واقعیتهای تلخ و شیرین زندگی ـ بخش بیست و سوم

مقدمه

 

واقعیت‌های تلخ و شیرین، موضوعی است که در خدمت قرآن با وساطت حضرت اباعبدالله علیه‌السلام پیگیری می‌کردیم، موضوعی که در شرایط عادی به آن توجه نمی‌کنیم؛ اما با اشک‌هایی که بر حضرت اباعبدالله‌الحسین می‌ریزیم؛این واقعیت‌ها را بسیار شفاف ملاحظه می‌کنیم.

 

تعدد راه‌های ورود شیطان، واقعیتی تلخ

 

«ثُمَّ لَآتِینَّهُمْ مِنْ بَینِ أَیدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ ۖ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِینَ»[1]

«سپس از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان می‌روم و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهی یافت!»

شیطان قسم خورده است و با تأکید از واقعیتی پرده‌برداری می‌کند: «لَآتِینَّهُمْ» حتماً بر بندگان تو وارد می شوم از جهات چهارگانه! از پیش رو وارد می‌شوم و قیامت را برای آن‌ها دور و دیر جلوه می‌دهم، از پشت سر وارد می‌شوم؛ از طریق چیزهایی که به جا می‌گذارند، مانند مال و فرزند، از سمت راست؛ یعنی از طریق انجام کارهای صحیح و پُربرکتشان وارد می‌شوم، و از سمت چپ، یعنی از طریق معاصی وارد می‌شوم.

واقعیت این است که شیطان از راه‌هایی وارد می‌شود که گمان نمی‌کنیم! هیچ‌گاه تصور نمی‌کنیم که کارهای مثبت‌ ما هم محل ورود شیطان باشد و از طریق اعمال صالح بر ما وارد بشود! عمل صالحی که خاطر جمع هستیم خالص انجام دادیم! در حالی که اتفاقا از همان طریق، عُجبی بر ما عارض می‌شود. واقعیت تلخ این است که وقتی اعمال صالح هم انجام می دهیم، در امان نیستیم. البته یک راه حل که اعمال صالح ما را بیمه می‌کند، تعامل با اباعبدالله علیه‌السلام است؛ به این صورت که نام امام حسین علیه‌السلام را در کارمان وارد کنیم تا کار ما مصون بماند، در غیر این صورت،کارهای مثبت ما در معرض آسیب و خطر است.

واقعیت این است که راه ورود شیطان بر ما از طرق مختلف است و بر همۀ افراد از یک راه وارد نمی‌شود؛ بر کسی که اهل تعلق است، از راه تعلّقات، کسی که اهل توجه به قیامت است، از طریق آن، کسی که اهل طاعت است، از طریق طاعت. سراغ عمل مثبت می‌رویم، از طریق عمل منفی آسیب می‌بینیم، سراغ دنیا می‌رویم از طریق آخرت بر ما خسارت وارد می‌شود! هر قسمتی را که پالایش می‌کنیم، قسمت دیگر از قلم می‌افتد.

یکی از مفسرین جهات چهارگانه را این‌گونه تفسیر کرده است: ««مِن بَین أیدیهِم»؛ یعنی شیطان نگرانیِ نسبت به قیامت را از ما بر می‌دارد و القا می‌کند که خدا رحیم و کریم و غفور است، هیچ نیازی نیست نگران قیامت خود باشیم! «مِن خَلفِهِم» منظور این است که باید برای اولاد خود مال جمع کنیم و خرج نکنیم تا فرزندان پس از ما آسیب نبینند! «عَن أیمانِهِم» به این معناست که تمام کارهای مثبت ما را به نظرمان آراسته جلوه می‌دهد و چون خیلی به چشم خومان می‌آید از کارهای مثبت بعدی فارغ می‌شویم! «عَن شَمائِلِهم» یعنی توجه به لذات و شهوات بیش از حد که موجب انجام معاصی می‌شود.»

واقعیت تلخ این است چون راه های ورودی شیطان متعدد است، از عهدۀ حفاظت برنمی‌آییم و برای ایجاد مانع، هیچ کاری از ما ساخته نیست؛ بنابراین بایسته است فقط از خدا کمک بگیریم و حفاظت را به او بسپاریم.

 

تحت سیطرۀ حق بودن، واقعیتی شیرین

 

واقعیت این است که شیطان از چهار طرف می‌آید؛ اما از بالای سر، راه ورود ندارد. واقعیت شیرین این است که بالای سر، تحت‌الحفظ خداست؛ یعنی دست ولایت بر سر ماست و اگر واقعاً تحت ولایت باقی بمانیم، همۀ ورودی‌های او خنثی و همۀ نقشه‌های او نقش ‌بر آب می‌شود. هنگامی که شیطان نتوانست از بالا ما را تحت سیطره بگیرد؛ یعنی فکر و عقل ما آزاد است! وقتی ولایت حق بر سر ما سایه‌افکن شده باشد، دیگر از  شیطان کاری ساخته نیست.

 

نماز مانع ورود شیطان

 

«ثُمَّ لَآتِینَّهُمْ» فعل مضارع است. واقعیت تلخ این است که شیطان همیشه مشغول فعالیت است و هیچ زمانی از احاطۀ ما دست بر نمی‌دارد؛ اما از طریق نماز، مانع ورود شیطان می‌شویم. «الصَّلاةُ مِعراجُ المُؤمِن» وقتی  عروج داریم،شیطان نمی‌تواند ما را احاطه کند! امام خمینی( ره) می‌گوید: چند بار که تیر شیطان به سنگ بخورد و ثمر نداشته باشد، بی جهت هزینه نمی‌کند.»

 

استفاده نکردن از نعمت‌ها، واقعیتی تلخ

 

«لَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِینَ»؛ یعنی اکثر بندگان نه‌تنها به نعمت‌ها بی‌توجه‌اند و از آن‌ها لذت نمی‌برند؛ بلکه ذاکر نعمت‌ها هم نیستند. واقعیت تلخ این است که فقط به داشتن نعمت دلخوشیم! مانند بعضی از افراد که دائم می‌خرند و می‌دوزند؛ اما نمی‌پوشند و همیشه مثل ندارها می‌گردند؟! از طرف دیگر هستند کسانی که سالی یک یا دو لباس می‌خرند؛ اما همیشه آراسته‌اند.

اکثریت ما فقط فکر داشتن نعمت هستیم نه مصرف نعمت. دائم از خدا درخواست عمر، مال، توان و… داریم؛ اما نه این نعمت‌ها را ذکر می‌کنیم و نه ذوق داشتن آن‌ها را داریم و نه مصرف می‌کنیم ، فقط می‌خواهیم داشته باشیم! در معنویات هم همین‌گونه است، دائم درخواست انواع نعمت‌ها را داریم؛ اما خودمان حداقل بهره‌ را از نعمت‌ها می‌بریم. واقعیت تلخ این است که اکثر ما نعمت‌ها را در راه لهو و لعب خرج می‌کنیم نه در مسیر قرب و وصال!

 

عداوت قدیمی ما با شیطان، واقعیتی شیرین

 

«قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِینٍ»[2]

«فرمود: [از مقام خویش] فرود آیید، در حالی که بعضی از شما نسبت به بعض دیگر، دشمن خواهید بود! [شیطان دشمن شماست، و شما دشمن او!] و برای شما در زمین، قرارگاه و وسیله بهره‌گیری تا زمان معینی خواهد بود.»

خدای سبحان به آدم و حوا و شیطان می‌گوید: «اهْبِطُوا» همه شما فرود بیایید، در بهشت، نه آدم می‌تواند بماند نه حوا و نه شیطان! در حالی که بعض شما با بعض دیگر دشمن‌اید!

عداوت ما با شیطان بسیار قدیمی و اساسی است، ذاتاً عداوت داریم. اگر ظاهراً ارتباط صمیمانه‌ای برقرار بشود، حباب است و این بسیار خوشحال کننده است. پدر و مادر ما با شیطان عداوت داشته‌اند و هیچ‌وقت با او طرح دوستی نریختند.

واقعیت بسیار شیرین این است که در سابقۀ ما ولایت و دوستی با شیطان نبوده است و اگر گاهی این صمیمیت را انتخاب کردیم، عَرَضی است نه ذاتی. ارتباط شیطان با ما موقتی و صُوری است نه دائمی و اصلی؛ چون هم شیطان  دشمن ماست هم ما  دشمن شیطان‌ایم. عداوت بین ما عداوتی است که نتیجه‌اش محبت خدا و اولیاء خداست.

 

زمین قرارگاه موقت، واقعیتی شیرین

 

واقعیت این است که زمین قرارگاهی موقت است و بهره‌برداری در آن نیز موقت است. اگر بیش از مقدار معمول عمر کنیم، از هیچ چیز در این زمین نمی‌توانیم بهره‌برداری کنیم؛ چون تمام لذات ما در این عالم، رو به افول می‌رود:

«وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِی الْخَلْقِ»[3]

«هر کس را طول عمر دهیم، در آفرینش واژگونه‌اش می‌کنیم [و به ناتوانی کودکی باز می‌گردانیم]»

 با طول عمر عجز بر ما حاکم می‌شود و در این حالت، عالم ماده، هیچ جاذبه‌ای برای ما ندارد. اقامت در زمین، موقتاً لذت‌بخش است. اقامت دائم در زمین، هم برای خود ما آزاردهنده است هم برای اطرافیان ما. هنگامی که به نعمات عالم ماده احساس تعلق می‌کنیم، به خود تذکر بدهیم که بهرۀ ما از این عالم موقت است.

واقعیت شیرین این است که زمین، قرارگاه ابدی ما نیست. اگر زمین قرار گاه ابدی ما بود؛ محکوم به حبس ابد بودیم که بسیار دردآور است؛ چون «اَلدُّنْیا سِجْنُ اَلْمُؤْمِنِ»[4]  ؛«دنیا زندان مؤمن است».

