مقدمه
واقعیتهای تلخ و شیرین زندگی امر جدیدی نیست؛ اما هنگامی که به چشم ما اجازۀ گریه بر اباعبدالله علیهالسلام داده میشود، پیام آیات را به گونۀ دیگری دریافت میکنیم و با این واقعیتها بیشتر آشنا میشویم.
تطهیر سینه اهل بهشت از انواع آلودگیها، واقعیتی شیرین
«وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ …»[1]
«و آنچه در دلها از کینه و حسد دارند، برمیکنیم [تا در صفا و صمیمیّت با هم زندگی کنند]؛ و از زیر [قصرها و درختان] آنها، نهرها جریان دارد…».
واقعیت بسیار شیرین این است که در سینۀ اهل بهشت، بدخواهی و کینه وجود ندارد و خدای سبحان تطهیر سینۀ اهل بهشت را از انواع آلودگیها، خودش به عهده گرفته و کینه را از دل آنها قلعوقمع کرده است تا هیچگونه کدورتی به یکدیگر نداشته باشند. نزع، یعنی از ریشه کندن، «نَزَعْنَا» یعنی ما همۀ بدخواهیها و بدبینیها را از دل اهل بهشت ریشهکن کردیم، نه موقتاً؛ بلکه اصلاً در دل اهل بهشت، نمیتواند کینه، رویش پیدا کند.
واقعیت این است که خدا در سینۀ اهل بهشت تصرف میکند و هرآنچه موجب زنجیری شدن آنهاست، از سینۀ آنها جدا میکند. «غِلّ» با «غُلّ» به یک معناست، دل اهل بهشت از هر نوع بدی پاک شده است؛ بنابراین «اصحابالجنة» به حرفهای نامناسب دیگران بیتوجهاند. وقتی کینه نباشد؛ همه یکدیگر را دوست دارند.
اهل بهشت بدی افراد را به خودشان، بدی نمیبینند؛ بلکه آنها را جاهل میدانند که در آینده حتما متوجه کار خود میشوند؛ به همین جهت برای آنان استغفار میکنند.
اهل بهشت؛ چشمه معرفت
«تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ»؛ «از زیر پای اهل بهشت نهر جاری است»؛ یعنی بهشتیان خود چشمه میشوند و علوم و حکمتها از آنها جریان مییابد و زندگیشان بر آب زلالِ معارف و حِکَم جاری است.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله میفرماید:
«مَنْ اَخْلَصَ لِلّهِ اَرْبَعینَ صَباحا، ظَهَرَتْ ینابیعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ»[2]
«اگر کسی چهل روز برای خدا خالص باشد، چشمۀ حکمت از قلب او بر زبانش جاری میشود.»
آب مایۀ آبادی و برکت است، واقعیت شیرین این است که میتوانیم آنقدر سِیر داشته باشیم که از وجود ما دائم برکت، علم و معرفت جریان داشته باشد.
کینه مانع ظهور خیرات و برکات، واقعیتی تلخ
واقعیت تلخ این است که کینه، مانع ظهور خیرات و برکات از ما و رسیدن آن به دیگران است. در قرآن میخوانیم:«وَجَعَلَنِی مُبَارَكًا أَینَ مَا كُنْتُ»[3](خدایا، هر جا هستم، مرا پُر خیر و برکت قرار بده)؛ پیشنیاز آن این است که بدخواه دیگران نباشیم و کینۀ کسی در دلمان نباشد.
کینه، نمیگذارد وجود ما بهشت بشود و خیر و برکت از ما جریان یابد! واقعیت این است که با رفع کینه، مانع مفقود میشود، مقتضی هم موجود بوده است؛ بنابراین وجود ما بهشت میشود و نهر خیرات و برکات به اذن الهی دائم از ما جریان پیدا میکند.
رویش انواع ثمرات در پی معرفت، واقعیتی شیرین
«وَهُوَ الَّذِی یرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْرًا بَینَ یدَی رَحْمَتِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَیتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ ۚ كَذَٰلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»[4]
«او کسی است که بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش [باران] رحمتش میفرستد؛ تا ابرهای سنگینبار را [بر دوش] کشند؛ [سپس] ما آنها را به سوی زمینهای مرده میفرستیم؛ و به وسیله آنها، آب [حیاتبخش] را نازل میکنیم؛ و با آن، از هرگونه میوهای [از خاک تیره] بیرون میآوریم؛ این گونه [که زمینهای مرده را زنده کردیم،] مردگان را [نیز در قیامت] زنده میکنیم، شاید [با توجه به این مثال] متذکّر شوید!»
