تفسیر آیة الکرسی – جلسه اول

معرفی اجمالی آیةالکرسی

 

رسول اکرم این آیه را به سبب وجود کلمۀ «کرسی» «آیةالکرسی» نامید. صدر المتالهین می‌فرماید: «هنگامی که شخص متفکر با چشم بصیرت به این آیه توجه کند، به معارف الهی و مطالب ربوبی اعم از توحید، تقدیس، شرح صفات علیا و افعال عظمای خداوند واقف می‌شود.»

آیة‌الکرسی به‌عنوان سید آیات قرآن از عظمت والا و منزلت رفیعی برخوردار است؛ از این رو ملاصدرا می‌فرماید: «همۀ آیات قرآن تابع آیةالکرسی است؛ گویا این آیات بر کل قرآن حکومت می‌کند.»

در این آیه شانزده مرتبه نام خداوند و صفات او بیان شده ‌است؛ بدین جهت آیةالکرسی حکایت از شعار و پیام توحیدی دارد که نجات و رستگاری انسان را عهده‌دار است.

پیامبر اکرم می‌فرماید:

«لاَ يُقْرَأُ هَذِهِ اَلْآيَةُ فِي بَيْتٍ إِلاَّ وَ لاَ يَحُومُ اَلشَّيْطَانُ حَوْلَهُ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ إِلَى أَنْ ذَكَرَ ثَلاَثِينَ يَوْماً وَ لاَ يَعْمَلُ فِيهِ اَلسِّحْرُ أَرْبَعِينَ يَوْماً»[1]

«در هیچ خانه‌ای آیةالکرسی خوانده نشد، مگر آنکه شیطان به مدت  30 روز از آن خانه دور می‌شود و ۴0روز ساحر و ساحره توان نفوذ به آن بیت را ندارند.»

امیرالمؤمنین( ع) از لسان مطهر پیامبر می‌فرماید:

«مَن قَرَأَ آیةَ الکُرسی فِی دُبُر کُلِّ صَلاةٍ مَکتوبَةً لَم یَمنَعهُ عَنِ الدُّخول الجَنَّة الّا المَوت وَ لا یُواظبُ عَن دُخولِ الجَنَّة الّا المَوت»

«اگر کسی به‌دنبال هر نماز واجب آیةالکرسی را قرائت کند، تنها حائل بین او و ورودش به بهشت، مرگ است؛ البته هر کسی نمی‌تواند مواظبت بر آیة الکرسی کند، مگر شخصی که صدیق یا عابد باشد.»

گفتنی است حفظ آیةالکرسی غیر از رعایت لفظی و لسانی است؛ بلکه توجه به مضمون و مفهوم این آیات مهم است. در بعضی از روایات نقل شده که قرائت آیة‌الکرسی هنگام خواب برای خود فرد و همسایگان امنیت‌‌ساز است. در روایتی پیامبر اکرم به امیرالمؤمنین فرمود:

«یا عَلِیّ…سَیِّدُ الْکَلامِ الْقُرْآنُ وَسَیِّدُ الْقُرْآنِ الْبَقَرَةُ وسَیِّدُ الْبَقَرَةِ آیَةُ الْکُرْسِیّ یا عَلِیُّ اَنَّ فیها لَخَمْسینَ کَلِمَةً فی کُلِّ کَلِمَةٍ خَمْسَونَ بَرَکَةً»[2]

«قرآن کلام برتر و بزرگ است و سورۀ بقره سید قرآن و آیة‌الکرسی سید سورۀ بقره است. در آیة‌الکرسی پنجاه کلمه است که هر کلمه‌ای پنجاه برکت دارد.»

امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید:

«مَنْ قَرَأَ آیةَ اَلْکرْسِی مَرَّةً صُرِفَ اللّه عَنْهُ أَلْفُ مَکرُوهٍ مِنْ مَکرُوهِ اَلدُّنْیا وَ أَلْفُ مَکرُوهٍ مِنْ مَکرُوهِ الآخِرَةِ أَیسَرُ مَکرُوهِ اَلدُّنْیا اَلْفَقْرُ وَ أَیسَرُ مَکرُوهِ الآخِرَةِ عَذَابُ اَلْقَبْرِ»[3]

«قرائت آیةالکرسی باعث رفع هزار گرفتاری از مصائب دنیویی و هزار گرفتاری از سختی‌های آخرت می‌شود. فقر و عذاب فقر به‌عنوان آسان‌ترین مصيبت دنیوی و اخروی با قرائت آیةالکرسی رفع می‌شود.»

رسول خدا فرمود: «در شب معراج دو لوح را دیدم که در یک لوح سورۀ حمد و در لوح دیگری کل قرآن قرار داشت که سه نور از آن می‌درخشید.» گفتم: «ای جبرئیل این نورها چیست؟» جبرئیل در جواب گفت: «آن سه نور، سوره توحید و سوره یاسین و آیة‌الکرسی است.»

