پنهانماندن گناهان در تاریخ!
«ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ»[1]
«اين [ماجرا] از خبرهاى غيب است كه به تو وحى مىكنيم و تو هنگامى كه آنان همداستان شدند و نيرنگ مىكردند نزدشان نبودى.»
خدای متعال در قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم میفرماید: «ما تو را از ماجرای یوسف آگاه کردیم، در حالیکه وقتی برادرانش نقشه میکشیدند تا او را در چاه بیندازند، تو آنجا نبودی.»
از این آیه میآموزیم: پنهانکاری و تصور دفن شدن گناهان در تاریخ، یک پندار باطل است. هرچند برادران یوسف علیهالسلام پس از مدتی توبه کردند و مورد بخشش قرار گرفتند؛ اما رسوایی عملشان در دنیا باقی ماند. این نشان میدهد که حتی اگر گناهان در ظاهر پوشیده بماند، عاقبتِ سوء ادب به اولیای الهی، ذلت و بدنامی در همین دنیاست.
نکتۀ قابل تأمل این است که خداوند به پیامبر اکرم نمیفرماید: تو هنگام گناه یا اجرای نقشۀ آنان حاضر نبودی! بلکه میفرماید: «تو هنگام نقشهکشی آنان آنجا نبودی.» این اشاره به اهمیت نیت و برنامهریزیِ پشت اعمال است. «مکر» (نقشۀ سوء) خود گناهی بزرگتر از اجراست، چراکه ریشۀ تمام بدیها در همان نیّت نادرست نهفته است.
درسهای کلیدی:
- عمل مهمتر از نقشه نیست. گاهی اندیشۀ گناه از خود گناه خطرناکتر است.
- برنامهریزی درست، کلید برکات است. همانگونه که نقشۀ بد، عاقبتی شوم دارد، نیت پاک نیز سرچشمۀ خیرات است.
- عزتِ خود را به بهای ذلت دیگران نخواهیم. توطئه برای نابودی دیگران، در نهایت به رسوایی میانجامد.
- همانگونه که در تعالیم دینی بر پاکی نیت تأکید شده، علم روانشناسی نیز بر تغذیۀ فکر با برنامههای صحیح تأکید دارد.
پس نهتنها از گناهان آشکار؛ بلکه از نقشههای پنهانِ نادرست نیز بپرهیزیم؛ چراکه خداوند نهتنها به اعمال، بلکه به آنچه در دلها میگذرد، آگاه است.
چرا برادران یوسف محبوبیت نیافتند؟
این آیه به ما هشدار میدهد که «مکر» (نقشۀ پنهانی برای آسیب) حتی اگر هرگز اجرا نشود، صدایی بلند در عالم دارد که تاریخ آن را فراموش نمیکند. برادران یوسف باوجود توبۀ پذیرفتهشده، عاقبتبهخیری و حتی پیامبرزاده بودن ، هرگز به الگوی محبوبی تبدیل نشدند! این نشان میدهد نیتِ نادرست، خود یک عمل نامرئی است که مانند دودی سمی، فضای زندگی را آلوده میکند.
اگر امروز باوجود تلاشهای ظاهری، از عزت اجتماعی محرومیم، محبوبیتی در دلها نداریم یا برکات زندگیمان کمرنگ است، شاید به این دلیل باشد که نقشههای ناخودآگاهِ ذهن ما مشکل دارد! همانگونه که برادران یوسف در چاهِ نیتِ خائنانه افتادند، ما هم ممکن است اسیرِ این پندار باشیم که فقط عمل مهم است، نه آنچه در خلوتِ فکر میگذرد!
خداباوری و ولایتپذیری اکثریت مردم!
«وَ مَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ»[2]
«و بيشتر مردم هر چند آرزومند باشى ايمانآورنده نيستند.»
خدای متعال به پیامبر اکرم میفرماید: «هرچند تو بسیار مشتاق هدایت مردم هستی؛ ولی اکثر آنها ایمان نمیآورند» همچنین میفرماید:
«وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ»[3]
«اندکی از بندگانم شکرگزارند.»
از این آیات می آموزیم که اگر گمان کنیم اکثریت مردم، خداباور و اهل توحید خواهند شد، ولایتپذیر میشوند و شکرگزار نعمتهای الهی هستند، دچار پندار نادرست شدهایم. واقعیت این است که:
- بیشتر مردم نعمات خدا را میخواهند نه خود خدا را؛
- اکثریت توحید خالص ندارند و مشرکاند؛
- بهجای توکل بر مسبب الاسباب، به اسباب مادی تکیه میکنند؛
- تأثیر یک قرص را بیشتر از قدرت خدا میدانند؛
- عبادتشان یا تاجرانه است (برای منفعت) یا خائفانه (از ترس عذاب).
بسیاری از مردم فقط برای برآورده شدن حاجات به زیارت معصومین میروند، اگر خواستههایشان اجابت نشود، از دین برمیگردند و بیشتر از خدا، از نظر مردم میترسند و شرم دارند!
اگر تصور کنیم اکثریت مردم به ظواهر دنیا توجه ندارند، فقط روی خدا حساب میکنند و عاشقانه مشغول عبادتاند، سخت در اشتباه هستیم. این یک هشدار قرآنی است که باید سطح توقعات خود از مردم را تعدیل کنیم.
پرداخت مزد رسالت پیامبر تنها با مودت به اهل بیت آن حضرت!
«وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ»[4]
«و تو بر اين [كار] پاداشى از آنان نمىخواهى آن [قرآن] جز پندى براى جهانيان نيست.»
قرآن کریم بهصراحت میفرماید:
«قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ»[5]
«بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم نمیخواهم جز مودت نسبت به خویشاوندانم (اهل بیتم)».
اشتباه بزرگی است اگر تصور کنیم با حضور در مجالس اهل بیت یا ابراز محبت به آنان، گویا مزد رسالت پیامبر اکرم را پرداختهایم! مودت اهل بیت هدیهای الهی است، نه معاملهای دنیوی.
«مودت» و «اجر» از دو جنس کاملاً متفاوتند: «مودت»، رابطهای وجودی است نه معاملهای مالی! گمان نکنیم با برگزاری مراسم یا احیای شعائر، به ائمه خدمت میکنیم. اهل بیت مظهر اسماء «غنی» و «کامل» الهیاند. این ما هستیم که محتاج فیض آنان هستیم، نه آنان محتاج ما.
اگر بپنداریم اهل بیت به فعالیتهای ما محتاجند، دچار شرک خفیف شدهایم. همۀ این برنامهها برای رشد خودمان است، نه کمک به معصومین. مودت اهل بیت، امتیاز الهی و وسیلهای برای نجات ماست؛ تکلیفی شرعی است نه معاملهای دنیوی.
تذکر نبودن قرآن!
«إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ»[6]
پندار نادرست این است که تصور کنیم قرآن چیزی غیر از ذکر و توجه دادن است. قرآن دائماً وجود مادی ما را به عالم ملکوت و بالا دعوت میکند. قرآن به ما یادآوری میکند که «فکر» با «علم» فرق دارد. قرآن میفرماید:
«عَلَّمَ الْقُرْآنَ. خَلَقَ الْإِنْسَانَ»[7]
« قرآن را تعلیم داد. انسان را آفرید.»
یعنی ابتدا تعلیم داد و سپس آفرید. قرآن کریم تذکرهای الهی است که پیوسته به ما یادآوری میکند که از کجا آمدهایم و توقف ما در این عالم موقتی و گذراست، قرار است به کجا برویم و آنجا چه چیزی برایمان سودمند خواهد بود. این کتاب آسمانی همانند نماز که هر رکوع و سجدهاش نمادی از مراحل زندگی و مرگ است عمل میکند؛ همانگونه که در نماز از رکوع به سجده میرویم و این حرکت یادآور سرازیری قبر و گذر از این دنیای فانی است، آیات قرآن نیز پیوسته ما را به یاد اصل و مقصد نهاییمان میاندازد.
این کتاب الهی نه فقط مجموعهای از دستورات؛ بلکه نقشهای است برای سفر روحانی بشر از مبدأ تا مقصد، از عالم ذر تا لقاء الله. هر آیهاش تذکری است برای غافلان و یادآوری است برای فراموشکاران تا بدانند این دنیا گذرگاهی است موقت و آنچه در پیش است، حقیقتی است باقی.
خاص بودن دعوتهای قرآن
قرآن کریم بهصراحت میفرماید:
«إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ»[8]
«(قرآن)،یادآوری و پیامی برای همه جهانیان است.»
پندار نادرست دیگری که از این آیه میآموزیم این است که تصور کنیم قرآن فقط برای افراد اصطلاحاً مذهبی نازل شده است و تنها برای دعوت آنان بهسوی حق است. قرآن همگان را ـ اعم از انسان و جن ـ بهسوی حق دعوت میکند و حتی در درون هر فرد، هم به ظاهر و هم به باطن او خطاب دارد.
ادب شرط بهرهمندی از هدایت
اما نکتۀ مهم این است که اگر مردم میخواهند این دعوت الهی را بپذیرند، باید ادب ورود به حریم قرآن و اهل بیت را رعایت کنند. در گذشته، حتی یک فرد گناهکار هم وقتی میخواست وارد امامزاده شود، ظاهر خود را آراسته میکرد و با بیحرمتی داخل نمیشد؛ اما امروز بسیاری حتی ادب ظاهری را هم نادیده میگیرند و با همان جسارت و بیقیدی وارد حریم مقدسات میشوند؛ اما انتظار دارند که دعوت قرآن و اهل بیت شامل حالشان شود!
قرآن به ما یادآوری میکند که ادب، شرط بهرهمندی از هدایت است. اگر مسیحیان برای ورود به کلیسا احترام قائل میشوند، چگونه ممکن است کسی بیتوجه به آداب، وارد مجالس اباعبدالله الحسین علیهالسلام یا دیگر معصومین شود و توقع پذیرش داشته باشد؟!
دعوت قرآن عام است؛ اما پذیرش آن مشروط به ادب است. ورود به حریم دین، نیازمند تخلّق به آداب ظاهری و باطنی است. کسی که بیاحترامی کند، خود را از فیض این دعوت محروم میسازد.
پس همانگونه که قرآن همگان را بهسوی حق میخواند، ما نیز باید با ادب و اخلاص قدم در راه آن بگذاریم تا سزاوار بهرهمندی از نور هدایتش باشیم.
تاریخ جلسه: 1395/7/25 ـ جلسه 15
«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»
[1]. سورۀ مبارکۀ یوسف، آیه 102
[2]. سوره یوسف، آیه 103.
[3]. سوره سبأ، آیه 13.
[4]. سورۀ یوسف، آیه 104
[5]. سوره شوری، آیه 23.
[6]. سورۀ یوسف، آیه 104.
[7]. سورۀ الرحمن، آیات 2 و 3.
[8]. سورۀ یوسف، آیه 104.