«وَذَلَّ لَهَا کُلُ شَیءٍ»
«تمام عزتها در مقابلش ذلیل و زبون است.»
سنت الهی در رامسازی متکبران
«ذلّ» و «ذلول» بهمعنای خضوع و تسلیم است. همهٔ کائنات در برابر عظمت الهی رام و فرمانبردارند. در مقابل جبروت ربوبی، هیچ تکبّر و خودبینی راه ندارد.
هر که در برابر فرامین الهی سرکشی کند؛ مثلاً در انجام واجبات سستی ورزد یا حقایق را نپذیرد، سرانجام با عنوان «مُذَلّ» (خوارشده) رام خواهد شد. این است سنت تخلفناپذیر پروردگار که هیچ گردنکشی را یارای مقاومت با آن نیست.
نام مقدس «مُذِلّ» است که متکبران را در پیشگاه الهی خاضع میسازد و دلهای سخت را برای پذیرش سخن حق آماده میکند.
«وَبِجَبَرُوتِكَ الَّتِي غَلَبَتْ كُلَّ شَيْءٍ»
«و به مقام جبروت و بزرگی ات که همۀ قدرتها برابر او مغلوب است.»
حقیقت جبروت و جایگاه آن در مراتب هستی
واژه «جبروت» از ریشه «جبران» گرفته شده است. موجودات عالم جبروت، نواقص عوالم پایینتر را جبران میکنند. حقیقت جبروت همان عالم عقول کلیه است. البته از دیدگاه ملاصدرا، مجموع عالم ملک و ملکوت را نیز میتوان جبروت نامید.
در مراتب هستی، نخست عالم لاهوت در بالاترین جایگاه قرار دارد؛ جایگاه «یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود». پس از لاهوت، در مرتبۀ پایینتر، عالم جبروت جای میگیرد. در این عالم، پذیرش و دریافت فیوضات الهی به طور کامل انجام میشود و ادراک، ادراکی محض و بیواسطه است.
عالم جبروت؛ قوۀ محض و سرزمین تسلیم
عالم جبروت چه عالمی است که بهعنوان واسطه قرار میگیرد؟ از دیدگاه برخی بزرگان، عالم جبروت «قوۀ محض» است؛ جایی که همۀ موجودات به صورت بالقوه حضور دارند؛ اما هنوز به فعلیت و تحقق نرسیدهاند. در این مرتبه، تمام موجودات ذاتاً تسبیحگوی خدایند؛ چرا که با پاسخ «لبیک» در عالم الست، به میدان تسبیح قدم نهادهاند.
داعی در محضر امیرالمؤمنین در سفرۀ دعای کمیل بهسوی آب حیات عالم راهنمایی میشود و در این فراز از دعا بیان میکند:خدایا! از تو درخواست دارم و جبروتت را که بر همه چیز غالب است، واسطه قرار میدهم.
اصل موجوداتی که در برابر حق سراپا تسلیماند، در همین عالم جبروت جای دارند؛ چراکه خداوند سبحان «فاعل مطلق» است و موجودات این عالم، «قابل مطلق» بهشمار میآیند.
معنای «قابل مطلق» در عالم جبروت
«قابل مطلق» به این معانی است:
- موجوداتی که همۀ خداییِ خدا را بیکموکاست میپذیرند.
- موجودات عالم جبروت که قابلیت محضاند و توان پذیرش همۀ فیوضات الهی را دارند.
- موجوداتی که در سراسر عالم، شایستگی دریافت همۀ خیرات و کمالات را دارا هستند.
درخواست ادراک محض در سایۀ جبروت الهی
عالم جبروت، عالم قابلیت محض است و داعی در این فراز، از خدای سبحان درخواست ادراک محض را دارد. او عرضه میدارد: «خدایا، تو را به جبروتت سوگند میدهم؛ به آن شکوه حاکمیتی که به برکت آن بر همه چیز چیره میشوی.»
آنچه در این بخش شایان تأمل است، این است که داعی خواستۀ خود را بهصراحت بیان نمیکند، بلکه آن را در لایههای نهان دعا پنهان ساخته و از رهگذر توسل به جبروت الهی، مقصود بلند خود را طلب میکند.
تمنای ورود به عالم جبروت و چیرگی بر نفس
داعی به کنایه از حضرت حق دو امر را تمنا میکند:
- طلب جبروت و آمادگی برای فیض
او آرزو دارد از اهل عالم جبروت شود و نصیب خویش را از آن مقام بلند بهدست آورد. در برابر فیض بیپایان الهی، خواهان آمادگی بیچونوچراست تا پیوسته و دمادم پذیرای فیوضات ربانی باشد. به بیان دیگر، میطلبد وجودی بر او مستولی شود که نهتنها پذیرای الطاف الهی باشد؛ بلکه سدی استوار نیز بنا نهد تا از تباهی این فیوضات جلوگیری کند.
- طلب چیرگی بر عوالم و نفوس
جبروت عالمی است فرازمند که بر تمامی عوالم سیطره دارد: «غَلَبتَ بِها كُلَّ شَیءٍ». هرگاه انسانی به مقام جبروت راه یابد، بر تمایلات نفسانی خویش چیره میشود و نفوس دیگر نیز تحت سیطرۀ معنوی او قرار میگیرند. به تعبیری دیگر، اگر بندهای به اذن حضرت حق به مرتبۀ جبروت برسد، از قید عالم ماده رسته و مصداق «غَلَبتَ بِها كُلَّ شَیءٍ» میشود؛ یعنی همه موجودات در برابر عظمت او خاضع و فرمانبردار خواهند شد.
