شرح زیارت امین الله ـ بخش دوم

در زيارت «امين الله»، گویا پس از اينكه علی علیه‌السلام را با سه عنوان امين الله، حجة الله و اميرالمؤمنين علیه‌السلام شناختيم و به چند امر گواهی داديم، باب اجابت را مفتوح می‌يابيم، به همين جهت در ادامه زيارت، درخواست‌های متعدد و متعالی را طلب می‌کنیم.

 

«اللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ»

«خدايا نفسم را به قدَر خودت مطمئن قرار بده»

 

  • «قَدَر» به معنای اندازه است.

خداوند در عالم، مقدّراتی دارد و برای انسان‌ها استعدادها، قابليت‌ها و ظرفيت‌های متفاوتی قرار داده است، و بر اساس مقدرات الهی تقدیر هر کس مشخص می‌شود.

اندازه‌ی وجودی بندگان با هم فرق می‌كند، ولی افراد می‌توانند ظرفيت وجودی خود را افزايش دهند.

«إِنَ‏ هَذِهِ‏ الْقُلُوبَ‏ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا لِلْخَيْر»[1]

«اين دل‌ها مانند ظرف‌هايی است، که بهترين ظرف‌ها بزرگترين آن هاست»

هيچ دلی از ابتدا اندازه‌ی ثابتی ندارد.

 

«مَنْهُومَانِ لاَ يَشْبَعَانِ طَالِبُ دُنْيَا وَ طَالِبُ عِلْمٍ»[2]

«دو گرسنه‌اند كه هيچ‌وقت سير نمی‌شوند: طالب علم و طالب دنيا»

بنابراين طالبان علم هر چه بيشتر فرا می‌گيرند ظرف وجوديشان بزرگ‌تر می‌شود.

 

  • در عرفان معنی «قَدَر» را استفاده از اسباب می‌دانند.

باتوجه به اين معنا‌، از خدای سبحان درخواست می‌كنيم ياريمان كند تا به نحو اتم و اكمل از سبب‌هايی كه در اختيارمان قرار داده استفاده كنيم تا به طمانينه برسيم.

«أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا»[3]

«خدا از آسمان آبی نازل کرد که در هر درّه و رودی به اندازه گنجایش و وسعتش [سیلابی] جاری شد»

هر كس سرزمين وجودیش از رحمت الهی پر شود، به طور كامل از قَدَری كه خداوند برايش قرار داده، بهره برده است.

خدای بی‌نهايت برای انسان قدر بی‌نهايت رقم زده است، زيرا اسبابی كه بندگان می‌توانند در عالم از آن‌ها استفاده كنند حد و اندازه‌ای ندارد .

 

در عرفان مقام طمأنينه را «معاينه» می‌نامند.

جهت درك اين معنا، به داستان حضرت ابراهيم علیه‌السلام اشاره می‌كنيم.

«وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي»[4]

«و (به خاطر بیاور) هنگامی را که ابراهیم گفت: «خدایا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده می‌کنی؟» فرمود: «مگر ایمان نیاورده‌ای؟!» عرض کرد: «آری، ولی می‌خواهم قلبم آرامش یابد.»»

مقام طمأنينه از مشاهده بالاتر است، مقامی است كه انسان پشت‌پرده امور را می‌بيند.

باور داريم خداوند اندازه وجودی ما را محدود نيافريده است.

در  اين فراز از خداوند می‌خواهيم به ما نشان دهد تا چه اندازه بايد پيش رويم و می‌دانيم بايد از قدری كه خدا برايمان قرار داده راضی باشيم، زيرا در اندازه‌گيری خدا نقص و كاستی وجود ندارد، تنها نگرانی انسان اين است كه به حدی كه حضرت حق برايش قرار داده، نرسد.

 

انواع طمأنینه

 

·         طمانينه دل

 

طمأنینه دل زمانی حاصل می‌شود كه دل به حكمی كه خدا برايش رقم زده آرام است.

«إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ ما يُريد»[5]

«خداوند به هرچه بخواهد حكم می‌كند»

انسانی كه به اين مقام رسيده، به همه تكاليف و اوامر الهی راضی بوده و دلش نسبت به مقدَّرات آرام است.

«أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏»[6]

«آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش می‌یابد!»

 

·         طمانينه‌ای كه بعد از پاداش نصيب انسان می‌شود

 

در اين مرحله بنده می‌يابد كه خدا عملش را قبول كرده و با رفع نگرانی، به طمأنينه می‌رسد .

بر اين باوريم كه هر توفيقی كه پس از توفيق قبلی نصيبمان می‌شود، پاداش خداست.

 

·        طمانينه روح

 

زمانی كه برای انسان پرده‌برداری می‌شود و صورت ملكوتيش به او نشان داده می‌شود از اضطراب رها شده و به آرامش می‌رسد.

در حقيقت انسان می‌داند حق عبوديّت را ادا نمی‌كند و بندگيش نقص دارد اما به اين شهود می‌رسد كه خدا نقص‌های او را بر طرف كرده و او را به كمال می‌رساند.

در عبارت «اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ‏ نَفْسِی‏ مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِك‏» گويا از خدا طلب می‌كنيم ما را به اين شهود برساند و بندگی كامل ما را نشانمان دهد، كمالی كه متعلق به اوست، نه به ما.

 

«رَاضِيَةً بِقَضَائِك‏»

«مرا راضی به قضای خود قرار ده»

 

«رضا» به معنای پسند، خوشحالی و سرور دل است.

رضا و محبّت با هم توأم هستند، نمی‌شود بدون دوست داشتن كسی، كارهايش را بپسنديم و از او راضی باشيم.

 

مراد از قضا الهی چیست؟

 

قضا؛ اسباب

 

«رَاضِيَةً بِقَضَائِك‏» دنيا، عالَم اسباب و مسبّبات است، اين كه خداوند برای هر چيز سببی قرار داده، اشاره به قضای الهی دارد، و اين كه انسان بايد برای رسيدن به مطلوب‌هايش از اسباب استفاده كند، نشان از قَدَر الهی است.

خدايا می‌خواهم به اسبابی كه سر راه زندگيم گذاشتی راضی باشم. سبب‌هايی كه مرا به تویی كه مسبّب الاسباب هستی، رهنمون ‌شوند. در واقع می‌خواهم همه عالم را دوست داشته باشم.

 

قضا؛ حکم

 

▪️معنای ديگر قضا، حكم است.

«رَاضِيَةً بِقَضَائِك‏»: خدايا می‌خواهم نه تنها به هر آنچه برايم حكم كردی اعتراض نداشته باشم، بلكه از آن‌ها راضی و مسرور بوده و حكم‌های تو را بپسندم.

 

«مُولَعَةً بِذِكْرِك»

«خدايا مرا به ذكر خود حريص قرار بده»

مراد از ذکر چیست؟

 

ذکر؛ یاد و توجه

 

ذكر به معنای ياد و توجه و امری دو طرفه است.

«فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُمْ»[7]

«مرا ياد كنيد و به من توجه خاص داشته باشيد تا من هم شما را ياد كنم»

 

چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی

كه يك سر مهربانی، درد سر بی

خدايا ولع مرا به ذكر و دعای خود افزون كن.

از يك سو هر چقدر به ياد تو باشم كم است، زيرا هر چقدر تو به يادم باشی، به توجه بيشترت نياز دارم، از سوی ديگر چون تو بسيار مشتاق من هستی، بايد من هم به ياد و ذكر تو حريص باشم .

 

ذکر؛ قرآن

 

برخی می‌گويند منظور از ذكر، قرآن است. «مُولَعَةً بِذِكْرِك‏»: خدايا مرا از كسانی قرار ده كه به كتابت حريص هستند.

می‌خواهم هر چه با قرآن مانوس می‌شوم، باز هم تشنه‌تر و مشتاق‌تر شوم .

عشق به هر چيز، عامل حرص و ولع نسبت به آن می‌شود.

علامه طباطبايی، مفسر بزرگ قرآن، در طول سال‌هايی كه مشغول نوشتن تغسير الميزان بود، روزانه ١٦ الی ١٧ ساعت پشت سرهم كار می‌كرد و تنها برای امور شخصی از مطالعه و نوشتن دست می‌كشيد، اين ميزان اشتياق، نشانه‌ی عشقی بی‌پايان است.

در حقيقت ذكر، توجه صرف به خدای سبحان است، يعنی از او چيزی نخواهيم و فقط خودش را طلب كنيم.

ما از تو نداريم به غير تو تمنا

حلوا به كسی ده كه محبّت نچشيده

ذکر؛ نماز و اعمال عبادی

 

«فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيَامًا وَ قُعُودًا وَ عَلَى جُنُوبِكُمْ»[8]

«و هنگامی که نماز را به پایان رساندید، خدا را یاد کنید؛ ایستاده، و نشسته، و در حالی که به پهلو خوابیده‌اید»

نماز ذكر خداست‌، اما می‌فرمايد پس از نماز همچنان ياد خدا باشيد.

خوشا آنان كه دايم در نمازند

 

«فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوااللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا»[9]

«زمانی كه مناسك و اعمال حج شما به پايان رسيد، به اندازه‌ای كه ياد پدرانتان هستيد يا بيش از آن، به ياد خدا باشيد.»

 

نتیجه اعراض از ذکر

 

ذكر خدا ضروری زندگی انسان است، زيرا بنده‌ای كه به خدا توجه نداشته باشد در نهايت تنگنا و گرفتاری قرار می‌گيرد.

«وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَی»[10]  

«و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور می‌کنیم»

 

 عملکرد متقین در مقابل شیطان

 

«اِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُون»[11]

«پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسه‌های شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) می‌افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را می‌بینند و) ناگهان بینا می‌گردند»

تذكر باب تفعّل است و نشان از پذيرش دارد؛ متقين توجه خدا را به خود می‌پذيرند، و پس از آن اهل بينش و بصيرت می‌شوند. «فَإِذَا هُم مُّبْصِرُون»

در واقع هر زمان ما به ذكر و ياد حق مشغوليم، قبل از آن خدا ياد ما بوده، و هر زمان به او توجه داريم بازتاب توجه خدا به ماست.

 

«مُولَعَةً … و دعائک»

«خدايا مرا به دعای خود حريص قرار بده»

 

خدايا می‌خواهم به دعا و درخواست از تو حريص باشم، و همواره با تو ارتباط برقرار كنم.

جود محتاج است و خواهد طالبی

همچو توبه كه بخواهد تائبی

 

آداب دعا

 

  1. حمد وثنا
  2. اقرار به تقصير
  3. مطرح كردن واسطه فيض
  4. اظهار نياز و بيان درخواست

خدايا زمانی كه به خليفه اللهی خود توجه می‌كنم، می‌يابم كه برای هر حاجت و طلبی بايد تنها به تو مراجعه كنم، جايگاهم برتر از اين است كه خالق خويش را، كه مرا جانشين خود قرار داده رها كنم و برای درخواست‌هايم چشم اميد به خلق داشته باشم .

 

«مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَسَمائِكَ»

«مرا دوستدار اولياء برگزيده‌ات قرار ده»

 

ثمره محبت نسبت به اولیاء الهی

 

اولياءالله نزديك‌ترين وجود‌ها به خدای سبحان هستند و ثمره‌ی محبت و عشق‌ورزی نسبت به آن‌ها، وصل و قرب حضرت حق است.

در زيارت جامعه كبيره خطاب به حضرات معصومين علیهم‌السلام می‌گوييم:

«وَ الْبابُ الْمُبْتَلى بِهِ النّاسُ»

«و آن درگاهى كه مردم، بِدان آزموده مى شوند»

بنا نيست با دوست داشتن اين بزرگواران، در خود آن‌ها متوقف شويم؛ اولياء الهی همچون دری هستند كه ما را از خود عبور داده و به خدا می‌رسانند.

زمانی كه در سجده سر بر تربت حضرت اباعبدالله علیه‌السلام می‌گذاريم، ذكر خدا را بر زبان جاری كرده و می‌گوييم: «سُبْحانَ رَبِّی الأعْلَی وَبِحَمْدِهِ»

ما سجده را نمادی از توحيد ذات می‌دانيم، فراتر از مرحله توحيد افعال و توحيد صفات. در واقع امام حسين علیه‌السلام جلوه‌ی ذاتی است كه از طريق او به خود ذات می‌رسيم.

«حُبّ» به معنی دوست داشتن از ريشه‌ی «حَبّ»، به معنای دانه است، اين كه انسان چه بذری را در زمين وجود خود بكارد‌، بسيار حائز اهميت است؛ بذر يك علف هرز، يا بذر درختی ثمربخش.

اگر دانه‌ی محبّت اولياء، كه بهترين‌ها و برترين‌های عالم وجود هستند، در دل ما كاشته شود، درختی تنومند می‌شود، شاخ و برگ می‌دهد و به عنوان ثمر، عشق الهی را به ارمغان می‌آورد.

حبّ خاصان خدا، حبّ خداست

 

 

جلسه؛ جلسه 2

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]  نهج البلاغه، حکمت 147

[2]  نهج البلاغه، حکمت 449

[3]  سوره مبارکه رعد، آیه 17

[4]  سوره مبارکه بقره، آیه 260

[5]  سوره مبارکه مائده، آیه 1

[6]  سوره مبارکه رعد، آیه 28

[7]  سوره مبارکه بقره، آیه 152

[8]  سوره مبارکه نساء، آیه 103

[9]  سوره مبارکه بقره، آیه 200

[10]  سوره مبارکه طه، آیه 124

[11]  سوره مبارکه اعراف، آیه 201

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *