«وَ قَوْلُكُمْ حُكْمٌ وَ حَتْمٌ»
«گفته شما معصومین حکم است و حتمی»
«وَ قَوْلُكُمْ حُكْمٌ»
«حکم» چند معنا دارد:
- گفتار شما حرف نهایی را میزند.
«حَکَمَ» به معنای یعنی تمام شدن است. اینکه در مقابل گفتار شما گفتار دیگری نیست. یا گفتار شما همان حقیقت تثبیت شده است، و هر آنچه در مقابل گفتار تان مطرح شود مجاز است نه حقیقت.
- گفتار شما حکیمانه است، یعنی هیچ خلل و خطایی در گفتار شما نیست، گفتار تان خیر محض است.
- گفتار شما دارای حکمت است یعنی حتماً مصلحتی در گفتار شماست، هرچند گاهی این گفتار به نظر گروهی آزاردهنده میآید.
امیرالمؤمنین علیهالسلام به کسی که استغفار میکرد فرمودند «ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ أَ تَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَار»؛«مادرت به عزایت بنشیند! تو میدانی استغفار یعنی چه؟» حضرت از آن فرد پرسیدند واقعاً میدانی استغفار چیست؟ این سؤال نشان میدهد که حتماً برای استغفار پشت پردهای جدای از ظاهر آن هست.
حضرت در جای دیگری به فردی به نام اشعث بن قیس میگوید «مُنَافِقَ بْنَ كَافِر» تو خود منافقی و پدرت کافر بود. این گفتار حضرت مصلحت است نمیتوان گفت نباید آبروی اشعث در میان جمع برود. گفتار معصوم حکیمانه است. هرکس باید بداند که در مقابل مقام ولایت نمیتوان رفتاری منافقانه داشت زیرا رسوا خواهند شد.
- گفتار شما حکمتآمیز و حکیمانه است و در گفتارتان ذرهای لغو وجود ندارد، حتی اگر در روایتی حروف «و» یا «ف» به کار رود این حروف نیز بیجهت به کار نرفتهاند هر حرف جایگاه و اعتبار خود را دارد.
- گفتار شما حکیمانه است چون شما فرزند پیامبر هستید، پیامبر صلّیاللهعلیهوآله کسی است که خدای سبحان درباره وی میگوید:
«وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى»[1]
«و از سر هوس سخن نمىگويد، اين سخن بجز وحيى كه وحى مىشود نيست»
پیامبر از میل خود هرگز سخنی نگفت، «آنچه سلطان ازل گفت بگو میگوید». معصومین نیز چنیناند، گفتار آنان حکیمانه محض است، حتی اگر جدای از روایات به سراغ زیارات برویم خواهیم دید که در آن زیارات ذرهای خدشه وارد نیست و هرچه هست حکمت محض است.
«قَوْلُكُمْ حَتْمٌ»
قول شما محقق الوقوع است، یقیناً اجرا میشود، و تعیّن پیدا میکند، شما گفتار تردیدآمیزی بر زبان نمیآورید، هرآنچه میگویید قطعی است، چون قول شما از خزانه غیب است، سخنتان غیر حق چیزی نیست.
اگر بر لسان شما فردی لعن میشود، حتمی و غیرقابل تغییر است. نباید گفته شود این لعن مربوط به سالها پیش بوده و در حال حاضر تغییر کرده است، دیگر تردیدی در ملعونیت آن فرد نیست.
اگر در لسان معصوم از فردی تعریف شده، مثلاً به شاعری گفته شده تا زمانی که با ما هستی بر خیرخواهی بود. به یقین تا زمانی که بر خدمت ولایت باقی بماند بر خیر است و اگر تاریخ از کسانی سخن میگوید که پایان عمر بر خیر نبودهاند، از آن روست که از ولایت فاصله گرفتهاند. خلاف این امر نیز ممکن است. مثلاً «حمیری» کسی است که سابقه و گذشته شایستهای نداشته اما چون در خط ولایت قرار میگیرد عاقبت بخیر میشود تا انتهای عمر در خدمت ولایت ماندگار میشود. در هنگام مرگ پیشانی حمیری سیاه میشود همه نگران او میشوند، زیرا شنیده بودند که حضرت گفته او از ما است، اما بعد از چندی میبینند صورتش شروع به سپیدی کرد و نور همه صورتش را فراگرفت. دوستانش رو به حضرت کردند و حضرت فرمودند سیاهی مربوط به دوره شرابخوارگی اش بود و سپیدی روکردن به ولایت ماست.