واقعیت شیرین این است که با آمدن معرفت در زندگی، خدای سبحان انواع ثمرات را از ما به نمایش میگذارد: «أَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ». با توجه به کلمه«کُلّ» در آیه، انواع ثمرات از ما ظهور مییابد؛ یعنی به یقین میرسیم، توفیق شکر، صبر، توکل، رضا و اعانت به خلق نصیبمان میشود.
تنها یک مزرعه داریم که انواع روییدنیها در آن به عمل میآید، البته هیچیک از آنها متعلق به ما نیست و احساس مالکیت نمیکنیم؛ چون هم زمین و باران از آنِ خداست و هم زارع خداست: «أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»[5] (آیا شما آن تخم را میرویانید یا ما رویانندهایم؟) «وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّه»[6] (و توفیق من، جز به خدا نیست!) هرچه داریم مال اوست و هنگامی که خدا زارع است، هیچ کدام از ثمرات وجودی ما برای دیگران آزاردهنده نیست و همه از آن لذت میبرند؛ چون با آفت کبر، عجب، غرور و ریا همراه نیست.
واقعیت این است که با وجود معرفت در زندگی، همه کارهای ما را خدا انجام میدهد: «أَخْرَجْنَا»(ما بیرون میآوریم). با معرفت و شناخت، برای خود در زتدگی هیچ نقشی قائل نیستیم، در این صورت نهتنها خسته نیستیم و عُجب عارض بر ما نمیشود؛ بلکه بر شکر ما نیز افزوده میشود.
خدای سبحان میفرماید:ما ثمرات را خارج میکنیم! هنگامی کهخدا فاعل باشد، کار، کامل انجام میشود و اینگونه نیست که در زمین وجود ما، تنها بعضی از فضائل اخلاقی رشد کند؛ بنابراینحسرت دارایی دیگران را نمیخوریم؛ چون از انواع ثمرات معنوی بهرهمندیم. واقعیت فوقالعاده زیبا این است که با وجود معرفت، زندگی ما کویر نمیماند و انواع معارف در آن سبز میشود: «أَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ».
ضمیر «ِبِهِ» در «فَأَخْرَجْنَا بِهِ» به آب برمیگردد؛ همۀ این ثمرات را با وجود آب، خارج کردیم؛ یعنی صاحب ثمر شدن و بهرهمندی از انواع فضائل، بدون معرفت ممکن نیست!
بیمعرفت مباش که در مَن یَزید[7] عشق
اهل نظر معامله با آشنا کنند[8]
هنگامی که معرفت داشته باشیم، معروف و آشنا میشویم. معرفت ما را مَعرفه میکند.
رویش فضایل در قلب موحد؛ واقعیتی شیرین
«وَالْبَلَدُ الطَّیبُ یخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لَا یخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا كَذَٰلِكَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یشْكُرُونَ»[9]
«سرزمین پاکیزه [و شیرین]، گیاهش به فرمان پروردگار میروید؛ امّا سرزمینهای بد طینت [و شورهزار]، جز گیاه ناچیز و بیارزش، از آن نمیروید؛ این گونه آیات [خود] را برای آنها که شکرگزارند، بیان میکنیم.»
با اجازۀ مربی، روئیدنی زمینِ پاک باسهولت خارج میشود؛ اما زمین خبیث که شورهزار و سنگلاخ است،رویش در آن، سخت، اندک و کم منفعت است.
«الْبَلَدُ الطَّیبُ»، زمین قلب مؤمن است که با کلمه«لا اِلهَ الّا اللّه» و نور توحیدپاک شده و خوشجنس است. بدجنسی هنگامی است که دل ما خبیث و آلوده به شرک باشد و با نبود منیّت وخودخواهی در زمین وجود ما، همۀ زیبایی و کمال خدا جلوهگر میشود.
«یَخْرُجُ نَبَاتُهُ»؛ یعنی زمینی که جنس آن طیّب است، نباتش هم طیب است و همۀ امورش تنظیم، لازم نیست برای آن زحمت بکشیم. واقعیت شیرین این است: هنگامی که جنس دل ما موحد و الهی باشد، خودبهخود روییدنی دارد و عمل صالح و خیررسانی از ما دیده میشود و رویش در آن بسیار آسان است؛ همانند خاک مناسب که هرچه در آن بریزیم، سبز میشود. اگر روییدنیهای مناسبی نداریم، زمین، مشکل اساسی پیدا کرده است؛ مثلا اگر مغرور و اهل عُجب شدیم و کارهایمان به چشممان میآید! به این جهت است که زمین وجودی ما مشرک شده و توحید قبل را ندارد؛ از این رو این رذائل در آن رشد میکند.
گیاهی که میخواهد رشد کند، باید خاک را با زحمت کنار بزند، اما چون به حول و قوۀ خدای سبحان کنار میزند، آسان است. دل ما هم وقتی مؤمن و دلدادۀ حق باشد، همه امورمان را به حول و قوۀ او آسان انجام میدهیم و از سختیها بهسهولت عبور میکنیم.
تسهیل امور در پی اذن گرفتن از خدا، واقعیتی شیرین
واقعیت شیرین تسهیل امور است. واقعیت این است که هر کار را با اجازۀ خدا انجام دهیم، آسان انجام میشود و هر کار را نفس و دلمان میخواهد، در آن گره میافتد و سخت و سنگین است. اگر رویش این زمین آسان انجام میشود، با اجازۀ اوست.
ادب، رمز آبادانی زمین وجود
در نگاه دیگر «بِإِذْنِ رَبِّهِ» ادب است و هر جا ادب باشد، کار آسان است. ادب، هم نشان میدهد که زمین پاک است و رشد ما را بسیار سریع میکند و مانع بیمحصولی زمین میشود و هم روئیدنیهای ما را همیشگی میکند. «یَخرُجُ» فعل مضارع است؛ یعنی در نوجوانی و میانسالی و کهنسالی، روییدنیهای متفاوت داریم و همیشه باغ ما آباد است. وقتی مؤدب باشیم، هیچ وقت مزرعۀ ما رنگ زمستان را نمیبیند و زمین وجودی ما خشکیده و بیحاصل نیست.
حتی، پس از این عالم، در برزخ و قیامت هم رویش داریم. مؤمن در دنیا از حال خوبی بهرهمند است در برزخ بهتر از دنیا و در قیامت بهتر از برزخ است؛ چون همیشه «یخْرُجُ نَبَاتُهُ» است. وقتی از خودمان خارج شویم و «من» وجود نداشته باشد، زندۀ دائم میشویم و در برزخ و قیامت هم زندهایم؛ به همین جهت در قیامت از جانب خدای سبحان نامه میآید:«مِن الحَیّ القَیّوم الّذی لایَموتُ إلی الحیّ القیّوم الّذی لایَموتُ»؛[10] «از زندهای که نمیمیرد به مؤمنی که زنده است و نمیمیرد!» وقتی زمین زنده است، چرا محصول نداشته باشد؟!
واقعیت شیرین این است که وقتی «بَلَدُ الطَیّب» باشیم، زمین قلب ما همیشه محصول دارد؛ اما با اذن مربی است و این ادب کارساز است، به همین جهت برای ورود به حریم حضرات معصومین، از خدای سبحان اجازه میگیریم، از پیغمبر و ملائکه و از خود آن معصوم اذن میگیریم: «بِإِذنِ اللّهِ وإذنِ رَسولِهِ وإذنِ خُلَفائِهِ، وإذنِ هذَا الإِمامِ، وبِإِذنِكُم صَلَواتُ اللّهِ عَلَیكُم أجمَعینَ، أدخُلُ هذَا البَیتَ…»[11]
تاریخ جلسه: 1400/6/10ـ جلسه 24
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[3] . سوره مرین، آیه 31.
[5] . سوره واقعه، آیه 64.
[8] . حافظ.
[9] . سوره اعراف، آیه 58.
[10] . علم اليقين، ج1، ص1061.
[11] . بحارالانوار، ج97، ص 161.