توفیق صبر و نماز
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرين»[1]
«ای اهل ایمان، (در پیشرفت کار خود) از صبر و مقاومت کمک گیرید و به ذکر خدا و نماز توسّل جویید که خدا با صابران است.»
یکی از واقعیت های بسیار شیرین زندگی این است که مؤمنین هیچگاه درمانده نیستند و دائم از نیروی کمکی بهره میگیرند. مؤمن که با اعتقاداتش زندگی میکند، در پستیها و بلندیها و مشکلات زندگی هرگز دستش خالی نیست و احساس عجز و ناتوانی ندارد؛ چون توفیق صبر و نماز، رفیق زندگی اوست و اجازۀ درماندگی را به او نمیدهد. واقعیت این است که مؤمن کم نمیآورد.
صبر نماد قوت است و مؤمن به دلیل ایمان، تواناست؛ به همین جهت هیچگاه در جبهههای سخت زندگی، احساس درماندگی ندارد و همواره تا آخرین لحظۀ عمر در صحنۀ انجام بندگی حضور دارد.
از نگاهی دیگر مؤمنین هیچگاه بر موجودی خود اعتماد نمیکنند و همواره نیاز به امداد الهی را در خود احساس میکنند؛ به همین جهت از نیروهای کمکی خدای سبحان استمداد میطلبند. اگر برسوابق و آموختهها و توانمندی خودمان اعتماد کنیم، در شمار مؤمنین نیستیم.
همراهی خدا در زندگی مؤمن
واقعیت بسیار شیرین آن است که خدا همراه صابران است: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرین». وقتی معیّت خدا در زندگی مؤمنین وارد میشود، آنها را در عرصۀ انجام طاعت قائم نگه میدارد. نمیگوید: «وَ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرين» بلکه میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ»حتما خدا با همۀ جامعیتش همراه با صابر است. صابر از انرژی بینهایت و قوّت عظیمی بهرهمند است؛ چون خدا با اوست. فقط کافی است عنصر صبر را داشته باشد.
ایمان با بیصبری ناسازگار است. مؤمن وقتی به مبدأ أعلی متصل است، قوی است. واقعیت این است که مؤمن در همراهی خدا با خود، تردید ندارد.
نکتۀ دیگر این که در آیه اسم جامع «اللَّه» به کار رفته است و حاکی از آن است خدا با همۀ جامعیتش با صابر است و این همراهی به این معناست که معاش و معاد او در این همراهی تأمین است. خدا رابطۀ او با خودش و دیگران را تنظیم و برون و درون او را اصلاح میکند. ممکن نیست خدا با صابر باشد و در او خلأ و ناهنجاری دیده شود. صبر تلخ است؛ اما همراهی با وجود جامع علیالاطلاق، همۀ سختیها را گوارا و شیرین میکند.
سنت ابتلاء در زندگی
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرین»[2]
«و البته شما را به پارهای از سختیها چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم، و صابران را بشارت و مژده بده.»
واقعیت این است که همۀ ما دائم در آزمون قرار داریم و بدون آزمون پیشرفتی حاصل نمیشود. با امور مختلف آزمایش میشویم، هم گرفتنها آزمون است و هم دادنها. آزمون مربوط به یک مقطع از زندگی نیست، بلکه سنّت ابتلاء در همۀ زندگی ما جریان دارد، با سلامتی، مال، مقام و امکانات زیاد، آزمایش میشویم.
یکی از مفسرین در نگاه زیبایی میفرماید: واقعیت این است که در راه سلوک، موانع متعددی وجود دارد که هرکدام حجابی برای وصال است؛ اما مهم این است که همۀ آزمونها درحد خود ماست. خدای رئوف میخواهد با انجام آزمونهای متعدد، موجبات رشد و اصلاح بنده را فراهم کند.
واقعیت شیرین این است که برگزار کنندۀ آزمون خداست؛ بندگان خود را دوست دارد، به آنها نزدیک است، امور آنها را کفایت میکند و آنان را از انواع روزیها بهرهمند میسازد؛ به همین جهت قطعاً آزمونی میگیرد که رتبۀ لازم را کسب کنند و کمالات نهفتۀ آنها آشکار شود. از نگاه بنده، خدا وقتی آزمون میگیرد، گویا به همۀ ملائک میگوید:«إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»[3].
خدا به پیغمبر میگوید: به تمام کسانی که در عرصۀ آزمون قرار گرفتند، از همان ابتدا بشارت قبولی را بده: «وبَشِّرِ الصَّابِرينَ». غیرممکن است پیغمبر به امر خدا به ما بشارت بدهد و همچنان استعدادهای ما تعطیل و ضعیف باقی بماند. با وجود آزمایشهای فراوان، زندگی در کمال قوّت و در نهایت انرژی جریان دارد؛ چون خدا با صابر است.
«بَشِّرِ الصَّابِرينَ» یعنی پیغمبر به مؤمنین بشارت بده، آنقدر لذت وصال را به آنها میچشانم که تلخی مشکلات را فراموش کنند. با ادبیاتی دیگر، یکی از واقعیتها این است که از آن رو که خدا بر صابرین سلطه دارد، بسیارسریع میتوانند بر گرفتاریها فائق آیند.
تأثیر کلام
«الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[4]
«آنان که چون به حادثۀ سخت و ناگواری دچار شوند (صبوری پیش گرفته و) گویند: ما به فرمان خدا آمدهایم و به سوی او رجوع خواهیم کرد.»
واقعیت این است که کلام بسیار اثرگذار و نافذ است. گفتار، قبل از اطرافیان بر خود ما تأثیر میگذارد؛ بنابراین بایستی در هنگامۀ مشکلات روی گفتار خود دقت لازم را داشته باشیم. جملات اعتراضی تا مدت طولانی ما را گرفتار میکند؛ در حالی که گفتار مناسب، گرفتاری را شیرین و لذتبخش میسازد. کلام میتواند زندگی را برای ما نورانی یا تاریک کند.
فرمان شیطان به بدیها و گستاخیها
«إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»[5]
«این دشمن است که به شما دستور زشتی و بدکاری میدهد و بر آن میگمارد که سخنانی از روی جهل و نادانی به خدا نسبت دهید.»
واقعیت این است که شیطان تنها دستور میدهد که به خود و دیگران آسیب برسانیم. هرچقدر به خود یا اطرافیان آزار برسانیم، حال مساعدی نخواهیم داشت. حتی اگر شیطان به ما دستور خواندن نماز شب داد، مطمئن باشیم برای ما نقشه کشیده است و پس از آن میخواهد به ما القا کند که تافتۀ جدا بافتهای هستیم! درخواستهای نفسانی ناشی از نقشههای شیطان است.
«وَ الْفَحْشَاء»: شیطان ما را به گستاخی امر میکند. یقیناً فحشای بیدینها را نداریم؛ اما فحشای ما متدینها آن است که دائم از خدا طلبکاریم! این که ما مجموعه نیازهایی را به محضر حق عرضه میکنیم جای بحث نیست؛ چون خدا میفرماید: «قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكم…»[6] (بگو اگر دعای شما (و ناله و زاری و توبه شما) نبود خدا به شما چه توجه و اعتنایی داشت؟…)؛ اما ابراز نیاز همراه با گستاخی و پردهدری و بیادبی، فرمان شیطان است. ضروری است نیاز خود را در کمال ادب به خدای سبحان اظهار کنیم.
شیطان فرمان میدهد دربارۀ خدا جاهلانه صحبت کنیم و همانطور که جاهل، خدا را قدیر و سمیع و بصیر و رزّاق نمیداند، ما نیز سمیع بودن و قدیر بودن و دیگر صفات خدا را باور نکنیم.
تفاسیر عرفانی میگوید: شیطان به ما دستور به سُوء و فحشاء میدهد؛ یعنی در قوۀ غضبیه و شهویه و واهمۀ خود افراط و تفریط داشته باشیم نه اعتدال و در طریق میانه و جادۀ شریعت نباشیم: «أَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ».
واقعیت دردناک این است که باور کنیم شیطان، هیچگاه به فکر عاقبت به خیری ما نیست و به ما خوبیها را توصیه نمیکند. «يَأْمُرُكُمْ» فعل مضارع است؛ یعنی شیطان همیشه فرمان میدهد، چه در جوانی و چه در کهنسالی. هر زمان که از خودمان غافل شویم، مأموریت او را اجرا میکنیم! او همیشه فرمان میدهد؛ اما مهم آن است فرمانبَر او نباشیم.
تصرف شیطان در همۀ جهات
واقعیت تلخ دیگر این است که شیطان در همۀ قوای ما اعم از قوۀ غضبیه، قوۀ شهویه و قوۀ عاقلۀ ما تصرف میکند، نه در بعضی ازقوا! اما تا زمانی که در مسیر اعتدال قرار داشته باشیم، نفوذپذیر نیستیم: «إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطان»[7]. نفوذپذیری ما با زاویه گرفتن از جادۀ شریعت است، چه در جهت افراط و چه در جهت تفریط.
سیاهنمایی شیطان
«إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ»: شیطان دستور میدهد، دائم غصه بخوریم، غصهای که سازنده نیست و فقط استعدادهای ما را مدفون میکند. غصۀ گذشتهها و نگرانی به جهت آینده ما را از وظیفۀ فعلی زندگی جدا میسازد؛ درحالی که وظیفۀ ما صبوری است نه غصهخوری. گریه و غصه در مصیبت اباعبدالله، بسیار سازنده است نه سوزنده؛ زیرا پس از آن قدرت پرواز داریم.
شیطان برای ما سیاهنمایی میکند و نگاه ما را روی کاستیها متمرکز میکند نه دارائیها. صحنۀ عاشورا دو روی زیبا و زشت دارد، حماسه آفریدن اصحاب، روی زیبا و رفتار غیر انسانی جناح مقابل، روی زشت آن است. سید بن طاووس که مکرر خدمت حضرت ولیّعصر تشرف داشته است در مقدمۀ کتاب لهوف قریب به این مضمون آورده است: روز عاشورا روزی است که با مشاهدۀ روی زیبای آن، باید خیلی خوشحال باشیم که گروهی چگونه معراج داشتند! و اگر سرزنش دیگران نبود، این زاویه را بزرگ میکردیم.
قصاص، جلوۀ زیبای قاطعیتها
«وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَاْ أُولِیالأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»[8]
«ای عاقلان، حکم قصاص برای حفظ حیات شماست تا مگر (از قتل یکدیگر) بپرهیزید.»
قصاص سختگیری جدی است. وقتی قتل عمدی صورت گرفته است، قاتل باید کشته شود مگر این که ولیّ دم مقتول، از قاتل بگذرد. ولیّ دم، دو انتخاب دارد و جای بحث نیست که انتخاب بهتر، عفو است. اگر ولیّ دم گزینۀ قصاص را انتخاب کرد، نگوییم چرا اینقدر سختگیر است؟ این چه حکمی است که شریعت داده است؟ خانوادهای قبلاً عزادار شده بود، چرا خانوادۀ دیگری هم به عزا بنشیند؟
با نگاه اولیه شاید در قصاص سختگیری مشاهده شود؛ اماجلوۀ زیبای این حکم آن است که در ظاهر یک نفرقصاص میشود؛ اما سایر مردم یاد میگیرند که وقتی به کسی صدمه رساندند، خودشان باید از بین بروند و پس از آن دیگر حق حیات ندارند.
چه بسیار افرادی که از طریق این قاطعیت و این حکم در ظاهر سختگیرانه، زنده میشوند و زندگی میکنند. ظاهراً مرگ است؛ اما مرگ این قاتل، امنیت را برای کل جامعه به ارمغان میآورد.
«وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَاْ أُولِيْ الأَلْبَابِ»
«لُب» مغز هرچیز است؛ یعنی به ظاهرِ جریان قصاص نگاه نکنید، بلکه پوستۀ آن را کنار بزنید و عمقش را بنگرید. چه بسا با قصاص، مجازات اخروی قاتل، کم یا مرتفع میشود؛ چون در قصاص، قاتل، مقتول میشود.
زاویۀ دید خود را از دنیا عبور دهیم، اگر واقعاً ولیّ دم مقتول به عفو قاتل راضی نمیشود، تنها به بیچارگی قاتل چشم ندوزیم، بلکه از این منظر نگاه کنیم که آخرت این قاتل آباد و شاید بسیاری از عذابهای اخروی او مرتفع میشود.
در نگاه عمیق با این واقعیت آشنا میشویم که بعضی از سختگیریها و قاطعیتها به نظر ما سختگیری است و دردناک؛ اما بسیاری از افراد با آن اصلاح میشوند. افراد میفهمند که پس از خاتمه دادن به زندگی دیگری، نمیتوان بهراحتی زندگی کرد. زندگی با آرامش و آسایش زمانی است که برای حیات دیگران ارزش قائل باشیم.
تاریخ جلسه: 1400/5/23 ـ جلسه 6
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. سوره بقره، آیه 153
[2]. سوره بقره ،آیه 155
[3]. سوره بقره، آیه 30
[4]. سوره بقره، آیه 156
[5]. سوره بقره، آیه 169
[6]. سوره فرقان، آیه 77
[7]. سوره مبارک حجر، آیه 43
[8]. سوره بقره، آیه 179