شناخت امام زمان (عج) در فرازهای زیارت جامعه ـ بخش پنجم

نزدیکی امام عصر به انسان

 

در کلاس «امام‌زمان‌شناسی»، هدف ما آن است که به نور جلوه‌گر خدای سبحان معرفت پیدا کنیم و نگذاریم از مشاهدۀ این نور محروم بمانیم. شناخت امام عصر عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌ در نگاهی آسان و در نگاهی دیگر بسیار دشوار است. آسان است از آن جهت که امام، به‌عنوان خلیفهٔ کامل خداوند، همچون ذات اقدس حق، از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است.

«نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»[1]

 

دوست نزدیکتر از من به من است

وین عجب‌تر، که من از وی دورم

چه کنم، با که توان گفت که دوست

در کنار من و من مهجورم

از سوی دیگر، شناخت امام دشوار است؛ زیرا مانع بزرگی بین ما و تحقق این معرفت وجود دارد؛حجاب نفس، حجابی بسیار شدید و غلیظ.

 

تأثیر شناخت امام در زدودن منیت

 

کلام‌الله، قرآنِ صامت است و امام، قرآنِ ناطق. اگر توفیق شناخت امام نصیب انسان شود و قرآن ناطق بر او جلوه‌گر شود، نخستین اثرش آن است که کوهِ منیّت در وجود انسان فرو می‌ریزد و هیچ اثری از آن باقی نمی‌ماند. در حقیقت، با معرفت امام، انسان راه صدساله را یک‌شبه می‌پیماید و به مراتبی از کمال می‌رسد که فراتر از تصور اوست.

«لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‏ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ»[2]

«اگر این قرآن را بر کوهی نازل می‌کردیم، قطعاً آن را از ترس خدا فروتن و از هم پاشیده می‌دیدی.»

کوه در برابر قرآن نهایت خشوع را دارد تا آنجا که اگر کلام خدا بر آن نازل شود، تکه تکه می‌شود و از هم فرو می‌پاشد.

 

امام عصر، کلمۀ تامّۀ خدا

 

در ادعیه، از حضرت ولی‌عصر عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌ به عنوان «کلمۀ تامّۀ خدا» یاد می‌کنیم:

«وَ أَظْهِرْ كَلِمَتَكَ‏ التَّامَّةَ»[3]

کلمه، بیانگر مقصود و مراد گوینده است. در نگاهی عمیق‌تر، تمام موجودات عالم «کلمات خدا» هستند؛ چنان‌که قرآن می‌فرماید:

«قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي»[4]

«بگو: اگر دريا براى (نوشتن) كلمات پروردگارم مركب شود، پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان پذيرد، دريا پايان مى‌پذيرد، هر چند درياى ديگرى همانند را به كمك آن آوريم.»

بنابراین، هر مخلوقی در حقیقت «کلمة‌الله» و تجلی اراده و مقصود الهی است.

از سوی دیگر، خداوند در میان همه پیامبران، تنها حضرت عیسی‌بن‌مریم را به صراحت «کلمة‌الله» می‌خواند:

«يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ»[5]

«ای مریم! یقیناً خدا تو را به کلمه ای از سوی خود که نامش مسیح عیسی بن مریم است مژده می‌دهد.»

حضرت عیسی «کلمة‌الله» است؛ پیامبری با خلقتی استثنایی که بدون پدر متولد شد، مظهر نام «محیی» است که مردگان را زنده می‌کرد، و مظهر نام «شافی» است که نابینایان را بینا و بیماران را شفا می‌داد.

اما هنگامی که از امام عصر عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌ به عنوان «کلمتک التامّة» یاد می‌کنیم، بدین معناست که حضرت، در مقایسه با عیسی که «کلمه» است، مرتبه‌ای والاتر و کامل‌تر دارد. احیاء و شفای او، نه در سطح محدود مادی، بلکه در گستره‌ای فراگیر و الهی جلوه‌گر است؛ چنان‌که تمام مراتب وجود، با ظهور او، حیات تازه می‌یابند.

 

ائمه علیهم‌السلام، معادن کلمات الهی

 

در دعای روزانۀ ماه رجب می‌خوانیم:

«فَجَعَلْتَهُمْ‏ مَعَادِنَ‏ لِكَلِمَاتِك‏»

«خداوند، اهل‌بیت علیهم‌السلام را معادن و سرچشمۀ کلمات خویش قرار داده است.»

