باز اندیشی ـ بخش یازدهم

مقدمه

 

ما در زندگی در بعضی از جاها نیاز به بازاندیشی و بازنگری و نگاه دوباره‌ای داریم تا دریابیم که قول و فعل و خُلق و عقیده‌مان با موازین شرعی سازگار است یا خیر؟ اگر هست ثبات و دوامش را طلب می‌کنیم. اگر نیست توسل پیدا می‌کنیم و از خداوند می‌خواهیم که ما را از هر گونه انحراف و زاویه داشتن با دین جدا کند و در صراط مستقیم قرار دهد.

 

بازنگری در عمل

 

«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَني إِسْرائيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ»[1]

«آیا ندیدی آن گروه بنی اسرائیل را که پس از وفات موسی از پیغمبر وقت خود تقاضا کردند که پادشاهی برای ما برانگیز تا (به سرکردگی او) در راه خدا جهاد کنیم؛ پیغمبر آنها گفت: اگر جهاد فرض شود مبادا به جنگ قیام نکرده، نافرمانی کنید! گفتند: چگونه شود که ما به جنگ نرویم در صورتی که (دشمنان ما) ما و فرزندان ما را (به ستم) از دیارمان بیرون کردند؟! پس چون (با درخواست آنها) جهاد مقرّر گردید به جز اندکی همه روی گردانیدند، و خدا از کردار ستمکاران آگاه است.»

ظلم این است که ادعا می‌کنیم؛ ولی هنگام عمل پا پس می‌کشیم. مثل رفتاری که کوفی‌ها با امام حسین علیه‌السلام انجام دادند.

گاهی اوقات ادعا می‌کنیم اگر حضرت تشریف بیاورد ما نهایت تلاش‌مان را برای حضرت می‌کنیم. می‌گوییم می‌خواهم با همین چشمانم شاهد ظهور باشم و همۀ سرمایه‌ام را برای او خرج کنم! اما هنگام عمل، هیچ کاری نمی‌کنیم.

یک تجدید نظری کنیم که به چه میزان اهل شعار و چقدر اهل عمل هستیم؟ اگر اهل شعاریم باید باور کنیم شعار بی‌عمل، نفاق است. شعار بی‌عمل، دروغ است و فقط ظاهر ما را موجه نشان می‌دهد.

تاریخ را که می‌خوانیم تعجب می‌کنیم که حضرت اباعبدالله آیه می‌خواند که خدا خبیث و طیب را از هم جدا می‌کند؛ اما آن ملعونین پسر فاطمه را خبیث و خود را طیّب می‌دانستند! باطل محض، خود را حق می‌داند!

 

بازنگری در اولویت‌ها

 

«فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَليكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ »[2]

«پس هنگامى كه طالوت، سپاهيان را با خود بيرون برد، به آنها گفت:خداوند شمارا به يك نهر آب آزمايش مى‌كند، پس هر كه از آن بنوشد از من نيست و هركس از آن نخورد از من هست، مگر آنكه با دست، مشتى برگيرد (و بياشامد.) پس (همين كه به نهر آب رسيدند،) جز اندكى همه از آن نوشيدند، سپس هنگامى كه او و ياوران با ايمان او از آن نهر گذشتند، (و دشمن را ديدند) گفتند: امروز ما توانايى مقابله با جالوت و سپاهيان او را نداريم. امّا آنها كه اعتقاد داشتند خدا را ملاقات خواهند كرد (و به روز قيامت ايمان داشتند) گفتند: چه بسا گروهى اندك كه با اذن خدا بر گروهى بسيار پيروز شدند و خداوند با صابران (و استقامت كنندگان) است.»

نهری که در آیه به آن اشاره می‌شود، همین دنیاست.

چقدر ما به تقویت جنبۀ روحانیت‌مان می‌پردازیم؟ چه بسیار گروههای اندکی که بر گروههای فراوان غلبه کردند.

در طول تاریخ دائم دشمنان به مؤمنان حمله کرده‌اند! در حالی‌که همواره شکست خورده‌اند.

گاهی در شما یک صفت شایسته نمایان است، مثلا صبورید یا اهل شکر و یا اهل گذشت‌اید، بایستی این یک صفت به نظرتان کم نیاید؛ زیراکه این صفت مثبت می‌تواند بر بسیاری از صفات منفی غلبه کند.

ابتدا خودمان را بی‌هویت می‌پنداریم، سپس دچار بحران خودکم‌بینی می‌شویم. وقتی خود را بازنگری می‌کنیم، همان دل شکسته در مصیبت حسین علیه‌السلام، یک قطره اشک در این مصیبت عظمی، سرمایه‌های گرانبهایی است که ما را از خودکم‌بینی می‌رهاند.

 

تاریخ جلسه: 1403/4/26 ـ جلسه 11

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»

 


[1]. سوره بقره، آیه 246.

[2]. سوره بقره، آیه 249.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *