«سُلَالَةَ النَّبِيِّينَ»
«شما حضرات معصومين خلاصه پيامبران هستيد»
امام هادی (ع) در زيارت جامعه حضرات معصومين را به عنوان «سُلَالَةَ النَّبِيِّين» معرفی میکنند.
«سُلَالَة» به معنای خلاصه هر چيز، نطفه، فرزند و نسل است، به عبارتی ديگر مراحلی که از ماده چيزی بيرون کشيده شود.
به عصارهای که برای اولين بار از چيزی گرفته میشود سلاله ميگويند و به عصاره سلاله، صفوه گفته میشود، مثلاً گلاب را از گل میگيريم اين سلاله محسوب میشود و آن عطری که از گلاب گرفته میشود صفوه ناميده میشود.
امتیازات معصومین، افزون تر از انبیاء
اين فراز را از دو زاويه می توان بررسی کرد :
۱- اول آنکه وجود جسمانی ائمه اطهار از اصلاب و کمرهايی شکل گرفتهاند که طيّب و طاهر بودهاند. یعنیآبا و اجداد معصومين از هر عيب و نقصی مبرا بودهاند.
در شرايط عادی زندگی افراد، پدر حسناتش افزون از پسر است، از اين رو در روايت آمده است:«وَلدُ العالم نصفُ العالم» در حالی که با توجه به «سُلَالَةَ النَّبِيِّين» گفته میشود: حضرات معصومين عصاره و اصل تمام خيرات و حسنات پدران خويشاند.
بنابراين هر چند قانون کلی در نظام خلقت اين گونه نيست، اما گاهی ولد افضل از والد میشود، زيرا اگر «ولدُ العالم نصفُ العالم» باشد و از سوی ديگر اين ولد خود نيز عالم باشد، ترکيب حاصل شده باعث میشود که فرزند يک برابر و نيم پدر، عالم باشد از اين رو امتياز اين فرزندان از پدر افضل میگردد و حضرات معصومين مصداق واقعی اين سخن هستند.
يعنی حضرات معصومين به اعتبار آنکه مولود انبياء هستند يک امتياز دارند و به اعتبار اينکه خودشان جلوهی تمامنمای خدای سبحاناند امتياز ديگری دارند و همين امر باعث میشود امتياز معصومين افزون از انبيای الهی شود.
مثلا نماز خواندن حضرت عيسی (ع) پشت سر حضرت مهدی (عج) افضل بودن مقام امام زمان(عج) را نشان میدهد.
حضرات معصومين «سُلَالَةَ النَّبِيِّين» هستند و طينت آنها از انبياء الهی گرفته شده است:
«لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا»[1]
«نجاسات(شرک، فسوق، ظلمت و …) جاهلیت تو را آلوده نساخت.»
يعنی وجود طبيعی و ظاهری اجداد حضرات معصومين از هر سوء خلق و سوء اعتقاد در امان است.
به عنوان مثال در رابطه با آيه «وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ لِأَبيهِ…»[2] تفاسير ميگويند: منظور از «أبيه»، عموی ابراهيم است نه پدر او زيرا پدر ابراهيم موحد بوده و فقط عمويش مشرک بوده است .
خلقت نوری معصومین پیش از خلقت انبیاء
۲- در دومين نگاه به اين فراز گفته می شود: خلقت نوری معصومين قبل از وجود جسمانی آنها موجود بوده است، قبل از خلقت عالَم و آدم خلقت نوريهی آنها شكل گرفته است، از اين رو نور وجودشان بر خلقت، تابيده است تا همه چيز در عالم شكل وجود به خود گرفته است.
پيامبر (ص) میفرمايند:
«أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوْا هَذِهِ الْأُمَّة…»[3]
«من و علی پدران اين امت هستيم.»
در عالم وجود، خلقت پدر قبل از فرزند شكل میگيرد از اين رو همهی پيامبران وارث پدران خويشاند به عبارتی كمالات هر پيامبری از ابتدای خلقت نشأت گرفته از وجود نوری رسولالله، اميرالمؤمنين و اولاد اوست، اگر نوح صفوة الله، موسی كليم الله و عيسی روح الله و … است همه از تشعشع نور ولايی حضرات معصومين است.
ائمهی اطهار جلوهی نام اول حضرت حقاند همانطور که پيامبر (ص) فرمود:
«أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِي»[4]
«اولين نور عالم خلقت، نورِ من (پيامبرص) بوده است.»
قبل از آنکه زمين و آسمانی باشد، ملک و آدمی خلق شده باشد وجود نوری حضرات معصومين در خلقت، پيوسته به يکديگر بود و به عبارتی همهی آنها نوری واحدند.
«أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ كُلُّنَا مُحَمَّدٌ»[5]
«(همه يكى هستيم) اول ما محمّد، آخر ما محمّد و وسط ما محمّد است، همه ما محمّديم.»
ـ ابن عباس نقل میکند که خدمت پيامبر (ص) بودم، علی (ع) وارد شد. پيامبر (ص) به چهره ايشان نگاه کرد و فرمود: «مَرْحَباً بِمَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ قَبْلَ آدَمَ بِأَرْبَعِينَ أَلْفَ عَامٍ»؛«خوش آمدی کسی که چهل هزار سال قبل از خلقت آدم خلق شدی.»
ابن عباس میگويد: تعجب کردم، پرسيدم: «أَكَانَ الِابْنُ قَبْلَ الْأَبِ»؛«آيا پسر قبل از پدر خلق میشود؟»
حضرت فرمود: «نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ خَلَقَ عَلِيّاً قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ بِهَذِهِ الْمُدَّة»؛«آرى خداوند من و على را قبل از آدم آفريد به فاصله همين مدت.» [6]
انبیاء، از شیعیان علی(ع)
نطفهی معنوی همهی انبياء، از معصومين گرفته شده و نطفهی مادی معصومين از انبياء شكل يافته است زيرا خلقت نوری مقدم بر خلقت جسمانی است.
ـ در روايت نقل شده که ابوبصير میگويد: خدمت امام باقر (ع) رسيدم ايشان فرمود: «لِيَهْنِئْكُمُ الِاسْمُ»؛«آن نام گوارايتان باشد»
پرسيدم «مَا هُوَ» ؟ «کدام نام بر ما گوارا باد؟»
حضرت فرمود: «الشيعة»؛ «نام شیعه»
گفتم: «إِنَّ النَّاسَ يُعَيِّرُونَنَا بِذَلِكَ»؛«مردم ما را با اسم شيعه سرزنش میکنند»
حضرت فرمودند: «أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ»؛«آيا اين آيه قرآن را نشنيدی که فرمود: همانا ابراهيم از شيعيان ما است.»[7]
چون اسم شيعه بر تو گذاشتهاند در شعاعی از نور قرار گرفتهای، در شعاع نور معصومين که با آن نور کل عالم ايجاد شده است.اين مطلب وسيلهای است برای معرفت و خودشناسی همه انسانها.
ـ اميرالمؤمنين (ع) میفرمايند: «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللّهِ»؛«از تيزبينی انسان مؤمن بپرهيزيد زيرا او با نور خدا میبيند».
ابن عباس میگويد: عرض کردم: «كَيْفَ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ»؛«چگونه انسان مؤمن با نور خدا میبيند؟»
حضرت فرمودند: «لِأَنَّا خُلِقْنَا مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ خُلِقَ شِيعَتُنَا مِنْ شُعَاعِ نُورِنَا فَهُمْ أَصْفِيَاءُ أَبْرَارٌ أَطْهَارٌ مُتَوَسِّمُونَ نُورُهُمْ يُضِيءُ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ كَالْبَدْرِ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ»؛«همانا ما خلق شدهايم از نور خدا و شيعيان ما خلق شدهاند از شعاع نور ما پس آنها برگزيده نيکان پاکان هستند که نورشان میدرخشد بر هر ظلمت و تاريکی مانند درخشش نور ماه شب چهارده در تاريکی».[8]
پناه بردن انبیاء در ابتلائات به معصومین
در انتهای بحث اشاره به اين نکته لازم است که در روايات آمده است پيامبران هر يک گرفتار ترک اولی شدهاند يعنی ترک امری که اولويت در انجام آن امر بوده است. اما معصومين در حالی که خلاصه و عصاره وجود انبياء هستند هيچ ترک اولائی نداشتهاند. آنها حتی لحظهای بدون اذن حق بر امت خشمگين و عصبانی نشدهاند. حتی پيامبر با ريختن خاکستر بر سر مبارکشان برای افراد دعا میکردند و میگفتند: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِي إِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ»[9]؛«خدایا قوم مرا ببخش که آنان نمی فهمند .»
در روايات آمده است خداوند سبحان، انبياء الهی را از وجود نوری حضرات معصومين آگاهي داده است و اگر هر يک از آنها گرفتار ابتلايی در امر نبوت خويش شدهاند نشان بیمهری حضرت حق نسبت به آنها نبوده است بلکه خدا میخواسته تا در شرايط خاص از وجود معصومين براي آنها پردهبرداری کند و هر يک از انبياء با پناه بردن به مقام ولايت معصومين از ابتلاء خويش رها شوند. مثلاً ابراهيم در آتش «يا علی» گفت، آدم برای قبول توبهاش اسماء خمسه را به زبان آورد، عيسی برای بالا رفتنش نيز «يا علی» گفت و… .
تاریخ جلسه : 88/7/15 ـ جلسه 13
«برگرفته از کلام استاد زهره بروجردی»
[1] بحارالانوار، ج ۹۷، ص۱۸۷؛ فرازی از زیارت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)
[2] سوره مباركه انعام، آيه۷۴
[4] بحارالانوار، ج ۱، ص۹۷
[5] بحارالانوار، ج۲۶، ص۶
[6] بحارالانوار، ج۲۴، ص۸۸
[7] بحارالأنوار، ج12، ص29
[8] بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۲۱
[9] بحارالانوار، ج ۹۵، ص۱۶۷