«کلمه»، همان چیزی است که مقصود گوینده را آشکار می‌سازد. بر این اساس، ائمهٔ اطهار علیهم‌السلام مظهر کامل اراده و مقصود الهی‌اند. اگر انسان بخواهد در عالم، تجلی مقصود خداوند باشد و به مرتبه‌ای برسد که خود «کلمه‌ای الهی» شود، باید پیوند و ارتباطش را با «کلمات تامّۀ الهی» یعنی امامان معصوم، عمیق‌تر سازد.

مقصود خداوند از آفرینش انسان، بندگی است؛ و حقیقت بندگی، تنها در پرتو ولایت امام تحقق می‌یابد. هرچه انسان به این وجودهای نورانی نزدیک‌تر شود، به جایگاه «مقصود خدا بودن» نزدیک‌تر می‌شود.

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:

«خَلَقَ اللهُ مِن نُورِنا العَرشَ وَ الكُرسِيَّ وَ الجَنَّةَ وَ النّارَ وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ»[6]

«خداوند از نور ما عرش و كرسی و بهشت و آتش و خورشید و ماه را خلق كرد»

نور ولایت، سرچشمۀ آفرینش است؛ نوری که به‌واسطۀ آن، عرش و کرسی، بهشت و دوزخ، خورشید و ماه پدید آمده‌اند.

 

ارتباط با کلمۀ تامّۀ الهی و دگرگونی وجود انسان

 

به ما انسان‌ها این قابلیت عطا شده است که پیوسته با «کلمات تامّۀ خداوند» در ارتباط باشیم و قرب و عشق روزافزون آن‌ها را طلب کنیم؛ به ائمهٔ اطهار علیهم‌السلام سلام گوییم و از آنان توجه و عنایت بیشتر بخواهیم.

حضرت ولی‌عصر عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌، به‌عنوان «کلمة‌الله»، با نقش‌آفرینی‌های ویژهٔ خود در زندگی ما حضوری شگرف دارد. آن حضرت، هر روز جلوه‌ای تازه از خویش را آشکار می‌کند، بی‌آنکه تکراری در آن باشد و در هر روز، لطفی خاص و نوری تازه به بندگانش ارزانی می‌دارد.

او «کلمۀ تامّه» است و می‌تواند ما را به وجودی دیگر بدل کند؛ به وجودی حقانی و روحانی، فراتر از آنچه اکنون هستیم. بسیاری از عالمان و عارفان بزرگ که به مقامات بلند معرفتی دست یافتند، در حقیقت با این «کلمۀ تامّه» در ارتباط بوده‌اند و از انوار و عنایات وجود مقدس او بهره برده‌اند.

 

ائمه علیهم‌السلام، معادن حکمت الهی

 

در زیارت جامعۀ کبیره، حضرات معصومین علیهم‌السلام به عنوان «مَعَادِنِ‏ حِكْمَةِ اللَّهِ» معرفی شده‌اند. واژۀ «معدن» به معنای جایگاه اقامت و استقرار است؛ بنابراین، «مَعَادِنِ‏ حِكْمَةِ اللَّهِ» یعنی حکمت الهی در وجود ائمهٔ هدی علیهم‌السلام مستقر و راسخ است.

 

«حکمت» چیست؟

 

برای آن‌که امام زمان را بشناسیم و نقش او را به عنوان «معدن حکمت الهی» در زندگی خود درک کنیم، باید نخست معنای حکمت را بفهمیم.

«حکمت» از ریشۀ «حُکم» گرفته شده و در اصل به معنای «منع» است. به افساری که مانع سرکشی حیوان می‌شود، «حَکَمَه» می‌گویند. هنگامی که عاقلی با تصمیم درست خود، از رفتار نابخردانهٔ سفیه جلوگیری می‌کند، گفته می‌شود: «حَکَمَ السَّفیهَ»؛ یعنی او را از کار ناشایست بازداشت. همچنین به ادارۀ صحیح و منسجم جامعه «حکومت» گفته می‌شود، زیرا از هرج‌ومرج داخلی و تجاوز خارجی جلوگیری می‌کند.

از همین رو، به عقل نیز «حکمت» گفته می‌شود، چون انسان را از جهل و لغزش بازمی‌دارد. در حقیقت، حکمت نیرویی است الهی که مانع انحراف، افراط و تفریط می‌شود و انسان را به تعادل، بصیرت و عمل به‌جا می‌رساند.

