شناخت امام زمان (عج) در فرازهای زیارت جامعه ـ بخش اول

عطش بی‌پایان برای معرفت امام

 

در کلاس امام‌زمان‌شناسی، قرار ما بر این است که با وساطت حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، از جهالت رهایی یافته و به معرفت آن قدیمی‌ترین آشنای زندگی دوباره دست یابیم.

به دنبال معرفتی هستیم که پایانی ندارد؛ هر اندازه امام را بیشتر بشناسیم، عطش ما برای شناخت عمیق‌تر و گسترده‌تر و افزون‌تر می‌شود.

این معرفت شرطی دارد: پاکی و طهارت جان. باید دل را شست و آنگاه به خرابات حقیقت قدم نهاد.

شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام

 

غایت معرفت، خدمت به امام

 

مبادا در میان ما کسی باشد که چون به امام توسل جسته و حاجتش برآورده نشده است، معرفت به حضرت را بی‌ثمر بپندارد.

اتفاقاً هر چه معرفت ما کامل‌تر و صحیح‌تر می‌شود، بیشتر درمی‌یابیم که ما باید در خدمت امام باشیم، نه آنکه امام در خدمت ما باشد.

آنجا که در زیارت‌ها می‌گوییم: «بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی» و آمادگی خود را برای فدا شدن در راه معصومین اعلام می‌کنیم، نشان روشنی از همین حقیقت است.

در حقیقت، غایت معرفت چیزی جز این نیست که تنها یک خواسته در دل بماند: قرب و رسیدن به امام در پایان این مسیر.

گر از دوست چشمت بر احسان اوست

تو  در بند  خویشی ، نه  در بند  دوست

 

بیعت حقیقی با امام

 

اگر هر صبح در دعای عهد با امام بیعت می‌کنیم، معنایش آن است که می‌خواهیم در خدمت او باشیم. «بیعت» که از ریشه «بیع» به‌معنای خرید و فروش است، در حقیقت اعلام می‌دارد که ما خود را به امام عرضه می‌کنیم؛ و به زبان دل می‌گوییم:

سرِ خدمت تو دارم، بخرم، به هیچ مفروش

اما اگر کسی چنین بیندیشد که امام باید در خدمت او باشد و تنها خواسته‌های شخصی‌اش را برآورده کند، بی‌تردید راه را به خطا رفته است.

آری، وقتی محبت امام را در دل جای دهیم و با عشق او زندگی کنیم، آن مولای مهربان برای ما سنگ تمام خواهد گذاشت. امّا غایت محبت و معرفت، رسیدن به حاجات دنیوی نیست؛ ما امام را نه به‌عنوان وسیله‌ای برای اجابت خواسته‌ها، بلکه به‌عنوان مقصد و حقیقت کمال می‌خواهیم.

باید مراقب باشیم که راه را گم نکنیم. مقصد نهایی و بزرگ‌ترین کمال زندگی، رسیدن به امام است؛ هرچند در پرتو قرب او، حاجات دنیایی ما نیز بی‌تردید برآورده خواهد شد.

چون که صد آید، نود هم پیش اوست

 

حقیقت معرفت خدا

 

معرفت خدا، تنها دانستن نیست؛ معرفت یعنی یافتن و ادراک کردن. برای مثال، وقتی کتابی را ادراک می‌کنم، یعنی می‌فهمم این جلد با جلد قبلی و بعدی‌اش متفاوت است. یا وقتی شما را ادراک می‌کنم، یعنی می‌دانم شما همان «شما» هستید؛ بی‌همتا و بی‌مانند.

پس معرفت خدا یعنی درک کنم که فقط «خدا، خداست»؛ هیچ مثلی ندارد، هیچ مانندی ندارد:

«وَ لَمْ یكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَد»[1]

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید:

«مَعْرِفَتُهُ‏ تَوْحِیدُهُ‏ وَ تَوْحِیدُهُ تَمْییزُهُ مِنْ خَلْقِهِ»[2]

«معرفت خدا آن است که یگانگی او را باور کنیم، و یگانگی خدا آن است که او را از مخلوقاتش متمایز بدانیم.»

خدا یکی است و هیچ کس همانند او نیست؛ اما راه رسیدن به این توحید و چنین شناختی، امام است:هرگاه به امام عرض ادب و با وجود مقدسش ارتباط برقرار کنیم، او رزق توحید را در اختیار ما قرار می‌دهد و خدای بی‌مثل‌و‌مانند را به ما می‌شناساند؛ خدایی که شریک و نظیری ندارد.

 

ضرورت معرفت امام

 

اگر می‌خواهیم «یکّه‌شناس» باشیم، تنها راهش مراجعه به امام است. باید امام را بشناسیم تا به واسطۀ او، به معرفت خدا دست یابیم. هرچه به امام نزدیک‌تر باشیم، بیشتر از رشحات توحیدی بهره‌مند می‌شویم؛ معرفت خدا را جز از طریق امام، به گونه‌ای حقیقی و عمیق نمی‌توان به دست آورد.

در ماه ضیافت الهی، دعای جوشن کبیر را می‌خوانیم؛ دعایی که در آن خدای سبحان با هزار و یک نام، خود را به ما معرفی می‌کند. از یک سو، واسطۀ همۀ فیوضات در این شب‌های مبارک، وجود مقدس امام است. هنگامی که در پی معرفت امام باشیم، در هر بار ارتباط با او، خداوند را بیش از پیش به ما می‌شناساند و گویی شبی قدر برای ما رقم می‌خورد. پس اگر بخواهیم خدا را با آن هزار و یک نام بشناسیم، اما برای امام نقشی قائل نشویم، معرفتمان محدود و ناقص خواهد بود. بدون وساطت امام، شناخت ما از خدا تنها در حد الفاظ باقی می‌ماند و هرگز به حقیقت توحید نمی‌رسد.

 

امام؛ جایگاه معرفت خدا

 

امام هادی علیه‌السلام در زیارت «جامعه کبیره» با عباراتی ناب و منحصر به‌فرد، سیمای کلی همه حضرات معصومین علیهم‌السلام را ترسیم کرده‌ است. از آنجا که این توصیفات دربارۀ حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نیز صادق است، برای شناخت بیشتر آن حضرت، فرازهایی از این زیارت شریف را بررسی می‌کنیم. در این جلسه به این عبارت می‌پردازیم:

«السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ‏ مَعْرِفَةِ اللَّه‏»

«سلام بر حضرات معصومین که جایگاه معرفت خداوند هستند.»

هرچه به امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نزدیک‌تر شویم و ارتباط عمیق‌تری با ایشان برقرار کنیم، به برکت وساطت آن بزرگوار، بیش از پیش از رزق معرفت خدا بهره‌مند خواهیم شد.

 

تجلی صفات الهی در امام

 

در نگاهی دیگر به عبارت «السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ‏ مَعْرِفَةِ اللَّه‏»می‌توان گفت: خدای سبحان همۀ صفات خود را در وجود امام به نمایش گذاشته است. هرچه با امام ارتباط بیشتری برقرار می‌کنیم، بیش از پیش او را به عنوان جلوه‌ای از «کریم»، «عفو»، «رحیم»، «قدیر»، «بصیر»، «شفیق»، «رفیق» و دیگر صفات الهی می‌شناسیم.

از سوی دیگر، وقتی در مسیر معرفت امام پیش می‌رویم و تنها به ذره‌ای از فضیلت و عظمت او پی می‌بریم، در دل زمزمه می‌کنیم: «خدایا! اگر تجلی تو چنین است، خودت چه عظمتی داری!»

 

امام؛ راه ورود به قلعۀ توحید

 

علم توحیدی که در محضر امام می‌آموزیم، زیربنای همۀ امور زندگی ماست. حتی برای کسب فضایل اخلاقی نیز باید نخست موحد باشیم. برای متوکل بودن، برای شاکر بودن، برای صابر بودن و برای هر فضیلتی دیگر، شرط نخست توحید است.

پیش‌نیاز عابد بودن نیز موحد بودن است. اگر عمری نماز بخوانیم؛ اما مشرک باشیم، هرگز به کمالی که شایستۀ نمازگزاران است، نخواهیم رسید؛ چرا که «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ». ریشۀ همۀ نابسامانی‌های زندگی نیز در همین شرک نهفته است؛ به این معنا که برای خدا شریک قائل شویم و در کنار او به چیزهای دیگر اعتماد کنیم؛ بر مال، مدرک، مقام یا خانواده تکیه کنیم و برایشان نقشی مستقل بپنداریم.

هر بار که به امام عرض ادب می‌کنیم و می‌گوییم «السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّه»، آن بزرگوار علم توحید را به ما عطا می‌کند و از شرک دورمان می‌سازد.

امام «الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاس» است؛ تنها از رهگذر باب ولایت می‌توان وارد قلعۀ توحید شد. امام ما را از شرک می‌رهاند و حتی اجازه نمی‌دهد در خود او متوقف شویم؛ بلکه می‌آموزد که تنها واسطه‌ای برای رسیدن به خداست.

 

معرفت خدا در گرو معرفت امام

 

امام حسین علیه‌السلام خطاب به مردم فرمود:

«ایُّهَا النّاس! إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیَعْرِفُوهُ. فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ. فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاه»[3]

«ای مردم! خداوند سبحان بندگان را نیافرید جز برای آنکه او را بشناسند. پس زمانی که او را بشناسند، بی‌درنگ بندگی‌اش می‌کنند، و هنگامی که او را بندگی کردند، از پرستش غیر او بی‌نیاز می‌شوند.»

حال بیندیشیم: اگر بناست بندگی خدا ما را از غیر او بی‌نیاز کند، پس چرا در زندگی روزمره، از نظر مادی، عاطفی، فکری و حتی توان روحی، این‌چنین به دیگران محتاج می‌شویم؟!

پاسخ روشن است: اگر عبادت و عبودیت ما با معرفت همراه باشد، سبک زندگی‌مان و نحوۀ ارتباطمان با دیگران متفاوت خواهد شد. برای رسیدن به چنین معرفتی، باید نخست امام را بشناسیم تا در پرتو او، خدا را بشناسیم.

در ادامه روایت آمده است که یکی از حاضران از امام حسین علیه‌السلام پرسید:

«بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی، فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ؟»

«پدر و مادرم فدایت، معرفت خدا چیست؟»

حضرت در پاسخ فرمود:

«مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُهُ»

«معرفت خدا این است که مردم هر زمان، امامی را که اطاعتش بر آنان واجب است، بشناسند.»

چه حقیقتی روشن‌تر از این؟! معرفت خدا همان معرفت امام هر زمان است؛ زیرا تنها از طریق وساطت امام است که می‌توان به شناخت حقیقی خدا رسید.

 

امام؛ شاه‌کلید شناخت خدا

 

در دعای ماه رجب، عبارتی عجیب و ژرف می‌خوانیم:

«لَا فَرْقَ بَینَكَ وَ بَینَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ‏ وَ خَلْقُك‏»[4]

«خدایا! میان تو و آنان [ائمه معصومین علیهم‌السلام] هیچ فرقی نیست، جز آنکه آنان بندگان تو و مخلوقات تو هستند و تو خالق آنان هستی.»

امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز می‌فرماید:

«نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیَّةِ وَ قُولُوا فِینَا مَا شِئْتُم»

«ما را از ربوبیت پایین بیاورید [ما را خدا ندانید]، آنگاه هر چه خواستید در شأن ما بگویید.»

این عبارات ما را به حقیقتی بزرگ می‌رساند: اگر می‌خواهیم خدا را بشناسیم، باید از مسیر معرفت کامل‌ترین مخلوق او قدم برداریم.

برای ملموس شدن این معنا، به مثالی توجه کنید: در سفر حج، هنگام ورود به مسجدالحرام نمی‌گوییم «السلام علی الله»، بلکه می‌گوییم «السَّلامُ عَلیکَ یا رسولَ‌اللّه»؛ با اینکه وارد مسجدالحرام می‌شویم، نه مسجدالنبی! این نشان می‌دهد که ارتباط با خدا، از رهگذر ارتباط با کامل‌ترین مخلوقش برقرار می‌شود.

و در روزگار ما، کامل‌ترین مخلوق خدا کسی جز وجود مقدس ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نیست. خداوند به ما اجازه داده است که با کامل‌ترین بنده‌اش ارتباط برقرار کنیم؛ به او سلام دهیم، در محضرش عرض نیاز کنیم و در طریق معرفتش گام برداریم تا به خدا نزدیک و نزدیک‌تر شویم.

پس باید هم شکر این نعمت بزرگ را به جا آوریم و هم قدر خود را بدانیم. مبادا در میان روزمرگی‌ها و مشغله‌های دنیا، امام خود را فراموش کنیم یا او را گم کنیم؛ که گم کردن امام، گم کردن شاه‌کلید زندگی است.

امام همان وجود ارزشمندی است که:

«بِیمْنِهِ‏ رُزِقَ‏ الْوَرَى‏ وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء»

چنان‌که باغبان اصالتاً می‌خواهد درخت میوه را سیراب کند، اما همزمان گیاهان و بوته‌های اطراف نیز از آب بهره‌مند می‌شوند، خداوند نیز خیرات و برکاتش را بر امام ـ انسان کامل ـ نازل می‌کند و به یمن وجود او، دیگر مخلوقات هم روزی می‌برند.

 

امام، صراط مستقیم معرفت الهی

 

معرفت خداوند امری واجب است؛ اما مسیر رسیدن به آن، راهی دقیق و حساس است. حتی کوچک‌ترین انحراف از این مسیر، ما را از توحید حقیقی بازمی‌دارد؛ یا گرفتار شرک می‌شویم و یا توان تنزیه و منزه شمردن خدا از هر نقص و عیب را از دست می‌دهیم. بنابراین، برای دستیابی به معرفتی صحیح و کامل، شناخت خدا باید از طریق امام صورت گیرد؛ امامی که خود صراط مستقیم است. همان‌گونه که در فرازی از زیارت جامعه کبیره آمده است:

«أنتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَم»

برای آنکه در مسیر توحید لغزش نداشته باشیم و در راه شناخت خدا به بیراهه نرویم، لازم است با وساطت امام، به معرفت الهی نائل شویم. در این مسیر، اهل معرفت می‌دانند که عشق و شناخت الهی را نمی‌توان به هر کس سپرد:

بی معرفت مباش که در من یزید عشق

اهل نظر، معامله با آشنا کنند

در اینجا «من یزید» به معنای حرّاج است؛ یعنی در فرآیند «حرّاج کردن عشق»، اهل دل و اهل نظر آن را تنها در اختیار آشنایان می‌گذارند و به بیگانگان نمی‌دهند. همچنین گفته‌اند:

تا نگردی آشنا، زین پرده رمزی نشنوی

گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

آموخته‌ایم که تنها از طریق امام می‌توان به معرفت خدا رسید؛ و هرچه شناخت ما از امام عمیق‌تر شود، شناختمان از خداوند گسترده‌تر می‌شود. با افزایش آشنایی با خدا، اسرار الهی بر ما آشکار می‌شود، به عالم ملکوت راه می‌یابیم و از سطح ظاهری هستی، وارد لایه‌های باطنی می‌شویم. آنگاه است که طعم حقیقی زندگی و حقیقت وجود را درک می‌کنیم.

 

ارتباط با معصومین و گسترۀ نورانی معرفت امام

 

ارتباط با حضرات معصومین علیهم‌السلام، ارتباط با برترین‌های عالم است؛ نه فقط برترین‌های زمان خود، بلکه با بهترین مخلوقات از ازل تا ابد. این ارتباط، دریچه‌ای است به سوی همۀ خوبان عالم و فراتر از آن، راهی به عوالم بالاتر و سکنۀ عالم ملکوت و فرشتگان.

هرچه به امام نزدیک‌تر شویم، به خوبان نزدیک‌تر می‌شویم، زیرا همۀ آنان سفره‌نشینان معرفت امام هستند؛ حتی جبرئیل. امام حسن عسکری علیه‌السلام می‌فرماید:

«و روحُ القُدس فی جَنان الصّاقورة ذاقَ مِن حَدائقنا الباکورَة»[5]

«روح‌القدس در بهشت، از باغ‌های معرفتی اهل‌بیت چشیده است.»

تصور کنید؛ ارتباط با امام ما را تا کجا می‌برد! تا حال تأمل کرده‌اید که چرا در زیارت‌ها ابتدا به انبیاء سلام می‌دهیم؟ زیرا همۀ آنان بر سر سفرۀ معرفت امام هستند؛ نوح نبی‌الله، ابراهیم خلیل‌الله، موسی کلیم‌الله، عیسی روح‌الله و دیگر پیامبران.

هر کس در عالم به خداوند معرفت دارد، این معرفت از طریق امام نصیبش شده است؛ و در زمان ما، این مسیر، از طریق حضرت ولی‌عصر عجل‌الله تعالی فرجه الشریف تحقق یافته است.

 

درخواست از امام

 

به محضر مولایمان عرض می‌کنیم: نمی‌پسندیم که عمرمان بدون معرفت شما سپری شود. یاریمان کنید تا نسبت به شما، به معرفتی صحیح و کامل نائل شویم.

می‌دانیم لازمۀ رسیدن به معرفت، شوق است و بس. برای این موهبت، نه سابقۀ مؤثر اهمیت دارد، نه تحصیلات، نه سن و سال؛ تنها اشتیاق کافی است.

دعایمان کنید تا هم «عاشق» باشیم و هم «مشتاق»، تا به فضل شما به مقام «عارف» نیز مزین شویم.

 

تاریخ جلسه:1400/8/2 ـ جلسه1

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. سوره توحید، آیه 4.

[2]. نهج‌البلاغه، خطبه 1.

[3]. علل الشرایع، ص ۹.

[4]. مفاتیح‌الجنان، دعای ماه رجب.

[5]. بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۷۸.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *