مقدمه
در زندگی ما واقعیتهایی وجود دارد که به جهت مشغولیت، اصلاً به آنها توجهی نداریم؛ اما با اشکهایی که در مصیبت اباعبدالله علیهالسلام از چشمان ما جاری میشود و غبارروبیکه خدای سبحان برای هر یک از ما انجام میدهد، حقایق تلخ و شیرینی را از آیههای قرآن میبینیم که تا به حال کمتر به آن توجه داشتیم.
سقوط به دنبال پیروی از امیال نفسانی، واقعیتی تلخ
«وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ ۚ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ۚ ذَٰلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا ۚ فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»[1]
«و اگر میخواستیم، [مقام] او را با این آیات [و علوم و دانشها] بالا میبردیم؛ [اما اجبار، بر خلاف سنت ماست؛ پس او را به حال خود رها کردیم] و او به پستی گرایید، و از هوای نفس پیروی کرد! مثل او همچون سگ [هار] است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز، و زبانش را برون میآورد، و اگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را میکند؛ [گویی چنان تشنه دنیاپرستی است که هرگز سیراب نمیشود!] این مثل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند؛ این داستانها را [برای آنها] بازگو کن، شاید بیندیشند [و بیدار شوند]!»
خدای سبحان میفرماید: تعدادی از آیات و نشانههای خود را به بلعم باعور داده بودیم، معجزات و حقایقی را به او نشان دادیم؛ اما او زمینگیر شد و خود را در زمین جاودانه کرد. از امیال و هوسهای خود پیروی کرد و دنیا را محل جاودانۀ زندگیاش انتخاب کرد. مَثَل چنین فردی که به جهت مقام رفیعش، معجزات و نشانهها و اسرار حق را میبیند؛ اما تنزل کرده است و میخواهد در زمین ماندگار بشود، مَثَل سگ است، نجسالعین میشود و در هر حال گمراه است و هدایتپذیر نیست.
«لَحث» در زبان عرب تنفس خیلی سریع است، به واسطۀ این تنفس، زبان بیرون است و دائماً اعضاء دهان حرکت میکند. معمولاً حیوانات دیگر در هوای خیلی گرم و در حال تشنگی این حالت برایشان عارض میشود؛ اما سگ در شرایط عادی این حالت را دارد.
گاهی اوقات انسانی که صاحب معارف و مقامات و کمالات است، خودش سگ میشود، نه اینکه سگی در کنارش باشد! واقعیت تلخ و دردناک این است کسی که جزو خواص حضرت موسی است و اسم اعظم میداند، به جایی برسد که اینقدر پست شود! چون تصمیم گرفت در سرزمین شهواتش برای همیشه ماندگار بشود و پرواز نداشته باشد «أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ».
با خواندن آین آیات نگران خودمان میشویم! نکند در باطن ما سگی باشد که اهل معنا میبینند و خودمان نمیفهمیم! تمام وقت در حال دویدن و نفسنفس زدن و حرفزدن؛ اما باطن ما نجس شده باشد. واقعیت تلخ این است که امکان دارد در جایگاه رفیع و جزو اولیاء الهی باشیم؛ اما یکباره سقوط کنیم! لذا به رفعت خود مغرور نشویم و دائم نگران سقوطی باشیم که پس از آن صعود، غیر ممکن باشد. در واقع بلعم باعور نشان عالِمی است که به علم خود عمل نکرده است. عالمی که به علم خودش عمل نکند، مثل سگ باطنش نجس و آلوده است.
دریافت کمک فقط از ناحیه خدا، واقعیتی شیرین
«وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَىٰ وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ ۚ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»[2]
«ولی خداوند، این را تنها برای شادی و اطمینان قلب شما قرار داد؛ وگرنه، پیروزی جز از طرف خدا نیست؛ خداوند توانا و حکیم است!»
روی هیچ نیروی کمکی حساب نکنیم. نگوییم تحصیلات، مدرک، فرزندان و خانواده هنگام گرفتاری و مشکلات به دردمان میخورد. واقعیت شیرین این است که نصرت فقط از ناحیۀ خدای سبحان است؛ یعنی از هیچکس برای ما کاری برنمیآید.
قطب راوندی از ابوالوفاء شیرازی نقل میکند: زمانی که در زندان گرفتار شده بودم و حکم قتل من صادر شد، در زندان به امام سجاد علیهالسلام متوسل شدم. خواب بر من غلبه پیدا کرد و پیغمبر را دیدم که بابت هر امری دستورالعمل توسل به هر یک از معصومین را داد و فرمود: برای دنیا، به من و دخترم و دو پسرم مراجعه نکن؛ بلکه فقط برای آخرت، به ما مراجعه کن و برای نجات از ظلم ظالم به برادرم علی، برای نجات از شرور شیاطین به امام سجاد، برای امور آخرت به امام باقر و امام صادق، برای عافیت (که همان دعای توسل دوم میشود) به امام کاظم، برای نجات در سفرهای زمینی و دریایی به امام رضا، برای نزول رزق به امام جواد، برای قضای مستحبات و نیکی کردن و خیررسانی به دیگران به امام هادی و برای آخرت به امام عسکری مراجعه کن. سپس فرمود: اگر شمشیر به محل ذبح تو رسید، یعنی اینقدر مشکلات به تو فشار آورد که گویا زیر شمشیر قرار گرفتی، به کسی پناه ببر که «غیاثٌ و کهفٌ لِمَنِ استَغاثَ به» «کسی که پناهگاه و کهف است برای هر کسی که به او پناه ببرد» و بگو «یا مولایَ یا صاحِبَ الزَّمان أنَا مُستَغیثٌ بِک».
واقعیت شیرین این است که کمک فقط از ناحیۀ خدا میرسد. در صورتی که در زندگی روی هیچچیز حساب نکنیم، نصرت و یاری خدا را دریافت میکنیم و چون ولایت معصومین در طول ولایت خداست، در گرفتاریها به اولیای الهی متوسل میشویم. برای نجات از شرور شیاطین به امام سجاد متوسل شویم، چه شیاطین جنی یا انسی؛ مثلاً برای خلاص شدن از شر همسایه بد و حسادت دیگران، چه شیاطینی که در وجودمان هستند، مثلاً حسادتی که نسبت به دیگران درون ماست یا بدبین و بدخواه شدیم و چه شیاطینی که در اطرافاند، چه شیطنت شهوت، چه شیطنت غضب، چه شیطنت انواع رذائل؛ در این صورت ارتباط ما با امام سجاد دائمی است؛ چون در هر سن و مقطعی بالاخره یک نوع شیطنتی سراغ ما میآید. گاهی ممکن است شیطان با عنوان بیحالی به سراغمان بیاید! بدخواه نیستیم، کینه نداریم، اما کسلیم و در مسائل عبادی سرحال نیستیم و ذوق و شوق نداریم.
جداشدن از خدا و رسول با سوء اختیار، واقعیتی تلخ
«ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ وَمَنْ يُشَاقِقِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ»[3]
«این به خاطر آن است که آنها با خدا و پیامبرش صلیالله علیه وآله دشمنی ورزیدند؛ و هر کس با خدا و پیامبرش دشمنی کند، [کیفر شدیدی میبیند] و خداوند شدید العقاب است!»
«مَنْ يُشَاقِقِ اللَّهَ»، یعنی کسی که خودش را از خدا و پیامبر جدا کند. واقعیت تلخ این است که عقوبت چنین فردی قطعی و حتمی است: «إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ».
واقعیت شیرین آیه این است که ما خیلی به خدا و رسول نزدیک بودیم و واقعیت تلخ این است که گاهی با سوءاختیار، خود را از خدا و رسول جدا میکنیم. آنها ما را از خودشان جدا نمیکنند! این ما هستیم که با تصمیم سوء، دوری را انتخاب میکنیم،
واقعیت تلخ این است که خدای سبحان ما را سخت عقوبت میکند. عقوبت این نیست که سنگ از آسمان بیاید یا بلایی در زندگی وارد شود، عقوبت این است که زهر هجران را در همین دنیا به ما میچشاند و از توفیق ادراک الطاف و عنایات او و از توفیق وصال او محروم میشویم، عقوبتی نرم که اصلاً متوجه نمیشویم عقوبت است. گاهی عقوبت را متوجه میشویم و گاه متوجه نمیشویم.
مظلومیت پنهان
گاهی اموری معلوم است و گاه معلوم نیست. وقتی که دعبل مصیبت همۀ معصومین را در مقابل حضرت علیبن موسیالرضا به شعر درمیآورد، در مصیبت امام رضا میگوید: «یا لَها مِن مُصیبَةٍ!» «این دیگر چه مصیبتی است؟!» فردی از مرحوم شیخ جعفر مجتهدی سؤال میکند: چرا با وجود مصیبت امام حسین علیهالسلام، مصیبت امام رضا «یا لَها مِن مُصیبَةٍ!» است؟ در حالیکه از نگاه ما مصیبت امام حسین سختترین نوع مصیبت است! و چرا امام رضا این کلام دعبل را رد نمیکند؟! و با شنیدن آن گریه میکند؟
آقای مجتهدی میگوید: «گاهی اوقات مظلومیت کسی بر همه معلوم است، مثل مظلومیت اباعبدالله که رسمی است. گاهی اوقات مظلومیت فرد پنهان و غیر رسمی است. امام رضا مظلومی است که رسماً بهعنوان ولیعهد مأمون است و انواع امکانات را به ایشان دادهاند. رسماً کرسی را در اختیار او قرار میدهند و سکه به نام ایشان میزنند؛ اما مظلومیتش از امام حسین شدیدتر است؛ چون کسی امام رضا را بهعنوان مظلوم نمیشناسد!
ضعیف بودن کید کفار، واقعیتی شیرین
«ذَٰلِكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكَافِرِينَ»[4]
«سرنوشت مؤمنان و کافران، همان بود که دیدید! و خداوند سستکننده نقشههای کافران است.»
واقعیت شیرین این است که خدا همیشه نقشۀ کافر را ضعیف میکند؛ یعنی نگران کفار نباشید، نقشههایشان اجرایی نمیشود. سنت خدا این است که حیلهها و نیرنگهای آنان را باطل میکند. «أَنَّ»حرف تأکید است؛ یعنی باور کنیم حتماً هر نقشهای که کفار علیه مؤمنین بکشند، نقش بر آب میشود.
یکی از اصحاب از روی بیبصیرتی به امام سجاد گفت: دیدید بالاخره چه کسانی پیروز شدند، و چه کسانی مغلوب؟! حضرت فرمود: وقت اذان میفهمی اسم چه کسی در مأذنهها بلند است! اسم معاویه و یزید بلند است یا اسم پدر و جدّ من؟! و این پیروزی بزرگ است.
یا دیدن این آیه اصلاً نگران کفار نباشیم؛ خدا خود در مقابل آنها قرار میگیرد، نگران خودمان باشیم نه نگران کفار؛ چون خدا نقشۀ کفار را همیشه ضعیف کرده و میکند. «الاسلام یَعلو و لایُعلی علیه» میخواهند اسلام را نابود کنند؛ اما نمیتوانند و اصلا دستشان نمیرسد.
اگر میتوانستند، یک آیه از قرآن را باقی نمیگذاشتند! پس از گذشت 1400 سال و با وجود همۀ تلاشها، استکبار جهانی نتوانست قرآن را نابود کند! به همین جهت نگران کید کفار نباشیم؛ بلکه نگران باشیم که نتوانیم حقّ سپاسگزاری را بهجا آوریم.
تاریخ جلسه: 1400/6/12ـ جلسه 26
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] . سوره اعراف، آیه 176.
[2] . سوره انفال، آیه 10.
[3]. سوره انفال، آیه 13.
[4]. سوره انفال، آیه 18.