در گنجینه آیة‌الکرسی جزئیات و کلیات زندگی انسان با صراحت و شفافیت بیان می‌شود. به تعبیر ملاصدرا همۀ اصول قرآنی اعم از مبدأ و معاد در آیةالکرسی ثبت شده‌ است.

دریافت حقایق شرعی و دینی در این آیات امنیت خاصی را برای سالک ایجاد می‌کند. انسان بالقوه قابلیت دستیابی به باطن آیة‌الکرسی را دارد؛ چرا که فطرت انسانی توحیدی است و قدرت سیر الهی را دارد؛ گرچه بالفعل هنوز محقق نشده ‌باشد.

ملاصدرا می‌فرماید:«توان خاصی برای درک عمیق آیةالکرسی لازم است؛ چرا که توحید ذات و صفات و افعال که از مباحث عظیم قرآن است در آیة الکرسی قرار دارد.»

معرفت دقیق آیة الکرسی اعتقادات انسان را تصحیح می‌کند. اعتقادات صحیح زیر بنای کمالات اخلاقی است و اخلاقیات در ارتباطات انسانی تأثیرگذار است.

 

تفسیر

 

«اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیّومُ»[4]

 

«اللّه، که جز او معبودى نیست، زنده و برپادارنده است.»

 

بررسی واژۀ «الله»

 

آیه با کلمۀ «الله» آغاز می‌شود. «الله» از «ال» معرفه و «اِلاه» تشکیل شده‌ است. «الله» خدایی است که برای مخلوقاتش شناخته شده‌ است. خداوند سبحان فطرتاً برای مخلوقاتش معرفه است و همۀ موجودات به ربوبیت خداوند در عالم الست «بلی» گفته‌اند.

در دعای جوشن کبیر با عبارت «یا خیرَ مَعروفٍ عُرِف»[5] «ای بهترین شناخته‌شده‌ای که شناخته شده‌ است.»، معرفه بودن خداوند بیان می‌شود.

اول و آخر کلمه «الله» از حروف حلقی است؛ یعنی ابتدا و انتهای بندگی، رجوع تام به خداوند است:

«إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ»[6]

«ما از آنِ خدا هستیم و به سوى او باز مى‌گردیم.»

لام در وسط کلمه «الله» قرار دارد و بر این معنا دلالت می‌کند که انسان گاه به چپ و راست منحرف می‌شود؛ ولی بالاخره بسوی فطرت توحیدی خود باز می‌گردد. گاه انسان در عالم طبیعت از حرکت در جادۀ مستقیم باز می‌ماند و افراط و تفریط در او عیان می‌شود؛ اما بازتاب کلمۀ «الله» بر فطرت، باعث نجات او می‌شود و به سِیر در جاده مستقیم بازمی‌گردد. کلمه «الله» با تاثیر در وجود انسانی رهگشای او به جاده مستقیم است.

ملاصدرا و فخررازی در خاصیت کلمه «الله» می‌فرمایند: «اگر همزه ساقط شود «لله» باقی می‌ماند و اگر لام ساقط شود، «له» می‌شود و اگر دو تا لام ساقط شود «ه» (هو) باقی می‌ماند؛ به این معنا که در عالم، فقط خداوند باقی است و هر چیزی غیر خداوند فانی است.

فرعون قبل از اینکه قصد الوهیت داشته باشد، امر کرده بود که بر سر منزلش کلمه «بسم الله» نوشته شود. در هنگام دعوت حضرت موسی، زمانی‌که فرعون پیام الهی را نپذیرفت، موسی به خداوند گفت:

«اِلهی کَم اَدعُوهُ وَ لا اَری بِهِ خَیراً»

«چقدر او را به حق دعوت کنم؛ در حالی‌که هیچ خیر و فایده‌ای در او نمی‌بینم!»

خداوند فرمود:

«لَعَلَّکَ تُریدُ اهلاکَهُ اَنتَ تنظُر اِلی کُفرِه و اَنا اَنظُرُ عَلی ما کَتبَهُ عَلی بابِه»

«شاید تو اراده هلاکت او را می‌کنی و به کفر او می‌نگری؛ اما من به نوشتۀ سر در منزلش می‌نگرم و او را عذاب نمی‌کنم.»

ملاصدرا می‌فرماید: «زمانی‌که کلمه «الله» بر سر منزل اینقدر امنیت‌بخش است؛ اگر کلمه «الله» بر وجود انسان نوشته شود چقدر ایمنی و آرامش‌بخش است؟!»[7]

 

معانی کلمه الله

 

١. «الله» از «الهتُ الی فلان» به‌معنای سَکَنتُ است. الله، آن ذاتی است که موجودات در هنگام وصال به او آرامش حقیقی را می‌یابند. گاه افراد آرامش خود را در مال و مقام و خانواده و … جستجو می‌کنند؛ در حالی‌که آرامش حقیقی فقط در هنگام وصال به خداوند حاصل می‌شود. آیه ۲۸ سورۀ رعد مؤید این مطلب است.

«الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِن الْقُلُوبُ»[8]

«(هدایت شدگان) کسانى هستند که ایمان آورده ودلهایشان به یاد خدا آرام مى‌گیرد. بدانید که تنها با یاد خدا دلها آرام مى‌گیرد.»

خداوند آرامش و طمأنینۀ حقیقی را بر وجود انسان حاکم می‌کند؛ از این رو هر آرامشی از ناحیه مال و مقام و خانواده و … موقتی و به‌منزلۀ سراب است؛ به همین جهت تنها ذاتی که وصال به او آرامش‌زاست، ذات حضرت احدیت است.

۲. الله از ماده «وَلَه» به‌معنای متحیر است؛ یعنی خداوند ذاتی است که همۀ مخلوقات در شناخت او متحیرند؛ از این رو عقل و عشق هم از معرفت خداوند قاصرند.

خدایا! تو کیستی که هر چه شناخت تو بیشتر صورت گیرد، حیرت و سرگردانی بنده بیشتر می‌شود؟! گویا در تمام امور انسانی اعم علمی، عملی، حلمی، قدرتی، رأفتی، و… این تحیر بازتاب دارد. آنقدر تحیر و ذوب شدن در میدان توحید زیباست که بنده، درخواست این جایگاه را دارد. انسان محدود هر چقدر به وصال خداوند نامحدود راه یابد، شوق و عشق او افزون می‌شود.

معرفت و شناخت دائم، افزونی تحیر را به‌همراه دارد: «یا دَلیلَ المُتِحَیّرینَ زِدْنی تَحَیُّراً»[9]

۳. «الله» از «لاه» به‌معنای «ارتفع» است؛ یعنی ذاتی بسیار رفیع‌القدر، بلندمرتبه و متعالی که بالاتر از وجود ممکنات است. گفتنی است قابلیت وصول به عمق وجود خداوند امکان‌پذیر نیست؛ اما ظرفیت متخلق شدن به کمالات الهی در وجود انسان نهفته ‌است. انسان با پیوست به خداوند از ذلت و خواری رهایی می‌یابد و گرانقدر و قیمتی می‌شود.

خداوند قدیم، از ازل بوده و در اوج قِدمتش به بندۀ حادث و مخلوق، توان تکلم و راز و نیاز را عطا کرده است تا بنده با ارتباط و پیوست به او رفعت یابد.

«یرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»[10]

«خدا از میان شما کسانى را که ایمان آورده و کسانى را که صاحب علم و دانش‌اند، به درجاتى رفعت و بزرگى مى‌دهد و خداوند به آنچه انجام مى‌دهید به خوبى آگاه است.»

خداوند ذاتاً دارای رفعت و بلندمرتبه‌گی است؛ از این رو پیوست با او بنده را از حضیض عالم ماده جدا می‌کند و به معراج می‌رساند و او را از کمالات خاصی بهره‌مند می‌کند.

۴. الله مشتق از «اَلَهَ» به‌معنای «عبد عبادة» است؛ یعنی الله ذاتی پرستش‌شده و معبود است. معبودیت در کلمۀ «الله» عبودیت بنده را اظهار می‌کند؛ یعنی بنده بی‌برنامه و سرگردان و بی‌صاحب نیست؛ بلکه عبد و مطیع یک وجود کامل است. فردی از امام صادق علیه‌السلام از معنای کلمه «عبد» سوال کرد؟ حضرت فرمود:«عبد» از سه حرف تشکیل شده و هر یک از حروف نمایانگر معنایی است.

۱. «ع» از علم پرده‌برداری می‌کند؛

۲. «ب» حکایت از بینونیت و جدایی دارد؛

۳. «دال» بر دنوّ دلالت می‌کند.

هر انسانی شناخت نسبی به معبودش دارد. بین بندگی و علم تلازم وجود دارد. خداوند از قدیم خودش را به بندگان معرفی کرد تا انسان از ماسوی‌الله جدا شود. به میزان بینونیت و جدایی از دیگران پیوست و وصال به خداوند حاصل می‌شود.

در کلمۀ «الله» بین معبودیت خداوند و عبودیت آگاهانۀ بنده تلازم وجود دارد، بنده به وظایف بندگی خود واقف می‌شود و بینونیت و انقطاع از ماسوی الله، وصال و دنوّ به خداوند را نصیب او می‌کند.

«وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»[11]

«ما از شریان و رگ گردن به او نزدیک‌تریم (و بر او مسلّطیم).»

۵. الله از «لاهَ یَلُوهُ» بر ذاتی دلالت می‌کند که حقیقت او از موجودات محجوب است و عقول از شناخت او قاصرند. پیامبر می‌فرماید:

«مَا عَرَفْنَاک حَقَّ مَعْرِفَتِک»[12]

«ما تو را چنان که حق معرفت توست، نشناختیم.»

بنده‌ای که سالیان سال راز و نیاز با خداوند دارد، پیامهای الهی را می‌شنود. ارتباط با خداوند برای او تازگی خاصی دارد. این پیوست، تکراری نیست؛ بلکه لذت‌بخش است؛ اما بنده، خود را از شناخت و معرفت خداوند عاجز می‌داند. خداوند ذاتی است که هر چقدر از خود پرده‌برداری می‌کند، مستوریت او افزون می‌شود.

۶. الله از «اله الفصیل» به‌معنای ذاتی است که بندگان به‌سوی او اشتیاق دارند، مانند علاقۀ شدید طفل به مادر خود. خداوند وجودی است که بندگان دائماً خواستار اتصال به او هستند. در حقیقت خداوند بذر این پیوست را در وجود آنان کاشته است.

خداوند ذاتی است که بنده را حریص به خود قرار می‌دهد و اگر بنده خود را بی‌نیاز از خداوند بداند، خروج از جادۀ بندگی را برای خود ترسیم کرده است. بندگی بنده در اشتیاق و عاشقی به خداوند معنا پیدا می‌کند؛ از این رو خداوند انیس، جلیس و صاحب این بنده می‌شود.

۷. بعضی مفسرین می‌فرمایند: «الله مشتق از «اَلِه یَاله» به‌معنای ذاتی است که موجودات و ممکنات تضرع و شکایت خود را به‌سوی او می‌برند. خدایی که در گرفتاری‌ها، مصائب و سختی‌های حوادث، نیاز بنده را برطرف می‌کند و شنوای نالۀ اوست، توجه به نگرانی‌های او دارد و در مقابل آسیب‌ها و ضررها ایمنی ایجاد می‌کند.

 

کامل‌ترین تجلی خدا در اسم «الله»

 

ملاصدرا می‌فرماید:«خداوند همۀ خدایی خود را در اسم «الله» قرار داده است؛ اما موجودات همۀ خدایی خدا را قبول ندارند و باور قلبی به اسم الله ندارند.» در آیةالکرسی، اسم جامع «الله» معرفی می‌شود. خداوند سبحان کامل‌ترین تجلی خود را در اسم «الله» به نمایش می‌گذارد. این اسم به همۀ موجودات نورافشانی دارد تا بنده در پرتو این نور خواستار وصال به خداوند شود.

زمانی‌که خداوند لایتناهی در این اسم جلوه‌گری کند، هر روز شناخت جدیدی برای بنده صورت می‌گیرد و هر چقدر بنده در میدان عبودیت گام نهد، به جلوه‌های الوهیت بیشتر نزدیک می‌شود. درواقع:

«أوّلُ العلم مَعرفةُ الجَبّار و آخرُ العلم تَفویضُ الأمر الیه»[13]

«سر آغاز علم، شناخت خداوند جبّار و سرانجام آن، واگذاری امور به اوست.»

انسان کامل در جادۀ بندگی به معرفت تام خداوند و عبودیت محض و خالصانه راه یافت؛ در حالی‌که به قصور شناخت و معرفت خود اعتراف دارد: «مَا عَرَفْنَاک حَقَّ مَعْرِفَتِک». پیامبر در جادۀ عبودیت بر اساس معارف ناب الهی حرکت دارد تا به مقام عبداللهی نائل شود و بنده در تشهد نماز، همواره این جایگاه را خواستار است.

 

 

تاریخ جلسه: 1402/4/27– جلسه اول

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. مستدرک‌الوسائل، ج 4، ص 335.

[2]. تفسیر القران الکریم، ملا صدرا، ج ۴، ص۱۸.

[3]. تفسیر القران الکریم، ملاصدرا، ج ۴، ص ۱۸.

[4]. سوره بقره، آیه 255.

[5]. مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر.

[6]. سوره بقره، آیه 156.

[7]. تفسیر القران،لملاصدرا، ج ۵، ص ۲۱ و ۲۲.

[8]. سوره رعد، آیه 28.

[9]. کشف المحجوب، لهجویری، ص ۴۰۱ و ۵۴۸.

[10]. سوره مجادله، آیه 11.

[11]. سوره ق، آیه 16.

[12]. التوحید للصدوق، ص ۱۱۴.

[13]. کیمیای سعادت، غزالی، ج2، ص 404.

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *