مقدمه
واقعیتهای تلخ و شیرینی در زندگی ما وجود دارد که پس از غبارروبی چشمانمان با اشک بر مصیبت اباعبدالله علیهالسلام میتوانیم نظارهگر آن باشیم.
مردم سه گروهند
واقعیت این است که مردم سه گروهاند:
- فقط دنیا را میخواهند و از آخرت هیچ سهمی ندارند:
«فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاق»[1]
«بعضى از مردم كسانى هستند كه مىگويند: خداوندا! به ما در دنيا عطا كن. آنان در آخرت بهرهاى ندارند.»
این گروه از افراد کوتاه همت و دون همتاند. همۀ امور را برای دنیا میخواهند. هرچقدر بنده همت داشته باشد، به همان میزان رزق دریافت میکند. اگر جزو این دسته باشیم، بازندهایم؛ چون دنیا محدود است.
- کسانی که هم در دنیا حسنه میخواهند هم در آخرت و هم میخواهند از عذاب فراق محفوظ باشند:
«وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار»[2]
«بعضى از مردم مىگويند: پروردگارا! در دنيا به ما نيكى عطا كن و در آخرت نيز نيكى مرحمت فرما و مارا از عذاب آتش نگهدار.»
دستۀ دوم حُسن طلباند، خوش سلیقهاند. هم در دنیا طالب حُسناند، هم در آخرت. در دنیا خواهان معرفت، عافیت، رزق حلال و توفیقاند، در آخرت هم همین محاسن را طلب میکنند؛ اما بسیار گستردهتر و جامعتر. دائم طالب دریافت هستند؛ اما در صدد پرداخت به خدا نیستند.
- کسانی که نه دنیا را میخواهند، نه آخرت را، تنها طالب رضای خدا هستند:
«مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد»[3]
«و از مردم كسى است كه براى كسب خشنودى خدا، جان خود را مىفروشد و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.»
نه تنها از خدا چیزی نمیگیرند، بلکه خود را به خدا میفروشند و در قبال این فروش، پسندالهی را خواهانند. تنها طالب رضایت خدای سبحان و بالاترین جایگاهاند، دائم مشغول معامله با خدا هستند. البته در رأس این آیه وجود مقدس حضرت امیرالمؤمنین است.
واقعیت شیرین این است که انسان میتواند تا آنجا اوج بگیرد که خود را به خدا بفروشد همانند شهدا که جان خود را به خدا فروختند و در قبال آن رضایت الهی را خریدند. برای اصحاب حضرت اباعبدالله پردهها کنار رفت و جایگاه بهشتی خود را مشاهده کردند؛ اما جانفشانی آنان به جهت دیدن جایگاهشان در بهشت نبود، بلکه به اباعبدالله عرض کردند: «شرافت ما بدان جهت است که در معیت تو هستیم».
واقعیت شیرین آن است که انسان میتواند به جایگاهی راه پیدا کند که خدای سبحان موجودی او را بپسندد.
انحراف گام به گام
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ«[4]
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! همگى در صلح و آشتى درآئيد (و تسليم مطلق خداوند شويد) و گامهاى شيطان را پيروى نكنيد كه او دشمن آشكار شماست.»
واقعیت این است که شیطان گام به گام ما را منحرف و از خدا دور میکند. کار شیطان تهاجمی نیست، بهتدریج، دین و مقدسات را در نظر ما کمرنگ جلوه میدهد. واقعیت بسیار تلخ آن است که انحراف شیطان برای مؤمنین به یکباره نیست، بلکه نرم و خزنده، مؤمن را منحرف میکند.
واقعیت تلخ دیگر آن است که شیطان به یک گام هم راضی نمیشود. با صبر و متانتی که دارد، قدم به قدم آدمی را از راه صحیح دور میکند، زمان طولانی صرف میکند تا راه انحراف را هموار کند. اگر یک قدم با او همراه شویم، ما را رها نمیکند. حضرت امام خمینی (ره) در حدیث اول اربعین حدیث به ما آموزش دادند: بر اساس این که شیطان با خطوات شما را منحرف میکند، شما هم از روش و ترفند او بر علیه خودش استفاده کنید.
واقعیت تلخ این است که شیطان به یک ذره انحراف ما راضی نیست تا آنجا پیش میرود که از انسانیت ما چیزی باقی نماند.
دشمنی آشکار شیطان
واقعیت دیگری در پایان آیه بیان شده است: «إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين». عداوت شیطان مخفی و پنهان نیست و باصراحت خود را مخالف جلوه میدهد. با نقاب دوستی به میدان نمیآید، عداوت او آشکار است. در دشمنی شیطان، تردیدی وجود ندارد.
حتی اگر پیشنهادهای به ظاهر خوب هم میدهد، یقیناً قصد سوء دارد. برای مثال میگوید: شکایت کن، به آرامش میرسی! در حالی که نیک میدانیم، شکایت با فرهنگ دینی ما سازگار نیست. در دین ما به جای شکایت، توصیه به شکر شدهایم. با شکایت و ناشکری از مسیر صحیح زاویه میگیریم.
تسلیم خدا بودن
«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ »[5]
«جهاد بر شما مقرّر شد، در حالى كه براى شما ناخوشايند است و چه بسا چيزى را ناخوش داريد، در حالى كه خير شما در آن است و چه بسا چيزى را دوست داريد، در حالى كه ضرر و شرّ شما در آن است. و خداوند (صلاح شما را) مىداند و شما نمىدانيد.»
واقعیت این است که در ورای بسیاری از اموری که از آن اکراه داریم و خوشایند ما نیست، خیر و خوبی نهفته است، انسانیت ما با آن رشد میکند، ارزش های اخلاقی ما ظهور مییابد، دین تقویت میشود و از بسیاری از امور نامناسب رها میشویم. در عین اینکه برخی امور ظاهراً ناخوشایند است؛ اما دریافتیها و تقرب شگرفی نصیب ما میکند. جنگ یک فریضه است و بایستی با دشمن مبارزه کرد؛ گرچه سخت است؛ اما پیامد خوشایندی دارد.
همۀ افراد راحتی و آسایش را دوست دارند و میخواهند هیچ تغییر و نابسامانی در زندگی آنها ایجاد نشود، در حالی که چه بسا در نابسامانیها تحولاتی در زندگی انسان اتفاق میافتد و او را به مقامات متعالی میرساند. وقتی هیچ نابسامانی و هیچ تغییری دیده نشود به ضرر آدمی است: «هُوَ شَرٌّ لَكُمْ».
هر چه آن خسرو کند، شیرین بود
یکی از واقعیتهای بسیار شیرین زندگی آن است که اختیار خود را به خدای سبحان بسپاریم. تسلیم اختیار او باشیم و بدانیم هر آنچه او انتخاب میکند، بهترین است. وقتی تسلیم تقدیر او شدیم، بهترین ها را برای ما رقم میزند. خدای کامل برای انسان ناقص بهترینها را میپسندد. خدای قادر برای بندۀ ضعیف بهترینها را انتخاب میکند. خدای غنی برای بندۀ فقیر، غنا را میپسندد. او بندهاش را به صفات خود متصف میکند. تمام دستاندازهای زندگی هم برای اتصاف به صفات اوست.
یکی از مفسرین میفرماید: «انسان لذّات ناچیز و گذرا را میپسندد؛ اما وقتی لذّت بردن را به خدا واگذار کند، خدا برای او لذات ابدی را میپسندد.» وقتی انتخاب را به او واگذار کنیم، او برای ما لذت طلب میکند؛ اما لذت دائم. لذت موقت به ضرر ماست؛ چون ابدیت را از دست میدهیم.
واقعیت این است که اموری که به نظر شما تلخ است، حقیقتش بسیار شیرین است و بالعکس برخی امور ظاهراً شیرین هستند؛ اما باطن آنها بسیار تلخ است.
تنها خدا میداند
«وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون»
شما نمیدانید که در گرفتنها چه خیری نهفته است! نمیدانید وقتی سرگرم امور ظاهری و مادی میشوید، چه امور مناسبی را از دست میدهید! خدا میداند که برای این بنده، با قرار گرفتن در وضعیتهای سخت چه کمالات پایداری تقدیر شده است و خدا میداند وقتی این بنده مشغول به لذات فانی و غفلت شود چه برکات و کمالات ابدی را از دست میدهد! پشت پردۀ از دست دادن توفیقات، ضررهای فراوانی است.
از آنجا که در حجاب عالم ماده قرار گرفتهایم، رازهای نهفته در کارهای مثبت و منفی خود را نمیدانیم. از آنجا که با چشم مادی به امور مینگریم و با ارزشهای مادی قیمتگذاری میکنیم، به ظاهر اعمال بسنده میکنیم و از پشت پردۀ آنها غافلیم.
تأثیر نیت و اعتقاد
«لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَٰكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور»[6]
«خداوند، شما را به خاطر سوگندهاى لغو مؤاخذه نمىكند، امّا به آنچه دلهاى شما كسب كرده است، مؤاخذه مىكند و او از آنچه در سینههای تان دارید، آگاه است.»
واقعیت تلخ این است که امور نامناسبی که اعتقاد و باور قلبی ماست، گرچه بر زبان جاری نشده باشد و در عمل دیده نشود؛ اما عتاب و عقاب خدا را درپی دارد. برای مثال، خدای سبحان ما را به جهت ناشکری حتی اگر بر زبان هم جاری نشود و تنها از ذهن بگذرد، مؤاخذه میکند که نتیجۀ آن سلب توفیقات است و محرومیت از کمالات؛ زیرا «وَ اللَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور»[7]
وقتی قلباً از خدا ناراضیام، زندگی دچار مشکل است. خدای سبحان با تازیانۀ رحمت خویش ما را متوجه میکند:«يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ»« به آنچه دلهاى شما كسب كرده است، مؤاخذه مىكند».
ما حق نداریم در درون خود با خدا درگیر باشیم یا به خودمان نمرۀ نامناسب بدهیم! خدای سبحان اجازۀ خود سرزنشی به ما نمیدهد؛چون صاحب داریم، مالک ما خداست و حتی تفکر صحیح را نیز او به ما آموزش داده است!
هر اشتباه عمدی و آگاهانه، چه ظاهری و چه باطنی عتاب و عقاب دارد. همانگونه که جسم ما، میتواند خود را ترمیم کند، ذهن ما هم میتواند خود را مدیریت کند و اجازه ندهد افکار منفی مانند ناشکری در آن وارد شود. وقتی در خود اشکالی را مییابیم، روی آن تمرکز نکنیم؛ بلکه خواهان تغییر باشیم. با حول و قوۀ الهی میتوانیم افکار خود را اصلاح کنیم.
بر اساس این آیه میتوان گفت: علت اینکه بعضی از افراد در زندگی مشکلات پایداری دارند، آن است که در معرض عقوبت الهی قرار گرفتهاند؛ چون قلباً از خدا راضی نیستند و الطاف او را نادیده میگیرند!
در نگاهی دیگر یکی از مفسرین میفرماید: اثر نیت بیش از اثر کلامی است که بر زبان جاری میشود. خدا روی آنچه که در دل نهان استف حساب میکند.
«يُؤَاخِذُكُمْ» گرفتن با قهر است؛ یعنی اجازۀ رشد و پرواز و توفیق نمیدهد. واقعیت این است مراقبت از دل ضروری است، دائم باید آن را بازنگری کنیم.
تاریخ جلسه: 1400/5/25 ـ جلسه 8
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. سوره بقره، آیه 200
[2]. سوره بقره، آیه 201
[3]. سوره بقره، آیه 207
[4]. سوره بقره، آیه 208
[5]. سوره بقره، آیه 216
[6]. سوره بقره، آیه 225
[7]. سوره آل عمران، آیه154