دعای وداع، دریایی از امتیازات که نادیده گرفته میشود
برخی به اشتباه گمان میکنند خواندن دعای وداع ضرورتی ندارد، غافل از اینکه با این تصور، امتیازات بیبدیلی را از خود سلب میکنند. جالب اینجاست که زائر در این دعا، نه به حداقل که به اعلاترین سطح ممکن طلب میکند.
زائر در این دعا نه بهشتِ معمولی، که رضوان الهی را میطلبد. نه بخششی محدود، که فضل بیکران خداوند را میخواهد. نه کمکِ مقطعی، که کفایتِ همیشگیِ پروردگار را طلب میکند. این دعا پل ارتباطیِ زائر با حضرات معصومین است گرچه ظاهراً در دنیا نباشند.
زیارت، جایی برای زیادهطلبیِ بیحد
زائر در زیارت باید زیادهطلب باشد و هرگز نگرانِ «زیاده از حد خواستن» نباشد، چراکه شرطِ قابلیت را خداوند خود فراهم کرده است. زائر بهخوبی میداند که در هر زیارتی، گستردگیِ وجودیِ او به اندازهای است که میتواند همۀ عطایای الهی را بپذیرد.
روایت شده است که امام حسن علیهالسلام هرگاه به نیازمندی کمک میکرد، نهتنها مال میبخشید، بلکه شتر و باربری هم همراه آن میفرستاد تا گیرنده دغدغۀ حملِ هدیه را نداشته باشد. این نشان میدهد که عطای الهی نیز چنین است خدا نهتنها با فضلش میبخشد، بلکه قابلیتِ پذیرش آن را هم به زائر عطا میکند.
دعای وداع؛ فرصتی برای خودآگاهی و درخواست برترین حاجات
به لطف حضرت حق بعد از پایان زیارت جامعه، دعای وداع حضرات معصومین را بررسی کردیم و به نکات عمیقی دربارۀ درخواستهای پس از زیارت دست یافتیم. پس از آن همه سلام و درود که زائر به معصومین علیهمالسلام تقدیم میکند، گویی ایشان به او اجازه میدهند تا حاجات خود را طلب کند و وساطت زائر را برای برآورده شدن نیازهایش به عهده میگیرند. طبیعی است که این درخواستها باید از بهترین خواستهها باشد تا زیارت، عامل رشد و تعالی بیشتر زائر شود. در زیارت، زائر به میزان نیاز خود آگاه میشود و از شدت نیازمندی مطلع؛ به همین جهت فعلاً همۀ درخواستها را برای خود دارد.
گاه زائر پس از پایان زیارت حال خوشی دارد؛ اما وقتی به زندگی روزمرۀ خویش برمیگردد، حال او حال مناسبی نیست؛ در صورتیکه همۀ صفات در این دعا به صورت اسم فاعل ذکر شده؛ یعنی زائر هم در این زمان خود را صاحب این صفات ببیند و هم در آینده.
ویژگیهای زائر پس از زیارت
بازگشتی پربار
در این دعا به این فراز رسیدیم:
«وَ اجَعَلَنِی مِمَّنْ اِنقَلَبَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً غَانِماً سَالِماً مُعَافاً غَنِیاً فَائِزاً بِرِضْوَانِ اللَّهِ وَ فَضْلِهِ وَ كِفَایتِهِ»
«و مرا از آنانی قرار دهد که رستگار، پیروز، سودمند، سالم، در عافیت، بینیاز و کامیاب به رضوان و فضل و کفایت خدا برمیگردد.»
نکتهای که در همۀ این صفات مشاهده میشود این است که این صفات نکره ذکر شدهاند؛ یعنی کامروایی که از میزان آن مطلع نباشیم. سودی که نهایت این سود را نتوانیم تصور کنیم؛ زیرا ممکن است اطلاع از حقیقتِ این اوصاف موجب توقف یا عجب یا غرور زائر شود و او را از ادامۀ سیر، منع کند.
درخواست همراهی با نیکان
در «جَعَلَنِی مِمَّنْ» زائر تصریح میکند تنها او نیست که از این امتیازات بهرهمند میشود؛ بلکه گروه زیادی در همان زمان صاحب این صفات میشوند و او عاجزانه استدعا میکند در زمرۀ آن گروه قرار گیرد نه اینکه صرفاً در جمع خوبان حضور داشته باشد؛ بلکه زیارت را بهانهای میداند که خود نیز یکی از خوبان شود: «مِمَّنْ».
بازگشتی آگاهانه
واژه «انقَلَبَ» (بازگشت) پیامی روشن دارد: زائر پس از زیارت باید به زندگی عادی خود بازگردد، نه اینکه آرزو کند برای همیشه در حرم بماند. این کلمه نشان میدهد که زیارت واقعی، تحول در زندگی روزمره است، نه اقامت دائم در آن زیارتگاه.
برخی در پایان زیارت میگویند: «کاش همینجا بمانیم، زنده یا مرده!» اما این دعا خلاف این را میگوید: بازگرد؛ اما با برکاتی که زندگی تو را دگرگون کند.
بنده در زندگی خود افرادی دیدم که اقامت را در زیارت درخواست کردند؛ اما اقامت ابداً به نفع آنها نشد و برای آنها نورانیتی ایجاد نکرد! لذا «اجَعَلَنِی مِمَّنْ اِنقَلَبَ» یعنی خدای سبحان مرا جزء کسانی قرار دهد که برمیگردند. در قرآن کریم نیز آمده است:
«وَ ینْقَلِبُ إِلَىٰ أَهْلِهِ مَسْرُورًا»[1]
و بازمیگردد نزد خانوادهاش در حالیکه مسرور است.»
رستگاری در پرتو زیارت
«فلاح» یعنی رسیدن به مقصود،کامروا شدن، امیدوارانه زندگی کردن، ناکامی در زندگی خویش ندیدن؛ به همین جهت زائر از خدای سبحان درخواست کامروایی دارد و البته این کامروایی بهواسطۀ زیارت این بزرگواران محقق میشود. پس زائر در هر زیارتی احساس ناکامی نمیکند، سرگردان و رها نیست، مقصود و مطلوبی دارد. در هر زیارتی طالب و قاصد است و وسیلۀ دستیابی به مطلوب و مقصود خویش را همین زیارت میداند:
من که امروزم بهشت وصل حاصل میشود
وعدۀ فردای زاهد را چرا باور کنم؟
«جَعَلَنِی مِمَّنْ اِنقَلَبَ مُفْلِحاً» اشاره میکند به اینکه در ظاهر، زائر فردی است کامروا، مملو از نشاط، سرور و خوشی؛ زیرا کام او رسیدن به معصوم بود که در زیارت محقق شد؛ به همین جهت گویا هیچ درخواست دیگری ندارد. شاید بتوان گفت از آنجا که همۀ این صفات مطلق ذکر شده است، اعم از دنیا و آخرت است؛ یعنی زائر در هر دو عالم خود را کامروا میبیند.
موفقیتی پایدار
«نَجَاح» محقق شدن مطلوب است بهسرعت؛ یعنی زائر حقیقتاً احساس کامروایی میکند نه در عالم خیال، بلکه سریع موانع را مرتفع میبیند و منتظر مرتفع شدن موانع نیست. زائر پس از زیارت، منتظر استجابت نیست؛ بلکه یقین به استجابت دارد؛ گرچه ممکن است برای دریافت پاسخ سالها زمان لازم باشد.
گنجینههای معنوی
«غَانِماً» نشان میدهد زائر از این سفر، گرانبهاترین هدیهها را دریافت میکند. غنیمت چیز ارزشمندی است که نصیب زائر میشود. پس زائر در دعای خویش امور ارزشمند و قیمتی را درخواست کرده است. با کلمۀ «غَانِماً» گویا زائر از خدای سبحان میخواهد از درخواستهای پست و بیارزش وی ممانعت کند و او را به درخواستهای نفیس و گرانقدر هدایت فرماید؛ همانند مصاحبت با انبیاء و صدیقین و شهداء و قرار گرفتن در رتبۀ ابرار و نیکان و رفاقت با حضرات معصومین.
در امان بودن از آفات
«سَالِماً» یعنی زائر تحت حفاظت الهی قرار میگیرد و عاجزانه درخواست میکند عطایایی که در این زیارت و با وساطت معصوم نصیب او شده است از هر گزندی مصون بماند. هیچ آسیبی در فتنههای روزگار نه بر آن عطایا وارد شود و نه بر زائر، بهنحوی که با قلب سلیم وارد عالم دیگر شود:
«یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ. إِلَّا مَنْ أَتَی اللهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»[2]
«روزى كه مال و فرزندان براى انسان نفعى ندارند. مگر كسى كه با روح و قلب پاك به سوى خدا آید.»
زائر در محضر کریم تنها درخواست موجودی نمیکند؛ بلکه اموری را درخواست میکند که در گذر روزگار حتی در عالم برزخ و قیامت هم از هر آسیبی مصون بماند. رمز این سلامت، محبت و ولایت اهل بیت است که هرچقدر این محبت در زندگی فرد عمیقتر و پررنگتر باشد، مصونیت او را در امور مختلف افزایش میدهد.
عافیت در فتنههای زمانه
درخواست دیگر زائر این است که به او عافیت داده شود. البته «مُعَافاً» در اینجا معنای اسم مفعولی دارد نه اسم فاعلی؛ زائر میخواهد به او عافیت داده شود؛ یعنی آنچنان این زیارت به او بصیرت دهد تا در گرداب فتنهها گرفتار نشود.
«مُعَافاً» به این معناست که زائر به ولایت اهلبیت تمسک میجوید تا فتنهها از او منصرف شود یا فتنه به دین و دنیای او هیچ آسیبی وارد نکند و بتواند با بصیرت از آن عبور کند.
سلاح معنوی در برابر فتنهها
خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً»[3]
«و ما شما را با مبتلا كردن به بدىهاو خوبىها آزمایش مىكنیم.»
این آیه نشان میدهد که انسانها همواره در معرض آزمایشاند، هم با نعمتها و هم با مصیبتها. گویا زائر در کلمۀ «مُعَافاً» شکر در خوشیها و صبر در ناخوشیها را طلب میکند که دو سلاح اصلی برای عبور از فتنههاست. زائر با گفتن «مُعَافاً» در واقع از خدا میخواهد که او را در این آزمونها ثابتقدم نگه دارد.
زائر میداند که زندگی دنیا سراسر غربالگری الهی است و در هر مرحله، برخی سقوط میکنند؛ اما زیارت را وسیلۀ بسیار مفیدی میداند تا رتبۀ لازم را در آزمون بدست آورد. زائر با کلمۀ «مُعَافاً» ثباتقدم در مسیر حق را طلب میکند:«وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ».[4]
زائر با درخواست «مُعَافاً» از خداوند میخواهد جسم و روحش از هر آفت و بیماری در امان باشد و دین و دنیایش از فتنهها مصون بماند. گویا زائر حُسنخلق و شرح صدر را نیز تقاضا میکند.
بینیازی حقیقی
«غَنِیاً» یعنی خدایا! مرا در زمرۀ کسانی قرار بده که بینیاز هستند. این درخواست به بینیازی از خلق، دریافت روزی حلال و گسترده، توان بخشش به دیگران بدون هیچ مزد و منتی و ذخیرۀ حسنات برای آخرت اشاره میکند.
در واژۀ «غَنِیاً» گویا زائر نقشهای برای زندگی خود ترسیم میکند؛ نقشهای که در آن، هر لحظه باارزش است و به بطالت نمیگذرد. او میکوشد تا با حولوقوۀ حق و دعای معصومین چنان سرمایهای از طاعات و حسنات اندوخته کند که در قیامت نیازمند درخواست پاداش از دیگران نباشد.
در روایتی گهربار از امام رضا علیهالسلام آمده است: مادر حضرت سلیمان به او پند داد:
«یا بُنَیّ إِیاكَ وَ كَثْرَةَ النَّوْمِ بِاللَّیلِ فَإِنَّ كَثرَةَ النَّومِ بِاللَّیلِ یَدَعُ الرَّجُلَ فَقیراً یومَ القِیامَةِ»[5]
«پسرم! از خواب زیاد در شب بپرهیز، چرا که خواب طولانی شبانه، انسان را در قیامت فقیر و تهیدست برمیانگیزد.»
این سخن نشان میدهد که چگونه غفلت و کاهلی میتواند فرصتهای ارزشمند عبادت و کسب فضیلت را از انسان بگیرد و او را در آخرت با کمبودی جبرانناپذیر روبهرو کند.
زائر با طلب غنا در واقع اینگونه دعا میکند:خدایا! روز و شب مرا چنان با عبادت و بندگیات پر کن که از نیاز به دیگران بینیاز شوم. هرچند در ادامه، درخواستهای دیگری مانند روزی حلال و گسترده نیز مطرح میشود. بهاین ترتیب، زائر نهتنها برای رفع نیازهای مادی، بلکه برای رسیدن به قلههای معنویت و استغنا از هر غیرخدا برنامهریزی میکند.
مناعت طبع و بینیازی از خلق
اگر گاه در زندگی احساس میکنیم که از مناعت طبع محروم ماندهایم و خود را محتاج دیگران میبینیم؛ از نظر عاطفی، مادی یا حرمت اجتماعی، نیاز داریم بار دیگر به زیارت روی آوریم و با دعا و توسل، این خلأ را پر کنیم. زائر باید باور داشته باشد که مولای او، هم در دنیا و هم در آخرت، چنان او را کفایت میکند که از هر مخلوقی بینیاز میشود.
خدای سبحان در قرآن کریم میفرماید:
«وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیبِ»[6]
«کلیدهای غیب تنها نزد اوست.»
پس اگر زائر به کلیدداران گنجینههای الهی؛ اهلبیت توسل جوید، بیتردید بهرهای فراوان از این ارتباط خواهد برد. زیارت، تنها یک حرکت عبادی نیست؛ بلکه برنامهای جامع برای رسیدن به استغنا در تمام ابعاد زندگی است.
فوز حقیقی؛ رضوان الهی
«فوز» بهمعنی کامروایی و رسیدن به مقصود است، اما در اینجا تأکید بر «فَائِزاً بِرِضْوَانِ اللَّهِ» فوز به رضوان و فضل الهی و فوز به نامِ «کافیِ» خداست. در این عبارت، بلندهمتی زائر جلوهگر میشود که زائر طالب بهشت نیست، بلکه به رضایت و قرب الهی چشم دارد. زائر مانند عاشقی است که تنها به «پسند معشوق» میاندیشد، نه پاداش: «مژده بده مژده بده یار پسندید مرا.»
بهشت در سایۀ رضوان
زیارت آنچنان پرشی نصیب زائر میکند که نهتنها از خواست خویش، بلکه از نعیم بهشت نیز میگذرد و فقط پسند حق را طلب میکند و بلندهمتی خویش را در این عرصه به نمایش میگذارد. طبیعی است که زائر در این جایگاه از بهشت هم بهرهمند است؛ زیراکه «چون صد آمد نود هم پیش ماست»؛ یعنی وقتی انسان به «صد» (رضایت خدا) برسد، «نود» (بهشت) به طور طبیعی به او داده میشود. به عبارت دیگر، زیارتِ حقیقی، انسان را از «طلبِ خود» به «طلبِ حق» میرساند و این، والاترین کامروایی است.
زیارت، نردبان تعالی بهسوی رضای حق
زیارت، نردبانی است که انسان بهوسیلۀ آن از دنیا فراتر میرود، حتی به بهشت هم بسنده نمیکند و تنها طالب رضای الهی میشود. گویا در این عبارت، زائر از خدای سبحان درخواست میکند که خدا از او راضی شود؛ چرا که اگر معصوم از او راضی شود، رضای معصوم، همان رضای خداست. در این صورت، زائر وارد جایگاهی ویژه میشود که پاداشی جز «جَنَّتِی» ندارد:
«یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِیةً مَرْضِیةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی»[7]
«هان اى روح آرام یافته! به سوى پروردگارت بازگرد كه تو از او راضى و او از تو راضى است. پس در زمرۀ بندگان من درآى. و به بهشت من داخل شو!»
درخواست فضل بیکران الهی
درخواست دیگر زائر این است که به فضل خدا نائل شود؛ یعنی اموری که هرگز استحقاق او نیست. زائر در زیارت، بهدنبال کسب قابلیت نیست؛ بلکه یقین دارد خدای سبحان قابلیت دریافت کاملترین عطایا را نیز در اختیار او قرار میدهد. از این رو، هیچ محدودیتی در درخواست خود قائل نیست؛ زیرا «فَضْل» یعنی زیاده، نامحدود و بیکران.
زائر از خدا کامروایی میطلبد، اما کامروایی که نشانههای آن سه چیز است:
- رسیدن به رضایت حق؛
- مواجهه با فضل بیکران او ؛
- مشاهدۀ کفایت خداوند در تمام زندگی به گونهای که لحظهای و ذرهای به دیگران واگذار نشود.
در این مقام، زائر به تمام عالم ندا میدهد:
«حَسْبِی الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِینَ،حَسْبِی الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقِینَ، حَسْبِی الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ، حَسْبِی اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ»[8]
«خداى رب العالمين مرا كافى از ديگران است، خداى آفرينندۀ عالم مرا كافى از خلق است. خداى روزى دهنده مرا كافى از روزىخواران است. خدايى كه پروردگار عالم است مرا كافى از ديگران است.
دیگر هیچ دغدغهای در زندگی زائر دیده نمیشود؛ چراکه اگر خدای سبحان متکفّل امور او باشد، کمترین نقصانی در زندگیاش راه نخواهد یافت.
دو نکتۀ کلیدی در فراز «فَائِزاً بِرِضْوَانِ اللَّهِ»
۱. اگر «باء» در «بِرِضْوَانِ» بهمعنای سببیت باشد، نشان میدهد که رسیدن به این جایگاه رفیع، تنها با فضل خداوند ممکن است، نه به شایستگیهای شخصی زائر. یعنی رضایت الهی، فضل بیکران و کفایت او، همگی هدایایی از سوی خالق هستند، نه دستاوردهای بنده. زائر به خوبی میداند که به خودی خود شایستگی چنین مقامی را ندارد؛ اما توفیق الهی او را به این حریم راه میدهد.
۲. زائر پس از زیارت، دیگر غریب نیست! زائر با این دعا، از خدا میخواهد در زمرۀ کسانی قرار بگیرد که چنین خصوصیاتی دارند؛ کسانی که رضایت خدا را کسب کردهاند، تحت کفایت ویژۀ او هستند و فضل بیمنتهای الهی شامل حالشان شده است. در این صورت، حتی اگر آنان در دنیا حضور مادی نداشته باشند، بین زائر و آنان جذبهای برقرار میشود و تعاملات صحیحی صورت میگیرد.
زیارتی افضل از زیارت ملائک و انبیا
«بِأَفْضَلِ مَا ینْقَلِبُ بِهِ أَحَدٌ مِنْ زُوَّارِكُمْ وَ مَوالِیكُمْ وَ مُحِبِّیكُمْ وَ شِیعَتِكُمْ»
«به بهترین صورتی که یکی از زائران و موالیان و محبان و شیعیان شما برمیگردد.»
در پایان زیارت، درخواست ما این است که افضل زیارات برایمان ثبت شود؛ اما افضل بهمعنای کمّی (کثرت زیارات) نیست؛ بلکه کیفیت زیارت مدنظر است:حبّ لازم در دل زائر موج بزند، شوق حقیقی در وجودش نمایان شود، معرفت عمیق در جانش ظهور کند و پاداشی ویژه از سوی معصوم به او عطا شود.
شرط افضلیت، فنای زائر در حریم الهی
زیارت آنگاه افضل میشود که زائر از آغاز تا پایان، برای خود هرگز وجودی قائل نباشد و خود را هیچ انگارد، همۀ دادههای الهی را فراتر از استحقاق خویش ببیند و با ادبیات اهل معرفت، به فنا برسد. در این حالت است که زائر میتواند برترین مدارج معنوی و بالاترین مقامات معرفتی را کسب کند.
زیارتی افضل از زیارت ملائک
در زیارت حضرات معصومین انبیا و شهدا و اولیای الهی زائرند. همانگونه که آیتالله بهجت اشاره میکرد: در زیارت امام رضا علیهالسلام حضرت عیسی وحضرت مریم زائرند!
اما وقتی در پایان زیارت میگوییم:«بِأَفْضَلِ مَا ینْقَلِبُ بِهِ أَحَدٌ مِنْ زُوَّارِكُمْ» چه نوع زیارتی را طلب میکنیم؟ با کیفیتترین زیارت در محضر معصومین چگونه است و به چه کسی نسبت داده میشود؟
به جرأت میگوییم:ما درخواست زیارتی افضل از زیارت ملائک و حتی افضل از زیارت بسیاری از انبیا را داریم!
زائر خود را پایینتر از همه میداند؛ اما برترینها را میطلبد! نکتۀ شگفت اینجاست که زائر خود را نه در زمرۀ زوار میداند نه در جمع موالی نه در شمار محبین و نه حتی در حلقۀ شیعیان! اما در عین خضوع کامل، با تکیه بر فضل الهی، جایگاهی برتر از همۀ آنان را طلب میکند!
زائر با نهایت تواضع میگوید:بالاترین زوار شما، شیعیانتان هستند، سپس دوستانتان، سپس آزادشدگان در حریم شما و در نهایت، زائران شما؛ اما من خود را حتی در پایینترین مرتبۀ این تقسیمبندی هم نمیبینم! با این حال، از فضل کرم بیانتهای تو میخواهم که با کیفیتترین زیارت و زیارتی برتر از همۀ اینان به من عطا کنی! این است معنای زیارت افضل، زیارتی که تنها با فضل خدا و شفاعت معصوم ممکن میشود.
انشاءالله همگی ما توفیق زیارت حضرات معصومین از نزدیک را پیدا کنیم؛ زیارتی که با معرفتی ژرفتر از تمام زیارتهای گذشتهمان باشد و توشهای گرانقدرتر از همۀ سفرهای پیشین برگیریم.
تاریخ جلسه: 1399/1/20 – جلسه چهارم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره انشقاق، آیه 9
[2] سوره شعرا، آیه 89
[3] سوره انبیا، آیه 35
[4] زیارت عاشورا
[5] بحارالانوار، ج73، ص180
[6] سوره انعام، آیه 59
[7] سوره فجر، آیات 27 تا 30
[8] کلیات مفاتیحالجنان، ص21