آیه 6: «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ»
«آيا نديدى كه پروردگارت با قوم عاد چه كرد؟»
درس عبرت
فعل «تَرَ» بر این موضوع دلالت میکند که سرنوشت قوم عاد، جلوهگری خاصی در عالم برای بازنگری دارد و انسان باید از این جلوههای خاص، عبرت گیرد.
«پیامبر؛ قهر و جلال پروردگارت را در مقابل قوم عاد ندیدی!؟»
قوم عاد بر قدرت خود تکیه داشتند، قدرت الهی با صفات جلالیه به میدان آمد و آنان را هلاک ساخت.
نمایش جمال الهی
در این آیه فعل بصورت معلوم بکار رفته و فاعل آن« رَبُّكَ» ذکر شده است؛ یعنی اساس ربوبیت او ـ که رحمان و رحیم است و رحمت او بر غضبش سبقت دارد ـ اقتضا میکند که پرورش و تربیت افراد را عهدهدار باشد.
کلمه« رَبُّكَ» جمال خداوند را به نمایش میگذارد و خداوند، رحمت واسعه خود را در عالم به واسطه پیامبر به ظهور میرساند.
بنابر این سیاست اولیه خداوند نمایش غضب یا صفت جلالیه خود نیست بلکه سیاست خداوند بر اساس مهر و رحمت پابرجاست که با بارش دائمی فیوضات الهی، انسان تحت رحمت و معرفت خداوند قرار میگیرد و فردی که خود را تحت رحمت الهی قرار ندهد، در آتش عذاب قرار گرفته است.
تکرار تاریخ
«أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ»
پیامبر! تاریخ قابل تکرار است.
قوم عاد توانمندانی در زمان خاص نیستند بلکه هر انسانی در هر زمانی بر قدرت خود، اعم از قدرت فیزیکی و علمی و حسب و نسب و… اعتماد کند، نمادی از قوم عاد است.
هر فرد توانمندی به جهت اعتماد بر قدرت خود، از جاده شریعت خارج شده است؛ زیرا خود را از خداوند مستغنی میداند.
قوم عاد، نهفته در تاریخ نیست؛ بلکه هر گاه صفات نفسانی در درون انسان طغیان کند و قدرت و توانمندی خود را ببیند و بر آن تکیه کند، موجب سرکشی او میشود و او را از خضوع و خشوع در مقابل خداوند باز میدارد.
بنابر این هر نفسی که غرق در تنعم مادی گردد، طغیان و سرکشی از فرامین الهی بر او حاکم شود و بر قدرت و توانمندی خود اعتماد کند، نمادی از قوم عاد است.
آیه 7: «إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ»
«و [با آن شهر] اِرم که دارای کاخ های باعظمت و ساختمان های بلند بود؟»
پیامبر! فعل پروردگارت را با قوم عاد ندیدی؟
خصوصیات قوم عاد چه بود که به این عذاب گرفتار شدند؟
خداوند با شهر ارم که دارای ساختمانهای بلند و مستحکم بود چه رفتاری داشت؟
“ارم ” یا نام دیگر قوم عاد است یا نام شهری است با ساختمان های دارای ستونهای بزرگ و بلند که قوم عاد در آن زندگی می کردند.
این افراد از نسل حضرت نوح نبی بودند که با قرار گرفتن در کشتی نجات یافتند. پیامبرزادگانی که میان آنان و شیخ الشریعه، سه یا چهار نسل فاصله بود.
قوم عاد همان قوم هود بودند که به توانمندیهای خود تکیه و اعتماد داشتند و در هنگام نزول عذاب هیچ اثری از آنان باقی نماند.
قوم عاد که در تعداد آنان میان ۳۰۰ یا ۴۰۰ یا۱۰۰۰ نفر مورد اختلاف است، در ساختمان سازی اقتدار خاصی داشتند. ساختمانهای آنان فوق تخصصی و ضد زلزله و ضد حریق و بسیار محکم ساخته شده بود.
ذَاتِ الْعِمَادِ
از نظر مفسران: عماد یا خصوصیت شهر یا خصوصیت افراد آن شهر است.
قوم عاد مردمی نیرومند و درشت هیکل و در اوج اقتدار بودند، نظیر آنان از لحاظ اقتدار و نیروی جسمی، در هیچ سرزمینی خلق نشده بود.
و شهر آنها دارای ستونهای زیادی بوده و از استحکام ویژهای برخوردار بود و حتی گفته شده که روی ستونها را با جواهرات خاصی تزیین کرده بودند.
قوم عاد علاوه بر اقتدار جسمی دارای تمکن مالی نیز بودند تا جایی که ثروت آنان قابل محاسبه نبود.
اما این تمکن مالی و اقتدار، موجب رشد و هدایت آنان نشد، حتی مصونیت از آتش هم برای آنان ایجاد نکرد؛ چرا که با تکیه و اعتماد بر توانمندی خود در عذاب قرار گرفتند.
