تفسیر آیة الکرسی – جلسه هفتم

مقدمه

 

تعمق در آیة الکرسی، اعتقادات حقۀ آدمی را شکوفا می‌کند. قیومیت الهی مطلق و نامتناهی است؛ اعتقاد به این باور، رنگ زندگی انسان را تغییر می‌دهد و این رنگ الهی بسیار خوشرنگ است. رنگ‌آمیزی با رنگ الهی، حال وجودی آدمی را بسیار خوش می‌کند و طعم شیرین بندگی و عبادت را می‌یابد. حیات طیب و حقیقی در پرتو ادراک آیة الکرسی هموار می‌شود.

 

«لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ»

 

«آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست.»

 

تمام مجموعۀ هستی، اعم از آسمان‌ها و زمین، فقط خاص اوست. همۀ موجودات ملکوتی و مُلکی، زمینی و آسمانی، مِلک خدای سبحان است.

 

 پیام‌ها:

 

۱. در عالم فقط یک مالک وجود دارد و همۀ موجودات عبد و مملوک او محسوب می‌شوند. مالکیت خداوند از عبودیت بندگان پرده‌برداری می‌کند؛ پس هیچ موجود آزادی درعالم نمی‌توان سراغ گرفت. در واقع، وجه اشتراکی بین همۀ موجودات زمینی و آسمانی وجود دارد که ندای عبودیت از آنان به گوش می‌رسد. آری همگی عبد یک مالک‌اند.

۲. اسامی و صفات خداوند در این آیه از مالکیت علی الاطلاق او حکایت می‌کند. خداوند با لفظ «اللَّهُ» معرفی خود را آغاز کرده است و با عنوان «لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ» از یگانگی خود پرده‌ برمی‌دارد و با اسم «حَیّ» حیات دائمی خود را بیان می‌کند. قیومیت مطلق با نام «قَیومُ» عنوان می‌شود و با بیان «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ» «نه خوابی سبک او را فرا گیرد و نه خوابی سنگین.» بیان می‌کند که او ذره‌ای غفلت ندارد.

بنده، عبد مالکی است که همواره تحت نظارت اوست و لحظه‌ای بندۀ خود را رها نمی‌کند، قیام و تدبیر امور مملوک خود را عهده‌دار است و لحظه‌ای از نیازهای بنده‌اش غافل نیست.

 

علت ناشناخته بودن خدای سبحان برای بندگان

 

سوالی که ذهن را به‌خود مشغول می‌کند: «ما» اسم موصولی است که غالباً برای غیر ذوی‌العقول بکار می‌رود، چرا در آیه مخلوقات خداوند، غیر ذوی العقول ذکر شده است؟

در جواب بیان می‌شود: تمام مخلوقات اعم از ملائکۀ مقرب، اِنس و جن از عمق معرفت خداوند ناتوان‌اند؛ از این رو هیچ موجودی به جوهر و عظمت مالکیت خداوند دست نمی‌یابد. چنانکه پیامبر اسلام اولین نفری در عالم وجود بود که فرمود:

«مَا عَرَفْنَاک حَقَّ مَعْرِفَتِک»[1]

«خدایا به حق معرفت تو شناخت پیدا نکردم.»

 

دلیل یگانگی خدای سبحان

 

خداوند می‌فرماید:

«هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ»[2]

«او خدایی است که در آسمان و زمین اله است.»

وجود دو نوع «اله» در آسمان و زمین، ناهماهنگی در تدبیر امور عالم ایجاد می‌کند؛ چه‌بسا خدای آسمان بارش باران را اراده می‌کرد؛ اما امتناع خدای زمین مانع بارش بود و همواره بین این دو خدا درگیری وجود داشت! در تفاسیر عرفانی، روح پنهان در وجود انسان به آسمان تعبیر شده است و نفس، به زمین وجود.

حضرت امیرالمؤمنین فرمود:

«وَ تَحْسَبُ أَنَّک جِرْمٌ صَغِيرٌ وَ فِيک اِنْطَوَى اَلْعَالَمُ اَلْأَكْبَرُ»[3]

«آیا گمان کرده‌ای که تو یک جسم و ماده کوچکی هستی در حالی‌که در تو عالم بزرگی نهفته است.»

عالم مُلک‌و‌ملکوت در وجود انسان قرار دارد. این عالَم کبیر در حرکت به‌سوی عبودیت فقط مملوکیت خود را اظهار می‌کند. چه‌بسا آسمان عقل در مسیر بندگی، سرشار از عشق و معنویات است، ارادۀ خیرات و خوبی‌ها از او نمایان می‌شود. زمین وجودی این خوبی‌ها را می‌پذیرد و به مرحلۀ عمل در می‌آورد.

 

هماهنگی میان آسمان عقل و زمین وجود

 

اراده خوبی‌ها و خیرات از جنس ماده نیست؛ بلکه از جنس ملکوت است؛ از این رو بین آسمان و زمین آدمی هماهنگی وجود دارد. از آن جهت که زمین و آسمان وجود ما تحت تصرف مالک علی اطلاق قرار دارد، زمین در مقابل ارادۀ بارش فیوضات آسمانِ عقل، هیچ‌گونه موضع‌گیری ندارد. تمام افعالی که از اعضاء و جوارح آدمی صادر می‌شود؛ حکایت از عبودیت خود دارند.

«العَبدُ وَ ما فِی یَدِهِ كانَ لِمَولاهُ‏»[4]

«عبد و آنچه در دست اوست، از آنِ مولای اوست.»

 

مالکیت مطلق خدای سبحان

 

بندۀ الهی تمام موجودی و سرمایۀ خود را به نام خداوند سند می‌زند و فقر و نیاز دائمی خود را اعلام می‌کند. هر فعل خیری که از انسان صادر می‌شود، مال خداوند است؛ چون بنده ذاتاً فقیر الی الله است و از خویش چیزی ندارد. آری صفر تا صد توفیقات هر بنده‌ای از خداوند ناشی می‌شود؛ از این رو همۀ موجودی ما از آنِ اوست. نیات خیر در آسمان عقل و قلب ما کاشته می‌شود و به رویش و باروری می‌رسد، این کاشت و رویش خیرات هم از آنِ خداست.

در گفتار عوامانه بیان می شود که «خدا به دلم انداخت»؛ یعنی تمام نیات و ارادات خیر از الهامات ربانی، ناشی می‌شود و خداوند مالک، این نیات خیر را در وجود مملوک و عبد خود به جریان در می‌آورد. تمام افعال وجودی انسان به خداوند نسبت داده می‌شود؛ اما افعال عدمی از آن جهت که وجودی ندارند، به خداوند منسوب نیست، مانند معصیت، گناه و غفلت که نماد امور عدمی است و به خود فرد باز می‌گردد.

 

صدور کمال مطلق از کامل مطلق

 

خداوند منزه است که نقض و غفلت داشته باشد. خداوند کمال مطلق است، از کمال مطلق فقط کامل صادر می‌شود. پس همۀ افعال کمالی به او منسوب است. خداوندی که مالک حقیقی است و ذره‌ای نقص ندارد، کمالات را برای بنده‌اش می‌پسندد تا از نقصان مبرّا شود.

او مالک کامل است و صاحب کمالات تامه؛ از این رو فقط در مِلک خود جلوه‌گری کمالات را اراده می‌کند. برای مثال، مهندس فوق تخصصی که از بهترین دانشگاه‌های دنیا تخصص معماری خود را گرفته است، همۀ علم و دانش خود را در معماری خانه بکار می‌گیرد تا فقط خوبی‌ها و کمالات از او به ظهور برسد. اگر خانه خیلی معمولی ساخته شود تعجب افراد را برمی‌انگیزد؛ زیرا این معماری با تخصص او تناقض دارد. در واقع این فرد که خلقی از مخلوقات خداست، تمام علم و دانش خود را در هنگام ساخت خانه به نمایش می‌گذارد. خداوند که مالک علی‌اطلاق است با خلقت انسان، قدرت و کمالات خود را در عالم به ظهور رساند تا وحدانیت و یکتایی او بروز پیدا کند؛ از این رو انسان که مِلک خداست، باید آینۀ صفات و کمالات الهی شود.

 

نماد نام «قیوم» خدای سبحان

 

بعضی از مفسرین گویند: «لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» نماد اسم قیوم خداوند است. خداوند سبحان کمال مطلق است. به امر بندۀ خود، قیام می‌کند تا مِلک، طبق نظر مالک بنا شود. در مِلک خداوند فقط زیبایی و کمالات عیان است.

هر نقصی در مِلکیت خداوند ایجاد شود، مربوط به خود فرد است. مالک با طراحی مِلک خود، کمالات را در آن ترسیم می‌کند. به‌میزانی که انسان خود را تحت مِلکیت الهی بداند باید از هر گونه نقصی پیراسته شود. گفتنی است هر گونه تخریبی در ملکیت انسان، به‌واسطۀ بروز منیت و انانیت اوست؛ از این رو منیت، مانع آبادی و رشد مملوک الهی می‌شود.

خداوند در حدیث قدسی فرمود:

«كُنْ لی أكُنْ لک»[5]

«برای من باش، تا برای تو باشم.»

در روایت وارد شده است مستحب است در رکوع، عبد گردنش را صاف نگه دارد؛ یعنی خدایا! این عبد فراری به پناه معبود خود برگشته؛ مملوک گریزپایی که دائما از مملوکیت و عبودیت خود غافل بوده است. عبد فراری در رکوع بیان می‌کند: خدایا! این مملوک فراری بازگشته است تا گردنش در اختیار تو باشد.

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: در باطن رکوع، مملوکیت مصلی نهفته است و از خداوند در خواست دارد که گردن او را بزند. بندۀ فراری که با خود زمزمه می‌کند:

«إِلَى مَنْ یذْهَبُ الْعَبْدُ إِلَّا إِلَى مَوْلَاه‏»[6]

«عبد بسوی چه کسی غیر از مولای خود پناه برد؟»

 

عرضۀ بنده بر خدای سبحان

 

در واقع بنده با این فراز خود را بر خداوند عرضه می‌کند. اگر بنده‌ای بخواهد بیشترین سود را در تجارت‌گاه این عالم کسب کند، باید همواره خود را مملوک خداوند بداند و از مالکیت او خارج نشود. مملوک خداوند هیچ نقش و وجودی برای خود قائل نیست؛ بلکه همۀ کمالات اعم از امور مادی و معنوی را ملک خداوند می‌داند. اگر انسان در جادۀ عبودیت، مالکیت علی‌الاطلاق خداوند را بیابد سیر زندگی او تغییر می‌کند، نگرش او توحیدی می‌شود و همواره ‌اعتماد و توکل بر او دارد و با تمام وجود اعلام می‌کند: بندۀ خداوندی است که امور مملوک خود را به بهترین صورت عهده‌دار است و جزء جزء زندگی او را در کل عوالم تأمین می‌کند.

الهی تو را دارم، چه کم دارم، چه غم دارم؟

 

زنگی سرشار از برکت ئر سایۀ مملوکیت عبد

 

مالکیت خداوند اقتضا می‌کند که زندگی مملوک، سرشار از برکت باشد. انسانی که خود را مِلک خداوند می‌داند، با تغییر عالم، از طوق بندگی خارج نمی‌شود؛ بلکه بر این بینش است که در کل عوالم فقط مالکیت خداوند استمرار دارد. سیر آدمی از عالم رَحِم شروع می‌شود و با ورود به عالم دنیا با انجام تکالیف بندگی آمادۀ ورود به عالم برزخ و قیامت می‌شود؛ اما مالکیت خداوند همیشه در تمام عوالم ادامه‌دار و بدون تغییر است. قبول مالکیت خداوند در اعتقادات انسان تأثیر‌گذار است و توکل بر خداوند در او قوّت می‌یابد. اعتقاد و توکل در پی قبول مالکیت خداوند رقم می‌خورد.

«تَوَکلْ عَلَى الْحَی الَّذی لا یمُوتُ»[7]

«و بر آن زنده‌ای که هرگز نمی‌میرد، توکل کن.»

 

تلازم مملوکیت و نگرش توحیدی

 

قبول مالکیت خداوند انسان را به نگرش توحیدی سوق می‌دهد و با ندای «نعم الوکیل» میسر خود را ترسیم می‌کند؛ از این رو بسیاری از اضطراب‌ها، نگرانی‌ها، افسردگی‌ها از زندگی انسان دور می‌شود. مالکیت خداوند برای همۀ انسانها مساوی است؛ از این رو تعظیم و کُرنش فقط برای خداوند معنا پیدا می‌کند. چنین انسانی هیچ‌گونه ذلت و خواری در مقابل خلق را برای خود نمی‌پسندد؛ چراکه همۀ انسانها را مملوک و عبد خداوند می‌داند. هر کدام از انسانها مملوک مالکی هستند که سلطنت‌بخش است.

 

فضیلت خواندن حمد و آیت‌الکرسی و آیه‌ی شهادت و ملک بعد از هر نماز

 

در روایت وارد شده است: خدای سبحان می‌فرماید: «هرکه این آیات را بعد از هر نماز بخواند او را در«حظیره قدس» [منظور استراحتگاه بهشت است] ساکن گردانم، با هر گناهی که داشته باشد و اگر ساکن نکنم، به سوی او نظر کنم، به نظر رحمت ویژۀ خود، در هر روز هفتاد نظر و اگر چنین نکنم، هر روز هفتاد حاجت او را برآورم که کمتر آنها آمرزیدن گناهان باشد و اگر چنین نکنم، او را از شرّ شیطان و از شرّ هر دشمنی پناه دهم و بر ایشان یاری رسانم و او را از وارد شدن بهشت مانع نشود مگر مرگ»[8]؛

آیات به شرح زیر است:

1- سورۀ مبارکۀ حمد

2- آیة الکرسی کامل

3. آیه «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ‌»[9]؛

«خدايى كه همواره به عدل و قسط قيام دارد، گواهى داده كه معبودى جز او نيست و فرشتگان و صاحبان دانش (نيز به يگانگى او گواهى داده‌اند) جز او كه مقتدر حكيم است، معبودى نيست.»

    4. آیه «قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ»[10]؛

«بگو: خداوندا! تو صاحب فرمان و سلطنتى. به هر كس (طبق مصلحت و حكمت خود) بخواهى حكومت مى‌دهى و از هر كس بخواهى حكومت را مى‌گيرى و هر كه را بخواهى عزّت مى‌بخشى و هر كه را بخواهى ذليل مى‌نمايى، همه خيرها تنها به دست توست. همانا تو بر هر چيز توانايى.»

خداوند مالک، در هر نگاهی سرمایه و دارایی می‌بخشد. هفتاد، عدد کثرت است؛ یعنی در هر نگاهی تعداد وسیعی از خلق بی‌نیاز می‌شوند. بنده مورد توجه خداوندی  قرار می گیرد که احتیاجی به خلق ندارد! مالکیت خداوند اقتضا می‌کند در هر نگاهی، بنده خود را متخلق به فضائل اخلاقی کند.

 

همت متعالی با معرفت به نام «مالک» خدای سبحان

 

انسان، با معرفت به اسم «مالک» دارای همت متعالی می‌شود. خداوند مالک الملک، به انسان، سلطه بر نفس را عطا می‌کند. او دارای سلطنت است، بنده خود را صاحب سلطنت می‌کند؛ سلطنت بر زبان را به او می‌بخشد که مراقبه بر گفتار خود داشته باشد، تسلط بر گوش که هر چیزی وارد گوش او نشود، سلطه بر قلب که هر فکری بر قلب او خطور نکند. خداوند سبحان سلطنت عریض و طویلی برای مملوک خود رقم می‌زند، تا دارای علوّ همت شود.

 

ملکیتی آباد

 

مِلک تحت نظارت خداوند، دائماً آباد و در حال دریافت کمالات است. خداوند رئوف و رحیم، نهایت لطف و عنایت را به مِلک خود دارد و مانع تخریب آن می‌شود. خداوند مالک، ویرانگری و آشفتگی را برای مِلک خود نمی‌پسندد؛ از این رو کامل‌ترین و زیباترین اجرائیات را برای مِلک خود پیاده می‌کند. انسان تحت مِلکیت خداوند با تمام وجود می‌یابد که همۀ افراد مملوک اویند؛ از این رو هیچ نقش و وجودی برای خود و دیگران قائل نیست و در هر گونه خدمات‌رسانی اذن خداوند را مشاهده می‌کند.

انسانی که به مملوکیت خود واقف شود؛ هیچ گونه ادعا و منیّتی ندارد؛ چراکه نقش خود را در عالم، به‌عنوان نامه‌رسان و مأموری می‌داندکه خدمات‌رسانی به خلق را در قالب هدیۀ خداوند، به انجام می‌رساند؛ پس در واقع هر خرجی از مِلک خداوند صورت می‌گیرد. هیچ خرج و تصرفی از سرمایه و دارایی خود فرد نیست؛ بدین جهت تمام توفیقات را توفیقی از ناحیۀ خداوند می‌داند. ملکیت خداوند برای تمام افراد، علی‌السویه است؛ از این رو ندای مملوکیت از تمام افراد به گوش می‌رسد. مملوکیت مملوک‌ها اقتضا می‌کند که هیچ گونه فخرفروشی و منت بر یکدیگر نداشته باشند. تمام ادعاهای نفسانی و منیت‌ها از مالکیت کاذبی صادر می‌شود که فرد برای خود قائل است.

توانمندی در بندگی

 

هنگامی که بنده در بندگی خود مستقر شود، سلطنت خداوند را می‌یابد.

اگر سلطان ما را بنده باشی

همه گریند و تو در خنده باشی

همه مشتاق دیدار تو باشند

تو صد پرده به رو افکنده باشی

خداوند مالک، به انسان قدرت عجیب و غریب عطا می‌کند؛ از این رو قدرت‌ و توان هر بنده‌ای در پی بندگی خداوند رقم می خورد.

سوالی که ذهن را مشغول می‌کند آن است که چرا ناتوانی و سستی و درماندگی در عرصه‌های زندگی ما مشاهده می‌شود؟ چرا آبروی ما مورد اختلال قرار می‌گیرد؟ چرا عجز و ضیق در روزی برای ما صورت می‌گیرد؟ در جواب بیان می شود: به‌میزانی که انسان از جادۀ بندگی خارج شود، توان و قدرت خود را از دست می‌دهد.

بندگی وسیلۀ جذب قدرت و توانمندی و شادکامی است. بنده به‌میزان اتصال به سرچشمۀ قدرت، مقتدر می‌شود. انسان مملوک، بر تمامی اعمال و اقوال و احوال خود مُهر و امضای خداوند را مشاهده می‌کند. بنده‌ای که در مِلکیت خداوند صادق است و پذیرای تصرفات الهی است، زیباترین ترسیم بندگی برای او ایجاد می‌شود.

زیباترین تصرفات خداوند در یاران امام حسین علیه‌السلام نمودار شد. تصرفات الهی انسان را جزو انصار و اعوان امام زمان قرار می‌دهد و او را جاودانه می‌کند. اصحاب امام حسین علیه‌السلام از صنف معصومین نبودند؛ اما در عالم جاودانه شدند! با بندگی خاص و قبول محض ولایت، سند بهترین‌های عالم برای آنان زده شد. مانند حبیب‌بن‌مظاهر که در جادۀ بندگی،هر شب یک ختم قرآن داشت. حبیب، عبد مولای مقتدر بود؛ از این رو در سن هشتاد سالگی مقتدر و توانا شد و خداوند هم، زمان را تحت اختیار او قرار داد.

 

 

تاریخ جلسه: «1402/5/2 – جلسه هفتم»

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. بحار الأنوار، ج‏68، ص 23.

[2]. سوره زخرف، آیه 84.

[3]. منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ج‏2، ص41.

[4]. بحار الأنوار، ج‏88، ص 15.

[5]. الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة (كلیات حدیث قدسى)، ص 162.

[6]. مفاتیح‌الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی.

[7]. سوره فرقان، آیه 58.

[8]. الکافی، ج2، ص 620.

[9]. سوره آل عمران، آیه 18.

[10]. سوره آل عمران، آیه 26.

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *