مقدمه
کودکی تا چهارسالگی نمیفهمید چشمهایش ضعیف است، وقتی برای اولینبار به چشمپزشک مراجعه کردند، پزشک به او عینک داد. آن کودک وقتی عینک زد، از این که شبها ستارهها را میدید، خیلی خوشحال بود؛ در حالی که قبلاً ستارهها بودند؛ اما او نمیدید. به همین صورت ما نیز حقایقی را نمیدیدیم، با محبت اباعبدالله از چشمان ما لایهبرداری میشود، پس از آن واقعیتهایی میبینیم بسیار شیرین و لذتبخش یا بسیار تلخ و دردناک.
نصرت خدا، واقعیتی شیرین
«قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ»[1]
«با آنها پیکار کنید، که خداوند آنان را به دست شما مجازات میکند؛ و آنان را رسوا میسازد؛ و سینه گروهی از مؤمنان را شفا میبخشد و بر قلب آنها مرهم مینهد.»
آیات قبل درباره پیمانشکنهاست، در این آیه دستور داده میشود با آنها مبارزه کنید «قاتِلُوهُمْ». خدا عذابش را به دست شما مؤمنین بر آنها جاری میکند، چه عذاب قتل باشد چه اسارت. خدا به شما کمک میکند بر آنها غلبه کنید: «يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ». آنها را خوار و ذلیل میکند: «يُخْزِهِمْ». خدا با خوار کردن و نابودی پیمانشکنان، سینۀ مؤمنین را از دردی که در مصیبتها بر آنها وارد شده بود ، درمان میکند:«وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ».
واقعیت شیرین این است تمام آسیبهایی که از طریق ما متدینین به کفّار وارد میشود، کار خداست نه کار ما! خدا آنها را خوارمیکند و عذاب میدهد، خدا ما را نصرت میدهد و دل مؤمنین را آرام میکند. در مبارزات و در سختیهای زندگی، همهکاره خداست! ما کارهای نیستیم. چرا همهکاره بودن خدا را نمیبینیم؟ برای اینکه پیشنیازش این بود که خودمان را بهزحمت بیندازیم؛ اما باید بدانیم هر موفقیتی که نصیبمان میشود از آن خداست.
واقعیتهایی که در این آیه به آن اشاره شده است:
- وقتی در راه خدا زحمت میکشیم، خدای سبحان انواع کمکها را به ما میکند؛
- وقتی در راه خدا زحمت میکشیم هر بازگردانی، کار خداست نه کار ما! لذا آن را به خودمان نسبت ندهیم؛ 3. خدا کار را کامل انجام میدهد نه ناقص. ما که ناقصیم کاری هم که انجام میدهیم، ناقص است؛ یعنی خدا از همه نظر ما را در مقابل دشمن حمایت میکند؛ مادی، معنوی، جسمی، روحی، ظاهری و باطنی، از هر نظر انسان را حمایت میکند.
دست مؤمن دست خداست
واقعیت این است که وقتی ما دیده نشویم و خدا حمایتمان را به عهده بگیرد، انواع امداد را روانۀ زندگی ما میکند. پس چرا سراغ دیگری میرویم؟ چرا میخواهیم دیگری کارمان را راه بیندازد؟ عزت میخواهیم او میدهد، نصرت میخواهیم او میدهد، نابودی دشمن را میخواهیم، خدا دشمنان را نابود میکند.
واقعیت شیرین این است وقتی مؤمن بشویم، خدا کارهایش را با دستهای ما انجام میدهد؛ به همین جهت، سر کسی منت نمیگذاریم! خدا ما را قابل حساب میکند که کاری را بهعهدۀ ما میگذارد. واقعیت این است که خدا، به دست مؤمنین کارهایش را انجام میدهد؛ یعنی دست مؤمنین دست خداست؛ به همین جهت مؤمنین لذت میبرند از اینکه خدمات میرسانند. وقتی امداد الهی به میدان آید دیگر خستگی بیمعناست. دست خدا کم نمیگذارد، عاجز نمیشود و بسیار قوی است. واقعیت این است که دست مؤمنین دست خداست و دست خدا یعنی قدرت بینهایت.
اینکه دست مؤمن دست خداست و بسیار توانا و خدا به دست مؤمن، هم از مؤمنین حمایت میکند و هم کفار را ذلیل میکند، فوقالعاده زیباست. در وجود ما هم نفس امارهای است که باید خوار شود و قلبی داریم که باید شفا یابد. خدای سبحان با دست اولیائش هم نفس امارۀ ما را رام و مقهور میکند و هم به قلب و روحمان، انواع کرامات و عنایات و بشارات را میدهد.
یاری خدا در عرصههای مختلف؛ واقعیتی شیرین
«لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ ۙ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ»[2]
«قطعاً خداوند شما را در مواضع بسيارى يارى كرده است، و [نيز] در روز «حنين»؛ آن هنگام كه شمار زيادتان شما را به شگفت آورده بود، ولى به هيچ وجه از شما دفع [خطر] نكرد، و زمين با همه فراخى بر شما تنگ گرديد، سپس در حالى كه پشت [به دشمن] كرده بوديد برگشتيد.»
واقعیت این است که خدا در بسیاری از عرصهها به ما کمک کرده است. لام در «لقد» لام قسم است، «قد» هنگامی که سر فعل ماضی بیاید، حرف تحقیق است؛ خدا قسم میخورد حتماً به ما کمک کرده است!
«فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ» مواطن صیغۀ منتهی الجموع است و بر کثرت دلالت دارد؛ یعنی بسیاری از مواقع خدا یاریمان کرده است و ما فراموش کردهایم! هر یک از ما هزاران بار لب پرتگاه بودیم و امکان داشت در یک لحظه با طوفانی پرت شویم! اما تنها نصرت خدا شامل حالمان شده است: «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ».
واقعیت شیرین این است که در موارد متعددی خدا کمک کرده است تا از عادتهای غلط خود جدا شویم، امور سخت برایمان آسان شده است و رشد کردیم، صبر کردیم و طاعت از ما صادر شده است: «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ»، خدا بسیاری از سختیهای زندگی را برای ما آسان کرده است.
سپاه نامرئی خدا؛ واقعیتی شیرین
«… أَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا …»[3]
«… و لشکرهایی فرستاد که شما نمیدیدید …»
آیا فکر میکنیم، در عرصههای مختلف زندگی از طریق اسباب ظاهری حمایت میشویم؟! واقعیت شیرین این است که خدا سپاه نامرئیاش را فرود میآورد و با سپاه نامرئی از ما حمایت میکند؛ لذا نباید روی امور ظاهری و مادی حساب باز کنیم.
سپاه نامرئی خدا چیست؟ حضرت ولی عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف هر روز برای همه ما دعا میکند: «اللّهُمَّ ارزُقنا تَوفِيقَ الطَّاعَةِ وَبُعدَ المَعصِيَةِ وَصِدقَ النِيَّةِ» صدای آن دعا را نمیشنویم؛ اما آثارش در زندگیمان جاری است.
سپاه مرئی خدا این است که در دعای امام زمانمان قرار میگیریم. هر خیری نصیب ما میشود با آن سپاه نامرئی خداست نه با ذکر و جد و جهد خود و اسباب ظاهری! چون توفیق ذکر گفتن هم اثر همان سپاه نامرئی؛ یعنی دعای حضرت ولیعصر است، اگر آن دعا نبود اصلاً لحظهای مسلمان نمانده بودیم!
وجود ما، فرودگاه مَلَک
«أَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا» خدا همیشه سپاهی نازل میکند که نمیشناسیم، «جُنُودًا» نکره است، سپاهی که برای ما محسوس و معقول نیست و اصلاً درک نمیکنیم. «أَنْزَلَ» یعنی نیروهای غیبی از بالا میآیند. واقعیت شیرین این است که خانه و وجود ما فرودگاه مَلَک است!
واقعیت این است که خدا نیروهای غیبی را در خدمت من و شما قرار داده است. در شرح حال شیخ مرتضی حائری، پسر شیخ عبدالکریم حائری بنیانگذار حوزه علمیه قم آمده است که ایشان میگفت: «شبها که میخواهمبرای عبادت بیدار شوم، بعضی وقتها ندایی میگوید: مرتضی بلند شو! گاهی میگوید: شیخ مرتضی بلند شو و گاهی میگوید: آقای حاج شیخ مرتضی بیدار شو!» ایشان معتقد بود، این خطابها به اعمال روز من بستگی دارد!
نوع دیگری از صدا زدن در زندگی ما نیز هست! نمیشنویم؛ اما بلند میشویم و بندگی میکنیم! این جنود نامرئی خداست! چه کسی با این جاذبۀ عجیب عالم ماده، به من و شما توفیق خدمت و کار میدهد؟ توفیق طاعت میدهد؟!
دیدن و شنیدن ما مهم نیست! مهم این است که سپاه غیبی کارایی دارند: دلها را به یکدیگر نزدیک میکنند و کارها را با سهولت انجام میدهند، ادراکاتمان را قوی میکنند، توفیق معرفت و نماز با حضور قلب و اشک بر اباعبدالله را نصیبمان میکنند.
اعتماد به اسباب و خطر شرک؛ واقعیتی تلخ
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا ۚ وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»[4]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! مشرکان ناپاکند؛ پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجد الحرام شوند! و اگر از فقر میترسید، خداوند هرگاه بخواهد، شما را به کرمش بینیاز میسازد؛ [و از راه دیگر جبران میکند]خداوند دانا و حکیم است.»
واقعیت تلخ این است که بهاندازهای که روی اسباب و وسایل دنیوی حساب باز کنیم، از حقیقت توحید فاصله میگیریم و در واقع، پلید میشویم. اعتماد به اسباب و علل دنیوی در حقیقت نشاندهندۀ نادیده گرفتن قدرت و ارادۀخداوند است و این بهنوعی به معنای شرک است. چرا که اگر دل به اسباب ببندیم، در واقع به جایی غیر از خدا توکل کردهایم، و این همان چیزی است که در قرآن کریم و آموزههای دینی به شدت نهی شده است.
در قرآن آمده است که مشرکین نجس هستند؛ از آنجا که حقیقت پاکی تنها در خداوند است، هر چیزی غیر از او از پاکی و طهارت دور است! این به معنای آن است که هرگونه وابستگی قلبی به اسباب، ما را از توحید خالص دور میکند و در نهایت در دام شرک میافتیم.
بنابراین، اعتماد به اسباب و دلبستن به آنها، ما را در واقع از حقیقت ایمان دور میکند و بهنوعی به «نجاست» میکشاند، زیرا در چنین حالتی، جایگاه اصلی خداوند در قلب ما تضعیف میشود و به جای او به قدرتها و وسایل دنیوی تکیه میکنیم.
«نَجَس» صفت مشبهه است؛ یعنی نجاست شرک، قطعی و ماندگار است. وقتی پلید شویم، در اماکن مقدسه و در کنار خوبان عالم نمیتوانیم حضور داشته باشیم! به تعبیر دیگر محبوبیت خود را از دست میدهیم و منفور خوبان میشویم.
شستوشویی کن و آنگه به خرابات خَرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده
یکی از مفسرین تعبیر دیگری دارد: مشرک نَجِس است؛ چون با توهماتش زندگی میکند. در عالم معنا هنگامی که به طور مستقل روی اسباب حساب باز کنیم، گرفتار وهم شدیم! خیال میکنیم از پول، مقام، مدرک، جمال و … کاری برمیآید. وقتی خیالاتی بشویم، خوبان عالم از ما کنارهگیری میکنند!
حسابکردن روی خدا و بینیازی از خلق
سؤال این است که اگر روی اسباب و وسایل دنیوی حساب نکنیم، پس چه کار کنیم؟ خداوند متعال میفرماید: «إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» یعنی اگر از تنگدستی و نیاز به روزی میترسید، کمی صبر کنید، خداوند از فضل خود شما را بینیاز خواهد کرد. خداوند در این آیه به ما وعده میدهد که اگر به او اعتماد کنیم، او از فضل بیپایانش ما را تأمین خواهد کرد.
در حقیقت، وقتی خداوند را به عنوان غنی و بینیازترین منبع همه چیز بشناسیم، خود را در برابر او فقیر و نیازمند میبینیم و او، همانطور که در دعای جوشن میخوانیم: «یا غنی یا مغنی»، خود ما را نیز بینیاز خواهد کرد. زمانی که روی اسباب دنیا حساب نمیکنیم و به خداوند توکل میکنیم، او از فضل و کرمش ما را غنی میسازد و همه آنچه که نیاز داریم، به ما عطا میکند.
واقعیت شیرین این است که وقتی تنها روی خدا حساب میکنیم و در هر لحظه از زندگیمان، تنها او را میبینیم، هیچ وقت در هیچ امر و شرایطی حتی سر سوزنی محتاج خلق نخواهیم بود. خداوند سبحان، بیپایان و بینهایت، ما را از آنچه که از نظر مادی و معنوی نیاز داریم، تأمین میکند، تا جایی که حتی نمیتوانیم درک کنیم که چه مقدار به ما داده شده است!
اما این مسیر زمانبَر است. خداوند ما را در دستاندازها و مشکلات قرار میدهد تا نشان دهد که در واقع روی چه کسی حساب میکنیم. این مشکلات و دشواریها تنها برای آزمودن ایمان و اعتماد ما به خداوند است، تا معلوم شود که آیا در دلِ سختیها به او توکل میکنیم یا خیر.
واقعیت شیرین این است که وقتی فقط روی خدا حساب کنیم و به هیچکس غیر از او تکیه نداشته باشیم، هیچگاه به خلق خدا نیاز نخواهیم داشت. این احساس بینیازی از خلق بهمعنای واقعی آن است که در سایۀ توکل به خداوند، تمام وابستگیها و نگرانیهای دنیوی از دل ما خارج میشود و تنها در مسیر خداوند قرار میگیریم.
چه مستی است ندانم که رو به ما آورد!
که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟!
تاریخ جلسه: 1400/6/15ـ جلسه 29
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره توبه، آیۀ14
[2] سوره توبه، آیه25
[3] سوره توبه،آیه26
[4] سوره توبه، آیه 28