در قسمتی از دعای عرفه، حضرت اباعبدالله علیهالسلام با توجه به مقام ربوبیت حق، درخواستهایی را مطرح میفرمایند:
«رَبِّ بِما بَرَاءْتَنْى فَعَدَّلْتَ فِطْرَتى رَبِّ بِما اَنْشَاءْتَنى فَاَحْسَنْتَ صُورَتى»
«پروردگارا به اینکه مرا پدید آوردى پس در خلقتم تناسب نهادى، پروردگارا به اینکه آفرینشم را آغاز نمودى، و صورتم را نیکو نمودى»
مربّی من، سوابق تربیتی تو نسبت به من فراوان است. مرا از نیست به هست در آوردی و فطرت مرا معتدل آفریدی. یعنی نه صرفاً دنیا طلب و نه صرفاً آخرت طلب، بلکه من مولا طلب هستم.
تربیت تو نسبت به من این بود که ایجادم کردی و نقش صورت من را نیکو گردانیدی. یعنی ربوبیت خدا در ظاهر من هویداست. انسان دوپا، مستوی القامة است. سر او در بالاترین قسمت و به سمت آسمان قرار داشته و از تمام بدن، تنها دو پای او بر زمین قرار میگیرد. وقتی میایستد، کمترین قسمت بدن روی زمین است. پس، درعین اینکه در دنیا زندگی میکنم اما، مرغ باغ ملکوتم نیَم از عالم خاک.
«رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَىَّ وَفى نَفْسى عافَیْتَنى»
«پروردگارا به اينكه به من احسان كردى و در خويشتنم عافيت نهادى»
مربّی من، تو خود ربوبیت خود را به چشم من آوردی والا کجا میتوانستم تو را بشناسم؟
خداوند وقتی برای من ربوبیت دارد، در درون به من عافیت میدهد.اگر خود را تحت ربوبیت او قرار دهم، در عالم نسبت به هیچکس بخل، کینه، حسد و… ندارم. هر چه ربوبیت خدا نسبت به ما بیشتر شود عافیت درونی ما بیشتر میشود.
«رَبِّ بِما کَلأتَنى وَوَفَّقْتَنى»
«پروردگارا به اينكه محافظتم نمودى و موفقم داشتى»
مربی من، تو مرا از وسوسههای گوناگون، از اندیشه و رفتار غلط حفظ نمودی و همه امور را برای من هماهنگ کردی برای اینکه در عبودیت موفق باشم. تمامی توفیقات ما نتیجه ربوبیت خداست.
«رَبِّ بِما اَنـَعْمَتَ عَلَىَّ فَهَدَیْتَنى»
«پروردگارا به اينكه بر من نعمت بخشيدى پس هدایتم نمودى»
مربّی من کار دیگری که برایم کردی این بود که نعمات مختلف را برایم قرار دادی .نعمت ایمان، پیامبر، صبر، شکر، رضا، تسلیم و … با این نعمات مرا معطل نگذاشتی و بلافاصله هدایت کرده، به خود رساندی.
«رَبِّ بِما اَوْلَیْتَنى وَمِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَعْطَیْتَنى»
«پروردگارا به اينكه سزاوار احسانم كردى، و از هر خيری به من عطا كردى»
مربی من، تو مرا انتخاب کردی و نسبت به من گزینش داشتی. تو اراده کردی که من جزء امت نوح، شعیب، صالح و یا هود…نباشم و مرا جزء امّت مرحومه قرار دادی. ما منتخب خدا هستیم که جزء امّت پیامبر صلیاللهعلیهواله قرار گرفتهایم.
مربی من تو در سابق همه خیرات را به من دادی. تمام خیرات، ولایت است که در اختیار ما قرار دادی. به میزانی که ولایت داشته باشیم، شاه کلید خیرات در دست ما است.
«رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنى وَسَقَیْتَنى»
«پروردگارا به اينكه مرا طعام دادی و سیراب کردی»
مربی من، از سابق طعام معرفت و شراب محبت در اختیارم قرار دادی.با شراب محبت، دلم را از غیر خود پاک نمودی. مربی من، آن زمانی که نمیدانستم ربّ من کیست، تو مرا طعام معرفت دادی و بر زبانم «بلی» را قرار دادی.
«رَبِّ بِما اَغْنَیْتَنى وَاَقْنَیْتَنى»
«پروردگارا به اينكه بینيازم ساختى و اندوختهام بخشيدى»
مربی من، مرا از هر چه غیر خود بینیاز کردی. وقتی کتاب فطرتم را ورق میزنم میبینم، از همه بینیاز بودهام و تو مرا تنها محتاج خود کرده، در همان بینیازی، مرا حفظ کردی و خود از اندوختهای که به من دادی محافظت کردی.
«رَبِّ بِما اَعَنْتَنى وَاَعْزَزْتَنى»
«پروردگارا به اينكه ياریام نمودى و مرا عزیز قراردادى»
مربی من، کار تو این بود که دائم مرا یاری نمودی. در انجام هر کار درست، در هر تصمیم درست، لحظهای رهایم نکردی و معین من بودی.
به من عزت دادی. قیمتیام کردی.اجازه ندادی غیر خودت در دلم وارد شود. حالا خدایا عزیز کردهات آمده.
«اِلـهى اِنَّ اخْتِلافَ تَدْبیرِکَ وَسُرْعَةَ طَو آءِ مَقادیرِکَ مَنَعا عِبادَکَ الْعارِفینَ بِکَ عَنْ السُّکُونِ اِلى عَطآءٍ وَالْیَأسِ مِنْکَ فى بَلاَّءٍ»
«خدایا به راستى اختلاف تدبیر تو و سرعت تحول و پیچیدن در تقدیرات تو جلوگیرى کنند، از بندگان عارف تو که به عطایت دل آرام و مطمئن باشند و در بلاى تو مأیوس و ناامید شوند»
خدایا میبینم تو برنامههایت دائم عوض میشود. اینگونه نیست که بگویم امروز خدا مرا دوست دارد پس همیشه من را دوست دارد.امروز وکالتم را بهعهده گرفته پس همیشه عهده دار است.
میبینم تدبیر امور تو مرتب، مختلف است هم برای من و هم برای دیگران (کل یوم هو فی شأن).هر روز کار تازه انجام میدهی و کارهای تو زمان نمیبرد و به سرعت انجام میگیرد.
میتوانی یک نفر را به سرعت از جهل به طرف علم و یا از علم به طرف جهل ببری. از بسط به قبض و از قبض به بسط. مؤمن در یک لحظه کافر میشود و کافر در یک آن، مؤمن. متقی یک آن میلغزد و لغزشکار یکباره متقی میشود ….
تمام این امور، بندگان عارف تو را منع میکند از اینکه دلشان از معطی غافل گردد وتنها به عطای تو خوش شود و نیز آنان را منع میکند که در هنگامهی بلاء از تو مأيوس شوند.
خدایا حال که فهمیدم تو در عالم، دائماً گروهی را از بالا به پائین یا گروهی را از پائین به بالا میبری، از تو یک چیز میخواهم، تنها خودت را . چراکه احتیاج و نیازم تنها به خود توست.
قلبی عارف میخواهم که، مشاهده نور تو را داشته باشد نه عطاء و بلاء تو را
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»