قوم عاد بوسیله دو برادر به نام های “شدید” و “شداد” تاسیس شد. شدید مُرد و شداد مسیر او را ادامه داد، در نهایت یک روز مانده به رونمایی شهر از دنیا رفت و نتیجه زحمات خود را ندید.
قرآن برای معرفی قوم عاد دو عبارت را بکار می برد:
۱- « الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ»؛«همان که مانندش در شهرها ساخته نشده بود؟» (8)
۲-« الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ»؛«همانان كه در شهرها سر به طغيان برداشتند»(11)
قوّت و اقتدار آنان مثل و مانندی نداشت و براحتی صخرهها را جابجا می کردند.
و یا به جهت طول قامتشان که حدود صد زراع-۲۰۰ متر بود، خداوند مخلوقی را به مانند آنان خلق نکرده بود.
قوای شهوانی نماد قوم عاد است
مفسری میفرماید: در سرزمین وجودی هر انسانی قوای شهوانی نماد قوم عاد است که در مسیر تبعیت از هوا و هوس و نفسانیات هیچ حد و مرزی را رعایت نمیکند و به پیشروی خود ادامه میدهد تا در وادی هلاکت قرار گیرد.
بنابر این انسانی که در شهوت قدرت، معروفیت، استراحت و خوردن، و هر نوع شهوتی که بیتدبیر صورت گیرد پیشروی داشته باشد، خودبخود در این شهوات غوطه ور میشود تا جایی که در مقام ربوبیت خداوند تعدی میکند و آسیبهای جدی به توانمندیهای خود وارد میسازد.
علت عذاب قوم عاد
نگاهی دیگر:
«أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ »
پیامبر! آیا ندیدی که پروردگارت با افرادی که شهوات خویش را رها کرده و خود را اسیر شهوات و نفسانیات کرده اند چه کرد؟ آنان را با صیحهای نامرئی عذاب کرد.
اصل بر این است که انسان از توانمندیهای خود برای اطاعت و عبودیت خداوند استفاده کند، و بیش از پیش در مقابل رب العالمین خاضع و تسلیم باشد؛ اما اگر این توانمندی ها و اقتدارها او را غرّه نموده و به افراد با چشم حقارت نگاه کند و برخورد نامناسب داشته باشد، مشمول عذاب خداوند می شود.
مفسری میگوید: ارم سنگها و علائمی بودند که در قبرستان آنان نصب شده بود و نماد اقتدار روی قبرهای آنان نیز دیده میشد؛ تا اعلام دارند که مرده های آنان از دیگران متفاوت هستند.
مفسری دیگر میفرماید: که این اقتدار و توانمندی را حتی در لسان نیز جاری میکردند و میگفتند:« من اشد منا قدرنا»؛« چه کسی از ما قدرتمند تر است؟»
اما به میزانی که روح بندگی انسان افزون شود و به عنوان خلیفه الله لباس کمالات حق را بپوشد برای خود هیچ نقش و وجودی قائل نیست، بلکه منازعه و فخر فروشی هم ندارد و خود را به مانند قطره ای در مقابل دریای بیکران کمالات خداوند می بیند.
آیه :9
در آیه بعد خداوند قوم ثمود را معرفی می کند که به مانند قوم عاد دارای توانمندی بودند:
آیه 9: «وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ»
«و با قوم ثمود آنان که در آن وادی [برای ساختن بناهای استوار و محکم] تخته سنگ ها را می بریدند؟»
“جوب” به معنای قطع کردن است. آنان صخرههای عظیم دامنه کوهها را قطع کردند و به صورت خانه در آوردند.
خدای سبحان با قوم ثمود که در سرزمین خود تخته سنگهای سخت و بزرگ را برای ساختن ساختمانهای مصون از زلزله و توفان می بریدند، چه کرد؟
قدرت قوم ثمود بسیار زیاد بود تا جایی که سنگ های بسیار بزرگ، در بیابان را به راحتی و بدون ابزار تکه تکه می کردند؛ در واقع وجودشان مانند کارخانه سنگ بری بود.
این توانمندی و اقتدار برای قوم ثمود نیز چشمگیر شد و در نتیجه با صیحه آسمانی به عذاب الهی دچار شدند.
حضرت صالح به اذن الهی در قبال طلب معجزه قومش، از میان دو کوه شتری را خارج کرد و فرمودند: آب، یک روز سهمیه شتر باشد و یک روز مردم شهر از آب بنوشند، اما پس از مدتی در قبال فرمان حضرت صالح سرکشی کرده و اعتراض خود را با ذبح شتر نمایان کردند.
چنانچه انسان خلوتی با خود داشته باشد: که اگر در زمان حضرت صالح بود در قبال چنین فرمانی چگونه عمل میکرد؟ آیا به این امر اعتراض نمی کرد؟ آیا به تقسیم بندی خداوند راضی بود؟ و آیا در باطن نیز اعتراض و شکایتی نداشت؟
بنابر این بنده هیچگاه نباید از ناحیه خود آسودگی خیال داشته باشد بلکه باید با تمام وجود پناهنده به خداوند شود.
تاریخ جلسه: 99/6/13
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»