نبوغ نظامی
سردار سلیمانی از نبوغ نظامی خاصی برخوردار بود. او مسلط به دانش رزم بود. و برای کسب این دانش و مهارت دقیق و حساس، به گونهای کاربردی و نه صرفاً نظری، بایستی در میدان نبرد، حضوری مستمر داشت و آرام آرام با زوایای مختلف و پیچیدگیهای فراوان آن آشنا شد. او دستکم، سه میدان عمده رزم را آزموده بود: میدان دفاع مقدس، میدان مبارزه با اشرار مسلح و سرانجام میدان مبارزه در عرصه فرا مرزی و منطقهای در عراق و سوریه (در مقابل جریان سفّاک داعش با همه پشتیبانیهایی که از سوی قدرتهای استکباری و اربابانشان از آن صورت میگرفت) و نیز در هر نقطه دیگری از منطقه که حضور او ضرورت مییافت.
روحیه سلحشوری و جنگندگی
او در جنگها علاوه بر هدایت مقاطع مختلف عملیاتی از طریق استقرار در قرارگاهها، در نهایت شجاعت و بیباکی در خطوط مقدم حضور مییافت. او عاری از هرگونه ترسی در مواجهه با دشمن در معرکهها و میادین نبرد بود.
او این جملات امیرمؤمنان حضرت علی علیهالسلام در نهج البلاغه را با همه وجود دنبال مینمود که فرمود:
«تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ عَضَّ عَلَى نَاجِذِكَ أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَكَ تِدْ فِي الْأَرْضِ قَدَمَكَ ارْمِ بِبَصَرِكَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ»
«اگر کوه ها متزلزل شود تو تکان مخور، دندانهایت را به هم بفشار و جمجمه خویش را به خدا عاریت ده، قدمهایت را بر زمین میخکوب کن، و نگاهت به آخر لشگر دشمن باشد، چشمت را فرو گیر(و مرعوب نفرات و تجهیزات دشمن مشو) و بدان که نصرت و پیروزی از سوی خداوند سبحان است»
همانا که سردار سلیمانی اینچنین بود. او در میانه میدان نبرد حضور مییافت و شجاعانه میجنگید. اینچنین حضوری نتیجهای بس مؤثر داشت و باعث میگردید که انگیزه و توان و تحرک نیروی رزم مضاعف گردد. فرماندهی و رشادت بینظیر او موجب گردید که پس از دریافت چند نشان فتح، برای اولین بار نشان ذوالفقار را که بالاترین نشان نظامی کشور است از سوی فرماندهی معظم کل قوا دریافت نماید.
روحیه شهادت طلبی
قاسم عزیز ما شیفته شهادت بود او در داغ فراق یاران همرزمش میسوخت و در نجواهای شبانهاش پیوسته از حضرت حق طلب شهادت مینمود. او از مغز استخوان و بندندان و با ذره ذره وجودش خواهان شهادت بود، او با شهدا سخن میگفت و از آنان ملتمسانه میخواست که او را به سوی خویش برکشند و به بزم معنوی خود فرا خوانند. بزرگترین آرزوی او که هیچگاه در آن سستی و کاستی پدید نیامد، همانا شهادت بود و سرانجام به این آرزو که به دست شقیترین انسان روزگار به شهادت برسد، رسید.
اخلاص
و مصداق بارز آیه ۲۹سوره فتح قرآن بود که میفرماید
او به شدت از ریا و خودنمایی پرهیز میکرد. بود و نمود او یکی بود، آنگونه مینمود که بود. ظاهر بیآلایش و مؤمنانه او خبر از باطن صاف و پالودهاش میداد، مصداق بارز آیه 29 سوره فتح بود که میفرماید: «سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»
در طریق اخلاص ثابتقدم بود. هیچ گاه به دنبال مطرح نمودن خود نبود و آنچنان به غنای درون رسیده بود که مستغنی از ذرهای جلوهگری بیرونی شده بود. زلال چون آب بود و شفاف چون آئینه.
ارادت و تمسک به اهلبیت علیهم السلام
او از عمق جان شیفته اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام بود. اعتقاد و ارادت و عشق به خاندان رسالت در اعماق وجودش رسوخ نموده بود. پیوسته متوسل به آن اختران تابناک آسمان امامت و ولایت بود. هرگاه به زیارت مضجع شریف یکی از معصومین علیهمالسلام تشرف مییافت نشئه حلاوت حضور در جوار مرقد مطهرشان، روح آسمانی او را جلا میبخشید و به پرواز در میآورد و بهجت و سروری تام و تمام جان شیفته او را فرا میگرفت. مجلس عزای حسینی علیهالسلام را برپا میکرد و خدمت در روضه سیدالشهدا علیهالسلام را برای خود افتخاری بس بزرگ میدانست.
ولایتمداری
او به غایت ولایتمدار بود و به رهبر و مقتدای خویش عشق میورزید. نگاه او به عنوان یک افسر رشید لشکر اسلام به ولیامر مسلمین و فرماندهی معظم کل قوا تنها از حیث رعایت سلسله مراتب نظامی نبود بلکه نگاهی بس فراتر داشت، سخن او، نوشته او، نگاه او، تصمیمات، فعالیتها و اعمال او همه و همه تعقیب کننده خط ولایت بود. بیجهت نیست که عبارت مالک اشتر ولایت در وصف او به کار برده میشود.
تعبد و معنویت
او علاوه بر انجام واجبات عبادی به مستحبات نیز توجه ویژهای داشت. از هر فرصتی برای تلاوت آیات قرآن و دعا و مناجات بهره میجست. مقید به تهجد و نماز شب بود. گریهها و راز و نیازهای او در دل شب به روشنی تصویری از یک عارف واصل به دست میدهد عرفان و حماسه هرچند دو رفتار متفاوت میباشند اما وقتی عرفان، وصول به حقیقت از طریق شریعت و حماسه از جنس جهاد فی سبیل الله باشد جانمایه آنها یکی میشود. به یاد بیاوریم دوران دفاع مقدس را که رزمندگان عزیز ما در اوج داشتن روحیه جنگندگی و سلحشوری و رزم و ستیز با دشمنان، سنگرهای خویش را به نیایشگاههایی بس نورانی و معنوی تبدیل نموده بودند که در آن عاشقانه به ذکر و دعا و مناجات و راز و نیاز با حضرت حق میپرداختند گویی آنان عرفایی بودند که در طریق سیر و سلوک معنوی، منزل به منزل ره پیمودهاند. قاسم از جنس همان بچهها بود.
فرامرزی بودن
فرماندهی بر سپاه قدس فرصتی را برای حاج قاسم فراهم نمود تا تجربیات جدیدی کسب کند. او در این دوران نه تنها با زوایای مختلف جریان مقاومت در منطقه آشنا گردید بلکه به لحاظ هوشمندی و توان فرماندهی و مدیریتی که از آن برخوردار بود به سرعت توانست در این عرصه کارساز و تأثیرگذار گردد. جنگ ۳۳ روزه در لبنان و آشنایی با جریان مقاومت در فلسطین، تراز فرماندهی او را بالا برد و آنگاه وقتی جریان ضد انسانی داعش که بنا به اعتراف سردمداران جنایتکار امریکا ساخته و پرداخته دست آنها بود چهره پلید خود را در عراق و سوریه نشان داد، اوج درخشش سردار ما نیز در مقابله میدانی با این جریان سراسر پلیدی و پلشتی و سرانجام برچیده شدن آن نشان داده شد.
وقتی به سالهای قبل باز میگردیم به آن زمان که رعب و وحشت بر مردم بیگناه منطقه حاکم شده بود و داعش به پشتیبانی مالی، تسلیحاتی و رسانهای استکبار و صهیونیسم و همکاران منطقهای آنان بیمحابا، از هیچ جنایتی فروگذار نمینمود و به جان و مال و ناموس مردمان بی دفاع سرزمین عراق و شام بیرحمانه میتاخت و به سرعت پیشروی مینمود و در فکر استقرار همیشگی و سیطره دائمی در این سرزمینها بود به خوبی میبینیم که در آن زمان همه مدعیان، صحنه را خالی نمودند و تا مدتها این تنها ایران اسلامی بود که با دوراندیشی و درایت و هوشمندی رهبر معظم انقلاب، افسران رشید خویش را روانه میدان جنگ مینمود تا امنیت و آرامش را به مردم بیدفاع منطقه بازگرداند.
پدیدهای مبارک به نام مدافعان حرم که هسته مرکزی آن دلاورمردان ایرانی بودند شکل گرفت و سرانجام در کمال بهت و ناباوری تحلیلگران نظامی و سیاسی جهان، سردار سرفراز ما که عزم خویش را برای پاک کردن منطقه از لوث وجود خبیث داعش جزم کرده بود، خبر از نابودی حکومت داعش و پایان یافتن سیطره آن بر منطقه داد. امروز نه تنها امنیت منطقه، بلکه امنیت جهان مرهون مجاهدتها و تلاشهای خستگیناپذیر آن استراتژیست بزرگ جهانی یعنی سردار سپهبد سلیمانی است، او در هر نقطهای که جنگید برای استقرار امنیت و آرامش و بازگرداندن زندگی جاری و طبیعی مردم به آنان، جنگید.
