مقدمه
در زیارت جامعه کبیره در محضر امام هادی علیهالسلام به فراز «فَبِحَقِّهِمِ الَّذى أوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَیك» رسیدیم.
در قسمت پایانی زیارت، بعد از سلامها و درودهای متعدد و پس از اعتراف به جایگاه حضرات معصومین و اظهار مقامات آن بزرگواران، زائر خدای سبحان را مخاطب قرار داده و میگوید:
«اَللّهُمَّ اِنّى لَوْ وَجَدْتُ شُفَعآءَ اَقْرَبَ اِلَیكَ مِنْ مُحَمِّدوَ اَهْلِ بَیتِهِ الاَخْیارِ، اَلاَئِمَّةِ الاَبْرارِ، لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعآئى، فَبِحَقِّهِمُ الَّذى اَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَیكَ اَسْئَلُكَ اَنْ تُدْخِلَنى فى جُمْلَةِ الْعارِفینَ بِهِمْ وَبِحَقِّهِمْ وَ فى زُمْرَةِ الْمَرْحُومینَ بِشَفاعَتِهِمْ، اِنَّكَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ»
«خدایا اگر من شفیعانى را مییافتم كه نزدیكتر باشند به درگاهت از محمّد و خاندان نیكویش آن پیشوایان نیكوكار به طور مسلم آنها را شفیعان خود قرار مىدادم پس از تو مىخواهم بدان حقى كه بر ایشان بر خود واجب كردى كه مرا در زمره عارفان به مقام آنها و به حق آنها قرارم ده و نیز در زمره كسانى كه بوسیله شفاعت آنها مورد مهر قرار گرفتهاند كه تو مهربانترین مهربانانى»
در عبارت «لَوْ وَجَدْتُ …» توضیح داده شد که«لو» امتناعیه است بدین معنا که زائردر این فراز اقرار میکند اگرشفائی مقربتر از حضرات معصومین نزد خدای سبحان مییافتم به یقین آنان را شفیع قرار میدادم اما نیافتم!
«ب» درعبارت «فَبِحَقِّهِمِ» «باء» قسم است و لام در«لَهُمْ» لام تخصیص یا لام منفعت است. با توجه به کاربرد این دو حرف درفراز« فَبِحَقِّهِمِ الَّذى أوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَیكَ» به خدای سبحان گفته میشود خدایا تو را به حق شفیعانی قسم میدهم که حقی به گردن تو دارند و من کسی نزدیکترو محبوبتر از پیامبروآلپیامبرصلیاللهعلیهوآله پیدا نکردم، تو را به حق این بزرگواران که درمیان مخلوقات بیشترین اعتبار را در محضرتو دارند قسم میدهم.
اگرسؤال شود آیا کسی برگردن خدای سبحان حقی دارد؟ درپاسخ گفته میشود:بله؛ خدای سبحان برخود واجب کرده تا درمقابل بندگی خالصانه و انجام مأموریت حضرات معصومین امتیازات فراوانی نصیب آنان نماید.
حضرات معصومین در مقابل امتیازات فراوانی که نصیبشان شده کمترین توقعی نداشته و سوءاستفادهای نکردهاند، آنان در مقابل فرمان خدای سبحان عبد محضاند و ذرهای ازاین مقام تخطی نداشته اند عصمت در همه مراحل زندگی شان جاری بوده آنان عبدمحض اندوعبد تنها پیوست و وصال به مولا را طلب می کند.
با توجه به فراز فوق درخواستهای زائری که از نظر معرفتی رشد کرده کاملتر و عظیمتر شده و چنین میگوید:
«أسْألُكَ أنْ تُدْخِلَنى فى جُمْلَةِ الْعارِفینَ بِهُمْ وَ بِحَقِّهِمْ»
« از تو مىخواهم بدان حقى كه بر ایشان بر خود واجب كردى كه مرا در زمره عارفان به مقام آنها و به حق آنها قرارم ده»
خدایا مرا در مجموعهای داخل کن که آن مجموعه هم حضرات معصومین را میشناسند و هم آگاه به حقوق آنانند حقوقی که این بزرگواران بر عهده خلق دارند.
«اسئلک» فعل مضارع است که از آن اراده حال و آینده میشود. زائر با بکار بردن این فعل اعلام میکند من نه تنها اکنون بلکه برای همیشه میخواهم در زمره عارفین به حضرات معصومین باشم.
او برای ورود به حلقه عارفین به حضرات معصومین از فعل «ادخلنی» استفاده نمیکند تا بگوید خدایا من میخواهم خود در زمره امامشناسان داخل شوم چون میداند ورود به این عرصه کار او نیست بلکه با فعل «تدخلنی» از خدای سبحان طلب میکند خدایا تو مرا در زمره عارفین به این خانواده قرار ده. او برای ورود به عرصه معرفت حضرات معصومین به هیچ سببی متوسل نمیشود بلکه از خدای سببساز و از مسبب الاسباب درخواست میکند که او خود با سببی که صلاح میداند و بدون هیچ واسطهای وی را در مجموعه اهل معرفت قرار دهد.
او با این درخواست میخواهد در اوج قرب قرار گیرد؛ زیرا گروهی که خصوصیت اصلیشان معرفت اهل بیت است در اوج قرب هستند.
هرگاه فاعل فعل خدای سبحان باشد فعل از هر آفتی مصون میماند و زائر چون به اذن حق در مجموعه اهل معرفت قرارگیرد درآن جمع باقی میماند و حسن عاقبت نصیبش میگردد. به عبارت دیگر خدایا هرگاه تو مرا در زمره اهل معرفت وارد کنی اخراجی ندارد. اخراج مربوط به زمانی است که من خود وارد شوم.
شاعر میگوید:
گرمیبرندت واصلی
گر میروی بی حاصلی!
بین اظهار معرفت و عارف بودن تفاوت بارزی وجود دارد. زائر میخواهد در جمعی وارد شود که اعضای آن مجموعه به اذن حق ولایت تشریعی و تکوینی حضرات معصومین را در کل عالم پذیرفتهاند و میدانند که مجموعه کائنات پذیرای این ولایتاند.
چرا در زیارت جامعه چنین درخواستی میشود؟
زیرا در متن زیارت جامعه آمده است «مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللَّه» بدین معنا که اگر من در زمره اهل معرفت نسبت به معصومین قرارگیرم عارف به خدای سبحان میشوم.
برای دلیل دیگر میتوان به قسمتی از آیه 189 سوره مبارکه بقره اشاره کرد:
«مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُیوتَ مِنْ أَبْوابِها»
«نیکی اینست که پرهیزگار باشیدوازدرخانه ها واردشوید»
و در زیارت جامعه آمده است:
«وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاس»
«شما معصومین آن درگاهی هستید که مردم به آن آزموده میشوند.»
از کنار هم قراردادن این آیه و فراز زیارت جامعه درمییابیم حضرات معصومین باب اللهاند و مردم برای دست یابی به معرفت خدای سبحان باید از این درگذر کنند.
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند:
«من عرفنی بالنورانیه فقد عرف الله»
«اگر کسی حقیقت علی را بشناسد خدا را شناخته است.»
همچنین از اباعبدالله علیهالسلام سؤال شد که «مَعْرِفَةُ الله» چیست؟ حضرت فرمودند: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُهُ»[1].
معرفت الله یعنی معرفه الامام.
انسان اگر امام شناس شود خدا شناس میشود.
«وَ بِحَقِّهِمْ»
مفسری در رابطه با این فراز میگوید:خدایا مرا در زمره کسانی قرار بده که علاوه بر امامشناسی به وظایف خویش نسبت به امام آگاه باشم. مرا در مجموعهای قراربده که حضرات معصومین را ولی خود میدانند و در مقابل آنان مطیع و تسلیم محضاند و جان و مالشان را فدای معصوم میکنند.
در جریان پیادهروی اربعین گوشهای از این فداكاریها هویداست. هرکس به اندازه توان و شناختی كه نسب به امام دارد در خدمت معصوم قرار میگیرد. بسیاری از موکبداران خالصانه در خدمت زوار الحسین از جان و مال خویش هزینه میکنند. در جمع زوار اربعین و موکب داران کسی طلبکار از امام نیست، هر کس با هر قدمی که برمیدارد شرمندگی خود را از بیمعرفتی و عدم توفیق نسبت به امام حسین علیهالسلام اعلام میکند.
زائر در این درخواستهای پایانی زیارت جامعه از خدای سبحان میخواهد خدایا مرا در جمع شرمندگان اهل بیت قرار بده نه در جمع طلبکاران آنان ! ، در جمع کسانی قرار ده که مال و جان هزینه میکنند اما همچنان خود را در محضر حضرات معصومین دست خالی میبینند.
مفسری میگوید: خدایا مرا عارف به حق معصوم قرار بده یعنی بدانم حضرات معصومین به گردن من حق دارند و من بدهکار به آنانم مثلاً زیارت حضرات معصومین در مشاهد مشرفه از حقوقی است که از سوی معصوم بر گردن ماست یا دعا برای فرج امام زمان عج از حقوق امام بر گردن ماست، هرچه حق امام را نسبت به خویش بیشتربشناسیم نتیجه اش آنست که جان و مال خود را به امام تسلیم میکنیم. همچنین هر چه انسان حق امام را بیشتر بشناسد بیشتر درمی یابد كه نعمتهایش با وساطت امام به او میرسد همه امور معنوی و مادیش با وساطت امام صورت میپذیرد.
همچنین انسان چون در محضر معصوم قرارگیرد آنان شیوه و نحوه دعا کردن را به او آموزش میدهند تا بهترینها را طلب كند و در مقابل آن شاكر شود. به عنوان مثال در فرازهای پایانی زیارت جامعه از خدای سبحان در خواست میکند خدایا مرا عارف به حضرات معصومین قرار بده نه عالم به آنان؛ زیرا موارد فراوانی وجود دارد که انسان به وظایف و تكالیف خود عالم هست اما عامل نیست، میداند اما عمل نمیكند، اما عارف چنین است، عارف اسم فاعل است که از آن اراده حال و آینده میشود؛ یعنی من نه تنها در حال حاضر میخواهم همه موجودیم را برای حضرات معصومین خرج کنم بلکه در آینده نیز چنین خواهم کرد. همچنین چیزی را طلب میکند که امکان محقق شدنش باشد و هرگز محال را طلب نمیکند.
درخواستهای هركس نماد بلوغ فکری اوست درخواست قرار گرفتن در جمعی كه عارف به امام هستند درخواستی است كه آب و رنگ زندگی را به طور کلی تغییر میدهد ظلمات را مرتفع میکند و انسان را در جمع خوبان وارد میكند؛ زیرا آنكس كه در تنهایی خوب باشد كافی نیست مهم آنست كه در جمع خوب باشی .
میگویند: به ابوسعید ابوالخیر گفتند از مریدهایت كسی در جاده افتاده بود گفت در جاده باشد یکی دست او را میگیرد و به کمکش میرود اگر در بیراهه بود جای نگرانی داشت در جمع بودن و در راه قدم برداشتن از به خطا رفتن انسان جلوگیری میكند، جمع خوب گویا اجازه خطا به فرد نمیدهند و چنانچه گرفتار شود به كمكش میشتابند و با برخورد صحیح از ارتکاب به خطا بازش میدارند مثلاً اگر من بیتوجه مسجدی را نجس کنم ازاله نجاست از آنجا واجب فوری است، اگرخود من امكان ازاله نجاست نداشته باشم وجوب آن بر دیگران بار میشود و آنان باید ازاله نجاست کنند.
آنچه قابل توجه است اینست كه در جمع خوبان رذایل اخلاقی ماندگار نیست همه به كمك یكدیگر میآیندتا رذیله ها مرتفع شود.
تاریخ جلسه :98/8/29 ـ جلسه 5
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] بحارالأنوار، ج5، ص312