« قَوْلُكُمْ حَتْمٌ » قول معصوم ظنی و تخمینی نیست قطعی و حتمی است.
«وَ رَأْيُكُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ»
«رأی شما (معصومین) دانش است و بردباری و حزم»
هر رأی و نظر و اندیشه شما عالمانه است و بر اساس حلم و حزم بیان میگردد.
«حزم» به معنی احتیاط است، در مورد حضرات معصومین گفته میشود آنان با دیدن همه جوانب نظر میدهند. نظرشان عین سخن حق است و کلامی جدای از کلام خدای سبحان بر زبان نمیآورند از همینرو پذیرش اوامر و نظرات معصومین، تسلیم محض میطلبد.
پذیرش جریان کربلا برای دنیاگرایان امری مشکل و سخت است، محمد بن حنفیه برادر ناتنی امام حسین علیهالسلام است. زمانی که امام تصمیم گرفتند به سوی کربلا حرکت کنند امام را موعظه کرد که از رفتن به کربلا باز دارد، گویا سخن و رأی امام برای او پذیرفته نبود.
«وَ رَأْيُكُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ» اندیشه شما عالمانه است. از اندیشهها جاهلانه و شتابزده به دور هستید. اندیشهتان کاملاً حلیمانه است و همه جوانب را در نظر میگیرید هرچند که عامه مردم پذیرای تصمیم شما نباشند.
مثلاً آنان که حکمت پذیرش ولایت عهدی امام رضا علیهالسلام را درک نکردند، حضرت را زیر سؤال میبردند و دلیل پذیرش ولایت را از سوی حضرت طلب کردند. درحالیکه جریان چنین بود مأمون پیشنهاد ولایتعهدی به امام داده بود اما امام رضا علیهالسلام باید به اجبار آن را میپذیرفت. جایی برای انتخاب نبود.
نظر معصوم حلیمانه است. حلم از خانواده عقل است. یعنی همه نظرات معصومین عاقلانه است و هرگز شتابزده و با عجله نظری ندارند.
«حَزْمٌ» به معنای دور اندیشی است، اما دوراندیشی همراه با یقین و استحکام. حزم ضابطه دارد، محکم و متیقین است. همه موارد در چنین اندیشهای لحاظ شده.
آنچه حضرات معصومین میگویند حکیمانه و عالمانه و بر مبنای خرد است و همه ضوابط در نظرات آنان لحاظ شده است، پذیرش نظر آنان در بسیاری موارد برای افراد آسان نیست و معمولاً در مقابل آن مقاومت میکنند.
مثلاً اگر خود ما با توسل فراوان به حرم امام رضا علیهالسلام مشرف شویم، و بعد متوجه شویم که حضرت از حضور ما راضی نیستند و ندایی را بشنویم که میگویند: الان نمیتوانید به حرم مشرف شوید، آیا واقعاً با طیب خاطر آن ندا را میپذیریم و تسلیم میشویم؟ یا اینکه خواهیم گفت با این همه توسل و دعا به اینجا آمدهایم اما اجازه ورود برای ما صادر نشد و در دل اعتراض داریم؟
گاهی اتفاق میافتد در روایت با سند کامل، مطلبی را میخوانیم اما در پذیرش آن تردید داریم و به جای آنکه بگوییم ما درک درست از این روایت نداریم میگوییم روایت غلط است، درحالی که وجود مقدس حضرات معصومین کلامی نمیگویند مگر از سر عقل و دوراندیشی.
در توضیح کاملتر «حَزْمٌ» گفته شده «حَزْم» ضابطهدار و قانونمند است. «حَزْم» در رابطه با حضرات معصومین به معنای «دوراندیشی» به کار نمیرود چون برای معصوم احتیاط و دوراندیشی معنا ندارد. برای معصوم مصالح فرد در نظر گرفته شده است و مطابق حکم الله واقعی است و یقینی و بیتردید است. درباره ما اهل حزم بودن معنا دارد که بگوییم فلانی اهل احتیاط است و حواسش جمع است که کلاه سرش نرود، اما برای معصوم عالم غیب، عالم شهادت یکی است. احتیاط برای معصوم معنا ندارد، چون هیچ امری از آنان پنهان و مخفی نیست. احتیاط برای من است که از آینده بیخبر هستم. در رابطه با حضرات معصومین باید گفت:
«جام جهان نماست ضمیر منیر دوست»
برای معصوم احتیاط مطرح نیست همه چیز را میبیند.
تاریخ جلسه : 97/8/9
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه نجم، آیه 4-3