مقدمه
در ادامه بحث زیارت جامعه به دعای وداع ائمه اشاره میکنیم که معمولاً در پایان زیارتها توصیه شده است.
این دعا در مفاتیح بعد از دعای عالیۀالمضامین آمده است.
زائر در محتوای دعا میگوید ان شالله با عافیت و ایمان بیشتری به سوی شما باز خواهیم گشت.
خداحافظی با مزور از آداب زیارت و نشان معرفت زائر است. بعضی اشتباهاً گمان میکنند خداحافظی کردن با امام امکان زیارت بعدی را از آنها سلب میکند در حالیکه در همین زیارت آمده است:«رزقنی الله العود ثم العود ثم العود»
«السَّلَامُ عَلَيْكُمْ سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِمٍ وَ لَا قَالٍ وَ لَا مَالٍّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ سَلَامَ وَلِيٍّ غَيْرِ رَاغِبٍ عَنْكُمْ وَ لَا مُسْتَبْدِلٍ بِكُمْ وَ لَا مُؤْثِرٍ عَلَيْكُمْ وَ لَا مُنْحَرِفٍ عَنْكُمْ وَ لَا زَاهِدٍ فِي قُرْبِكُم»
سلام یعنی خود را تسلیم مولا کردن و پذیرفتن آنکه زمان خداحافظی فرا رسیده اما خداحافظی که موجب رنجش خاطر میزبان نشود، خداحافظی در کمال راحت و امید به بازگشت.
هر زائری در خدمت معصوم که قرار میگیرد چون مهمانی است که بر میزبانی وارد میشود. واگر در آن مهمانی این فرد به بهترین شیوه پذیرایی شده باشد زمان رفتن از این جدایی اندوهگین است اما تلاش میکند تا غم جدایی در چهره و کلامش هویدا نگردد تا میزبان ناراحت شود. به همین جهت زیارت وداع با کلمه سلام آغاز میشود.
«السَّلَامُ عَلَيْكُمْ سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِمٍ وَ لَا قَالٍ وَ لَا مَالٍّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»
هفت خصوصیت در این خداحافظی بررسی میشود:
«لَا سَئِمٍ»
سلام وداع کننده سلامی است که از روی محبت و آرامش و امید به بازگشت، نه سلامی با ناراحتی و عصبانیت او اعلام میکند من ملول و دلخور نیستم یعنی در اوج شادمانی از محضر امام خداحافظی میکنم از این رو سئم صفت مشبه آمده است و شدت رضایت زائر را از پذیرایی گرم و دلچسب امام اعلام میکند. او میگوید : حضور در محضر شما بسیار خوش گذشت و هنگام خداحافظی هیچ ناخوشی و دلخوری دیده نمیشود.
«وَ لَا قَالٍ»
«قال» به معنی بغض است، زائر اعلام میکند من هنگام جدا شدن از شما هیچ بغض و دلخوری ندارم؛ زیرا هر گاه دو دوست از یکدیگر جدا شوند این جدایی سوری و ظاهری است در حالیکه محبت در قلب هر دو دوست هست من با این شیوه خداحافظی محبت قلبی خود را به شما اعلام میکنم و امید دارم که شما پذیرای محبت قلبی من باشید و مرا دوست خود بدانید.
شارحین عبارت میگویند: عبارت «قال» بر بغض قلبی اشاره دارد و زائر با «لا قال» اعلام میدارد هیچ بغض قلبی نسبت به این زیارت نداشته حتی اگر در این زیارت به خواسته خود دست نیافته و حاجتش اجابت نشده یا دوره زیارت کوتاه بوده و یا سفر آنگونه که در تصور او بوده اتفاق نیفتاده بلکه با تمام احساس از وجود مقدس مزور تشکر و سپاس خود را اعلام میدارد.
در بعضی از نسخهها به جای عبارت قال، «مال» به معنای ملالت آمده است. یعنی عمق وجود من، ذرهای ملال از پذیرایی و مهمانی شما ندارد و چون بازمیگردم قلباً شادمان و راضی هستم.
«قال» اسم فاعل است بدین معنا که زائر نه در زمان حال و نه در آینده هیچ گله و شکایتی از امام ندارد.
فردی میگوید: چندین سال قبل کتابی به من رسید که محتوای کتاب شامل مصاحبه با زواری بود که توفیق زیارت امام رضا علیهالسلام را پیدا کرده بودند اما در حین زیارت یا بعد از آن گرفتار مصیبتی شده بودند … با خواندن این کتاب از خود پرسیدم که اگر من به جای یکی از آنها بودم آیا قلباً از زیارت حضرت راضی و خشنود بودم و هیچ گله و شکایتی نداشتم و با خود میگفتم:
هرچه آن خسرو کند شیرین بود
«وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ علیکم يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ» به این فراز در جلسات گذشته پرداخته شد.
«سَلَامَ وَلِيٍّ غَيْرِ رَاغِبٍ عَنْكُمْ وَ لَا مُسْتَبْدِلٍ بِكُمْ وَ لَا مُؤْثِرٍ عَلَيْكُمْ وَ لَا مُنْحَرِفٍ عَنْكُمْ وَ لَا زَاهِدٍ فِي قُرْبِكُم»
«سَلَامَ وَلِيٍّ»
«ولی» به معنای دوست، یار، همپیمان و … بکار رفته است. این خداحافظی به معنای خداحافظی یکی از دوستان مزور است. اینکه امام به او اجازه داده او را دوست خود (ولی) خطاب کند بینهایت ارزشمند و خوشحال کننده است. با این عبارت اعتراف میکند که من از دوستان نزدیک شما هستم در حالیکه اقرار به ولایت شما میکنم.
با این عبارت به زائر اجازه داده میشود که خود را دوست نزدیک حضرات معصومین بداند.
«غَيْرِ رَاغِبٍ عَنْكُمْ»
اهل لغت میگویند: فعل «رغب» زمانی که با «الی» متعدی شود به معنی اشتیاق، وچون با «عن» همراه شود به معنای اعراض کردن است،
سومین صفتی که زائر هنگام جدایی باید از آن دوری کند «غَيْرِ رَاغِبٍ عَنْكُمْ» است به این معناست که با این خداحافظی من اعراضی از شما نمیکنم، من میروم اما همیشه با شما هستم پشت پرده این جدایی حضور در محضر شما بطور دائم است.
روز و شب با تو بودنم هوس است
اگر زائر بعد از تمام شدن زیارت قلباً ناراحت باشد و رفتن خود را اعراض از محضر امام بداند حقیقتاً برای وجود حضرات معصومین قائل به مکان شده و برای آنان محدودیت مکانی در نظر گرفته که محدویت زمان و مکان برای معصوم از مقام ولایت به دور است.
چون نمازگزاری که بعد از اتمام نماز همچنان خدا را حاضر و ناظر بر خویش میداند. نمازگزار عاشق، قلبش را لا به لای جانماز به جا می گذارد.
«وَ لَا مُنْحَرِفٍ عَنْكُمْ»
«انحراف» به معنای زاویه است. زائر در این فراز با اضافه کردن حرف «لا» به عبارت «لَا مُنْحَرِفٍ عَنْكُمْ» اعلام میدارد: من چون از شما جدا شوم به معنای زاویه گرفتن و فاصله گرفتن از شما نیست
بلکه تمام توجهم به سوی شماست انحرافی از ولایت برای من ایجاد نشده است.
بعضی از شارحین«منحرف» را به معنای عدم رجوع دانستهاند.
وقتی گفته میشود فلانی از دین منحرف شد به معنای آن است که به دین باز نمیگردد، زائر با عبارت «لَا مُنْحَرِفٍ عَنْكُمْ»؛ اعلام میدارد: رفتن من بی بازگشت نیست و اگر زنده باشم قلباً راغب بازگشت زیارت شما هستم. و از اعتصام و توسل به شما دست برنمیدارم.
من چنان نیستم که اگر حاجت نگیرم منحرف شده و باز نگردم و اگر هم به حاجتم دست یابم چنان نیست که از شما غفلت ورزم و باز نگردم.
عبارت«لَا مُنْحَرِفٍ عَنْكُمْ» نشان میدهد حضور در محضر مزور برای زائر موضوعیت دارد نه دستیابی به خواستهها و آرزوهایش.
«وَ لَا مُسْتَبْدِلٍ بِكُمْ»
«استبدال» به معنای جایگزین کردن است، به این معنا که زائر با این باور قلبی بازمیگردد که در نزد او جایگاه هیچکس قابل مقابله و مقایسه با حضرات معصومین نیست.
زیرا او در زیارت جامعه آموخته که حضرات معصومین مزین به خصوصیات و صفاتی هستند که در عالم به کسی غیر از آنان عطا نشده و کسی نمیتواند در مرتبه و مقام آنان قرار گیرد.
پس زائر برای آنان طلب بدل و جانشین نکرده.
«وَ لَا مُؤْثِرٍ عَلَيْكُمْ»
«مؤثر» از ماده ایثار به معنای ترجیح دادن است، زائر در این عبارت اعلام میکند: من هیچکس و هیچ چیز را بر شما ترجیح نمیدهم، نه مال، نه مقام نه فرزندانم، نه اعمالم، اولویت من شمایید. با تمام وجود اقرار میکنم: «بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ أُسْرَتِي» همچنین در زیارت آل یس میخوانیم: «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُول» یعنی پیشاپیش همه آرزوهای من شما هستید.
«وَ لَا زَاهِدٍ فِي قُرْبِكُم»
زائر با این فراز اعلام میکند من بیرغبت به نزدیک شدن شما نیستم بلکه مشتاق بازگشت به سوی شما هستم ، می خواهم زائر دائم شما باشم، اگر باز میگردم به جهت میل و رغبتم به دیگری نیست. بلکه به امر شریعت باید به سوی زندگی شخصی با میل و رغبت بازگشت زیرا مأمور به وظیفه خویش هستم.
- زاهد به معنای آنکه چیزی را ترک گوید و از آن اعراض کند.
زائر در این فراز اعلام میکند که حضور در حریم شما برای من بسیار لذت بخش خوشحال کننده و رضایت بخش بوده است و از بودن کنار شما قصد اعراض ندارم و چون بازمیگردم به دلیل ترجیح دیگری بر شما و اعراض از شما نیست.
زائر در تمام فرازهای فوق اعلام میکند اگر ظاهراً به حاجت مورد نظرش دست نیافته اطمینان قلبی دارد که کسی از حریم کریمانه اهل بیت دست خالی باز نمیگردد.
زائر با توجه به زیارت جامعه میداند جایگاه حضرات معصومین در عالم با هیچیک از انبیاء (به غیر از پیامبر) قابل مقایسه نیست در نتیجه اطمینان مییابد که از این زیارت بدون توشه و عطا باز نخواهد گشت.
قرآن در داستان حضرت یوسف در آیه 65 میفرماید:
«وَلَمَّا فَتَحُوا مَتَاعَهُمْ وَجَدُوا بِضَاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ قَالُوا يَا أَبَانَا مَا نَبْغِي هَذِهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَيْنَا وَنَمِيرُ أَهْلَنَا وَنَحْفَظُ أَخَانَا وَنَزْدَادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذَلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ»
«و هنگامى كه بارهاى خود را گشودند دريافتند كه سرمايه شان بدانها بازگردانيده شده است گفتند اى پدر [ديگر] چه مى خواهيم اين سرمايه ماست كه به ما بازگردانيده شده است قوت خانواده خود را فراهم و برادرمان را نگهبانى مى كنيم و [با بردن او] يك بار شتر مى افزاييم و اين [پيمانه اضافى نزد عزيز] پيمانه اى ناچيز است»
برادران یوسف چون بازگشتند دیدند نه تنها سرمایه آنان را بازگرداند بلکه بیش از آن به آنها عطا کرد.
«لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَةِ قُبُورِكُمْ وَ إِتْيَانِ مَشَاهِدِكُمْ»
این فراز از دعا حاکی از این درخواست است که این زیارت آخرین نوبت زیارت نباشد، آخرین سلام نباشد، بلکه بازگشتی همراه با سلامتی و بهره و فضل و کامیابی و رضایتمندی در آن باشد.
اینکه زائر تقاضای بازگشت میکند بدین معناست که اگر زنده هستم مجدداً به محضرتان بازگردم و اگر از دنیا رفتم زیارت برزخی نصیبم گردد، در برزخ نیز تحت عنایت شما قرار گیرم.
«زِيَارَةِ قُبُورِكُمْ»
در روایات کثیری به زیارت قبور حضرات معصومین اشاره شده است و کلمه قبر در آن مطرح شده است این عبارت از دعا با تفکر روشن فکرانهای که معتقدند حضرات معصومین در همه جا و در هر حالی حضور دارند و نیازی به حضور در مشاهد مشرفه این بزرگواران نیست اختلاف دارد؛ زیرا بعضی از آثار زیارت مختص کسانی است که به زیارت حضرات معصومین میروند. شاید علت این توجه آن باشد که در هر مشرف شدن هجرت و سفری نهفته است بدین معنا که زائر باید از تعلقات خویش رها شود.
در روایتی آمده است:
«عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ مَا لِمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ فَوْقَ عَرْشِهِ الْحَدِیثَ.» [1]
«زید بن حشام از امام صادق علیهالسلام از امام صادق (ع) سؤال میکند: چه ثوابی برای کسیکه رسول الله (ص) را زیارت کند، میباشد؟ حضرت پاسخ دادند: مانند کسی است که خدا را در فوق عرش زیارت کرده»
در روایتی آمده است:
«وَ رَوَى اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ اَلْوَشَّاءُ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ : إِنَّ لِكُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِي عُنُقِ أَوْلِيَائِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ اَلْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ زِيَارَةَ قُبُورِهِمْ فَمَنْ زَارَهُمْ رَغْبَةً فِي زِيَارَتِهِمْ وَ تَصْدِيقاً بِمَا رَغِبُوا فِيهِ كَانَ أَئِمَّتُهُمْ شُفَعَاءَهُمْ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ»[2]
«حسن بن على وشاء از امام ابو الحسن رضا عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: هر امامى را بر گردن دوستان و شيعيانش پيمانى هست، و از علامات و موجبات كمال وفاء به آن پيمان زيارت قبور ايشان است، پس كسانى كه از سر رغبت و شوق به زيارتشان، و براى اثبات صدق رغبت و شوق خود ايشان را زيارت كنند، أئمّه ايشان بروز قيامت شفيعشان خواهند بود.»
امام صادق (ع) در روایتی به یکی از دوستانشان میفرمایند:
«یَا عَلِیُّ! بَلَغَنِی أَنَّ قَوْماً مِنْ شِیعَتِنَا یَمُرُّ بِأَحَدِهِمُ السَّنَةُ وَ السَّنَتَانِ لَا یَزُورُونَ الْحُسَیْنَ؟ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَعْرِفُ أُنَاساً کَثِیرَةً بِهَذِهِ الصِّفَةِ، قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لِحَظِّهِمْ أَخْطَئُوا وَ عَنْ ثَوَابِ اللَّهِ زَاغُوا وَ عَنْ جِوَارِ مُحَمَّدٍ ص تَبَاعَدُوا… أَمَا إِنَّهُ مَا لَهُ عِنْدَاللَّهِ مِنْ عُذْرٍ وَ لَا عِنْدَ رَسُولِهِ مِنْ عُذْرٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ (أَمَّا الْقَرِیبُ فَلَا أَقَلَ مِنْ شَهْرٍ وَ أَمَّا بَعِیدُ الدَّارِ فَفِی کُلِّ ثَلَاثِ سِنِینَ فَمَا جَازَ الثَّلَاثَ سِنِینَ فَقَدْ عَقَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ قَطَعَ رَحِمَهُ إِلَّا مِنْ عِلَّة»[3]
«ای علی! شنیدهام برخی از شیعیان ما هستند که دو سه سال بر آنها گذشته اما به زیارت مرقد حسین(ع) نرفتهاند.
آن شخص پاسخ داد: آقا جان! خیلیها هستند که اینگونهاند. حضرت با تعجب فرمود: مگر میشود؟! این افراد در روز قیامت چگونه میخواهند جواب پیامبرصلیاللهعلیهوآله را بدهند؟»
در حدیث دیگری، اصحاب پرسیدند:
«هر چند وقت یکبار باید به زیارت حسین(ع) برویم؟
امام صادق(ع) فرمود: غیبت از زیارت قبر حسین علیهالسلام نباید بیش از سه سال طول بکشد؛ در غیر این صورت مورد عاق و شکایت رسول خدا(ص) قرار میگیرید».[4]
«لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَةِ قُبُورِكُمْ»
در این فراز زمانی که زائر میگوید: خدایا این زیارت را آخرین زیارتم قرار نده! معلوم میشود بعضی از افراد به توفیق زیارت مجدد نائل نمیشوند.
رعایت نکردن آداب زیارت و حقوق سایر زائرین علت این مجازات است در این فراز زائر هم خوف خود را بیان میکند و هم رجاء و امید به بازگشت و میگوید:
در این زیارت انشاءالله ادب را رعایت کرده باشم و ملتزم به آداب شده باشم و از ناحیه من به بقیه مهمانان این ضیافت صدمهای وارد نشده باشد و حق ضیافت را ادا کرده باشم.
فردی به زیارت امام رضا علیهالسلام مشرف شده بود و گفت: مشهد آمدن که کاری ندارد مکه رفتن سخت است! پس از آن 19 مرتبه به زیارت بیت الله الحرام رفت اما نتوانست یک بار به مشهد مشرف شود.
بعد مسافت و یا امکانات مادی و ظاهری در زیارت رفتن ملاک و اعتباری ندارند مشرف شدن به زیارت، توفیق الهی و رزق آسمانی است.
و از سخن بزرگان بدست میآید که یکی از عوامل توفیق تشرف مودب بودن به آداب زیارت است.
روزی آیت الله کشمیری از کنار قبری رد می شدند و گفتند: چشم چشم! و سپس عبایشان را پهن کردند و نشستند. همراهان ایشان علت را جویا شدند ایشان گفتند: از کنار این قبر رد می شدم مزار عالمی بود و به من گفت: چرا می روی کمی پیش ما بشین! و من در خواست او را اجابت کردم.
تاریخ جلسه :98/10/25 ـ جلسه 7
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] شیخ طوسی، تهذیبالأحکام ج ۶، ص ۴.
[2] من لا يحضره الفقيه , جلد 2 , صفحه 577
[3] کامل الزیارت، ص297 ـ296
[4] کامل الزیارت، ص297 ـ296