یک دیپلمات برجسته
تأثیرات منطقهای و جهانی سردار سلیمانی تنها به لحاظ قدرت فرماندهی و اقدامات نظامی وی نبوده است، هر جا که ضرورت مییافت، او در تراز یک دیپلمات کارکشته و برجسته ظاهر میگشت. جذبه و جذابیتش از یک سو و تسلطش به آداب و فنون مذاکره در عرصه دیپلماسی از سوی دیگر به او قدرت تأثیرگذاری فوقالعادهای در این میدان داده بود این ویژگی مکمل فرماندهی نظامی او بود. آنگاه که لازم میآمد از قدرت سخت بهره میجست و در وقت مقتضی خویش از قدرت نرم. در این خصوص نیز نکتههای بسیاری وجود دارد که شایسته است تحلیلگران روابط بینالملل و تاریخنویسان معاصر در جای خود بدان بپردازند.
سختکوشی
او مردی نستوه و خستگیناپذیر بود، از هیچ مشکلی نهراسید و هیچگاه دچار رخوت و سستی و رکود نشد، به غایت ساعی و تلاشگر بود و به آسایش خویش نمیاندیشید. علیرغم اینکه در چند عملیات مجروح شد اما همچنان بر بازگشت به جبهه پای میفشرد و در کوتاهترین زمان ممکن به خطوط مقدم عملیاتی باز میگشت. برای کسی که عمر پر برکت خویش را در جنگ و جهاد گذرانده باشد شاید توجیه در پیش گرفتن یک زندگی آرام و بی دغدغه کاملاً پذیرفتنی باشد. اما روح بیقرار او از راحتی و آسایش گریزان بود و او میخواست تا پایان عمر و تا آخرین نفس سختکوشانه و مجاهدانه به پیش رود.
نظم و انضباط و دقت در امور
ذهنی نظم یافته داشت، دقیق و منضبط بود، در جلسات به موقع حضور مییافت، گاه برای شرکت در جلسهای مهم از دمشق به تهران میآمد و پس از شرکت در آن مستقیماً به فرودگاه میرفت و عازم دمشق میشد، دقیق بود و وظیفهشناس.
سرعت عمل و به هنگام بودن
بیشک سرعت عمل یکی از ویژگیهای ضروری هر فرمانده نظامی است. اما ماهیت کارزاری که او در آن وارد شده بود به گونهای بود که بایستی چون صاعقه بر سر دشمن غدار فرود میآمد. مکالمه مسئولین منطقه با او و خبردادن از نزدیک شدن داعش به آنان و استمداد جستن از او و حضور برق آسایش در میانه میدان در کمترین زمان ممکن و شکستن محاصرهای که حلقه آن توسط داعش دما دم تنگتر میشد تنها یکی از خاطرات ماندگاری است که مسئولین منطقه از آن با شگفتی یاد میکنند.
بیان تأثیرگذار
تحلیلگران روانشناسی و شخصیتشناسان، تسلط به فن خطابه را به عنوان یکی از ویژگیهای شخصیتهای فوقالعاده تأثیرگذار (کاریزماتیک) عنوان میکنند. او این چنین بود و وقتی سخن میگفت بیانش آمیزهای از عقلانیت و احساس بود و چون از دل بر میخواست در نفوس انسانها عمیقاً تأثیر مینهاد.
علاقه به فرهنگ و هنر
کتابخوانی یکی از برنامههای همیشگی او بود علاوه بر مطالعه مطالب مستند، به خواندن رمانها و داستانهایی که سرگذشتهای درسآموزی را حکایت میکردند میپرداخت. مخصوصاً آثار مربوط به زندگی شهیدان را با حسرت و اشتیاق میخواند و هر جا که به وجد میآمد در حاشیه کتاب مطلبی مینوشت تقریظهای او بر کتابهایی که خوانده است خواندنی است. به شعر و ادبیات و هنر علاقهمند بود و به تماشای فیلمهای فاخر مینشست و مشوق کارگردانان و هنرمندانی بود که در به تصویر کشیدن خصال برجسته انسانی میکوشیدند.
روحیه انقلابی
او فرزند انقلاب بود و دلبسته و مروج گفتمان آن، او به روشنی میدید که انقلاب به مثابه درختی تناور، پیوسته رشد کرده و شاخ و برگ آن فزونی یافته و به سوی ملتهای عدالتخواه جهان امتداد مییابد.