بیباکی و چیرگی سالک در مقام جبروت
کرامات و فضایل اخلاقی که در حیات علمای ربانی و بزرگان دین جلوهگر میشود، گواه آن است که عالمِ واصل از مرز عالم خاکی فراتر رفته و با تجلی ملکوت در عرصۀ ماده، به سرزمین جبروت قدم نهاده است. در این مقام، تواناییهای او رنگ الهی میگیرد و بر همۀ هستی چیره میشود.
انسانی که جبروتی شده است، از هیچ جبّاری بیم به دل راه نمیدهد؛ زیرا جبروت الهی، سالکی را که به این مرتبه بار یافته، بر همۀ موجودات مسلط میسازد و او را از هر خوف و هراسی میرهاند.
اگر انسانی در برابر دیگران احساس ترس و نقصان میکند، به این دلیل است که همچنان در قلمرو ملکی و مادی متوقف مانده است؛ اما کسی که به عالم جبروت راه یافته باشد، همچون حضرت موسی علیهالسلام در برابر فرعون، بیهیچ ترسی میایستد و سر فرو نمیآورد؛ چرا که همه چیز مغلوب او میشود و او بر هر چیزی غالب و چیره است.
تمنا برای پیوستن به اهل جبروت
موجودات عالم جبروت، مأمور ترمیم و جبران نقصان عوالم پایینترند؛ گویی بنده به پیشگاه خدا عرضه میدارد: «خدایا، به کاستیهای من منگر، بلکه به موجوداتی نظر کن که برای جبران نقصهایم آفریدهای.» به بیان دیگر: «ای پروردگار، به موجودات جبروتی بنگر که مأموریتشان اصلاح و تدارک کمبودهای ماست.»
اگر در بندگی کوتاهی کردهام، از آن روست که هنوز قوای خود را به فعلیت نرساندهام. پس دست نیاز بهسوی آسمان بلند و آرزو میکنم که از اهل آن عالمی شوم که تمامی استعدادهایشان را به کمال رساندهاند؛ آنان که هر لحظه در پیشگاه تو لبیکگویند.
طلب پیوستن به اهل جبروت و ادراک قوۀ محض
ای پروردگار، خواستۀ من در این فراز آن است که مرا از اهل عالم جبروت قرار دهی و نواقص مرا به برکت پیوند با موجودات آن عالم ترمیم فرمایی؛ عالمی که قوهای محض است. قوۀ محض یعنی موجودی که لحظهبهلحظه پاسخ «بله» میدهد، هرچند این «بله» هنوز به فعلیت نرسیده باشد. سرشت او سراسر تأیید و پذیرش است: «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَىٰ»؛ این پاسخ در نهاد او نهفته و جاودانه است.
مانند دانهای سیب که در دست دارم و میدانم استعداد آن را دارد که به زیباترین درخت سیب بدل شود؛ قابلیتی که هرچند فعلاً تحقق نیافته است؛ اما توانایی بالفعل شدن را در ذات خود دارد. این همان عالم «شدنِ محض» است که بر اساس دیدگاه ملاهادی سبزواری، ذاتاً و اصالتاً، عالم عقول مجرده بهشمار میآید؛ عالمی که جز «شدن» چیزی از او دیده نمیشود. این حقیقت، هم آغاز را بیان میکند ـ «هُوَ الْأَوَّلُ» ـ و هم پایان را ـ «هُوَ الْآخِرُ» ـ و میان این دو، هیچ منافاتی وجود ندارد.
طلب فعلیتیافتن قوا در پرتو جبروت
داعی در این فراز از درگاه الهی درخواست میکند که از زمرۀ کسانی باشد که همۀ قوای وجودیشان به کمال رسیده است؛ کسانی که هر لحظه در محضر حق لبیکگویند و پیوسته مشتاقاند از اهل عالم جبروت باشند تا کاستیهایشان در پرتو پیوند با موجودات آن عالم ملکوتی تکمیل و ترمیم شود.
بیتردید، عالم جبروت نواقص ما را جبران میکند؛ اما این حقیقت نیز روشن است که نیروهای نهفته در وجود انسان باید شکوفا شود تا او بتواند از پرتوهای جبروت بهره گیرد. اگر تواناییهای پنهان و انباشته در نهاد آدمی در حد قوهای راکد باقی بماند، جبران نقصان از سوی عالم جبروت محقق نخواهد شد.
هستی انسانی ظرفیت «شدن» و رسیدن به کمال را در ذات خود دارد، هرچند این «شدن» فرآیندی تدریجی و زمانبَر است.
طلب وصال به جبروت
بیگمان در فعل الهی، زمان، مفهومی ندارد و انسان به حول و قوۀ خداوند، راه صدساله را در یک طلوع میپیماید.
آدمی در هر لحظه میتواند وجود خود را آمادۀ وصال به ملکوت جبروت کند و این اندیشه را در جان بپرورد که به توفیق الهی میتوان در شمار سالکان عالم جبروت درآمد. چنین اندیشۀ والایی، رذایل اخلاقی را میزداید و کاستیهای گذشته را جبران میکند، تا جایی که شخص به مقامی میرسد که در پرتو انوار جبروت، چنان نورانی و توانا میشود که میتواند نقصان دیگران را نیز جبران کند؛ از این رو، سالک از درگاه الهی درخواست «جبروتی شدن» میکند.
حقیقت آن است که افق دعا در این مقام، چنان بلند و متعالی است که عارف در دعای کمیل شب جمعه، نهتنها رهایی از قید عالم ملک و تبدیل وجود خویش به قالبی ملکوتی را میطلبد، بلکه فراتر رفته، طالب وصول به مقام جبروت ـ که فوق ملکوت است ـ میشود.
به راستی، باب ولایت زبان بنده را به سوی دعاهای متعالی میگشاید و او را مشتاق وصال به مراتب ملکوت و جبروت میسازد.
«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»