 

حکمت؛ علم نافع و راه سعادت ابدی

 

نباید «حکمت» را با «علم» یکی دانست. علم، آگاهی است؛ اما حکمت، نوری است که هم از جهل علمی جلوگیری می‌کند و هم از جهل عملی. حکیم کسی است که هم عقل نظری دارد و هم عقل عملی؛ یعنی هم درست می‌اندیشد و هم درست عمل می‌کند.

در نگاهی دیگر، حکیم کسی است که زندگی شاکرانه دارد؛ چنان‌که خدای سبحان می‌فرماید:

«وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ‏ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ»[7]

و ما به لقمان حكمت داديم، كه شكر خدا را به جاى آور.»

بر این اساس، حکمت با «شکر» پیوندی عمیق دارد. انسانِ شاکر، هم در ادراکْ درست می‌اندیشد و هم در عمل، راه صحیح را می‌پیماید.

به بیان دیگر، حکمت همان علم نافع است؛ دانشی که در پرتو ادراک صحیح و اجرای درست، انسان را به حُسنِ‌عاقبت می‌رساند. قرآن کریم می‌فرماید:

«وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا»[8]

«و به هركس حكمت داده شود، همانا خيرى فراوان به او داده شده است.»

بدین‌سان، حکمت، «خیرِ کثیر» و بی‌نهایت است، زیرا سرچشمهٔ سعادت ابدی انسان به شمار می‌آید.

 

راه رسیدن به حکمت؛ پیوند با امام زمان علیه‌السلام

 

امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:

«الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ‏»[9]

«حکمت، گمشدۀ مؤمن است.»

مؤمن همواره میل به حکیم شدن دارد و در جست‌وجوی حکمت است. ما، به‌عنوان مؤمن، گمشده‌ای داریم که می‌تواند حُسنِ‌عاقبت ما را رقم بزند، سعادت ابدی‌مان را تضمین کند و یاریمان دهد تا در زندگی، هم ادراک صحیح داشته باشیم و هم اجرای صحیح؛ یعنی دست به کاری نزنیم که بعدها از آن پشیمان شویم.

این گمشده، همان حکمت است؛ نعمتی که اگر آن را بیابیم، ما را شاکر می‌سازد، از کارهای سفیهانه دور می‌کند و به تعبیر امیرالمؤمنین علیه‌السلام:

«الْحِكْمَةُ عِصْمَةٌ»[10]

حکمت، عصمت است. زیرا انسانِ حکیم از لغزش در فکر، رفتار و اخلاق مصون می‌ماند. در حقیقت، حکمت، سپری است الهی که برای انسان مصونیت ایجاد می‌کند.

اما چگونه می‌توان به این گمشده دست یافت؟

معدن حکمت، حضرات معصومین علیهم‌السلام هستند؛ و در روزگار ما، این معدنِ زنده و حاضر، حضرت ولی‌عصرعجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌ است. هرچه ارتباط انسان با امام زمانش عمیق‌تر، سالم‌تر و کامل‌تر باشد، به همان میزان از حکمت الهی بهره‌مندتر می‌شود.

چنین انسانی در پرتو ارتباط با امام، گویا افسار نفس خویش را به دست آن حضرت سپرده و از لجام‌گسیختگی و سرکشی رهایی یافته است؛ و در نتیجه، به آرامش، بصیرت و هدایت حقیقی دست می‌یابد.

 

ثمرۀ ارتباط با امام زمان؛ تبدیل علم به حکمت

 

بسیاری از ما تجربه‌های تلخی در زندگی داریم. هنگامی که به گذشته می‌نگریم، درمی‌یابیم که در بسیاری از نابسامانی‌ها و بحران‌ها، نتوانسته‌ایم از آموخته‌ها و دانسته‌های خود بهره ببریم. علم و آگاهی داشتیم؛ اما در عمل، در مدیریت بحران ناتوان بودیم. چرا؟ زیرا علم ما به حکمت تبدیل نشده بود.

وجود مقدس ولیّ‌عصر عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌، معدن حکمت الهی است و توزیع حکمت در عالم، به واسطۀ آن حضرت انجام می‌گیرد. اگر انسان با امام زمان خود در ارتباط باشد، هر بار که با قلبی خالص به سوی او روی می‌آورد، بهره‌ای تازه از حکمت می‌یابد.

کسی که در پرتو این ارتباط به حکمت دست یابد، زندگی‌‌اش دگرگون می‌شود. انسانِ حکیم، صاحب عقل نظری و عقل عملی است و آثار این موهبت الهی، در سبک زندگی فردی و اجتماعی او آشکار است.

