قرآن در آیه 77 سوره مائده میفرماید:
«قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِكُمْ غَیرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبیلِ»
«بگو: «اى اهل كتاب! در دین خود، غلوّ (و زیاده روى) نكنید! و غیر از حق نگویید! و از هوسهاى جمعیتى كه پیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه كردند و از راه راست منحرف گشتند، پیروى ننمایید»
«قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِكُمْ غَیرَ الْحَقِّ»
افرادی که دچار غلو میشوند
در این چند آیه گذشته قرآن چندین بار تصریح كرده كه كار غالین (افراطیون) به مراتب بدتر و مذمومتر از كار اهل تفریط است. خدای سبحان در این آیات افراطیون را مخاطب قرار داده و متذكر شده شما در انجام امور خویش از غیر خدا كمك میجوئید در حالیكه غافل از این مطلب هستید كه هر امر غیر خدایی در نظام عالم به نتیجه نمیرسد و از هر غیر خدایی مستقلاً كاری برنمیآید، حتی اگر آن غیر خدا مسیح ابن مریم باشد. خدای سبحان شنوای گفتار غالین و عالم به اعتقادات آنان است.
خداوند سمیع و علیم است. سمیع است به آنچه مردم میگویند و علیم است به آنچه از دل میگذرد. او از نیتها آگاه است و اعتقادات قبلی را میداند.
قرآن متذكر میشود، خداوند سمیع است. یعنی سخنان شما را میشنود و علیم است. یعنی از حركتها و تپشهای قلبتان آگاه است. خداوند با ذكر دو عبارت سمیع و علیم به غالین متذكر میشود ما تنها شما را به خاطر آنچه میشنوید، مجازات نمیكنیم بلكه به دلیل نیتهای سوءتان نیز مجازات میشوید.
اگر سؤال شود چه كسانی عمدتاً گرفتار بیماری غلو میشوند؟
میگوئیم از نظر ما عوام مردم عمدتاً از بیماری افراط در اماناند. زیرا بیماری غلو بیشتر كسانی را تهدید میكند كه از اطلاعات و علم ظاهری بیشتری برخوردارند. یعنی آنان خود را در موضوعی كه درباره آن غلو میكنند از دیگران برتر میدانند و دریافت خویش را از سایرین بیشتر میبینند، از این رو قرآن در این آیه اهل كتاب را مخاطب قرار میدهد و میگوید:
ای پیامبر! تو اهل كتاب را مورد خطاب قرار بده، به آنان بگو «یا أَهْلَ الْكِتابِ» در دینتان غلو نكنید؛ زیرا غلو شما، غلو به غیر حق است. به عبارتی دیگر غلو غیر مجاز است. شما در اثر افراطتان تابع گروهی میشوید كه هم خودشان منحرفاند و هم دیگران را منحرف میكنند. «وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبیلِ» آنها از راه میانه و معتدل دور شدهاند.
مخاطبین قرآن در امر غلو همگان نیستند بلكه تنها اهل كتاب مخاطب آیهاند. ما اشاره كردهایم غلو، بیماری و نقصانی است كه به سوی علما و افراد ظاهراً باسواد رو میكند.
عوامل غلو در دین
نكته دیگری آن است كه غالین در كلیه امورات خویش اغراق نمیكنند؛ بلكه تنها دینشان را در معرض غلو قرار میدهند. قرآن فعل « لا تَغْلُوا » را مطلق بیان نمیكند بلكه میگوید « لا تَغْلُوا فی دینِكُمْ » بنی اسرائیل در دین خود غلو نكنید.
اگر سؤال شود چه عاملی باعث میشود تا افراد گرفتار غلو در دین شوند؟
خواهیم گفت: بیماری غلو زائیده خودكم بینی است، در این زمان انسان میكوشد تا خوی نازیبای خود كمبینی را با غلو جبران كند تا دیگران متوجه ضعف او نشوند و نگاهشان به سوی افراطهای غالی جلب شود. افراطیون از آن جهت كه نسبت به دینشان اطلاعات لازم و كافی را ندارند از دست آویز غلو استفاده میكنند تا اندك خود را بسیار نشان دهند. نوعاً افراد به ظاهر عالم همیشه نگران آنند تا در جوامع اجتماعی در موضوع مورد بحث از سوی مردم، مورد سؤال قرار گیرند و ترس از پاسخگویی به سؤالات دیگران آنان را به راههای گریز وا میدارد كه یكی از آن راهها افراط در اندوختههای اندك یا به عبارتی غلو است.
«وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبیلِ»
امر غلو نوعی بیماری فردی و اجتماعی است كه چون درمان نشود فضای اطراف غالی را مسموم میكند و كسانی كه در پی ماهی گرفتن از آب گل آلود اجتماع هستند؛ چون فضا را ناسالم ببینند به یقین در پی ضربه زدن بر پیكر فرد و اجتماع برخواهند آمد. سنت نازیبای غلو امری نیست كه تنها مختص به زمان پیامبر باشد بلكه در هر عصری این بیماری شایع و فراوان است.
غالین هم گمراهاند و هم گمراه كننده
اهل غلو هم ضالاند و هم مضل. هم گمراهاند و هم گمراه كنندهاند. اگر بگوئید گمراهی آنان معلوم است اما گمراه كنندگیشان چگونه مشخص میشود؟
خواهیم گفت: علامه طباطبایی رحمهاللهعلیه میگوید: از سیاق آیه چنین برمیآید كه اهل كتاب كسانی هستند كه چشم عوام مردم به دست آنهاست و همواره دیگران سر در اطاعت آنان دارد و گمراهی عوام جامعه بیشتر به جهت آن است كه از این گروه پیروی میكنند. قرآن میگوید: «أَضَلُّوا كَثیراً» یعنی اینان تعداد زیادی را گمراه كردند.
همچنان كه گفته شود عوام جامعه به جهت جهالتهایشان در علوم دینی كوركورانه و بدون تفكر در پی افراطیون در دین حركت میكنند و همین اطاعت كوركورانه آنان را گمراه میكند.
فعل «ضَلُّوا» در آیه دوبار تكرار شده است. مفسرین درباره ضلالت اول گفتهاند به آن معناست كه مردم از جهت عقل گمراهند و ضلالت دوم آن است كه مردم از جهت شرع گمراهند.
«قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ» چون عقل مردم از صراط مستقیم دور شود به یقین در اعتقادیات دچار انحراف میشود. قرآن عبارت «أَضَلُّوا كَثیراً» را در پی «قَدْ ضَلُّوا» میآورد تا بیان كند انحرافات عقلانی به انحرافات اعتقادی ختم میشود.
علامه رحمهاللهعلیه در ابتدای این آیه مطرح میكنند، غالی با غین به كسی گفته میشود كه از حدود تجاوز میكند و مرتكب افراط میگردد و در مقابل این عبارت قالی با قاف كسی است كه تفریط و كوتاهی در عمل دارد، این دو عبارت از جهت تلفظ حروف و وزن شبیه یكدیگرند.
خداوند سبحان به اهل تفریط یعنی [قالی ] گمراه كننده دیگران نمیگوید؛ بلكه عبارت «أَضَلُّوا كَثیراً» را برای اهل افراط [ غالی ] به كار میبرد تا متذكر شود شما نه تنها خود گمراهاید كه گمراه كننده دیگراناید.
تفکر باطل به سرعت فراگیر میشود
تفكر باطل آنها در یك مقطع زمانی شكل گرفت اما برای همیشه در میان مسیحیت ماندگار شد و تعداد كثیری از مسیحیونی كه میشد حنیف و خداشناس و موحد باشند، كافر و بیدین شدند. آنچه در تفكرات باطل نگرانكننده و هشداردهنده است، آن است كه باطل به سرعت رشد میكند. باطل نه تنها در زمان تولد خود به سرعت در زمان خود رشد میكند و فراگیر میشود؛ بلكه به آیندگان نیز سرایت میكنند. به عنوان مثال مسیحیت امروز گرفتار افراطی هستند كه ریشه در تفكرات یهود دارد. یعنی حقیقتاً پایه گذار تفكرات افراطی نصاری، یهودیان بودند كه گفتند:
«وَ قالَتِ الْیهُودُ عُزَیرٌ ابْنُ اللَّهِ …» [1]
«عزیز پسر خداست»
به گفته قرآن گروهی قبل از نصاری از حق دور شده بودند و از صراط به دور افتاده بودند. قرآن در آیه 30 سوره مباركه توبه میگوید:
«وَ قالَتِ الْیهُودُ عُزَیرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسیحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یؤْفَكُونَ»
كه یهود و نصاری هر یك در دو زمان جدای از یكدیگر زندگی میكردند؛ اما در تفكرات باطل به یكدیگر شبیه بودند و نصاری در پی یهود به سوی افراط در دین قدم گذاشت. همین جا باید متذكر شویم پایه و اساس تفكر هر دو گروه چیزی به غیر از هواپرستی و دنیا طلبی نبود.
دنیاطلبی ریشه انحراف
اگر سؤال كنید چگونه ریشه انحراف هر دو گروه در هوا پرستی و دنیا طلبی است؟
خواهیم گفت: مفسرین یهودیان را دنیا پرستانی دانستهاند كه آنان از اظهار دنیاپرستی خود در باطن و ظاهر ابایی ندارند. از این رو مفسرین هرگاه از یهود سخن میگویند، تعبیرشان فقط دنیاست. آنان عاقبت بخیری وسعادت را تنها در دنیای مادی جستجو میكردند، پس پاسخ به سؤال شما در رابطه با یهود توضیح واضحات است.
اما در رابطه با نصاری [ افراطیون ] كه گفتیم منّیت و خودپرستی سبب انحراف آنان شد؛ از آن روست كه هیچ خود خواهی و منّیتی ریشه در امور معنوی و الهی ندارد بلكه تمام خودخواهیها هر چه هست و هر كجا باشد ریشه در دنیا و دنیاپرستی دارد. آنچه غیر خداست یا آنچه «ما سوی الله» است دنیاست.
نكته دوم در رابطه با دنیا طلبی نصاری آن است كه بگوئیم سخن غلو از حقیقت و واقعیت به دور و غیر حق است.
غالین اگر به دست آویز غلو متوسل میشوند از آن روست تا تفكر باطل خود را صحیح جلوه دهند. ثابت كردن غیر حق كار آسانی نیست؛ زیرا غیر حق با فطرت بشر سازگار نمیباشد و هر عقل سلیمی آن را به آسانی پذیرا نیست. از این رو افراطیون از ترفند غلو در دین استفاده میكنند.
پیامهای آیه
- «قُلْ» ای پیامبر! تو تفكرات باطل نصاری (افراطیون ) را به آنان متذكر شو تا بدانند كه تو از كار آنان روگردانی.
- «قُلْ» ای پیامبر! تو حقیقت را به غالین بگو تا در قیامت برای رهایی از آتش به جهالت خویش متمسك نشوند.
- « قُلْ » ای پیامبر! تو حق را بگو، چه مردم پذیرای آن باشند یا نباشند.
- «قُلْ» ای پیامبر! تو بایدها و نبایدهای دین را به مردم یاد آوری كن.
- «قُلْ» ای پیامبر! تو از چهره اعمال و نیات باطل غالین پردهبرداری كن شاید تذكر تو سبب شود گروهی را از حركت در مسیر آنان باز گرداند.
- «قُلْ» ای پیامبر! به اهل كتاب بگو: غلو درباره رهبر دین غلو است و ضربه خود را بر پیكر دین وارد میكند، از آن امر پرهیز كنند.
- «قُلْ» ای پیامبر! به اهل كتاب بگو: ما با همه خدائی خویش غلو درباره رهبران آسمانی را از سوی مردم ممنوع كردهایم. شما نه تنها درباره آنها غلو نكنید؛ بلكه دیگران را از غلو در امان نگه دارید.
- «قُلْ» ای پیامبر! حق را بگو: شاید غالین در هر عصری سخن تو را بشنوند و از خطای خویش باز گردند.
- «قُلْ» ای پیامبر! تو به اهل علم بگو: غلو در دین بیماری افراد به ظاهر عالم است. شاید با سخن تو از دروغگویی كه به خود و دیگران میگویند دور شوند.
- ای پیامبر! بگو: «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ» تذكر برای صاحب ذكر، ذكر است. ای پیامبر! تو از حقایق پردهبرداری كن تا آنان كه حقیقتاً عالماند، خود را از گرفتاری غلو در امان نبینند. چون آنان توی پیامبر را در شمار مخاطبین خدای سبحان میبینند، كه خداوند تو را از غلو در دین نهی میكند. از این رو آنان باید نسبت به خود دقت و توجه بیشتری داشته باشند؛ زیرا هیچ ضمانتی نیست كه آنان گرفتار این بیماری نشوند.
- «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا» با نهی پیامبر هیچ كس از بیماری غلو در امان نیست. زیرا پایه و اساس غلو خودباوریهای كاذب است و هر خودباوری میتواند گرفتار این بیماری شود.
- «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِكُمْ» ای پیامبر! تو به اهل كتاب بگو: اگر دین در معرض خطر قرار گیرد به یقین هیچ كس به رستگاری نمیرسند.
- «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِكُمْ غَیرَ الْحَقِّ» ای پیامبر! به اهل كتاب بگو: حق را با باطل مخلوط نكنید تا مجبور شوید به دست آویز غلو متوسل شوید.
- «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِكُمْ» («كُم») ای پیامبر! به مردم بگو: خداوند دین را برای شما فرود آورده است؛ با غلو داشتههای معرفتی خویش را نابود نكنید.
- «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِكُمْ» ای پیامبر! به اهل كتاب بگو: دین شما از جانب خدای سبحان بر شما ارزانی شده و خدا با همه خدائیاش آن را برای شما تدبیر كرده است. به یقین آن دین به صلاح شماست آن را با غیر حق مخلوط نكنید.
- «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِكُمْ غَیرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ» ای پیامبر! تو به اهل كتاب بگو: اگر اهل غلو شوند، در حقیقت گرفتار هوای نفس پیشینیان خویش شدهاند. [گاهی هر یك از ما بدون توجه قدم برجای پای اشتباه پیشینیانمان میگذاریم]
- «لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ» اهواء جمع هوی است. یعنی آنان كه اهل غلو هستند؛ گرفتار هواهای نفس فراواناند. پیامبر تو به آنها متذكر شو كه از هوای نفس دست بردارند. افراط در دین هواپرستیهای فراوانی را در پی دارد.
- «قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبیلِ» ای پیامبر! تو به افراطیون بگو: افراط در امور عقلی، شما را به افراط در اعتقادیات میكشاند. از هر افراطی خودداری كنید.
- «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ …» ای پیامبر! تو به اهل كتاب بگو: گروهی از پیشنیان شما گمراه بودهاند، گمراهی آنان سبب گمراهی شما شده است؛ از آن پیروی نكنید تا تفكرات و عملكرد غلط آنان پایان یابد.
- «لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ» ای پیامبر! به مردم بگو: تقلید كوركورانه در دین ممنوع است؛ زیرا سبب گمراهی شما میشود.
- «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ» ای پیامبر! به اهل كتاب بگو كه گرفتار خطاكاری گذشتگانتان شدهاید تا آنان از افراطهای در دین دست بردارند تا آیندگان با آنها گمراه نشوند و آنان الگوی منفی آیندگان نشوند.
- «أَضَلُّوا كَثیراً» گاهی تنها یك تفكر یا اعتقاد غلط میتواند تعداد كثیری را به گمراهی بكشاند.
- «ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبیلِ» هر آنچه غیر خداست گمراهی است. ای پیامبر! تو به اهل كتاب بگو تا از خدا جدا نشوند و غیر خدا را به جای خدا انتخاب نكنند.
- «ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبیلِ» سبیل راه حق است. ای پیامبر! به افراطیون بگو راه حق واضح و آشكار است و غیر آن را انتخاب نكنید.
- «ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبیلِ» ای پیامبر! به غالین بگو: دین حق به غلو شما برای روشنگری و نمایان شدن نیازی ندارد؛ زیرا حق خود آشكار است و برای مطرح كردن خویش بینات كافی دارد شما از غلو در دین دست بردارید و در سبیل قرار گیرد.
- «لا تَتَّبِعُوا» ای اهل كتاب پیروی از غیر حق شما را از راه راست و سبیل حق دور میكند. از غیر حق دور بشوید.
- ای پیامبر اگر اهل كتاب در مییافتند كه تذكرات تو خیر و عاقبت به خیری آنها را به دنبال دارد، هیچ گاه در سواء سبیل وارد نمیشدند.
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مباركه توبه آيه 30