زیارت جامعه کبیره: شرح فراز «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا…»

«رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدينَ»

 

«پروردگارا! به آنچه نازل کرده ای ، ایمان آوردیم و از فرستاده (تو) پیروی نمودیم ما را در زمره گواهان بنویس»

 

«فاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِين»

 

در این فراز سفره دعا بسیار گسترده است، زائر برای همه محبین ولایت‌پذیر دعا می‌کند.

شاهدین کسانی هستند که به مقام شهود رسیده و علم حضوری نصیبشان گشته یعنی بعد از دانستن به دیدن رسیده‌اند؛ اینان در عالم، به توحید دست یافته و غیر از خدای سبحان چیزی را نمی‌بینند. در رأس این گروه پیامبر و آل پیامبر علیهم‌السلام قرار دارند.

زائر در این دعا از خدای سبحان درخواست می‌کند: خدایا! نام ما را در زمره پیامبر و آل پیامبر علیهم‌السلام (کسانی که علی‌الدوام اعتراف به یگانگی حق داشته و به شهود رسیده‌اند) قرار بده!  دست‌یابی به این مقام برای زائر امکان پذیر است.

روایت می‌گوید:

«زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ، قَالَ: قَالَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: مَا مِنْ شِيعَتِنَا إِلاَّ صِدِّيقٌ وَ شَهِيدٌ. [قُلْتُ]: جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنَّى يَكُونُ ذَلِكَ، وَ هُمْ يَمُوتُونَ عَلَى فِرَاشِهِمْ؟ فَقَالَ: أَ مَا تَتْلُو كِتَابَ اَللَّهِ تَعَالَى فِي اَلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ«أُولئِكَ هُمُ اَلصِّدِّيقُونَ وَ اَلشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ»[1] قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، كَأَنِّي وَ اَللَّهِ مَا قَرَأْتُ هَذِهِ اَلْآيَةَ [مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ] قَطُّ. قَالَ: لَوْ کانَ اَلشُّهَدَاءُ لَیسَ إِلاَّ کما تقُولَ لَکانَ اَلشُّهَدَاءِ قَلیلاً»

« زیدبن ارقم می‌گوید: امام حسین علیه‌السلام فرمودند:  تمامی شیعیان ماراستگو و شهید هستند. راوی می‌گوید: عرض کردم جانم به فدای شما این فرمایش چگونه است و حال آنکه تمام شیعیان شما به مرگ طبیعی از دنیا می‌روند؟

حضرت فرمود: آیا قرآن نخواندی آن جا که فرمود: «کسانی که ایمان به خدا و پیامبرانش بیاورند حقاً در نزد خدا راستگویان و شهدا هستند؟» راوی گوید: به حضرت عرض کردم : گویی من تاکنون این آیه را نخوانده بودم!

حضرت فرمودند: اگر درباره شهدا آنچه که فکر می‌کنی باشد هر آینه تعداد شهدا اندک خواهد شد.»

ایمان انسان را به حضور می‌رساند و حجب را مرتفع می‌سازد، لطف حضرت اباعبدالله علیه‌السلام نسبت به محبین اهل بیت به میزانی است که دوست دارند هرآنچه خود از آن بهره‌مند گشته‌اند نصیب دیگران گردد. حضرت می‌خواهند همه محبین اهل بیت به مقام شهادت برسند.

قرآن شاهدین را در آیه زیر به سه گروه تقسیم می‌کند و می‌گوید:

«شَهِدَ اللَّهُ‌ أَنَّهُ‌ لاَ إِلهَ‌ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلاَئِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ‌ قَائِماً بِالْقِسْطِ لاَ إِلهَ‌ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ‌»[2]

«خدا در حالى كه برپا دارنده عدل است [با منطق وحى و با نظام مُتقن آفرينش و با زبان همه موجودات] گواهى مى‏دهد كه هيچ معبودى جز او نيست ؛ و فرشتگان و صاحبان دانش نيز گواهى مى‏دهند كه هيچ معبودى جز او نيست ؛ معبودى كه تواناى شكست‏ناپذير و حكيم است»

 

  1. خود خدای سبحان که به یگانگی خویش شهادت می‌دهد، 2. ملائکه که شاهد بر یگانگی حضرت حق هستند و شریکی برای خدای سبحان نمی‌بینند، 3. «اولوالعلم» که در رأس ایشان پیامبر و حضرات معصومین قرار دارند.

 

حضرت امام هادی علیه‌السلام در ادامه زیارت جامعه می‌فرمایند:

 

«رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّاب» [3]

 

«(راسخانِ در علم، می‌گویند:) «پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشنده‌ای!»

 

امام صادق علیه السلام می‌فرمودند:

«أَكْثِرُوا مِنْ أَنْ تَقُولُوا رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا- وَ لَا تَأْمَنُوا الزَّيْغَ »[4]

« آیه« رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا…» را زیاد بخوانید و خود را از زیغ( انحراف ) در امان بدارید.»

«رَبَّنا» خدایا کمالات درونی مرا ظاهر کن! در حقیقت تربیت، ظهور توانایی‌ها از قوّه به فعل است. دل‌های ما را بعد از هدایت منحرف مکن!

این درخواست نشان می‌دهد که بنده به اذن خدای سبحان توانایی هدایت داشته و از خدا طلب می‌کند که این توانایی را از قوه به فعل در آورد؛ زیرا خدای سبحان هرگز قلوب را منحرف نمی‌کند بلکه اگر دل‌ها منحرف می‌شوند بواسطه انتخاب غلط خود آنهاست یا موانعی که بر سر راه هدایت خویش قرار می‌دهند.

قرآن در این رابطه در  سوره صف، آیه 5 می‌فرماید:

«وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَني‏ وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين»

«(به یاد آورید) هنگامی را که موسی به قومش گفت: «ای قوم من! چرا مرا آزار می‌دهید با اینکه می‌دانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم؟!» هنگامی که آنها از حق منحرف شدند، خداوند قلوبشان را منحرف ساخت؛ و خدا فاسقان را هدایت نمی‌کند»

 

با توجه به آیه درمی‌یابیم که ابتدا مردم خود از حق منحرف شدند سپس خداوند قلوبشان را منحرف ساخت. آنان از کامل زمان خویش (موسی) فاصله گرفتند خدای سبحان انحراف را مجازات انتخاب ناصحیح آنها قرار داد. انحرافی که خدا در قلوب ایجاد می‌کند سیاست ابتدایی حضرت حق نیست بلکه در قبال زیغی است که از بنده صادر می‌شود.  آن‌کس که با رفتار گستاخانه و با بی‌حرمتی با اولیای حق بر خورد کند مجازاتش انحراف قلب خواهد بود .

مجازاتی که از سوی حضرت حق به سوی بنده روانه می‌گردد با دو دیدگاه قابل بررسی است: یک دیدگاه رحمت و پاداش و دیگری عذاب.

در توضیح دیدگاه رحمت می‌توان گفت: آنکس که در حریم معصومین بوده و سال‌ها ارتباط با آنان داشته ممکن است دچار خطا یا جسارتی نسبت به آنان  گردد و به تبع آن خطا از معصومین فاصله بگیرد.

حضرت حق  قلب او را دچار انحراف کرده تا متوجه خطای خود شده و باز گردد  که این جنبه تربیتی است.

و از سوی دیگر مجازات باشد که بنا برسابقه ارتباطی که مردم  با حضرات معصومین داشته‌اند از آنان درخواست‌های نامناسب کرده و آداب را نسبت به آنها رعایت نکرده و از کردار خویش پشیمان نیستند.

عبارت قلوب در زیارت جامعه دید عمیقی به زائر می بخشد اینکه بسیاری از انحرافات رفتاری انسان در نهایت منجر به انحرافات قلبی او می‌شود.

اگر زائر در انتهای زیارت جامعه چنین درخواستی می‌کند از آن روست که می‌خواهد به بهانه ارتباط دائم با این بزرگواران آداب را رعایت کند و گرفتار مجازات انحراف قلب نگردد. جالب اینجاست که این درخواست از سوی زائر زمانی مطرح می‌شود که سلام‌های خفی و جلی فراوانی را نسبت به حضرات معصومین داشته است اما بعد از این تعداد سلام همچنان نگران آن است که آداب حضور در محضر اهل بیت را رعایت نکرده باشد. آنان‌که از جایگاه معصوم باخبرند آداب حضور را بیش از دیگران رعایت می‌کنند اصحاب‌الحسین در شب عاشورا در آن خلوت خاص از خدا ثبات قدم را  طلب کردند اما همین اصحاب برای جان‌فشانی کردن و کشته شدن تک تک از حضرت اجازه گرفتند هیچکس بدون اجازه قدم در میدان مبارزه نگذاشت.

در مثالی دیگر در فضای طلبگی؛ طلاب از سال اول تا سالهای بالاتر حضور دارند که باید همگی آداب خاص طلبگی را رعایت کنند اگر گفته شود طلاب سال بالا ملزم به رعایت آداب نیستند سخن نابجایی است؛ زیرا از آنان که حضور بیشتری در این فضا داشته اند باید  به رعایت آداب پای‌بندتر باشند. این مثال را بدین منظور بیان کردیم که اگر زائر در انتهای زیارت جامعه از خدای سبحان چنین در خواستی را می‌کند جای تعجب نیست او که از ابتدا تا فرازهای آخر به حضرات معصومین با عناوین مختلف سلام کرده نباید به خود اجازه بی‌حرمتی و یا رعایت نکردن آداب را بدهد و شأن معصوم را رعایت نکند. او خود را مصون از حرمت شکنی نمی‌داند و از چنین خطری نسبت به خود احساس امنیت نمی‌کند. او در بسیاری از فرازهای قبل از این فراز هر آنچه را طلب می‌کرد برای شخص خویش در خواست می‌نمود اما بعد از آن همه در خواست در این فراز سفره دعای خویش را می‌گستراند و برای همه زائرین چنین درخواستی را طلب می‌کند. شاید درخواست جمعی او بدلیل آن باشد که گروهی اصلاً به چنین امری فکر نمی‌کنند که آن را طلب کنند اما حضرات معصومین به زائر خویش آموزش می‌دهند منحرف نشدن قلب را نه تنها در انتهای زیارت جامعه که بعد از بسیاری از دعاها باید طلب کرد.

«رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا» این دعای قرآنی نشان می‌دهد هر هدایت‌یافته‌ای عاقبت به خیر نمی‌شود؛ یعنی به اصطلاح عامیانه بسیاری از افراد در ایستگاه‌های میان‌راه پیاده می‌شوند. اتفاقاً خطر رعایت نکردن آداب بعد از حضور و وصال بیشتر است.

خدایا! حال که توفیق وصال را برای ما فراهم ساخته‌ای در بکارگیری آداب ما را موفق ساز و زیغ قلب را به عنوان مجازاتمان قرار مده!

شلمغانی از یاران امام عسکری علیه‌السلام  بود و درآغاز، انحرافی نداشت و بلکه از فقهای بزرگ امامیه و از اصحاب سِرّ به شمار می‌رفت؛ اما پس از وفات امام حسن عسکری علیه‌السلام انتظار نیابت‌ داشت و وقتی نیابت به ‌او نرسید منحرف ‌شد. وی سخنانی از خود می‌ساخت و به نواب حضرت نسبت می‌داد به گونه‌ای که کتبی که بعد از انحراف نوشت به عنوان کتب ضاله  معروف شد . مردم از امام برای کتابهای او کسب تکلیف شد حضرت فرمودند کتابهای قبلی شلمغانی قبل از انحراف مشکلی ندارد اما کتابهای بعد از انحراف وی خواندنی نیست.

زیغ قلب که بر اثر جسارت و بی‌ادبی بعد از هدایت حاصل می‌شود خطر جدی برای همه ما است ادب قرب و بی‌ادبی دوری می آورد. بی‌ادبی ما را از ساحت مقدس معصومین منحرف می‌کند.

 

«وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّاب»

 

«هَبْ» صیغه امر از ماده اصلی «وهب»، می باشد. هبه در لسان عرب به عطیه‌ای گفته می‌شود که بعد از دادن پس گرفته نمی‌شود. هدیه دادن انواعی دارد. گاه هدیه دهنده کتابی را به دیگری هدیه می‌دهد و ممکن است آن را پس بگیرد، اما هبه هدیه‌ای است که بعد از دادن پس گرفته نمی‌شود.

خدایا! اگر نعمت شکر به بندگان عطا کنی هر آنچه به آنان می‌بخشی پس نخواهی گرفت! زیرا شکر سبب میشود نعمت پایدار بماند.

آیه از عبارت «مِنْ لَدُنْكَ» استفاده می‌کند تا بیان دارد: خدایا! من هبه‌هایی بدون وساطت و بدون اسباب طلب می‌کنم!

اگر گفته شود «بدون وساطت» از چه عبارتی برداشت می‌شود؟ خواهیم گفت علم لدنی علمی است که خدای سبحان بی‌واسطه بر قلب انسان نازل می‌کند، بسیاری از عرفا و یا علما از نعمت علم لدنی برخوردارند. زائر در این دعای قرآنی از خدای سبحان طلب می‌کند که خدایا! کمال بی نهایت را به من عطا کن به گونه‌ای‌ که هیچ واسطه‌ای در میان نباشد و بدون آنکه من استحقاق دریافت این کمال را داشته باشم.

حقیقتاً ‌زمانی که سخن از «مِنْ لَدُنْكَ» مطرح است قابلیت دریافت کننده مطرح نیست، فقط خداییِ خداست که تحت عنوان هبه خودنمایی می‌کند. قانون عطیه از هبه مستثنی است؛ زیرا در هبه قابلیت فرد مطرح نیست اما در عطیه نه تنها قابلیت مطرح است بلکه اندازه و میزان آن وابسته به  قابلیتِ دهنده می‌باشد « ان العطایا بقدر معطیا» ؛ «هر هدیه ای اندازه هدیه دهنده را معلوم می کند»

زائر در این دعا از خدا طلب می‌کند خدایا تو از جانب خود رحمتی بیکران به ما هدیه کن و ظرف دریافت آن را در وجود ما قرارده بگونه‌ای که قابلیت دریافت این هبه نا محدود را داشته باشیم!

زائر در پایان زیارت جامعه با این درخواست‌ها گویا به مقام فنا رسیده و برای خود خودی نمی‌بیند تا مطالباتی داشته باشد به همین جهت عنایات خدای سبحان را فقط لطفی از جانب خدای سبحان نسبت  به خویش می‌بیند نه در مقابل اعمالی که انجام داده. خدای سبحان را با نام وهاب مخاطب قرار می‌دهد یعنی ای خدایی که تو بی هیچ دلیلی بدون هیچ زحمت کشی‌ظای هبه می‌کنی!

 

تاریخ جلسه :98/6/20 ـ جلسه 1

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] سوره حدید آیه 19

 [2] سوره مبارکه آل عمران، آیه 18

[3] سوره مبارکه آل عمران، آیه 8

[4] بحارالأنوار، ج 91، ص181

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *