مقدمه
در حدیث جنود عقل و جهل از لسان مطهر امام صادق علیهالسلام این دو سپاه برای ما تبیین شد. هر یک از ما در زندگی شخصی و اجتماعی خودمان این دو سپاه را بررسی میکنیم؛ اگر جنود عقل در وجود ما حاکم است و جولان میدهد، خدای سبحان را سپاسگزاریم و از او تقویت این سپاه را طلب میکنیم؛ اما اگر وقتی با جنود جهل آشنا میشویم، جولان جنود جهل را در وجود خود مشاهده میکنیم، به خدا پناه میبریم، از او استمداد میخواهیم و راهکار طلب میکنیم تا این جنود از سرزمین وجودی ما دفع شود.
به بررسی «عدل» از سپاهیان عقل و در مقابل آن «جور» از سپاهیان جهل، پرداختیم. امام (ره) ابتدا دربارۀ ملکۀ عدالت توضیح داد و فرمود که عدالت حد وسط بین افراطوتفریط است و همۀ فضائل اخلاقی در حقیقت زیرمجموعۀ عدل است. در واقع هر رذیلهای، نمایانگر افراط یا تفریط در یک امر صحیح است و هر دو خروج از جادۀ اعتدال و حد وسط است و جور نامیده میشود.[1]
سپس فرمود: نفس ما دارای دو قوۀ ادراک و تحریک است. بخش شناختی و قوۀ ادراک، خود دارای دو بخش عقل نظری و عقل عملی است. عقل نظری، حکمت و عقل عملی، عدالت است. عقل نظری، حکمت است که ما بوسیلۀ آن همه چیز را درست تشخیص میدهیم. عقل عملی، عدالت است که ما بوسیلۀ آن، همه چیز را سر جای خودش، بدون افراط و تفریط و درست اجرا میکنیم. بخش اجرایی و قوۀ تحریک نیز دو بخش دارد؛ یک بخش دفع ضرر است که از طریق شجاعت صورت میگیرد؛ شجاعت، اعتدال در قوه غضبیه است. بخش دیگر، جلب منفعت است که از طریق عفت صورت میگیرد؛ عفت، اعتدال در قوه شهویه است.
سپس امام(ره) میفرماید: بعضی معتقدند که عدالت بهمعنای آن است که اعتدال در تمام لایههای وجودی ما حاکم باشد. قوۀ باطنی، ظاهری، روحی و جسمی، همه با هم هماهنگی و همخوانی داشته باشند. با چنین مبنایی، عدالت نه جزئی از سپاهیان عقل، بلکه همۀ فضیلت است و همۀ فضائل به یک ریشه بر میگردد و آن هماهنگی بین تمام لایههای وجود است.[2]
برای عدالت دو تعریف بیان شد: «هماهنگی بین همۀ لایهها» و «اجرای حکمت». امام (ره) می فرماید جور در مقابل عدل نیز همینطور است و برای آن نیز دو تعریف بیان میشود: «افراطوتفریط در اجرا (هر چند قوۀ ادراک خوب باشد)» و «ناهماهنگی بین همه قوای وجودی».
صراط مستقیم، عدالت است
ما روزانه یک دعای واجب داریم که آن را ده مرتبه تکرار میکنیم: «ٱهدِنَا ٱلصِّرَطَ ٱلمُستَقِيمَ»؛ «ما را به راست هدایت فرما.» این تنها دعای واجب زندگی ماست که ما هر روز آن را درخواست میکنیم. امام (ره) میفرماید: در واقع راه سیر انسان بهسوی خدای سبحان، یک راه مستقیم و بدون افراطوتفریط است. این راه مستقیم همان عدالت است. در واقع ما در عدالت طلب میکنیم که در جایگاه بندگی خودمان قرار بگیریم. ایشان میفرماید: «سیر انسان از نقطۀ نقص عبودیت تا نقطه عزّ ربوبیت است.» یعنی از راه بندگی باید رسید. آنقدر بنده بالا میرود که در این جایگاه خدا همه چیز به او میدهد.
خداوند بارها در قرآن میفرماید:
«سَخَّرَ لَکُمُ…»[3]
«مسخر گردانید برای شما…»
خداوند تمام عوالم را تحت تسخیر انسان قرار میدهد؛ اما عدل این است که با وجود این که خدا به انسان قدرت تصرف و ربوبیت میدهد، انسان در جای بندگی خود باشد و از قدرت تصرفش سوءاستفاده نکند.
مرحوم حاج ملاهادی سبزواری یکی از حکماء و فلاسفۀ بزرگ و بسیار اهل معرفت است. کتابهای ایشان جزو کتب درسی حوزههاست. روزی اهل منزل به ایشان میگویند درویشی به درب خانه آمده و از ما چیزی درخواست کرد. ما گفتیم چیزی در خانه نداریم. درویش گفت: «در فلان زیرزمینتان در زیر فلان سبد، فلان مقدار گوشت است، آن گوشت را به من بدهید!» ما خیلی تعجب کردیم! این درویش چطور میدانست که در زیرزمین خانۀ ما چیست؟! ایشان فرمود: «او هنری نکرده که از بواطن زندگی مردم آگاه است! او در واقع قدرتی را که دارد، بد خرج کرده است!»
عدالت؛ حرکت در مسیر بندگی
عدالت یعنی من در مسیر بندگی حرکت کنم. وقتی بندگی میکنم، خدای سبحان به من قدرتهای خاص بسیاری میدهد؛ اما مهم این است که آن قدرتها را نیز صَرف بندگی کنم. ارتباط این امر به عدالت آن است که من سر جای بندگیام بمانم و از بندگیام خارج نشوم. حتی در این حد که دخالت در دستگاه آفرینش نداشته باشم! به خدا نگویم که من میخواستم این کار را انجام دهم، چرا تو آن کار را کردی؟! اینها خروج از مسیر بندگی است.
امام (ره) میفرماید: عدالت در واقع سیر در مسیر بندگی است؛ یعنی من در مسیر بندگی، نه آنقدر زیادهروی کنم که فکر کنم میتوانم در حد خدایی تصرف کنم، نه اینکه بندگی را ترک کنم.
درخواست عدالت و قرارگرفتن در صراط مستقیم از خداوند
امام(ره) تصریح میکند که ما در نمازمان هر روز درخواست میکنیم: «خدایا ما را در صراط مستقیم قرار بده.» یعنی عدالت را در وجودمان داریم و طلب میکنیم خدایا! من میخواهم عادل باشم، سرجای بندگی خودم باشم و بدون افراطوتفریط، اجرای درستی داشته باشم. طبیعی است که باید در پشت پرده، ادراک درستی نیز داشته باشم.
سپس میفرماید: اگر شما در روایت میخوانید که آن صراط مستقیم از شمشیر تیزتر و از مو باریکتر است، همین است که انسان بخواهد واقعاً حد وسط را بدون افراطوتفریط رعایت کند. این امر توجه و مراقبۀ زیادی لازم دارد. ما خودمان نمیتوانیم سِیر داشته باشیم! بلکه خدا باید ما را ببرد! به همین جهت نیز دائماً به خدا میگوییم: خدایا! ما را یک آن به خودمان واگذار نکن! اگر به خودمان واگذار شویم، یا اهل افراط و یا اهل تفریط هستیم. بسیاری از ما نمیتوانیم در آن صراط مستقیمی که خیلی دقیق است، قرار بگیریم؛ به همین جهت روزانه مکرر از خدا طلب میکنیم خدایا! تو ما را در صراط مستقیم و در مسیر عدالت قرار بده.
حفظ جایگاه بندگی هنگام طلب حوائج
روزی اصحاب در محضر پیامبر اکرم بودند. پیامبر اکرم یک خط مستقیم کشید. سپس در کنار آن، خطوط دیگری رسم کرد و فرمود که این خط وسط، صراط من است و بقیه از صراط من دور است. یعنی عدالت سیرۀ پیامبر اکرم است. اینکه هر چیزی در جای خودش قرار بگیرد و در نهایت بنده در جایگاه بندگیاش قرار بگیرد.
برای مثال بعضی میگویند ما به مشهد رفتیم، حاجتمان را گرفتیم و برگشتیم! به امام رضا علیهالسلام گفتیم که اگر حاجت ما را ندهی، برنمیگردیم! آمدهایم که حتماً حاجت خود را بگیریم و برگردیم!» در این صورت بنده از جایگاه بندگی خود خارج شده و در جایگاه خدایی قرار گرفته است! بنده حاجتش را عرضه میکند و میگوید که اگر به مصلحت است، به من بدهید! اگر مصلحت در تعجیل یا تأخیر در حاجت من است، صلاحدید آن با شماست. من نیاز خود را به شما عرضه میکنم، اگر تعجیل در برآورده کردن حاجت من به مصلحت است، تعجیل بفرمایید؛ اما اگر من تعجیل میخواهم؛ ولی تأخیر به مصلحت من است، من را به آن صلاح، راضی کنید.
ما نباید دعا را ترک کنیم و حتی باید اصرار در دعا داشته باشیم.
«یا مَن یُحِبَّ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّينَ»[4]
«ای خداوندی که اصرار اصرارکنندگان را دوست داری!»
اما وقتی طرح نیاز میکنیم، بر این باوریم که زمان اجابت، به صلاحدید خدای سبحان است. من بنده هستم و بنده فقط طرح نیاز میکند. گرچه دوست دارم که حاجتم سریعتر برآورده شود؛ اما اگر تو مصلحت نمیدانی و برآورده شدن سریع حاجت من، به ضررم شود، موجب غفلت من شود، موجب دور شدن من از ساحت قرب تو شود، من این را نمیخواهم. من قرب تو را با هیچ چیز عوض نمیکنم. این معنای عدالت است؛ یعنی بنده در جای بندگی خود قرار گرفته است. بنده هم طرح نیاز میکند و هم مرتفع شدن نیازش را به نظر و صلاحدید مولا واگذار میکند.
سهولت در مسیر عدالت
مسیر عدالت در عین حال که بسیار سخت است؛ اما بسیار راحت نیز هست. در بیت الله الحرام هرچقدر که خود را از یک راه میانبر به دایرۀ مطاف نزدیکتر کنید، طوافتان آسانتر میشود. طوافی که دور و بسیار شلوغ و با سختی انجام میشود، هرچقدر که نزدیکتر به بیت الله شود، آسانتر است. در زندگی نیز هر چقدر در جایگاه قرب خدا قرار بگیریم، کارمان راحتتر انجام میشود. ما فکر میکنیم که سخت است؛ اما سختی برای رسیدن به آن منطقه است. وقتی به آن منطقه رسیدیم، میبینیم که چقدر راحت بود! پس عدالت را سخت ندانیم.
مرحوم شیخ جعفر مجتهدی میفرمود گاهی درخواستهای ما مانند یک کودک سهساله است که میگوید من میخواهم ازدواج کنم! گاهی درخواستها به نحوی است که ما هنوز به آن بلوغ نرسیدهایم که آن حاجت را دریافت کنیم، وقتی به آن جایگاه نرسیدهایم، دریافت آن حاجت به ضرر ما میشود و فایدهای برای ما نداشته است. پس وقتی که ما ملکۀ عدالت را داشته باشیم؛ یعنی در جایگاه بندگی خودمان قرار میگیریم. در عین حال که بر خود واجب میدانیم که همۀ نیازهایمان را با آن بینیاز در میان بگذاریم و اصرار شدید هم داریم؛ اما برای اجابت جای زمان را به صلاحدید خدا خالی میگذاریم!
عدالت حقیقی در عالم از آن معصومین (ع) است
حضرت امام (ره) اشاره میکند به این که در عالم فقط انسان کامل عدالت حقیقی را دارد؛ تنها وجود مقدس پیغمبر خاتم و ذوات مقدسۀ معصومین هستند که هرگز از آغاز تا انجام، ذرهای و لحظهای از عدالت انحراف نداشتند. سایر افراد با تبعیت از پیغمبر و اهل بیت ایشان میتوانند ملکۀ عدالت را کسب کنند؛ زیرا تنها ایشان بالاصاله این جایگاه را دارند و ما هر چقدر میزان تبعیتمان از ایشان افزایش پیدا کند، به همان میزان توفیق عدالت نصیبمان میشود.
عدالت؛ راه میانبر
عدالت یک راه میانبُر است. فقط یک مسیر است و سایر مسیرهایی که در اطرافش وجود دارد، همه، رذیله است. همین یک مسیر، فضیلت است که کوتاهترین راه است. افراطوتفریط، هر دو انحراف و رذیله است.
ما گاهی نیز ادراکات نادرست داریم و تفریط را بهتر از افراط میدانیم. در حالیکه هر دو رذیله است. جنس هر دو جهل و جور است. جنس هر دو نجاست است. مانند اینکه خون و غائط هر دو نجس است و فرقی در نجاست میان آن دو نیست.
راه کسب عدالت
حال چطور می توان عدالت را کسب کرد؟ چگونه می توان افراط و تفریطی نبود و آن مسیر مستقیم را طی کرد، بهنحوی که آلودگی و رذیلهای در زندگی ما نباشد؟
امام (ره) پاسخ میدهد که اولاً تمام این عالم دنیا جایگاه کسب ملکۀ عدالت است. یعنی ما تا زمان مرگ برای کسب عدالت زمان داریم تا زمان «إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُوم»[5] کل دنیای ما محل کسب این ملکه است و منوط به زمان خاصی نیست. پس این که بگوییم که ای کاش در نوجوانی یا جوانی آن را کسب میکردم، معنا ندارد! ایکاش گفتن معنا ندارد! زیرا تمام طول دورۀ عمر ما امکان کسب این ملکه وجود دارد؛ بنابراین حسرت نخوریم و اما و اگر نگوییم! زیرا آن ابزار همچنان در اختیار ماست. ابزاری که میتوانیم با آن، این ملکه را کسب کنیم، فطرت و قوۀ اختیار است. ما تا زمانی که زندگی می کنیم فطرت و قوۀ اختیار را داریم. پس ابزار کسب عدالت برای ما موجود است.
اهمیت کسب عدالت در جوانی
البته معلوم است که در جوانی کسب عدالت بسیار راحتتر است؛ زیرا هنوز شاکلۀ جوان به صورت خاصی شکل نگرفته است و قابلیت مهار کردن در یک جایگاه صحیح را دارد. این امر برای فرد سالخورده بهراحتی میسر نیست. برای جوان آسان است. نفس جوان، هنوز مصفاست، فطرتش همچنان بسیار فعال است، خلقیات نادرست هنوز در او مستقر نشده است؛ اما برای افراد مسن که همه این امور برایشان بسیار کمرنگ شده است، باز هم امکان کسب عدالت وجود دارد؛ زیرا فطرت ایشان نیز از بین نرفته است! فقط کار برای ایشان سختتر است.
نکته تربیتی: مراقب ورودی های کودک خود باشید!
بنابراین عرصه و زمان کسب عدالت، کل دورۀ زندگی دنیاست؛ اما هرچقدر که انسان به دورۀ طفولیت نزدیکتر باشد، کسب عدالت برایش راحتتر و هر چقدر به پیری میرسد، سختتر است. نفس کودک مانند کاغذ سفید است که هیچ نقشونگاری در آن ثبت نشده و هر نقشی را که در آن ثبت کنیم، به راحتی پذیراست. پس وقتی نقشی در کودکی ثبت شد، بهراحتی از بین نمیرود. کودک هم بهراحتی قبول میکند و هم بهراحتی از دست نمیدهد. والدین باید بسیار مراقب ورودیهای کودک خود باشند؛ زیرا ورودیها دیگر بهآسانی خارج نمیشوند! بهسختی میتوان ذهنیتهای نامناسب را از او خارج کرد. علامت و نشانۀ این امر آن است که همۀ آنچه که ما در دروۀ کودکی یاد گرفتهایم، در ما ماندگار شده است:
«الْعِلْمُ فِي الصِّغَرِ كَالنَّقْشِ فِي الْحَجَر»[6]
«یادگیری در دوره کودکی مانند نقشی است که در سنگ ایجاد میشود.»
میدانیم که نقش روی سنگ، ماندگار است و ثبات دارد؛ به همین جهت والدینی که در دوره کودکی، سرپرستی پرورش یا آموزش یک کودک را به عهده گرفتهاند، باید باور کنند که مسئولیت سختی بر دوش دارند و دقت نظر بسیاری لازم است.
نگاه عمیق و صحیح به فرزندپروری
گاهی یک خانم مهندس، پزشک، وکیل یا… پس از زایمان خود دچار افسردگی میشود! او گمان میکند که دورۀپرورش فرزند،از ضایعات زمانی اوست! زیرا او همه کارهایش را کنار گذاشته است! در حالیکه اگر عمیق نگاه کند، او نه یک فرزند، بلکه یک جهان را پرورش میدهد. با نگاه صحیح به زندگی و وضعیت فعلیاش، افسردگی او برطرف میشود.
امام (ره) میفرماید: وقتی کسی طفلی را پرورش میدهد، او را یک طفل نبیند! شاید سرنوشت بخش عظیمی از جهان به همین طفل گره بخورد! فرزندپروری، کارخانۀ آدمسازی است! این کار با حرفههای دیگر قابل مقایسه نیست. وقتی سعی میکنیم در کودکی امور صحیح را در کودک جاسازی کنیم، گمان نکنیم که یک نفر مقابل ماست، چه بسا از طریق این کودک، سرنوشت گروه زیادی تغییر داده شود. ممکن است با عمل شایستۀ یک کودک، برکت وارد زندگی گروه بسیار زیادی شود و با شرارت یک کودک، عده بسیاری نابود شوند! چنانچه نورانیت خواجه نصیر طوسی یا علامه حلی و… یک ملت را نورانی کرده و این نورانیت تا ابد باقی است. پس مادر ایشان با وقتی که برای ایشان گذاشته، برای نورانی کردن یک امت تا ابد وقت گذاشته است. چنین نیست که خوبی یا بدی یک فرد، تنها در یک زمان خاص بگنجد، بلکه تاریخ درگیر خوبی یا بدی او میشود. معاویه یک تاریخ را درگیر بدی خود کرد و هنوز که هنوز است، همه در زیارت عاشورا او را لعن میکنند؛ پس هنوز شرارت او شعلهور است و به افراد آسیب وارد میکند که امت به لعن او ملزم هستند.
مسئولیت والدین ومربیان در تربیت
امام (ره) میفرماید: کسب ملکۀ عدالت از دورۀ طفولیت آغاز می شود. میتوان این نقش را در وجود کودک ثبت کرد. والدین باید این کار را برای فرزندان انجام دهند و آنها را معتدل و خارج از افراطوتفریط پرورش دهند. تربیت، اصالتاً عملی است، نه قولی؛ زیرا کودک در حال بزرگ شدن با والدین و اولیاء خود است و از رفتار ایشان الگوبرداری میکند؛ پس ایشان باید ابتدا عدالت را در وجود خودشان حاکم کنند، سپس کودکان در کنار ایشان، عدالت را مییابند.
اگر پدر و مادری، خود اهل عمل صالح نیست و خُلقیات زیبا ندارد؛ اما میخواهد فرزند خود را بهاجبار به این خلقیات زیبا متصف کند، در نهایت ناکام است. زیرا نمیتواند آن خود حقیقیاش را از فرزندش مخفی کند؟! پس ما برای این که فرزندانمان را عادل پرورش دهیم، باید حتما خودمان افراطوتفریط نداشته باشیم.
ممکن است فردی افراطی باشد و فرزندش تفریطی شود! اگر جوان بیدین است، بایستی والدین او بیست سال پیش زندگی خود را ورق بزنند! آنها افراطی بودهاند و حالا فرزندشان تفریطی شده است. آنها با افراط، عدالت نداشتهاند و فرزندشان با تفریط، عدالت ندارد. آنها زیادهروی های بیجا داشتهاند و حال فرزندشان کوتاهیهای فراوان دارد. به هر حال، هیچ یک عدالت ندارند.
امام (ره) میفرماید والدین آنقدر در تربیت فرزندان نقش دارند که اگر کودکی تحت نظر والدین، بد تربیت شد، هر چقدر مربیان برای او زحمت بکشند، او قابل اصلاح نیست!
بنابراین هر چقدر که مربیان مدارس، زحمت بکشند، باز هم حرف اول را خانواده میزند. پس کسی نمیتواند مدعی شود که مدرسه موجب فساد و انحراف فرزند ما شده است. نقش اول را خانواده دارد. فساد والدین به اطفال سرایت میکند. هر چقدر مربیان مدرسه، دلسوز باشند، نمیتوانند این فساد را از فرزند دور کنند.
تنها والدین مقصر نیستند!
اگر والدین کمکاری داشتند و خودشان و فرزندشان را رها کردند، و آن فرزند افراطی یا تفریطی و جائر بار آمد،به این معنا نیست که آن فرد نمیتواند خود را پرورش دهد. همانطور که بیان شد، انسان در کل عمر قابل اصلاح است. اگر فردی در خانواده، افراطی یا تفریطی بار آمد، نمی تواند دائماً والدین را سرزنش کند؛ زیرا از وقتی که خود قدرت انتخاب داشته، میتوانسته عادل بودن را انتخاب کند! چرا از قدرت انتخاب خود، حُسن استفاده را نکرده است؟! پس اگر فردی در خانوادهای از عدالت بیبهره مانده است، نباید فرافکنی کند و تنها خانواده را مقصر بداند.
مانند پیرزن گدایی که نزد عالمی می رفت و همیشه به ایشان میگفت: اگر والدینم مرا خوب تربیت کرده بودند، اکنون من به جای تو بودم! ما نمیتوانیم فرافکنی کنیم و بگوییم که تقصیر والدینمان بوده است! بله! آنها مقصر بودهاند؛ اما بعد از این که فرد به سن تکلیف رسید، تقصیر خود او نیز هست. گرچه اگر والدین او را خوب تربیت کرده بودند و خود نیز انتخاب میکرد، نور علی نور بود؛ اما کسب ملکۀ عدالت بدون تربیت صحیح والدین نیز برای او مقدور و میسّر است.
انسان این قابلیت را دارد که حُسنانتخاب داشته باشد و همه چیز را تغییر دهد، هرچند که کار سختتر است و با سرعت کمتری صورت میگیرد. تاریخ چنین افرادی را بسیار گزارش کرده است. عمربنعبدالعزیز اموی است؛ اما بهمجرد این که به حکومت رسید، لعنی را که سالیان سال در مأذنهها بر امیرالمومنین گفته میشد، ممنوع کرد و نهایت ارادت خود را به حضرات معصومین اعلام کرد. پس این امکان وجود دارد که از فردی که اصلا با حقیقت آشنا نیست، انسانی متولد شود که حقیقتپذیر است:
« يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّت»[7]
«زنده را از مرده خارج میکند.»
ملاک انتخاب همسر
در ازدواج، اگر تمام نگاه فرد منحصر به ظواهر باشد، چطور انتظار دارد نسل او را خوب پرورش دهد؟! البته مانعةالجمع نیست. ممکن است فردی هم از نظر ظاهر و هم از نظر معنویات و اخلاق مورد پسند باشد؛ ولی ابتدا باید اولویتها را در ذهن خود تنظیم کرد. اولویتها چیست؟! ما میخواهیم چه نسلی از ما باقی بماند؟ آیا اولویت این است که رنگ چهرۀ نسل من چگونه باشد یا اولویت این است که نسل سالمی باقی بماند؟!
در روایتی حضرت رسول اکرم به اصحاب فرمود:
«أَیُّهَا النَّاسُ إِیَّاکُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِی مَنْبِتِ السَّوْءِ»[8]
«ای مردم از گیاهانی که در مزبله میروید پرهیز کنید. گفته شد: منظور از این گیاهان چیست؟ فرمود: زن زیبایی که در خانواده بدی نشوونما کرده باشد.»
ما برای سیرت و صورت نقش قائلیم؛ اما افراد اصالتاً صورت را مهم میدانند و دربارۀ سیرت معتقدندکه در آینده درست میشود! درحالیکه در این زمانه صورتها قابل تغییر است؛ اما سیرتها چطور؟!
به همین جهت هنگام ازدواج، باید اولویتها برای فرد تبیین شده باشد که از زندگی چه میخواهد؟ مفهوم زندگی برایش چگونه است؟ میتوان دربارۀ نقش مادر در سرنوشت فرزندان یک کتاب نوشت. همۀ اینها در یک پازل خیلی بزرگ است. اختلال در هر قسمت زندگی میتواند منجر به اختلالات وسیع در قسمتهای دیگر شود.
ملاک انتخاب معلم
سپس امام (ره) وارد مرحلۀ تعلیم میشود و به نقش و انتخاب معلم اشاره میکند. آیا مهم این است که فرزند ما به مدرسه تیزهوشان برود و المپیادی باشد یا میخواهیم مدرسه، مربی رشد روح و روان نیز باشد؟! چرا دانش آموزان حاضر نیستند که علمشان را در اختیار دیگری قرار دهند و آن را با دیگری به اشتراک بگذارند؟ زیرا در چنین مدارسی هرکس میخواهد خودش اول باشد و برایش بسیار مهم است که یک صدم از دیگری برتر باشد! وقتی در مدرسه میان آنها اخلاق قربانی شده است، چگونه میتوان انتظار داشت که آنها در مراحل بعدی زندگی خود، سازگار باشند؟! این نتیجۀ انتخاب افرادی است که تنها اولویت برای ایشان، علم است و نه آموزش و پرورش و رشد علمی و روحی در کنار یکدیگر.
امکان تغییر عادات
وقتی فرد آرا آرام به سن جوانی میرسد، اختیار خودش به میدان میآید و با اختیار خود، بعضی از خلقیات را محکم میکند و قدرت دارد که بعضی از خلقیات ناپسند را ترک کند؛ زیرا جوان قدرت فکر قوی دارد و حتی به دلیل آنکه آیینۀ فطرتش صیقلی است، قبح قضیه را بیشتر از فرد مسن که آیینۀ فطرتشان مکدر شده است، متوجه میشود.
اما امکان اصلاح افراد مسن نیز وجود دارد. ایشان نیز با وارد کردن فشار بیشتری به خود و زحمت بیشتر میتوانند بسیاری از عادات نادرست خود را اصلاح کنند.
مانند خانمی که در کودکی شاهد رفتار نادرست مادرش با خانوادۀ همسرش، رفتار نادرست مادرش با پدرش و… بوده است و از همان زمان تصمیم میگیرد اگر ازدواج کند، هرگز چنین برخوردی نداشته باشد؛ چرا که عوارض سوء آن رفتار را دیده است، نمیخواهد که آن خط سیر را ادامه دهد؛ بلکه وقتی قبحش را متوجه شد، میخواهد در زندگی خودش تکرار نشود. بنابراین با وجود اینکه دورۀ کودکی و نوجوانی نادرستی داشته است؛ اما در دورۀ جوانی میتواند اصلاحات را در مورد خود انجام دهد.
امام (ره) تاکید دارد که جوانها در زندگی و وجود خود یک بازنگری کنند و همۀ آن داراییهای خوب خود را حفظ کنند و داراییهای نادرست خود را حذف و تغییر دهند و نگذارند که در وجودشان ماندگار شود. همچنین پس از سپری شدن دوران جوانی نیز نباید مأیوس شد.
تا زمانیکه در این عالم هستیم، قدرت تغییر داریم. انشاءالله خدای سبحان با وساطت حضرات معصومین توفیقی نصیب ما کند که از این بزرگواران تبعیت کنیم و یکی از آثار تبعیت، عدالت در زندگی فردی و اجتماعیمان باشد.
تاریخ جلسه: 1401/8/2 ـ جلسه 4
«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»
[1]. جور جائر و سلطان جار به معنای سلطان ظالم است و امام (ره) جور را به جای ظلم مطرح میکند.
[2]. کتاب جنود عقل و جهل، ص 151.
[3]. سوره ابراهیم، آیات32 و 33؛ سوره نحل ، آیات 12 و 1؛ سوره انبیاء، آیه 79؛ سوره حج آیات 36 و 37.
[4] دعای جوشن کبیر
[5]. سوره واقعه، آیه 83.
[6] . کنزالفوائد، ج1، ص319.
[7]. سوره روم، آیه 19.
[8]. اصول کافی، ج 5، ص 332.