اعتدال
او از ورود به حاشیهها در هر زمینهای دوری میجست، اهل افراط و تفریط نبود فراجناحی بود و نگاهش به جریانات مختلف سیاسی که در زیر خیمه انقلاب فعالیت مینمایند به مثابه افراد یک خانواده با سلایق متفاوت بود کلیت جامعه ایرانی را یک خانواده میدانست بینش او همگرایانه و تلاش او همافزایانه بود برای او وحدت و انسجام ملی به غایت مهم بود و به لحاظ اینکه بینشی وسیع و جامعنگر داشت بیشتر بر مشترکات رویکردهای افراد و شخصیتها و مجموعهها تأکید مینمود تا بر وجوه تمایز آنها. در عین حال او مشی انقلابی را پیشه ساخته و استمرار آن را کاملاً ضروری میدانست.
سنجیدگی و تدبیر در امور
تصمیمات او سنجیده و حساب شده بود و امور را با تدبیر دنبال میکرد ذهنی پردازشگر داشت، خوب میشنید خوب تأمل و تفکر میکرد و دقیق و بجا تصمیم میگرفت و آنگاه خوب عمل میکرد رویه و رویکردی حلال مسائلی در امور مختلف داشت، به اصل بهرهوری که بر دو پایه کارآمدی و اثربخشی استوار است پایبند بود و از مشورت دیگران بهره میجست. به کار جمعی معتقد بود و بدان بها میداد. به اتقان در عمل توجه داشت در عین وظیفهگرا بودن نتیجهگرا بود و به محصول و غایت کار میاندیشید.
سادگی و صفا
زندگی سادهای داشت با حداقل امکانات. میتوانست از راه مشروع بسی بیشتر داشته باشد. اما نمیخواست، از تجملات به دور بود و از تشریفات بیزار. به راحتی در مجالس مختلف حضور مییافت رسم خاکساری پیشه کرده بود در وجود با صفا و نورانیاش هیچ نشانهای از تکبر و خود بزرگبینی یافت نمیشد.
مردمی بودن
او عاشق مردمش بود به همین لحاظ مردم عاشق او بودند. او پدر مهربان یتیمان بود و ملجا دردمندان و پناهگاه محرومان. او عمیقاً بر این باور بود که مردم ولینعمت ما هستند. و این انقلاب و نظام ،حاصل تلاش آنان و متعلق به آنان است پیوسته بر این امر تأکید میکرد که ما مدیون و وامدار این مردم عزیز هستیم و خدمت به آنان را بایستی یک افتخار بزرگ بدانیم، در حوادث گوناگون در میان مردم حضور مییافت و به یاری آنها میشتافت خاطره شیرین حضور او در میان سیلزدگان در اوایل سال جاری هیچگاه فراموش نمیشود.
ارتباط با جوانان
او ضمن اینکه تکریمکننده گروههای سنی متفاوت از جمله میانسالان و سالمندان بود و آنان را بسیار مورد احترام قرار میداد، اما علاقه خاصی به جوانان داشت او جوانان را به عنوان ارزشمندترین و پربهاترین سرمایه کشور میدانست و ارتباط عمیقی با بسیاری از آنان برقرار کرده بود. از دیدن جوانان پر شور میهن به وجد میآمد و برای پیشرفت آنان از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد.
آرامش و طمأنینه
در عین صلابت، آرام و پر طمأنینه بود سکینه قلبی او متأثر از این بود که پیوسته به یاد خداوند تبارک و تعالی بود و همواره خود را در محضر ربوبی میدانست. در جای خود قاطع بود اما با کسی درشتی نمیکرد. مرکز ثقل و گرانیگاه شخصیت او در درون او بود نه در برون او، لذا با نوسانات بیرونی، ثبات درون او دچار تغییر و تزلزل نمیشد. مؤدب، موقر و آرام و متین بود.
خوشخویی
مصداق بارز یک انسان خوشخو و خوشرو بود و لبخند ملیح و دلنشینش، جذابیت چهرهاش را دو چندان میکرد. با مغناطیس اخلاق نیکوی خویش، دلهای انسانهای بیشماری را به سوی خود جلب نموده بود. دوست داشتنی بود و به همان میزان که در برابر دشمن با صلابت بود و لرزه بر اندام او میافکند در مقابل آحاد مردم متواضع و فروتن بود.
او مصداق بارز آیه ۲۹سوره فتح قرآن بود که میفرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»