فرد حکیم با آرامش روزگار می‌گذراند و هرگز از خداوند شکایت ندارد؛ زیرا باور دارد که هرچه برای او مقدر شده، بر اساس مصلحت و تدبیر الهی است. او حتی از خداوند نمی‌خواهد تقدیراتش را زودتر یا دیرتر رقم زند، چراکه یقین دارد خدای حکیم برای هر امر، زمان خاصی مقرر کرده است.

انسانِ حکیم، به آسانی بر نفس خود حکومت می‌کند. به اذن الهی، ریسمان نفسش را در اختیار امام خود قرار می‌دهد و پس از آن، دیگر در رفتار و گفتارش نشانی از چموشی و سرکشی دیده نمی‌شود.

چنین انسانی در هنگامۀ گرفتاری‌ها صبور و مقاوم است؛ زیرا به حکمت خدا ایمان دارد و می‌داند در پشت پردۀ ناملایمات، مصلحتی نهفته است. از این‌رو، نه بی‌تاب می‌شود و نه شکایت می‌کند، بلکه می‌گوید:

پسندم آنچه را جانان پسندد

 

درخواست رسیدن به حکمت در محضر امام زمان

 

به محضر مقدس حضرت ولی‌عصرعجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌ عرض می‌کنیم:

مولا جان! آموختیم که معدن حکمت شمایید و اگر بخواهیم این گمشدهٔ بزرگ را بیابیم، باید دست به دامان شما شویم.

آقاجان، با لطف و عنایت خود، ما را اهل حکمت گردانید؛ به‌گونه‌ای که این موهبت الهی در دل‌هایمان مستقر شود، تا دیگر از رفتار، گفتار و افکار غیرحکیمانه آسیب نبینیم و سبب آزار دیگران نیز نشویم.

باور داریم که اگر شما صدرنشین دل ما شوید، دگرگون می‌شویم؛ سبک زندگی‌مان تغییر می‌کند و دیگر زندگی سفیهانه و بی‌ثمر نخواهیم داشت.

مولاجان! می‌دانیم که رسیدن به حکمت، پیش‌نیاز دارد، و آن اخلاص است. چنان‌که در روایت آمده است:

«مَنْ‏ أَخْلَصَ‏ لِلَّهِ‏ أَرْبَعِينَ‏ صَبَاحاً، جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ.»[11]

«هر کس چهل روز برای خدا خالص شود، چشمه‌های حکمت از دلش بر زبانش جاری می‌شود.»

 

از شما تمنا داریم که برای مخلص شدن ما دعا فرمایید؛ یاریمان کنید تا بندگی را خالصانه، عارفانه و عاشقانه به‌جا آوریم، و در پرتو حکمت، عمر خویش را در مسیر رضای الهی سپری کنیم.

 

نگاه امام؛ چهل شب اخلاص در یک لحظه

 

آقاجان، آموخته‌ایم که اخلاص یعنی رهایی از «خود»، و خلاص شدن از بند منیت. اگر عنایت و توجه شما شامل حالمان شود، به یک‌باره کوهِ منیت ما فرو می‌ریزد و وجودمان به فنا می‌رسد.

مولا جان، شما «کلمۀ تامّۀ خدا» هستید؛ و با یک نگاه پرمهر شما، راه چهل شبِ اخلاص در یک لحظه پیموده می‌شود. نگاه شما، حکم یک چلۀ کامل را دارد؛ نگاهی که دل را از غبار خودبینی پاک می‌سازد و جان را به نور حکمت الهی روشن می‌کند.

آقاجان، به لطف و کرم شما دل بسته‌ایم و چشم‌انتظار انعام و عنایت شماییم؛ باشد که با یک نظر شما، جان ما از تاریکی جهل و منیت رها شود و در پرتو حکمت و ولایت، به حیات حقیقی دست یابد.

هر دمش با من دلسوخته لطفی دیگر است

این گدا بین که چه شایسته اِنعام افتاد

 

تاریخ جلسه:1402/10/27 ـ جلسه 5

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. سوره ق، آیه 16.

[2]. سوره حشر، آیه 21.

[3].مفاتیح‌الجنان، زیارت امام زمان

[4]. سوره کهف، آیه 109.

[5]. سوره آل عمران، آیه 45.

[6]. بحارالانوار، ج40، ص43 و 44.

[7]. سوره لقمان، آیه 12.

[8]. سوره بقره، آیه 269.

[9]. نهج‌البلاغه، حکمت 80.

[10]. غررالحکم، حدیث 12.

[11].  ميزان الحكمه، ج3، ص 381.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *