جناب آقای احسان محمد شاکر (ابو احمد) تعریف کردند: اولین مرتبهای که من آقای مجتهدی را زیارت کردم، یک حالت جذبه عجیبی از ایشان در وجودم آمد که دیگر حال خود را نمیفهمیدم و به هزار دل عاشق ایشان شدم.
تا آن زمان با چنین چهرهای برخورد نکرده بودم و دیدار آن سیمای ملکوتی و بسیار جذاب یک مرتبه عقل از سرم ربود و مرا بیخود کرد!
پس از آن آشنایی، قلباً به حضرت امیر علیهالسلام متوسّل شده و عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! ایشان ولّی شماست و صدق خاصّی در چهره دارد و برائت عجیبی هم از دشمنان شما در وجودشان موج میزند و من عاشق ایشان شدهام و از شما میخواهم تا اسبابی فراهم کنید که بتوانم به این مرد خدا خدمت کنم.
این درخواست من ادامه داشت تا این که: حدود یک ماه بعد، از شدت بیقراری و توسّل ناخودآگاه به طرف منزل آقای مجتهدی کشیده شدم. هنگامی که درب منزل را زدم خود آقا درب را باز کردند و با چهرهای گشاده و تبسّمی ملیح از من استقبال نمودند و من مؤدبانه در محضرشان نشستم و از آن به بعد راه من به ایشان باز شد.
ایشان فرمودند: آقای ابو احمد! حضرت امیر علیهالسلام به من فرمودهاند که شما به این جا بیایید و من از شما استقبال کنم و شما تنها شخص عرب زبانی هستید که هم اکنون به این جا میآیید و این امر به سفارش حضرت مولا صورت گرفته است[1]
آقای احسان محمد شاکر (ابو احمد) در ادامه تعریف کردند:
آن روز آقا به من فهماندند که توسّل شما به حضرت امیر علیهالسلام مُهر قبولی یافته و من به وساطت حضرت مولا توانستم بر خوان کریمانه ایشان شرف حضور پیدا کنم و بر ضیافت ایشان بار یابم.
ابو احمد در پایان متذکر شدند و گفتند:
امید است که تمام خوانندگان این مطالب، به حضرت امیر علیهالسلام متوسّل گردند، و از فضل خدا، مطالب کتاب لالهای از ملکوت، خیلی از مردم را متحوّل کرد و به سمت ائمه علیهمالسلام سوق داد.آقای مجتهدی دری از درهای امیرالمؤمنين علیه السلام بوده و هستند .
ایشان به حقیقت شیعه واقعی بوده و هستند و واقعاً مردم را به درب خانه امیرالمؤمنين و اولاد ایشان علیهمالسلام سوق میدادند و غیر از غم و غصّه دین خدا و اهل بیت علیهمالسلام، هیچ چیزی نداشتند، سلام الله علیه، که هر چه از ایشان صادر میگشت به حساب حضرت میگذاشتند که مردم برای لحظهای هم از ائمه غافل نشوند.[2]
@sheykhjafar_mojtahedi
[1] – لاله ای از ملکوت، ج 4، ص 112
[2] – لاله ای از ملکوت، ج4، ص 114