واقعیت این است، برای کسانی که زمین را دوست دارند، ماندنِ موقّت در آن ناخوشایند است؛ اما زمین، برای کسانی که وجودشان گسترده شده، تنگ است و اقامت دائم در آن، برایشان رضایت‌بخش نیست.

«وَلَكُمْ» یعنی به نفع شماست که موقتاً در این عالم بمانید و این واقعیتی بسیار شیرین است. اگر قرار بود همیشه در این عالم بمانیم، غیر از زجر و زحمت هیچ چیز عائد ما نمی‌شد.

«إِلَىٰ» در «إِلَىٰ حِینٍ» یعنی همه به سوی زمان دیگر در حرکتیم. واقعیت شیرین این است که همۀ ما مسافریم و از قرارگاه موقت به سوی قرارگاه ابدی در حال حرکتیم.

 

دور شدن از صفات الهی و تمرکز روی شهوات، واقعیتی تلخ

 

«یا بَنِی آدَمَ لَا یفْتِنَنَّكُمُ الشَّیطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ ینْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیرِیهُمَا سَوْآتِهِمَا …»[5]

«ای فرزندان آدم، شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد!…»

«سَوئَة» به‌معنای عورت است؛ امری که باید پنهان باشد. واقعیت تلخ این است که شیطان ما را عریان می‌کند تا اموری را به ما نشان بدهد که باید پنهان باشد. پدر و مادر ما، آدم و حوا را هم از کمالات ظاهری موقتاً جدا کرد تا تمام توجه‌شان به شهوات باشد. همۀ ما یک بُعد طبیعی و مادی داریم که نباید دیده شود. ما به‌عنوان خلیفۀ خدا روکشی از صفات الهی داریم. شیطان روکش صفات الهی را جدا می‌کند و بُعد طبیعی ما را به چشم‌مان می‌آورد و همۀ نگاه ما را روی لذات و شهوات، متمرکز می‌کند.

 

 جدا شدن از لباس تقوا، واقعیتی تلخ

 

«ینْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا»؛ واقعیت تلخ این است که شیطان نمی‌تواند لباس تقوا را به تن ما ببیند؛ چون «وَ لِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِكَ خَیرٌ»[6] (لباس پرهیزگاری بهتر است)؛ بنابراین می‌خواهد  ما را از تقوا جدا کند تا به‌راحتی و گستاخانه با خدای سبحان مخالفت کنیم.

 

ناتوانی شیطان در تصرف بر فطرت، واقعیتی شیرین

 

واقعیت شیرین این است که دست شیطان به لباس و ظاهر ما می‌رسد؛ اما به دل و فطرت ما دسترسی ندارد! خدا اجازۀ تصرف به درون ما را به او نداده است، مگر این که خودمان دعوتش کنیم و راه ورود به کعبۀ دل را برای او باز کنیم.

سؤال می‌شود، پس چگونه خدا می‌فرماید:«یوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ»[7](در سینه‌های مردم وسوسه می‌کند)؟ پاسخ این است، نفرمود: «یُوَسوِسُ فِی قُلوبِ النَّاسِ» بلکه فرمود: «فِی صُدُورِ النَّاسِ»؛ یعنی شیطان می‌تواند اطراف قلب را وسوسه کند نه درون قلب را ! می‌تواند به ظواهر ما آسیب وارد کند و لباس خلافة‌اللهی را از تن ما بیرون بیاورد و ما را عریان و بی‌شخصیت کند.

 

ظواهر، راه ورود شیطان

 

شیطان با هدف کار می‌کند. واقعیت تلخ این است که شیطان برای زندگی ما برنامه‌های بسیاری دارد؛ ولی اکثر اوقات راه ورودی او ظواهر است. لباس، ظاهرترین چیز است، از طریق روکش ظاهری و بی‌مبالاتی در ظواهر وارد می‌شود. کار شیطان آهسته نیست، همۀ قدرتش را به کار می‌گیرد تا به ظواهر ما اختلال وارد کند.

یکی از مصادیق حفظ ظواهر و در امان ماندن از شیطان، پوشیدن لباس سیاه در ایام مصیبت اهل بیت است. از حضرت اباعبدالله علیه‌السلام خیلی تشکر می‌کنیم، به جهت این‌که به ما اجازه می‌دهند در ایام شهادتشان لباس سیاه بپوشیم و شعائر را حفظ کنیم.

یکی دیگر از مصادیق توجه به ظواهر، رعایت ادب حضور است. وقتی می‌خواهیم در حضور قرار بگیریم، پوشش داریم، مانند زمان نماز. شیطان ما را عریان و بی‌تقوا می‌کند تا در حضور قرار نگیریم؛ اما اولیای الهی برای در حضور قرار گرفتن به ما لباس می‌دهند.

 

تاریخ جلسه: 1400/6/9 ـ جلسه 23

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] . سوره اعراف، آیه 17.

[2].  سوره اعراف، آیه .24

[3]. سوره یس، آیه 68.

[4] . كنز العمّال، حدیث ۶۰۸۲ .

[5]. سوره اعراف، آیه 27.

[6] . سوره اعراف، آیه 26.

[7].  سوره ناس، آیه 5

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *