زیارت آل یس – «وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ»

«وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ»

 

«و نعمت بهشت و آتش جهنم حق است.»

 

وصول به بهشت با معیت امام

 

زائر در این فراز، وصال به امام را که عین بهشت است، می‌خواهد تا با همراهی و معیت با امام به درجات متعالی بهشت نائل آید. در واقع اصل بهشت شهود امام است و به میزانی که این معرفت و عشق از این عالم صورت گیرد بهشت‌سازی محقق شده است؛ بنابر این انسان هر لحظه در حال ساخت بهشت یا جهنم خود است.

زائر در این فراز معترف است که وصول به بهشت با همراهی و معیت با امام صورت می‌گیرد و خواستار است تا با عنوان «اصحاب الجنه» در صف یارگیری امام زمان قرار گیرد. او درخواست دارد با نگاه تشریفی حضرت مانند یاران و اصحاب ایشان، نماد بهشت شود؛ بهشتی که وسعتش «کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[1] «مانند پهنای آسمان و زمین» است. هر فعل خیر و مثبت انسان با نگاه و دعای امام ایجاد می‌شود که این فعل بهشت‌زاست. برای ورود به بهشت باید فاعلیت خداوند و امام در زندگی محسوس باشد؛ اما اگر فرد، افعال خیر و مثبت را به‌خود نسبت دهد بهشت از زندگی و وجود او دور می‌شود.

از آن جهت که حضرت اباعبدالله علیه‌السلام مالک بهشت است، هر معامله‌ای با ایشان انسان را در بهشت قرار می‌دهد. بهشت مولود اعمال و اقوال انسان است که با همراهی و معامله با امام حاصل می‌شود.

 

سیر خالصانه با تخلق به صفات الهی

 

زائر با تخلق به صفات الهی و قرب به امام، سیر عبودیت خالصانه و صادقانه دارد که عین بهشت است؛ پس مصاحبت و همراهی با امام انسان را در بهشت قرار می‌دهد و متجلی به نور جمال خداوند می‌شود.

خداوند در آیه 31 سوره ق می‌فرماید:

«وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ»

 «و بهشت را براى تقواپیشگان نزدیك آورند.»

این آیه به اقبال بهشت به‌سوی متقین اشاره دارد؛ یعنی بهشت به استقبال آنان می‌آید؛ چراکه ایشان با پرهیز از آلودگی‌ها و معاصی زیر بنای وجود خویش را محکم و طاهر کردند و طبق قانون جذب، نیروی جاذبۀ  بهشت آنان را به سمت خود جذب می‌کند. حضرت آیت‌الله بهجت فرمود: شما خوب باشید امام زمان خود به سراغ شما می‌آید. این امر حکایت از تطهیر و پاک‌سازی وجود انسان برای جذب  قدوم امام دارد.

یکی از شارحین می‌گوید: وصال به خداوند از غیر باب ولایت نتیجه‌ای جز دوری از هر خوبی، خیر و نورانیت ندارد و طرد شدن از اسامی رحمت خداوند را به‌همراه دارد.

 

انواع بهشت

 

بهشت‌هایی که در قرآن کریم ذکر شده عبارت است از:

  1. جنت عدن همان جاودانگی است که با زندگی با امام ایجاد می‌شود؛
  2. بهشت فردوس که با معیت و همراهی با امام حاصل می‌شود؛
  3. بهشت نعیم که خودِ امام مصداقی از نعیم و نعمت‌های خداوند است؛
  4. بهشت مأوا که آرزو و خواستۀ هر انسان الهی وصول به امام است.

 

کیفیت سخن بهشتیان

 

سخن بهشتیان در بهشت با سلام آغاز و سخن آخرشان «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» است:

«تَحِیتُهُمْ فِیها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»[2]

«درودشان در آنجا سلام است و پایان نیایش آنان، سپاس و ستایش مخصوص خداست.»

 

بهشت؛ دارالسلام

 

بهشت به‌عنوان دارالسلام جایگاهی مصون و محفوظ از هر آفتی است که هیچ صدمه‌ای به ساکنان آن نمی‌رسد؛ بنابراین بهشتی، در امنیت محض قرار دارد.

بهشت در قرآن به‌عنوان «جَنّاتٌ تَجرِی مِن تَحتِهَا الاَنهار»[3] «باغ‌هایی که از زیر آن‌ها نهرها جاری است.» معرفی شده است. به‌عبارتی دیگر در بهشت، زمین لم‌یزرع و خالی از کشت وجود ندارد، بلکه کاشتی مصون از آفت منیت و انانیت در آن وجود دارد. همۀ رویش‌ها و زراعت‌ها منسوب به خداست و مُهر خدایی بر آن نقش بسته است.

درختان سرسبز و شاداب در بهشت حکایت از سلامتی و قوّت ریشه‌ها دارد که در رویش درختان نمایان شده است. بین درختان درهم فرورفته، شکاف و فاصله‌ای وجود ندارد، بلکه بهشت مملو از کاشت، رویش و سرسبزی است.

 

آغاز بهشت از دنیاست

 

آنچه مسلم است این که بهشت از همین دنیا ایجاد می‌شود و در قیامت تنها پرده‌برداری از آن صورت می‌گیرد.

خداوند، هدایت‌گر به بهشتی است که تحت ارادۀ انسان در عالم دنیا شکل گرفته است.

لفظ «جنات» دلالت بر درختان کثیر دارد؛ اعم از درخت اعمال صالح، اعتقادات صحیح و خلقیات شایسته که اساس و بنای بهشت را می‌سازند، البته این درختان انباشته و در هم فرو رفته، حکایت از نسبت بین عقیده، عمل و خلقیات صالح دارد. این امور هر یک به تنهایی بهشت را ایجاد نمی‌کنند؛ چراکه در آیه لفظ «جنات» بکار رفته است نه «جنت».

 

ضرورت جریان آب معرفت

 

سرسبزی و رویش درختان به‌سبب جریان آب صورت می‌گیرد؛ یعنی در کنار جنات اعمال صالح، اعتقادات و خلقیات باید آب معرفت جریان داشته باشد تا ملکات و فضائل اخلاقی در انسان بارور شود. هرگونه رویش و سرسبزی با آب صورت می‌گیرد و بهشت بدون آب معرفت هرگز پدیدار نمی‌شود.

جریان آب معرفت باید از عالم ماده آغاز شود تا سرسبزی و رویش فضائل اخلاقی در انسان ملکه شود و فرد را به مقام ثبات در کمالات سوق دهد. آب معرفت در اعمال و خلقیات و اعتقادات انسان نشاط و شادی را حاکم می‌کند و او در مقام شکر فقط ناظر فاعلیت علی‌الاطلاق خداوند در عالم است.

آب معرفت باید همواره در زمین وجود فرد جریان داشته باشد تا به‌سبب حرکت آب معرفت وجود او لحظه‌به‌لحظه نو و تازه شود؛ دراین صورت از وجود اعمال، اعتقادات و خلقیات صالح او عالم لطیف می‌شود و سایبانی برای دیگران.

 

ثمرات بهشت دنیوی

 

بهشتی که به‌وسیلۀ جریان آب معرفت در این عالم محدود دنیا ساخته می‌شود، حق و ثابت است و دارای ثمراتی نظیر نشاط خاص در اعمال صالح ، وفا، سخاوت، رعایت آداب در خلقیات و توحید محض در اعتقادات حقه است.

من که امروزم بهشت وصل حاصل می‌شود

وعدۀ فردای زاهد را چرا باور کنم

 

رابطۀ نیت صحیح و انبساط درونی

 

گفتنی است هر نیت صحیح، عمل و خُلق حسن برای انسان انبساط وجودی ایجاد می‌کند و زمزمۀ «وَ مَا توفیقِی الّا بِاللّه»[4] را به‌همراه دارد. بهشتی در عین خوشی، لذت و آرامش و آسایش را می‌یابد.

انسانی که بر طبق شریعت و حقیقت سِیر دارد، در همین عالم لذت عبودیت و بندگی خود را می‌چشد؛ بنابراین باید در مسیر بندگی همواره جریان آب معرفت را در بستر اعمال، اعتقادات و خلقیات خود طالب باشد تا به کمالات نهایی برسد؛ زیرا معرفت باید همواره به روزرسانی و تجدید شود. در همین عالم، نیات، اعمال صالح و خلقیات زیبا در ساخت بهشت تأثیرگذار است و بنایی بهشتی ساخته می‌شود.

 

صفات بهشتیان

 

در سورۀ واقعه به صفات بهشتیان اشاره می‌شود:

«لا یسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً.إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً»[5]

«در آنجا سخن بیهوده و نسبت گناه به دیگرى را نمى‌شنوند. سخنى جز سلام و درود نیست.»

در مکان بهشتی اسم «سلام» خداوند حاکم است؛ در نتیجه فرد بهشتی از سخنان لغو و هرزه‌گویی مبرّاست. در بهشت گوش و زبان فرد بهشتی از فرافکنی رهاست و در خدمت شریعت قرار دارد. لسان او لسان‌الله و گوش او اذن‌الله است و با قول «سَلاماً سَلاماً» دعاگوی دیگران است.

 

نورافشانی هفت نور باطنی

 

مفسری می‌گوید: هفت نور باطنی در فرد بهشتی نورافشانی دارد که جان او را روشن می‌سازد، چشم و گوش او باز می‌شود و در اثر وسعت افق دید، بهشت و جهنم را در همین دنیا می‌بیند. او خدا و نشانه‌های او را در دنیا می‌بیند و در مشکلات، تلخی‌ها و طوفان‌های زندگی که در اثر نفسانیات و ظلمت گناه به وجود می‌آید، شعله‌های آتش را می‌بیند؛ اما با استغاثه، توبه و دعا به درگاه خداوند این آثار محو و به بهشت وصل نائل می‌شود.

 

کار عاشقانه و بهشت‌زایی

 

فضای بهشتی انسان را گام‌به‌گام به خداوند می‌رساند و او را از مشاهدۀ اسباب فارغ می‌کند و به مسبب‌الاسباب می‌رسد. او از مشاهدۀ مؤمنی که در مسیر سلوک است، خوشحال می‌شود و دست به دعا بالا می‌برد و قوّت و افزون معرفت افراد را از خداوند خواستار است. فرد در این فضای بهشتی به اوج لذت می‌رسد؛ چون فقط ناظر افعال الهی است؛ گاه این افعال در نجوای شبانه تمثل پیدا می‌کند گاه در آشپزی، همسرداری و…، چنین فردی با کمال عشق در مسیر شکر قرار می‌گیرد؛ بنابراین زمانی که انسان عاشقانه در مسیر خداوند فعال است بهشت‌زایی دارد و همان زمان در بهشت حضور دارد.

 

بهشت و لذت

 

«إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْیوْمَ فِی شُغُلٍ فاكِهُونَ»[6]

«بى‌شک اهل بهشت در آن روز به خوشى مشغول‌اند.»

انسان بهشتی ازآن جا که در مشهد و شهود خداست هیچ فعل و تلاشی را بدون لذت و سرور انجام نمی‌دهد و سراسر عالم را ستاد و سپاه خداوند می‌بیند، عاشقانه منت خداوند را می‌کشد که فعلی خالصانه از او صورت گیرد.

نمودی از این تربیت الهی را ابن ابی‌الحدید از امیرالمؤمنین علیه‌السلام به تصویر کشیده است که امام هر هفته پس از پرداخت حقوق نیازمندان، نماز شکر به جا می‌آورد که توانسته است حقوق شهروندان را به اهل آن برساند.

 

بهشت‌آفرینی

 

رفتار و منش بهشتی در عالم بهشت‌آفرین است و افراد در اعتقادات صالح، نیات متعالی، اعمال صالح و خلقیات صحیح مثل و جفت یکدیگر می‌شوند:

«هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِی ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ»[7]

«آنان و همسرانشان در زیر سایه‌ها بر تخت‌هاى زینتى تكیه مى‌زنند.»

عملکرد و رفتار انسان بهشتی در فضای بهشت، در مکتب‌خانۀ توحیدی، شاگرد پرورش می‌دهد و در این الگوسازی و الگو‌برداری افراد را به خود نزدیک می‌کند.

از آنجاکه ملکات اخلاقی بر روح و شخصیت افراد اثرگذار است؛ برای کسب وجود بهشتی باید مراقبت‌ها و محاسبات عملی را گام‌به‌گام انجام داد تا به نهایتِ کمالات صعود داشت؛ زیرا این سِیر درونی موجب بقای ملکات روحانی و صعود انسان می‌شود.

 

سِیری همگانی

 

«وَ أْتُونِی بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِینَ»[8]

«همه كسان خود را نزد من بیاورید.»

برای سِیر بسوی ولیّ زمان حرکت جمعی و خانوادگی مهم است تا همگی نگاه تشریفی حضرت را دارا شوند. فضای توحیدی و بهشتی از سرمایه‌گذاری در وجود خویش آغاز می‌شود تا موجبات ایجاد فضای بهشتی برای دیگران هموار شود.

 

زدوده شدن رذائل اخلاقی با نگاه امام

 

رذائل اخلاقی و نفسانیات مانند خار، آرامش را از انسان سلب می‌کند؛ اما با نگاه امام، رذائل اخلاقی، از فرد سلب می‌شود. انسان بهشتی با تمسک به دعا و استعفار، خارهای رذائل اخلاقی را از وجود خود قیچی می‌کند و ملکات اخلاقی را به خود متصل می‌کند که از جان او جدا نشود؛ در نتیجه انسانیت خود را افزایش می‌دهد. در این وجود بهشتی فقط شهود خداوند دیده می‌شود.

 

شکر و شادابی

 

انسان الهی متذکر نعمت‌های فراوان در بهشت است و می‌داند که با شکر فزونی می‌یابد: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ»[9] «همانا اگر شكر كنید، قطعاً (نعمت‌هاى) شما را مى‌افزایم.» شکر، نعمت‌های الهی را در وجود او افزایش می‌دهد و هویت و شخصیت او رشد و نمو خاص می‌یابد.

یکی از شارحین می‌فرماید: «انسان شاکر با پوشش الهی به جای شکایت و اعتراض، همواره نعمت‌های الهی را نظاره‌گر است و نشاط و شادابی از او هویدا می‌شود. از او اعتراض و شکایت نمایان نیست و در قبال سلب نعمتی، نعمات دیگر نگاه و وجود او را پر می‌کند؛ زیرا می‌داند کارهای خداوند بر اساس حکمت و مصلحت اوست و نعمت‌ها مانند پوشش در مراتب مختلف فرق می‌کند.»

همانگونه که لباس خردسالی در نوجوانی قابل استفاده نیست، خداوند نیز در جهت رشد و تکامل بشر نعمت‌ها و پوشش‌های گوناگونی قرار داده است که در سایزها و زمان‌های مختلف بر تن بشر می‌پوشاند.

 

سیر و سلوکی عاشقانه

 

بهشتی عالم را محضر خداوند می‌داند؛ درنتیجه سیر و سلوک خود را عاشقانه در پیش می‌گیرد و نقایص و کمبودها را با دید الهی می‌نگرد و در قبال غصه‌ها و حسرت‌ها خدای «أَظْهَرَ الْجَمِیلَ وَسَتَرَ الْقَبِیحَ»[10] را نظاره‌گر است.

 

نامحدود بودن نعمات الهی

 

در آیۀ «لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ»[11] «نه تمام مى‌شود و نه از مصرف آن جلوگیرى مى‌شود.» خداوند اشاره به پی‌در‌پی و نامحدود بودن نعمات الهی دارد که با شکر و ذکر زبانی و عملی، افزونی آن را طالب است؛ اما انسان با کفران نعمت و ناشکری وجود خود را به زمینی تبدیل می‌کند که علف‌های هرز و میوۀ تلخ در آن رویش دارد و باب نعمات را بر خود می‌بندد: «لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ»[12] «اگر كفران كنید البتّه عذاب من سخت است

 

ناسازگاری ناشکری با فطرت

 

ناشکری با فطرت الهی انسان سازگار نیست و موجب بسته شدن ابواب خداوند می‌شود؛ زیرا ناشکر شعله‌های آتش را پیرامون خود روشن می‌کند و با احاطۀ جهنم، قوۀ درّاکه و عاقلۀ او خاموش می‌شود، نه‌تنها نعمات الهی را نمی‌بیند، بلکه به موجودی خود و مقدرات الهی نیز راضی نیست.

 

رشد و کمال معنوی در دارالسلام

 

وجود انسان بهشتی در دارالسلام به رشد و کمال معنوی واصل می‌شود و با سلاح استعاذه، شکر، استغفار و دعا در جهت پرورش خود قدم بر می‌دارد. در خانۀ بهشتی علاوه بر اینکه همۀ امور عبادی او پررنگ می‌شود، امور خانه‌داری و همسرداری او نیز رنگ الهی دارد. در بهشت خیرات انسان گسترده است و چون عالم را محضر خداوند می‌داند در نتیجه ‌مانند «ابرار» از خودبینی خارج و سفرۀ دعای او گسترده می‌شود.

 

حرکتی خداپسندانه

 

در بهشت انسان تحت پسند و رضایت خداوند حرکت می‌کند و خداوند نیز تسهیلات خاصی در اختیار بنده‌اش قرار می‌دهد و هر چه از خداوند خواستار است می‌یابد؛ زیرا خواسته‌های او بر محورعقل و شرع می‌چرخد؛ در نتیجه خواستۀ او بر طبق پسند مولا استوار می‌شود. بهشتی رشتۀ تدبیرش را به مولا می‌سپارد تا طبق رضا و پسند او حرکت داشته باشد.

در بهشت انسان به ناتوانی و ضعف خود پی می‌برد و نتیجۀ اظهار چهل سلام به مولا را مشاهده می‌کند که تا چه اندازه او را قدرت‌مند کرده است و آن را از فضل و عنایت خداوند می‌داند. در مکتب توحیدی فرد بهشتی می‌یابد که تحت سلام بر اباعبدالله‌الحسین سازندگی بهشت برای او صورت می‌گیرد.

 

دریافت جواب سلام از امام

 

در دنیا زائر با سلام به امام زمان تحت نگاه و دعای حضرت قرار می‌گیرد و جواب سلام خود را از امام زمان دریافت می‌کند که از بالاترین نعمات خداوند به بنده است. با جواب سلام و نگاه امام، حرکت بهشتی فرد ادامه‌دار می‌شود. هنگامی که بنده  تحت نگاه حضرت قرار گیرد، مشکلات و گرفتاری‌ها از او دور می‌شود.

وظیفۀ انسان بهشتی این است که در طول شبانه‌روز مرتب حضور در خدمت مولا داشته باشد تا با نگاه و دعای ایشان سازندگی بهشت حقۀ او تثبیت و استوار شود. نَفس و دعای حضرت نقش احیاگری را عهده‌دار است که با مراجعات مکرر به امام، زندگی طیّب و الهی زائر آغاز می‌شود.

 

بهشت اصل است و جهنم، فرع

 

در حقیقت آفرینش بهشت اصل است و آفرینش جهنم فرع؛ بدین جهت آفرینش بهشت بر جهنم سبقت دارد. جنت، مرکز و سرچشمۀ تمام خوبی‌ها و خیرات در عالم است که بر مبنای حق ایجاد شده است. اصحاب الجنه یعنی همراهان بهشتی که هر کجا بروند فضای موجود را بهشتی می‌کنند؛ یعنی خود، بهشتی سیارند.

 

پدیدارشدن بهشت و جهنم

 

پس از دو نفحۀ اسرافیل و آشکار شدن صحرای محشر و حشر تمام موجودات، جهنم و بهشت نیز از ملکوت و باطن آفرینش پدیدار می‌شود:

«وَ إِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ. وَ إِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ »[13]

«و آنگاه كه دوزخ شعله‌ور شود. و آنگاه كه بهشت (براى اهلش) نزدیك آورده شود.»

جهنم تمام اهل محشر را احاطه می‌کند و صدای هولناک آتش، لرزه بر اندام اهل محشر می‌اندازد.

حضرت امام باقر علیه‌السلام در تفسیر آیۀ «وَجِیءَ یوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ »[14] فرمود: «هنگامی‌که این آیه نازل شد از وجود مقدس پیامبر اکرم تفسیر آن سؤال شد. ایشان فرمود: روح الامین به من خبر داد، هنگامی‌که خداوند باطن همۀ مخلوقات را ظاهر ساخت و اولین و آخرین را جمع کرد جهنم به محشر آورده می‌شود. با ریسمانی ضخیم و سخت که صد هزار ملک آن را می‌کشند. جهنم صدایی از خشم و فریاد مخصوصی است که گویا آه و نفس می‌کشد. اگر خدای سبحان همه خلایق را به موقف حساب نمی‌بُرد جهنم همه را به هلاکت می‌رساند.

 

حیات، اراده و فهم جهنم

 

یکی از شارحین می‌فرماید: جهنم، حیات، اراده، فهم و تکلم دارد. صراط بر روی جهنم قرار دارد که بر روی آن پنجاه موقف و گردنه به‌نام پنجاه وظیفۀ عبادی؛ یعنی اوامر و نواهی الهی قرار دارد. افراد به جرم شرک به خدا، فساد اعتقادی و عملی، بدون حساب و عبور از صراط در شعله‌های جهنم افکنده می‌شوند. عده‌ای دیگر قدم بر صراط می‌نهند و مواقف را یکی پس از دیگری با سرعتی به‌میزان خلوص و کدورت اعمال پشت سر می‌گذارند. با پشت سر نهادن آخرین موقف که نامش مرصاد (حق الناس) است، دیواره‌های با شکوه بهشت با درهای هشت‌گانه‌اش آشکار می‌شود و هر طائفه‌ای به تناسب شأن ایمانی خود از یکی از درهای آن وارد می‌شود.

بهشت و جهنم هم‌اکنون در این عالم موجودند و در باطن این جهان مادی قرار دارند؛ اما صورت ملکوتی آن‌ها را بعد از متلاشی شدن آسمان و زمین مشاهده می‌شود.

 

دوری از امام و شعله‌وری جهنم

 

باطن جهنم نیز، هم‌اکنون موجود است که اجزاء آتش‌زا و آتش‌گیرندۀ آن باعث عذاب روح و دل آدمی است که دوری از امام به همراهی اعمال ناخالص آن جهنم را شعله‌ور می‌کند؛ اما فرد بهشتی که جمال امام را در این عالم یافته‌است با ابراز عشق به سوی خداوند، حرکت و سیر دارد و با محوشدن در جمال معبود خود، دائماً تسبیح و حمد او را می‌گوید و هرچه پیش‌تر می‌روند مشتاق‌تر می‌شود.

عشق جوشد بحر را مانند دیگ

عشق ساید کوه را مانند ریگ

عشق بشکافد فلک را صد شکاف

عشق لرزاند زمین را از گزاف

 

بهشت و جهنم تجسم اعمال فرد

 

بهشت و جهنم تجسم اعمال فرد است که لحظه به لحظه ساخته و پرداخته می‌شود. هنگامی‌که انسان می‌میرد از این ساخته‌ها پرده‌برداری می شود:

«یوْمَ تُبْلَى السَّرَآئِرُ»[15]

«روزی که باطن‌ها آشکار می‌شود.»

 در روایات مصالح بهشت، ذکر «سبحان‌الله و الحمدلله و لااله‌الاالله و الله‌اکبر» معرفی شده است. همچنین رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: در لیلةالاسراء حضرت ابراهیم به من گفت به امت خود امر کن تا می‌توانند در بهشت درخت بکارند؛ زیرا زمین بهشت وسیع و خاکش بسیار پاکیزه است و مقصود از نهادن درخت در بهشت ذکر «لاحَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ» است.

 

رابطۀ افعال اجباری و جهنم

 

خدمات و افعال اجباری انسان را در جهنم افعال قرار می‌دهد؛ زیرا فاعلیت را به خود نسبت می‌دهد. فرد گناهکار در پشت ظلمت گناه و رذائل اخلاقی پنهان می‌شود و از آن جهت که نوری ندارد از صعود مؤمنان عذاب می‌کشد، او در حقیقت خود را در شعله‌های آتش و جهنم حسد قرار داده است.

 

 

«برداشتی آزاد از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. سوره حدید، آیه 21.

[2]. سوره  یونس، آیه 10.

[3] . سوره آل عمران، آیه 15.

[4] . سوره هود، آیه 88.

[5] . سوره واقعه، آیه 25 و 26.

[6] . سوره یس آیه 55.

[7] . سوره یس، آیه 56.

[8] . سوره یوسف، آیه 93.

[9] . سوره ابراهیم، آیه 7.

[10] . مفاتیح‌الجنان.

[11] . سوره واقعه، آیه 33.

[12] . سوره ابراهیم، آیه 7.

[13] . سوره تکویر، آیات 12و13.

[14] . سوره فجر، آیه 23.

[15]. سوره طارق، آیه 9.

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *