راهی به سوی معرفت امام عصر
به لطف و عنایت حضرت حق، در کلاس «امام زمانشناسی» بر آنیم که به حول و قوۀ الهی، غبار جهالت و غفلت را از دل و جان خود بزداییم تا تصویر مبارک امام عصر عجلالله تعالی فرجهالشریف در آیینۀ قلبهایمان جلوهگر شود و بدینسان، معرفتی درست و عمیق نسبت به وجود مقدس آن حضرت در وجود یکایک ما شکل گیرد.
در ضرورت معرفت امام، همین دعا برای تأمل کافی است که از خداوند میخواهیم:
«اللَّهُمَ عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی»[1]
اگر امام، یعنی حجّت الهی را نشناسیم، بیشک به گمراهی خواهیم افتاد و مسیر هدایت را گم خواهیم کرد. از سوی دیگر، روزانه در نمازهایمان بارها میگوییم:«وَ لاالضَّالِّینَ» و با زبان دل از خداوند میخواهیم که ما را از گمراهان قرار ندهد. روشن است که برای در امان ماندن از ضلالت، راهی جز دستیابی به معرفت وجود ندارد. اما این معرفت، اگر قرار است کامل و بینقص باشد، باید از دو سرچشمۀ ناب بجوشد: قرآن و عترت. تنها از طریق کلام خدا و سخنان معصومان علیهمالسلام است که میتوان به شناختی حقیقی و شایسته از جایگاه امام رسید.
بر همین اساس، در سال تحصیلی جاری بنا داریم در سایۀ زیارت پرفیض جامعۀ کبیره، در محضر امام هادی علیهالسلام قرار گیریم و در میان عبارات معرفتبخش این زیارت شریف، سیمای نورانی ولیّعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف را بیش از پیش بشناسیم و دلهایمان را به نور معرفت ایشان منوّر سازیم.
در زیارت جامعۀ کبیره میخوانیم:
«السَّلَامُ عَلَى الدُّعَاةِ إِلَى اللَّهِ»
«سلام بر آنان که ما را به سوی خدا دعوت میکنند.»
دعوت امام، نشانه حضور او در زندگی ما
در ابتدای زیارت آل یس، با عبارتی همسو، به محضر امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف عرض سلام میکنیم:
«السَّلَامُ عَلَیكَ یا دَاعِیاللَّهِ»
«سلام بر تو ای دعوتکننده به سوی خدا.»
در کلاس امام زمانشناسی نمیخواهیم تنها در سطح الفاظ و محفوظات بمانیم و صرفاً دانستههایی را در دفترهایمان یادداشت کنیم؛ بلکه میخواهیم اماممان را آنگونه بشناسیم که حضور او را در زندگی خود احساس کنیم، او را در کنار خود بیابیم و از دعوتهایش به سوی خدا غفلت نکنیم. دعوت امام از ما، حقیقتی ژرف در دل خود نهفته دارد و به چند امر اساسی اشاره میکند:
- حیات و حضور فعال امام در جهان و در زندگی ما؛ چرا که دعوت بدون حضور معنا ندارد.
- نقش امام در هدایت قلبها؛ او راهنمایی است که انسانها را به مسیر بندگی خدا سوق میدهد.
- رابطۀ زنده میان امام و امت؛ امام تنها شخصیتی تاریخی نیست، بلکه داعی و هادی زمان حاضر ماست.
شناخت این حقیقت، ما را از نگاه صرفاً ذهنی و نظری به امام بیرون میآورد و به مرحلهای میرساند که امام را در زندگی خود ببینیم و دعوتش را لبیک بگوییم.
دعوت روزانۀ امام؛ نشانه ارزشمندی ما نزد او
اگر باور کنیم که هر روز از سوی امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف دعوت میشویم، احساس عمیق ارزشمندی در وجودمان شکوفا میشود. این دعوت، نشانۀ روشن آن است که حضرت برای ما اعتبار قائل است، ما را در مسیر بندگی خدا نقشآفرین میداند و در دعوتنامۀ روزانۀ خویش، نام ما را از قلم نمیاندازد.
بسیاری از ناخوشیهای روحی و احساسهای تلخ انسان، در زمانهایی شکل میگیرد که گمان میکند بیارزش شده، یا از نگاه بزرگان افتاده است؛ اما وقتی به امام به عنوان «داعیالله» مینگریم، درمییابیم که انسان کامل، ما را دیده و یاد کرده است؛ ما را در شمار دعوتشدگان قرار داده و نادیده نگرفته است. همین تصور، دل را سرشار از حس اعتبار، احترام و محبت میکند و درون انسان نوری از منزلت و شرافت میافکند.
آری، وقتی امام ما را دعوت میکند، شایسته است که ما نیز در پاسخ به این دعوت آسمانی، با تمام توان و سرعت به سوی اجابت بشتابیم؛ چرا که لبیک به دعوت امام، در حقیقت لبیک به دعوت خداست.
دعوت اختصاصی؛ نشانه عنایت بیمانند امام
دعوت، نشانۀ عنایت است؛ آن هم عنایتی اختصاصی، شخصبهشخص، دلبهدل. امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف همگان را یکجا فرا نمیخواند، بلکه برای هر فرد، دعوتنامهای جداگانه میفرستد؛ دعوتی شخصی، دقیق و پرمهر. یوسف نبی علیهالسلام به برادرانش میگوید:
«وَ أْتُونِی بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِین»[2]
«همگی با خانوادهتان نزد من آیید.»
اما امام ما، فراتر از یک دعوت جمعی، به سراغ تکتک افراد میآید؛ گویا به هر یک، کارت دعوت ویژهای میفرستد. این یعنی در نگاه امام، هیچ فردی گم نمیشود، هیچ دلی از قلم نمیافتد و هیچکس در حاشیۀ دعوت جا نمیماند. این خود، نهایت عنایت و توجه است.
جنبۀ دیگری از این عنایت ویژه، محبت خاص امام نسبت به ماست. در دوران غیبت صغری، حضرت ولی عصر عجلالله تعالیفرجهالشریف در سخنی به ابراهیم مهزیار (جدّ علی بن مهزیار اهوازی) فرمود:
«شیعیان نزد ما بسیار عزیزند. اصحاب ائمه پیشین، امامان را میدیدند و یارشان میشدند؛ اما شیعیان آینده، بیآنکه ما را ببینند، دوستمان دارند و پیرو ما میشوند.»
و سپس فرمود:
«اگر شیعیان آخرالزمان بدانند که من چه اندازه دوستشان دارم، از شوق خواهند مرد.»
عزیزان، دعوتکنندۀ ما انسان کامل است؛ اول شخص عالم است؛ امامی که «داعیالله» است و با عشقی بیکران، بندگان را به سوی خدا میخواند. عشقی که اگر به راستی باورش کنیم، دل را تا قیامت سرمست میسازد.
چه مستی است ندانم که رو به ما آورد
که بود ساقی و این باده از کجا آورد
پس لذت این ضیافت را بچشید! میزبانی دارید که نهتنها عاشق شماست، بلکه وسعت و توان پذیراییاش از شما فراتر از تصور شماست. او شما را به ضیافتی میخواند که کرامت و محبتش، عقل را حیران میسازد و قلب را سرشار از شوق.
ضیافت امام؛ اکرام ویژه برای مدعوین خاص
پس از واژۀ «دعوت»، بیدرنگ کلمۀ ضیافت به ذهن میرسد؛ چرا که دعوت، مقدمهای است برای میزبانی و پذیرایی. و هر ضیافتی، اقتضای تکریم مهمان را دارد. هنگامی که امام ما را دعوت میکند، ما در حقیقت مهمانِ ولیّالله شدهایم. در تعالیم دینی به میزبان سفارش شده است:
«أَكْرِمِ الضَّیف»[3]
«مهمان را گرامی بدار و احترامش کن.»
اکنون بیندیشید؛ میزبان ما امام عصر عجلالله تعالی فرجهالشریف است؛ «داعیالله» است؛ دعوتکنندهای الهی که هر کس دعوتش را اجابت کند، در پیشگاه او مُکَرَّم و محترم خواهد بود. چرا که:
«لِکُلّ ضَیفٍ قِریً»[4]
«برای هر مهمان، پذیرایی مخصوصی مهیاست.»
این سخن، حقیقتی لطیف را آشکار میکند: امام، برای هر مدعو، ضیافتی ویژه و منحصر به فرد در نظر گرفته است. همانگونه که دعوت امام فردی و شخصی است، پذیرایی او نیز شخصی و متناسب با حال و مقام هر انسان است. او تکتک ما را میشناسد، جداگانه دوستمان دارد، و برای هر یک، سفرهای خاص از رحمت و کرامت میگستراند.
بنابراین، اجابت دعوت امام، صرفاً یک پاسخ لفظی یا ذهنی نیست؛ ورود به ضیافت عاشقانهای است که میزبانش، مهربانترینِ عالم و کریمترینِ بندگان خداست. در این ضیافت، تکریم مهمان به نهایت میرسد؛ زیرا امام نهتنها ما را فراموش نکرده، بلکه ما را با نام و نشان خود، بر سر سفرۀ کرامتش نشانده است.
ضیافت و تدبیر امام
نقل است شبی امام رضا علیهالسلام مهمانی داشت. ناگهان فتیلۀ چراغ بد سوخت و دود بلند شد. مهمان برخاست تا آن را درست کند؛ اما امام مانع شد و فرمود:
«إِنَّا قَوْمٌ لَا نَسْتَخْدِمُ أَضْیافَنَا»[5]
«ما خانوادهای هستیم که از مهمان کار نمیکشیم.»
این روایت لطیف، حقیقتی عمیق را آشکار میسازد: وقتی امام دعوت میکند، خود نیز متکفل امور میشود. او تنها «دعوتکننده» نیست، بلکه «میزبان»ی است که تمامی شئون مهمانی را بر عهده میگیرد. در ساحت معرفت، این بدان معناست که تمام توفیقات زندگی ما، از جانب اوست. حتی اعمال صالحی که انجام میدهیم، در حقیقت به برکت وجود اوست؛ او کار را انجام میدهد و به نام ما ثبت میشود.
تجلی رحمت امام نسبت به اعراضکنندگان
امام سجاد علیهالسلام در دعای چهلوششم صحیفۀ سجادیه، در وصف خدای سبحان میفرماید:
«مَنْ یدْعُو إِلَى نَفْسِهِ مَنْ أَدْبَرَ عَنْهُ»
«او کسی را که از او رویگردان شده، به سوی خود دعوت میکند.»
امام، خلیفۀ خدا و تجلی کامل اسماء و صفات الهی است؛ پس همانگونه که خداوند بندگان رویگردان را باز هم دعوت میکند، امام نیز بیوقفه ما را میخواند؛ چه روی به او داشته باشیم و چه از او اعراض کنیم. او بارها دعوت میکند، حتی اگر بارها پاسخ ندهیم. از ناحیۀ او هیچگاه بیتوجهی یا حذف وجود ندارد؛ نام ما از فهرست مدعوین هرگز خط نمیخورد.
ما انسانها اگر کسی را بارها دعوت کنیم و نیاید، معمولاً از دعوت مجدد او دست میکشیم. اما امام، کریم است. هر بار که به دعوتش پاسخ نمیدهیم، برای ما عذر میتراشد؛ میفرماید: «این بنده نمیدانسته اگر دعوت مرا لبیک گوید، چه نعمتها و برکاتی بر زندگیاش روانه میشود.» و اینگونه با مهربانی، عذرمان را میپذیرد و باز هم دعوت میکند.
آری، امام نه تنها دعوت میکند، بلکه دستگیر، تدبیرگر و میزبان کریمِ ضیافت الهی است؛ ضیافتی که اگر به حقیقتش پی ببریم، جز شرم و شوق در دل ما باقی نخواهد ماند.
پاسخ مؤمنانه به دعوت امام
خدای سبحان در قرآن کریم میفرماید:
«إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیحْكُمَ بَینَهُمْ أَن یقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[6]
«سخن مؤمنان، هنگامی که به سوی خدا و رسولش دعوت شوند تا میان آنان داوری کند، تنها این است که میگویند: شنیدیم و اطاعت کردیم؛ و آنان رستگارانند.»
این آیه، شاخص روشن ایمان راستین را بیان میکند: اهل ایمان در برابر دعوت الهی، تنها یک پاسخ دارند؛ پاسخی بیدرنگ، خالصانه و مشتاقانه:
«سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا»
«شنیدیم و اطاعت کردیم.»
وقتی فراخوان الهی یا پیام رسول خدا به گوش آنان میرسد، با کمال ادب و فروتنی میگویند: «بر چشم، فرمان را شنیدیم و با جان و دل اطاعت میکنیم.» این پاسخ، نشانۀ تسلیم آگاهانه، ایمان قلبی و آمادگی عملی برای حرکت در مسیر دعوت است.
در امتداد همین معنا، هنگامی که امام عصر عجلالله تعالی فرجهالشریف ـ به عنوان «داعیالله» ـ ما را فرا میخواند، پاسخ شایستۀ یک دل مؤمن همین است: شنیدنِ عمیق و اطاعت عاشقانه؛ نه با اکراه و تردید، بلکه با میل، رغبت و افتخار. چرا که لبیک به دعوت امام، در حقیقت لبیک به دعوت خدا و رسول اوست.
دعوت به اسم جامع؛ ضیافت معرفتی امام
سؤال بنیادین این است: داعیالله ما را به چه دعوت میکند؟ پاسخ روشن است: به الله.
دعوت امام، دعوتی است به اسم جامع خدا؛ به سوی حقیقت مطلق الهی، نه به سوی اسم یا صفتی خاص و منفرد. امام ما را فقط به «رحمان» یا «رحیم»، «رزّاق» یا «قدیر» فرامیخواند؟ نه؛ او به اسمی دعوت میکند که جامع همۀ اسماء و صفات الهی است: «الله».
دعوت به «الله» یعنی دعوت به همه خداییِ خدا؛ دعوت به رحمت، قدرت، علم، حکمت، رأفت و مغفرت به طور یکجا. وقتی به «الله» دعوت میشویم، در حقیقت به همۀ اسماء او نیز فراخوانده میشویم: به «رزّاق»، به «حکیم»، به «سلام»، به «رئوف»، به «غفور». دعوت امام، سفرهای معرفتی را پیش روی ما میگستراند که معرفی جامع و همهجانبۀ خداوند را در بر دارد.
از سوی دیگر، این دعوت جامع نشان میدهد که امام در وجود یکایک ما ظرفیت و شایستگی دریافت چنین معرفتی عظیم را میبیند؛ هیچکس از دایرۀ این دعوت بیرون گذاشته نمیشود و هیچکس «بیقابلیت» شمرده نمیشود. هر دل، بالقوه مخاطب این معرفت الهی است.
درک تدریجی اسماء؛ حرکت از جزئی به جامع
گاهی انسان یک یا چند اسم الهی را خوب درک کرده، اما با دیگر اسماء بیگانه است. مثلاً کسی ممکن است اسم «رزّاق» را به خوبی فهمیده باشد و هیچ نگرانی نسبت به روزی نداشته باشد، اما وقتی بیمار میشود، نسبت به اسم «شافی» بیاعتماد است. یا فردی ممکن است با اسم «کریم» خو گرفته باشد، اما هنوز با اسم «قدیر» آشنا نشده و باور ندارد که خدا «علی کل شیء قدیر» است. گاهی نیز فردی به حکمت الهی ایمان دارد، اما از رأفت بیپایان او غافل است.
دعوت امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف، فرصتی است برای عبور از این شناخت جزئی و محدود به سوی معرفت جامع و کامل الهی. هر بار که ما به دعوت امام لبیک میگوییم و پای سفرۀ معرفت او مینشینیم، امام پردهای تازه از اسماء الهی را برایمان میگشاید و ما را با وجهی از خدا آشنا میکند که پیشتر درک نکرده بودیم.
بیزارم از آن کهنه خدایی که تو داری
هر لحظه مرا تازه خدایی دگرستی
این ضیافت معرفتی، چشمهای زنده است؛ هر روز، خدا را برای ما به گونهای تازه معرفی میکند. شاید پیشتر میدانستیم خدا «شافی» است؛ اما تازه درمییابیم که شفای امراض اخلاقی و روحی نیز به دست اوست؛ اوست که میتواند ما را از بخل، حسد، کینه و تاریکیهای درون نجات دهد. یا شاید خدا را «قدیر» میدانستیم، اما غافل بودیم از اینکه او قادر است گذشتههای تاریک ما را محو کند و عمر بر باد رفتۀ ما را جبران نماید.
آشنایی در ضیافت؛ قدیم و جدید ندارد
در این مسیر، هر چه معرفت ما به اسماء الهی بیشتر شود، آشنایی ما با امام نیز ژرفتر میشود؛ زیرا او واسطۀ این معرفت است. برخی از بندگان، سالیان سال است که بر سر این سفره نشستهاند و آشنای دیرین حضرتاند؛ اما در وادی معرفت، همان اندازه که به آشنای قدیمی راه میدهند، آشنای جدید را نیز کنار او مینشانند.
تا نگردی آشنا، زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
هر روز که امام اسمی از اسماء الهی را برای ما میگشاید، ما نیز یک گام به «آشنایی عمیقتر» نزدیکتر میشویم؛ آشناییای که نهتنها شناخت ما از خدا را وسعت میدهد، بلکه پیوند قلبی ما با امام را نیز استوارتر و صمیمیتر میسازد.
هر «لبیک» به امام، در حقیقت گامی است به سوی کشف تازهای از خدا؛ و هر کشف تازه، آشنایی عمیقتری با امام به همراه دارد.
دعوت برای احیا؛ اجابت برای حیات
خدای سبحان میفرماید:
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما یحْییكُمْ»[7]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، اجابت کنید خدا و پیامبر را هنگامی که شما را به چیزی فرا میخواند که شما را زنده میگرداند.»
دعوت الهی، دعوتی به حیات حقیقی است؛ حیات قلب، روح و معنا. اقتضای دعوت، اجابت است. نکند که «داعیالله» بارها و بارها ما را فرا بخواند و ما این دعوت را بیپاسخ بگذاریم؛ نکند گرفتار این پندار شویم که به دلیل گذشتهای تاریک یا غفلتی طولانی، دیگر شایستگی این دعوت را نداریم. نکند شرمِ رد دعوتهای گذشته، مانع اجابتهای امروزمان شود!
خدای سبحان به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود به مردم بگو:
«أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصیرَةٍ»[8]
«من بر اساس بینش شما را به سوی خدا دعوت میکنم.»
امام عصر عجلالله تعالی فرجهالشریف نیز چنین است. گویا آن حضرت به تکتک ما میگوید:
«تو را میشناسم؛ از درونت آگاهم؛ سابقهات را میدانم؛ از غفلتها و لغزشهایت باخبرم؛ اما باز هم تو را دعوت میکنم. بیا… مگر نمیخواهی زنده شوی؟ راهی جز اجابت دعوت نداری. پس برخیز و بیا.»
اگر میخواهیم زنده شویم، راهی جز رسیدن به آب نیست. آب، همواره تشنهها و آلودهها را به سوی خود دعوت میکند؛ پیوسته میگوید: «اِلَیَّ، اِلَیَّ»؛ «به سوی من بیایید.» و اگر نیاییم، آب خود به راه میافتد و به سوی ما میآید. دعوت امام نیز چنین است؛ رحمتِ جاری است، نه رحمتِ منتظر.
اجابت مؤمنانه؛ لبیک آگاهانه
اگر میخواهیم احیا شویم، باید از سر شوق و رغبت، مطیعانه و عاشقانه دعوت امام را اجابت کنیم. اهل ایمان وقتی دعوت خدا و رسول را میشنوند، تنها یک پاسخ دارند: «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا» «شنیدیم و اطاعت کردیم.»
این پاسخ، از عمق دل برمیخیزد؛ نشانه ایمان راستین، تسلیم آگاهانه و اشتیاق درونی است. مؤمن در برابر دعوت، نه با تردید و تأخیر، بلکه با «شنیدنِ مشتاقانه» و «اطاعتِ بیدرنگ» پاسخ میدهد.
دعوت امام عصر عجلالله تعالی فرجهالشریف، دعوتی است به حیات، به نور، به «الله». اگر لبیک گوییم، زنده میشویم؛ و اگر تأخیر کنیم، او باز هم میخواند، باز هم میبخشد، باز هم بهانه میتراشد تا ما را از سفره رحمتش محروم نسازد. پس شایسته است که در پاسخ به این دعوت آسمانی، همچون مؤمنان حقیقی بگوییم:
«سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا»
کاروانی به سوی خدا
«داعیالله» همه را فرا میخواند؛ تکتک ما را. من میگویم: «دعوت شدهام»، شما میگویید: «من هم»، دیگری میگوید: «من نیز»، و همینطور یکی پس از دیگری، صداهای اجابت به هم میپیوندند. آنگاه با هم میگوییم: «پس بیایید با هم برویم.»
اینگونه است که قافلهای شکل میگیرد؛ قافلهای از دلهای بیدار، از دعوتشدگان مشتاق، که همگی با هم به سوی خدا رهسپار میشوند. در این سفر، هرکس با پای خود میآید، اما همسفرانش او را همراهی میکنند و قافلهسالارشان، امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف است؛ همان «داعیالله» که پیشاپیش قافله حرکت میکند، راه را میشناسد، مسیر را روشن میسازد و همگان را به مقصد الهی میرساند.
در این قافله، هیچکس تنها نیست؛ هر دل، عضوی از جمع است، و هر گام، هماهنگ با گامهای دیگران. این، زیبایی دعوت امام است که نهتنها فرد را به حرکت میآورد، بلکه امت را به قافلهای واحد بدل میسازد.
شیوۀ دعوت امام؛ حکیمانه، نرم و برهانآور
خدای سبحان به پیامبرش فرمان میدهد:
«ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ»[9]
«با حکمت و اندرز نیکو، مردم را به راه پروردگارت دعوت کن، و با بهترین شیوه، با آنان به گفتوگو بپرداز.»
حضرت ولی عصر عجلالله تعالیفرجهالشریف نیز همین روش الهی را در دعوت خویش به کار میگیرد؛ دعوتی آمیخته با حکمت عمیق و گفتوگویی نیکو و برهانآور.
با حکمت دعوت میکند؛ یعنی با شناخت دقیق از دلها، شرایط، ظرفیتها و زمانها. هر دعوت او، سنجیده و مطابق با حقیقت مخاطب است. با موعظه حسنه دلها را نرم میکند؛ نه با تحکم و اجبار، بلکه با سخن نیک، یادآوری محبتآمیز، و تلنگرهایی که جان را بیدار میسازد. با جدال احسن راه عقل را میگشاید؛ یعنی با بهترین منطق و لطیفترین گفتار، حجت را تمام میکند و فطرت را به سخن درمیآورد.
دعوت امام عصر، دعوتی تحکمآمیز نیست، بلکه دعوتی حکیمانه، مهرآمیز و اقناعی است؛ چنانکه دلِ هر مخاطب، به جای مقاومت، به میل و رغبت پاسخ میدهد. این شیوه، میراث نبوت و جلوه ولایت است.
دعوت با حکمت؛ راه اهل علم و بصیرت
یکی از شیوههای دعوت امام عصر عجلالله تعالی فرجهالشریف، دعوت با حکمت است؛ همان شیوهای که خداوند به پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله تعلیم داده است:
«ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ…»
امام، در برخورد با کسانی که اهل اندیشه، علم و استدلال هستند، با برهان و دلیل سخن میگوید. او معارف الهی را با عمق و دقت در اختیارشان میگذارد و عقل آنان را به تأمل، تعقل و کشف فرا میخواند. این گروه، دعوت امام را با گوش جان میشنوند و با نیروی اندیشه، حقیقت را درمییابند.
چنین دعوتی، پاسخگوی نیاز اهل معرفت است؛ زیرا اینان با برهان قانع میشوند و با روشنایی علم و فهم، راه را مییابند. قرآن کریم نیز وعدهای بزرگ به آنان داده است:
«وَمَنْ یؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیرًا كَثِیرًا»[10]
«و به هر کس حکمت داده شود، به یقین خیر فراوانی به او عطا شده است.»
دعوت امام با حکمت، انسان را به سرچشمههای عمیق معرفت الهی میبرد؛ تا ایمانش نه از روی عادت یا احساس، بلکه بر پایه یقین و بینش بنا شود. این شیوه، نشانۀ احترام امام به عقل انسان و بهرهگیری از ظرفیت اندیشه برای بیدارسازی دلهاست.
موعظه حسنه؛ سخن نرم برای دلهای آماده
گروهی از انسانها اهل استدلال و مباحثه عمیق علمی نیستند، اما دلهایشان برای تذکر آماده است و با یادآوری و موعظه، به سوی حقیقت متمایل میشوند. حضرت ولی عصر عجلالله تعالیفرجهالشریف این گروه را با موعظۀ حسنه دعوت میکند؛ همان شیوهای که خداوند به پیامبرش تعلیم داده است:
«ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّكَ … وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»[11]
موعظۀ امام، سرشار از مهر و لطافت است. وقتی میخواهد تذکری بدهد، کلامش چون نسیم بهاری بر جان میوزد؛ نه خاری دارد و نه تلخی. همانگونه که وجود نازنینش همچون گل نرگس، لطیف و بیخار است، سخنش نیز خالی از تندی و آزار است.
موعظه امام، نه تحقیرآمیز است و نه تند؛ بلکه آمیخته با محبت، مهربانی و احترام به مخاطب است. او دل را نرم میکند. این لطافت، همان چیزی است که سبب میشود سخن حضرت بهراحتی در عمق جان نفوذ کند و دلها را تحت تأثیر قرار دهد.
موعظۀ حسنۀ امام، یادآوریای است که شرم را به بیداری بدل میکند، نه به احساس طرد و تحقیر. دلِ مخاطب، با شنیدن این موعظه، احساس امنیت و محبت میکند و از سر رغبت به سوی خدا بازمیگردد. این شیوه، نشاندهندۀ رحمت خاص امام نسبت به بندگان است؛ رحمتی که حتی در تذکر دادن نیز جلوهای لطیف و آرامبخش دارد.
جدال احسن؛ گفتوگو بر پایۀ حجت خود مخاطب
گروهی از انسانها نه اهل علم و برهاناند که با حکمت دعوت شوند، و نه پذیرای تذکر و موعظهاند که دلشان با سخن نرم بیدار شود. در مواجهه با این گروه، امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف روش سومی را در پیش میگیرد:
«… وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ»[12]
«و با آنان به نیکوترین شیوه به گفتوگو بپرداز.»
امام با این افراد گفتوگو میکند؛ اما نه هر گفتوگویی، بلکه «جدال احسن»؛ یعنی استدلال از مسیر سخنان و باورهای خود مخاطب. او از درون اندیشهها و گفتار خودشان، حجت را بر آنان تمام میکند. با استناد به آنچه خود پذیرفتهاند، راه را نشان میدهد و تناقضها را آشکار میسازد. در این نوع دعوت، امام از درون خود مخاطب، راه بازگشت را میگشاید.
جدال امام، آمیخته با ادب، انصاف و نیکویی است؛ از جنس تحقیر و غلبهجویی نیست، بلکه هدفش بیدارسازی فطرت و عقل نهفته در مخاطب است. او در این روش، مانند آیینهای شفاف، سخن خود فرد را به او بازمیتاباند تا خود حقیقت را ببیند.
جدال احسن، راهی است برای فراخواندن دلهایی که در حصار لجاجت یا غفلت فرو رفتهاند؛ گفتوگویی حکیمانه، در عین حال محکم، که در آن هیچ خشونت و تحقیر وجود ندارد، اما حجت، تمام و بیپرده اقامه میشود.
با این بخش، سهگانۀ شیوۀ دعوت امام کامل میشود:
حکمت؛ برای اهل علم و استدلال.
موعظه حسنه؛ برای دلهای آمادۀ تذکر.
جدال احسن؛ برای کسانی که نه به حکمت تن میدهند و نه به موعظه گوش میسپارند.
این سه شیوه، جلوهای از جامعیت روش دعوت امام عصر است؛ روشی برگرفته از قرآن، سرشار از حکمت، محبت و حجت.
مقصد دعوت؛ دارالسّلام
سؤال مهم این است: دعوت امام به کجا منتهی میشود؟ پایان این راه چیست؟ قرآن کریم پاسخ میدهد:
«وَ اللَّهُ یدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ»[13]
«و خدا [مردم را] به سرای سلامت و امنیت [که بهشت است] دعوت میکند.»
پایان مسیر دعوت الهی، دارالسّلام است؛ سرای سلامت، امنترین جای هستی، جایی که هیچ آفت و آسیبی راه ندارد؛ نه آفت نفس، نه وسوسۀ شیطان، نه اضطراب دنیا و نه رنج مرگ. امام، به عنوان ولیّ خدا و «داعیالله»، ما را دقیقاً به همان مقصد دعوت میکند که خداوند خود میخواند: به سرای امن.
وقتی به دعوت امام لبیک میگوییم، مهمان او میشویم؛ و امام، مهمانش را در فضایی امن جای میدهد؛ فضایی که زیر سایۀ ولایت او، از هر آسیب روحی و معنوی مصون میماند. همانگونه که دارالسّلام در آخرت جایگاه امن مؤمنان است، اجابت دعوت امام در دنیا نیز ما را وارد حریم امن ولایت میکند؛ جایی که دل، از اضطراب و حیرت رها میشود و مسیر زندگی جهت مییابد.
دعوتی با اذن الهی
دعوت امام، مانند دعوت پیامبر، به اذن الهی است. خداوند دربارۀ پیامبر اکرم صلیالله علیهوآله میفرماید:
«داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ»[14]
«[او] دعوتکننده به سوی خدا به اذن اوست.»
امام نیز، بدون اذن الهی، کاری انجام نمیدهد. او نمایندۀ خداوند بر زمین و مجرای ارادۀ اوست. وقتی امام ما را دعوت میکند، در حقیقت دعوت الهی از زبان ولیّ او جاری میشود. او نخست خود به سوی خدا میرود، و سپس ما را نیز همراه خود میبرد؛ همانگونه که شاعر عارفانه گفته است:
او که میرفت، مرا هم به دل دریا برد
دعوت امام، سفری است از پراکندگی به جمع، از غفلت به بیداری، از ناامنی به دارالسّلام. مقصد این راه، نه صرفاً اصلاح سطحی، بلکه ورود به حریم امن الهی است؛ جایی که انسان به آرامش، یقین و رضای الهی میرسد.
امام، راه را میداند، با اذن خدا ما را میخواند، و اگر لبیک گوییم، خود او ما را تا مقصد میبرد. دعوت او، دعوتی به زندگی در سایۀ خداست؛ در دنیا و آخرت.
لباس مهمانی امام؛ جامۀ تقوا
وقتی به مهمانی ویژهای دعوت میشویم، بیدرنگ خود را آماده میکنیم. به آداب ضیافت توجه داریم، لباس مناسب میپوشیم، مراقب رفتار و گفتارمان هستیم و میکوشیم شأن میزبان را رعایت کنیم. چرا؟ چون میزبان محترم است و ما نمیخواهیم با سهلانگاری، حرمت مهمانی را بشکنیم.
همین منطق، دربارۀ دعوت امام نیز صادق است. از لحظهای که دعوت حضرت ولی عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف را اجابت میکنیم، مهمان او میشویم؛ و این ضیافت، معمولی نیست؛ ضیافت ولایت و قرب الهی است.
قرآن کریم میفرماید:
«وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَیرٌ»[15]
«و لباس تقوا، بهترین جامه است.»
همانگونه که در ضیافتهای دنیوی لباس شایسته میپوشیم، در ضیافت امام نیز باید لباس تقوا بر تن کنیم؛ جامهای که برازندۀ مهمانی در محضر ولیّ خداست. زشت و ناپسند است که مهمان امام، با لباس آلوده به غفلت و معصیت وارد شود و بوی گناه از او به مشام برسد. شأن میزبان اقتضا میکند که دل و جان و ظاهر خود را آراسته کنیم.
لباس تقوا، نه فقط پوششی ظاهری، بلکه پوشش معنوی و باطنی انسان است؛ لباسی که او را در محضر امام و خداوند محفوظ میدارد و به او وقار و شرافت میبخشد. هر کس دعوت امام را میپذیرد، باید آگاه باشد که از آن لحظه، آداب مهمانی آغاز میشود؛ آدابی که نخستین و مهمترین آن، پوشیدن لباس تقواست.
رضایت امام، مقدّم بر رؤیت امام
در مسیر دعوت و اجابت، نکتهای لطیف و بنیادین وجود دارد که آیتالله بهجت رحمهالله با بیانی ساده و ژرف به آن اشاره کردهاند. ایشان میفرماید:
«فقط در این فکر نباشید که برایتان تشرف حاصل شود؛ در این فکر باشید که رضایت حضرت را فراهم کنید. بکوشید با امام همسِنخ شوید، بقیهاش را حضرت به عهده میگیرد. یک ذره پاک بشویم، یک ذره خوب بشویم، یک ذره جنسمان را خوب کنیم، بقیهاش را دیگر خودشان اکرام میکنند.»
این سخن، محور نگاه عارفانه به رابطه با امام است. تشرف حقیقی، نه در دیدن ظاهری، بلکه در هماهنگ شدن با روح و مسیر امام است. شرط اصلی این دیدار، پاکی درون و سنخیت با حضرت است. کافی است دل اندکی صیقل بخورد، اندکی از آلودگیها فاصله بگیرد، و اندکی به صداقت و اخلاص نزدیک شود؛ آنگاه باقی راه را خود امام به لطف و کرم خویش هموار میکند.
در جای دیگری نیز میفرماید: «این را توجه داشته باشید که الان ایشان هست و عنایاتش عام و شمول است، و هر لحظه ممکن است خدمتش برسید. الان، الان، الان (سه بار تأکید میکنند)، ممکن است همین الان تشرف حاصل شود. نه اینکه من او را ببینم، او من را ببیند. همیشه گفتهام، بیشتر از اینکه دغدغۀ مَتَى نَراك را داشته باشیم، دغدغۀ مَتَى تَرَانَا را داشته باشیم.»
در این بیان، آیتالله بهجت نگاه ما را از «طلب دیدار»، به «طلب دیده شدن» تغییر میدهند؛ از دغدغۀ ظاهری «کی او را ببینم؟» به دغدغۀ عمیقتر «کی من چنان شوم که او مرا ببیند؟».
دیدار حقیقی، زمانی رخ میدهد که دل انسان، در منظر امام قرار گیرد؛ یعنی با عمل، نیت، اخلاق و سنخیت با مسیر ولایت، خود را در معرض نگاه حضرت قرار دهد.
دیدار و تشرف، نتیجه «پاک شدن» و «همسنخ شدن» با امام است، نه صرفاً تلاشهای بیرونی. امام حاضر است، عنایتش گسترده است، و لحظهای ممکن است نظرش شامل حال انسان شود. دغدغه اصلی باید این باشد که ما چقدر در منظر و رضایت امام قرار داریم؛ نه فقط اینکه چه زمانی او را خواهیم دید.
مناجات پایانی با امام عصر عجلالله تعالی فرجهالشریف
به محضر مقدس حضرت ولیّ عصر عجلالله تعالی فرجهالشریف عرض میکنیم:
آقا جان، تمنای بزرگ زندگی ما این است که روزی در منظر مبارکتان قرار گیریم؛ آنچنان که ما را بپسندید و از سر رضایت، بر ما نگاه مهرآمیز بیفکنید. یقین داریم که بدون دعا، عنایت و حمایت وجود مقدس شما، توان رضایتبخشی به محضرتان را نداریم. همه امید ما به دستگیری و نظر لطف شماست.
مولا جان! بیشمار و تا ابد از شما سپاسگزاریم که بارها و بارها ما را دعوت کردید؛ و هر بار که از اجابت کوتاهی کردیم، باز هم به فضل و کرم، دعوتی تازه فرستادید و ما را از دایرۀ عنایت خویش خارج نکردید.
آقا جان! از شما مسئلت داریم که برایمان دعا کنید که هرگاه ما را دعوت کردید، هم حاضر و بیدار باشیم و هم بیدرنگ و با شوق پاسخ دهیم. دعا کنید تا در اجابت این دعوتهای الهی، از سبقتگیرندگان باشیم؛ و توفیق یابیم که با دل و عمل، شکر این دعوتهای کریمانه را بهجا آوریم.
یا صاحبالزمان! به لطف نگاهت ما را به مهمانیات فراخوان، و به کرمت دستمان را بگیر تا میهمان شایستهای باشیم.
تاریخ جلسه:1400/9/1 ـ جلسه3
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. مفاتیحالجنان، دعای غیبت امام عصر
[2]. سوره یوسف، آیه 92
[3]. جامع الأخبار، ص 84.
[4]. مفاتیحالجنان، دعای سحر دیگر.
[5]. الکافی، ج۶، ص۲۸۴.
[6]. سوره نور، آیه 51.
[7]. سوره انفال، آیه 24.
[8]. سوره یوسف، آیه 108.
[9]. سوره نحل، آیه 125.
[10]. سوره بقره، آیه 269.
[11]. سوره نحل، ایه 125.
[12]. سوره نحل، آیه 125.
[13]. سوره یونس، آیه 25
[14]. سوره احزاب، ایه 46.
[15]. سوره اعراف، آیه 26.