس است.

خداوند رحمت واسعه را برای خلق خود قرار داد.  واسطۀ فیض، حقیقت وجود پیامبر و آل‌پیامبر است که همۀ مخلوقات بواسطۀ این رحمت خلق شده‌اند و اگر او نبود، چیزی خلق نمی‌شد:

«لَوْلاکَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ»[2]

به ما توصیه شده است که بدون ‌بزرگ‌تر هیچ‌جا نرویم حتی درِ خانۀ خدا. با بزرگتر خود کسب آبرو می‌کنیم.

داعی در این فراز با بزرگتر خود که رحمةالله الواسعه است، باب الله را می‌کوبد و عاجزانه درخواست خود را اعلام می‌کند. واسطه‌ای که «وَسِعَتْ كُلَّ شَیءٍ» است.

دوست نزدیک‌تر از من به من است

وین عجب‌تر که من از وی دورم

چه کنم با که توان گفت سخن

در میانِ من و من مهجورم

 

رحمت الهیه

 

اسم رحمان و رحیم خداوند از رحمت الهیه حکایت دارد. «رحمان» به‌معنای ایجادکننده و  «رحیم» یعنی به کمال‌رسانندۀ وجود.

خداوند سبحان با اسم رحمان خود همۀ مخلوقات را ایجاد کرد و با اسم رحیم بندگان خود را به کمال می‌رساند.

 

درخواست رحمتی فراگیر

 

اگر «باء» در «بِرَحْمَتِک» زائده باشد؛ یعنی خداوندا! از تو رحمتی می‌خواهم که فراگیر باشد؛ رحمتی که به واسطۀ آن همۀ عالم تسبیح‌گو شدند؛ رحمتی که همۀ عالم را ذاکر و حامد تو کرده است.

 

درخواست وجود

 

در این فراز داعی از خداوند تقاضا دارد که «شیء» باشد؛ یعنی بهره‌ای از وجود داشته باشد؛ اماعلامت وجود چیست؟

۱. ذاکریّت؛

۲. مسبح بودن؛

۳.حرکت به‌سوی خدا؛

۴.حامد بودن.

خدایا! تقاضای رحمتت را دارم؛ یعنی از تو وجود می‌خواهم تا از بی‌وجودی رها شوم. بی‌تردید رحمت، وجود الهی است. از آن جهت که وجود در عالم یکی است؛ بنده به‌میزانی که وجود پیدا کند از خودبینی و منیت جدا می‌شود و فقط فاعلیت خداوند را در عالم شاهد است.

شب جمعه ظرفی برای گدایی و درخواست این وجود است؛ ازاین رو داعی با فقر محض بیان می‌کند: «إِنِّی أَسْأَلُک»؛ خدایا رحمت (وجودی) را می‌خواهم که ازخودم غایب شوم و به فنا برسم؛ درنتیجه در عالم فقط تو هویدا باشی.

 

طلب وجود الهی؛ راهی به فهم آیات توحید

 

میان وجود الهی و درک آیات توحیدی، رابطه‌ای تنگاتنگ برقرار است. به‌میزانی که وجود بنده رنگ الهی بگیرد، فهم او از مفاهیم بلند توحیدی نیز ژرف‌تر می‌شود. هرچه بندگی انسان خالص‌تر شود، معنای آیۀ: «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ»[3] برای او روشن‌تر خواهد بود.

اگر بنده‌ای خواهان دریافت وجود الهی است، باید وجود او از هر خلأ غیرالهی پاک باشد؛ به‌عبارت دیگر، هیچ نشانه‌ای از منیت، خودبینی و استغنا در جان او نباید باقی بماند. داعی در این فراز، چنین وجودی را از خدای متعال طلب می‌کند؛ وجودی که سراسر تسلیم، فانی در حضرت او و آماده برای ادراک تجلیات اسماء جمال و جلال الهی است.

 

رحمت واسعه و طلب وجود جهت‌دار به‌سوی خدا

 

تمام موجودات در برابر خداوند، تسلیم و تحت ارادۀ او هستند و بی‌اختیار به‌سوی او در حرکت‌اند؛ چراکه جذبۀ الهی، همۀ هستی را به‌سوی خود می‌کِشد. داعی در این فراز، وجودی را از خداوند درخواست می‌کند که تمام جهت و گرایش آن فقط به‌سوی حضرت حق باشد؛ وجودی که در آن هیچ میلی جز میل به قرب الهی یافت نشود.

 

تأمل در حقیقت وجود

 

در ابتدای دعا، واژۀ «شیء» توجه داعی را به خود معطوف می‌سازد و این پرسش را در جان او زنده می‌کند که:
آیا من نیز از مصادیق «شیء» محسوب می‌شوم؟ آیا بهره‌ای از وجود حقانی در من تحقق یافته است؟ و آیا این بهره از وجود الهی، در دیگران نیز جریان دارد؟

پاسخ این پرسش‌ها، انسان را به درکی ژرف‌تر از حقیقت هستی رهنمون می‌سازد. در واقع، همۀ مخلوقات به‌میزانی از وجود بهره‌مند شده‌اند و در پرتو این بهره، مشمول رحمت و عنایت پروردگار قرار گرفته‌اند. پس هر موجودی که بهره‌ای از وجود دارد، قابل احترام است؛ چراکه ریشۀ این وجود، به منبع فیض الهی بازمی‌گردد. این نگاه، انسان را به نوعی ادب، تواضع و احترام فراگیر در برابر آفرینش و آفریدگان سوق می‌دهد؛ چراکه همۀ آن‌ها، نشانی از وجود مطلق خدایند.

اَز آنم با شب تار است میلی

که دارد نسبتی با نام لیلی

 

پرده‌برداری از قابلیت‌های وجودی

 

دعا و درخواست انسان، نشان‌دهندۀ قابلیت‌های درونی اوست. هیچ‌گاه دیوار از خداوند طلب فیلسوف شدن نمی‌کند؛ چراکه شایستگی و ظرفیت آن را ندارد؛ اما انسان چنین اهلیتی دارد؛ زیرا انواع استعدادها و ظرفیت‌ها در وجود او نهفته است که باید به ظهور برسد. با دعا، انسان در حقیقت از این قابلیت‌ها پرده‌برداری  و آن‌ها را اظهار می‌کند.

اگر انسان به این بینش برسد که هر موجودی بهره‌ای از وجود الهی دارد، دیگر در زمین گناه نمی‌کند. چراکه خود زمین نیز از مصادیق «شیء» است و وجود دارد. ارتکاب گناه بر روی زمین، در حکم نابودی آن است؛ زیرا زمین نیز بهره‌ای از هستی الهی دارد و باید حرمت آن نگاه داشته شود. ازموارد دیگر «شیء» زمان است که نباید در آن معصیت شود؛ زیرا معصیت، موجب نابودی زمان می‌شود.

 

درخواست وجودی فراگیر

 

اگر «باء» در تعبیر «بِرَحْمَتِکَ» زائده باشد ـ که در برخی وجوه بلاغی عربی چنین است ـ معنای آن گسترده‌تر می‌شود. در این صورت، داعی خواهان وجودی بی‌مرز و متعالی است؛ وجودی که از قفس زمان و مکان رهاست، همواره زنده، جاری و ماندگار است؛ وجودی که با رحمت واسعۀ الهی پیوند خورده و رنگ فنا فی‌الله گرفته است.

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است در جریدۀ عالم دوام ما

 

رزقِ لایه‌های وجود

 

ین رحمت فراگیر که سراسر هستی را در بر گرفته، رزقی خاص است؛ رزقی که از جانب خدای سبحان توزیع می‌شود و هر موجودی بهره‌ای ویژه از آن دارد. البته این روزی‌ها با یکدیگر متفاوت‌اند. رزق عقل با رزق قلب یکی نیست؛ همان‌گونه که رزق گوش با رزق زبان تفاوت دارد. هر بُعدی از وجود، نصیبی خاص از این سفرۀ آسمانی دارد: رزق عقل، ادراک؛ رزق قلب، عشق؛ رزق روح، شهود؛ رزق گوش، شنیدن کلام حکیمانه و رزق زبان، ذکر حق است.

در حقیقت، داعی در مقام دعا، برای همۀ لایه‌های وجودی خویش طلب روزی می‌کند؛ از عقل و قلب گرفته تا روح و زبان. این درخواست، تلاشی است برای اتصال تمام هستی انسان به منبع فیض الهی.

 

همتِ بلند، رزقِ بی‌پایان

 

شاید این پرسش پیش آید که اگر رزق‌ها از جانب خداوند در اختیار بندگان قرار می‌گیرد، دیگر چه نیازی به درخواست و دعاست؟

پاسخ آن است که با دعا، موانع وجودی انسان زدوده می‌شود. فیض الهی همواره جاری و گسترده است و سفرۀ روزی‌های او همواره گسترانده؛ اما آنچه باعث جذب این فیض می‌شود، دعای داعی است. با درخواست، جذبه‌ای میان عبد و رب پدید می‌آید و طبق قانون جذب، روزی خاص در مدار وجودی بنده قرار می‌گیرد.

خداوند، رزّاق است و رزق وسیع می‌بخشد؛ پس بنده نیز باید طلب رزق وسیع کند: رزق مادی و معنوی، دنیوی و اخروی، ظاهری و باطنی، جسمی، روحی و قلبی. او باید برای چشم و گوش و دل و جان خویش، رزق بی‌پایان بخواهد؛ زیرا هیچ ساحتی از وجود انسان بی‌نیاز از فیض الهی نیست.

سفرۀ دعا، تنها جای درخواست نیست؛ مدرسۀ تعالی است. دانشگاهی است برای تعلیم وسعت عطای الهی؛ جایی که انسان، همت خود را بلند می‌کند و وسعت رزق پروردگار را به تماشا می‌نشیند.

 

نجات از تنگ‌نظری در برابر رزق بی‌پایان

 

انسان به‌طبع، دچار تنگ‌نظری است و گمان می‌برد که دیگران مانع رسیدن روزی به او شده‌اند! مثلاً اگر فردی در جامعه بدرخشد، دیگران چنین می‌پندارند که این تابش، مانع درخشش آن‌ها شده است؛ گویی آفتاب رزق الهی تنها بر یک سر می‌تابد! اما حقیقت آن است که خداوند رزّاق، دارای رزقی وسیع و بی‌پایان است؛ رزقی که همچون باران، بر همۀ موجودات می‌بارد و هیچ‌کس را از آن محروم نمی‌سازد مگر آن‌که خود، مانعی در میان افکند.

داعی، بر سر سفرۀ دعا، چشم و دلش گشوده می‌شود؛ از تنگ‌نظری رهایی می‌یابد و درمی‌یابد که این او بوده که با غفلت یا حسد، مانعی بر سر راه فیض خداوندی ایجاد کرده است. دعا، او را به بلندنظری و وسعتِ دید می‌رساند و یادآور می‌شود که آسمانِ عطای الهی، محدود به هیچ‌کس نیست.

 

چگونه نگرش انسان، رزق را محدود می‌کند؟

 

آیا واقعاً دیگران می‌توانند مانعی برای رزاقیت خداوند باشند؟ هرگز. زیرا هر انسانی، رزق مخصوص و منحصر به‌فرد خود را دارد؛ رزقی که نه از دیگری می‌کاهد و نه به‌واسطۀ دیگری افزوده می‌شود.

آنچه رزق را محدود جلوه می‌دهد، دعای محدود و نگرش نادرست داعی است. در حقیقت، نه رزاقیت خداوند در تنگنا می‌افتد و نه بخشش او اندک می‌شود؛ بلکه این نگاه انحصارطلبانه است که به‌خطا می‌پندارد دیگران در مسیر جذب رزق، رقیب‌اند.

چنین باوری، نه‌تنها معرفت رزق را مخدوش می‌کند، بلکه به‌تدریج انسان را دچار رقابت، حسادت و درگیری می‌سازد؛ چرا که چشم او از وسعت فیض الهی غافل مانده و گمان می‌برد برکت، محدود و قابل تقسیم است.

اما وقتی انسان بر سر سفرۀ دعای کمیل می‌نشیند، جانش به جذبه‌ای الهی آمیخته می‌شود. در این مقام، قانون جذب به‌کار می‌افتد؛ اما نه جذب رزقی محدود؛ بلکه رزقی فراگیر، بی‌مرز و بیکران. این همان رزقی است که از دریای بی‌پایان عطای الهی جاری می‌شود و تنها نیازمند ظرف وجودی گسترده و نگرشی بلند است.

 

سیر تربیتی داعی در مدرسۀ دعا

 

دعا، آموزشگاهی است برای تربیت داعی؛ مدرسه‌ای که در آن، درس واسطه‌های فیض به سالک تعلیم داده می‌شود. داعی در آغازِ درخواست، خود را شایسته گدایی و سؤال نمی‌داند؛ ازاین‌رو قدم‌به‌قدم با راهبر خود پیش می‌رود، زیرا آگاه است که بدون واسطۀ فیض، عنایتی به او نمی‌رسد. در دعای کمیل، این واسطه معرفی می‌شود: آن رحمتی که همه‌چیز را دربرگرفته، همان واسطۀ فیض الهی است.

آیا این رحمت، عینیتی هم در عالم خارج دارد؟ درجواب بیان می‌شود بله، خداوند سبحان به پیامبرش می‌فرماید:

«وَمَا اَرسَلنَاکَ اِلَا رَحمَهً لِلعَالَمِین»[4]

«و ما تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.»

رحمت تام در عالم، پیامبر است و داعی خداوند را در فراز «بِرَحمَتِکَ التِی وَسِعَت کُلَ شَئ» به پیامبر قسم می‌دهد؛ چون پیامبر و حضرات معصومین مصداق رحمت خدا در عالم‌اند.

 

رحمت فراگیر پیامبر و تفاوت در قابلیت‌ دریافت

 

چه تلازمی میان تعبیر «وَسِعَتْ کُلَّ شَیءٍ» و وجود پیامبر اکرم وجود دارد؟ در پاسخ می‌گوییم: هر آن‌چه عنوان «شیء» دارد، تحت پوشش پیامبر قرار می‌گیرد. آسمان‌ها و زمین و آن‌چه در آن‌هاست، همه به‌واسطه پیامبر اکرم موجود شده‌اند. او رحمتی است که سراسر عالم را دربرگرفته است.

حال اگر همۀ موجودات تحت پوشش رحمت پیامبرند، چرا برخی افراد اهل ملکوت و معنا هستند و برخی دیگر غرق در دنیا و کثرت؟ مگر پیامبر رحمت خود را بر همۀ موجودات نگسترانده است؟ پس دلیل این تفاوت‌ها چیست؟

پاسخ در تفاوت«قابلیت دریافت» است. همان‌گونه که در خُمرة رنگرزی، لباس‌ها به یک اندازه رنگ نمی‌گیرند، چراکه بعضی الیاف بهتر رنگ می‌پذیرند و برخی نه، در عالم هستی نیز هر موجودی به اندازۀ ظرفیت خود از رحمت پیامبر بهره‌مند می‌شود . پس میان «قابلیت» و «دریافت»، تلازم وجود دارد: هر که قابلیت بیشتر دارد، بهرۀ افزون‌تری خواهد داشت. اگر آمادگی نباشد، دریافتی هم نخواهد بود.

 

تابش رحمت عام و تفاوت در قابلیت دریافت

 

پیامبر اکرم مأمورِ کمال‌رسانی در عالم است؛ او انسان را از مرتبۀ اسم «رحمان» به مقام اسم «رحیم» سوق می‌دهد و از صِرف موجودیت، به کمال وجود می‌رساند. ازاین‌رو، اگر کسی خود را در معرض این رحمت قرار ندهد، در حقیقت خود را از فیاضیت پیامبر محروم ساخته است؛ چراکه بارش فیض و رحمت، همگانی و یکسان است؛ همان‌گونه که تابش نور خورشید بر همۀ موجودات به یک میزان است؛ اما برخی از اجسام، نور را بلافاصله منعکس می‌کنند و آینۀ جمال الهی می‌شوند و برخی دیگر، تیره‌اند و نور را در خود دفن می‌کنند.

پس اصل تابش، تفاوتی ندارد؛ این «قابلیت» پذیرش است که تفاوت می‌آفریند. تابش رحمت الهی هم نسبت به همه یکسان است، اما تفاوت در دریافت، ناشی از آمادگی و قابلیت افراد است.

ر این مرحله، داعی رو به خداوند می‌آورد و می‌گوید: «ای خدایی که به بنده‌ات نهایت قرب را داری؛ او را از نیستی به عرصه هستی آوردی و در نهادش نیاز و سائل بودن را نهادی! اکنون از تو درخواست می‌کنم، و واسطۀ این درخواست، همان رحمت فراگیر توست.»

داعی در این مقام، خود را در پناه و تحت پوشش «رحمت واسعه» الهی می‌بیند.

 

رحمت الهی و تجلّی آن بر اساس خواست بنده

 

این رحمت، رحمتی است که با نیاز و خواست بنده، جلوه‌گر می‌شود. اگر بنده‌ای روزی بخواهد، این رحمت اقتضای رزق را رقم می‌زند. اگر بنده‌ای طالب کمال باشد، این رحمت، بستر کمال را فراهم می‌سازد. اگر دل در گرو دنیا داشته باشد، دنیا را برای او ممکن می‌سازد، و اگر آخرت را بجوید، اقتضای آخرت را برایش مهیا می‌کند.

رحمت الهی، همگانی و جاری است؛ اما تجلّی آن به خواست و جهت‌گیری بنده بستگی دارد؛ همچون نوری فراگیر که هر آیینه‌ای به قدر صفای خود، از آن بهره می‌گیرد.

 

ادب در دعا؛ خواستنِ با زبان کنایه

 

این فراز، درس بزرگ «ادب در دعا» را در خود دارد. داعی، با اینکه می‌داند خداوند به همۀ نیازهای بندگانش عالم است؛ اما در کمال ادب، خواستۀ خود را به‌صورت صریح بیان نمی‌کند. چراکه در برخی موارد، اظهار مستقیم حاجت با شأن بندگی و ادبِ حضور در پیشگاه ربّ، سازگار نیست.

در این بخش، دعا با زبانی لطیف و کنایی، شیوه درستِ درخواست را آموزش می‌دهد. داعی عرض می‌کند: «خدایا! من حاجت دارم، تنها از تو می‌خواهم و یقین دارم که تو خود، بهتر از من می‌دانی که چه می‌خواهم؛ اما حاجت را بر زبان نمی‌آورم. آنچه بر زبان دارم، تنها این است که رحمتت را می‌طلبم، و مقصودم از رحمت، همان رحمت واسطه فیض است: رحمت پیامبر و آل پیامبر.»

در واقع، خواستنِ رحمت، رمز و کنایه‌ای است برای تمام خیرات و برکاتی که بنده در دل دارد؛ و این خود، نشانه‌ای از ظرافت و ادبِ دعاست.

 

پیوند پنهان با واسطۀ فیض

 

فراز «بِرَحمَتِکَ الَّتی وَسِعَت کُلَّ شَیء» در دعای کمیل، در عین اختصار، دو پیام کنایی و دقیق را منتقل می‌کند:

۱. نقش واسطۀ فیض: این عبارت به‌طور ضمنی بیان می‌کند که ورود به میدان راز و نیاز با خداوند، نیازمند همراهی با واسطه فیض است. داعی می‌داند که راه ارتباط با حق، از مسیر انسان کامل، یعنی همان رحمة‌الله الواسعه می‌گذرد. او باید با تکیه بر مقام آن واسطه، به پیشگاه الهی راه یابد.

۲. درخواست پیوستگی دائمی با واسطه: داعی نه‌تنها واسطه را در آغاز دعا حاضر می‌بیند، بلکه می‌خواهد همواره با او در ارتباط باشد. او در دل دعا، پیغامی برای واسطه می‌فرستد؛ پیغامی که محتوای آن، سفارش به درگاه الهی است. در حقیقت، داعی می‌گوید: «خدایا! معرفت انسان کامل را خواهانم؛ رابطه‌ای پیوسته با این رحمت فراگیر تو، با این رحمة‌الله الواسعه. شفاعت او را می‌طلبم تا از نورانیت وجودش بهره‌مند شوم.»

این نحو دعا کردن، نه صرفاً یک خواهش ساده، بلکه تمرینی برای فهم و تحقق توحید همراه با معرفت واسطۀ فیض است؛ دعایی که هم‌زمان ادب، معرفت و اتصال را در خود جمع کرده است.

 

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»  

 


[1]. مفاتیح‌الجنان، زیازت جامعه کبیره.

[2]. بحارالانوار، ج۱۵، ص۲۸.

[3] . سوره حدید، آیه 3.

[4]. سوره انبیاء، آیه 107.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب

مطالب مرتبط