زیارت آل یس – «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مِيثاقَ‌ اللهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ»

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مِيثاقَ‌ اللهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ»

«سلام بر تو پیمان محکم خداوند که خداوند آن را گرفته و تأکید بر آن کرده است.»

 

واژۀ «میثاق» از ریشه (وثق) به معنای پیمان و قرار داد محکم و استوار است.

«وثاق» بر عقد قرارداد و استواری دلالت می‌کند. همچنین «میثاق» ریسمانی است که اسیر با آن بسته می‌شود.

 

 وابستگی انسان به امام

 

سلام بر امامی که خداوند انسان را وابسته به او کرده و این ریسمان را محکم بسته است تا به‌واسطۀ آن، انسان در جادۀ توحید قرار گیرد. خداوند تبارک و تعالی جمال حضرت را به بندگانش نمایش داد تا وجود گریزپای آنان با تجلی حضرت، دربند و ریسمان قرار گیرد.

حضرت، آینۀ اسماء و صفات الهی است. فردی که می‌خواهد ظهور این اسماء را در امام نظاره‌گر باشد باید پیوند با امام داشته باشد تا بهره و نصیب او افزایش یابد. در واقع انسان با پیوست به حبل‌الله خود را به حیات روحانی وارد می‌کند.

 

امام؛ میثاق الهی

 

امام تحت عنوان میثاق الله تابندۀ انوار الهی به عالم مُلک و ملکوت است تا با جذب به قطب عالم امکان، سِیر و حرکت در جادۀ توحیدی داشته باشند.

ارادت، عشق و محبت به امام زمان امری الهی است که با قید «وَکَّدَه» استحکام آن تأکید شده است. انفصال و جدایی از امام در طول تاریخ، از ناحیۀ قامت نااستوار بشریت است چرا که امام با عنوان «حبل‌الله‌المتین» سبب اتصال بندگان به خداوند است.

«أَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَالسَّماءِ»[1]

«کجاست آن وجود مقدسی که سبب اتصال بین زمین و آسمان است»

 

پیوست با امام، تنها راه سعادت

 

امام با ظهور رحمت واسعه و صفات الهی، اقبال به عالم بشری دارد و در مقام معلم بشریت می‌داند که تنها عامل نجات و رستگاری در پیوند به امام میسر می‌شود.

امام مانند پدری است که در اوج حلم و عطوفت آغوش خود را به روی فرزندان گشوده است تا با پناهندگی به پدر، در امنیت و آسایش قرار گیرند.

انسان به میزان پیوست به ریسمان الهی وجود خود را مملو از تار و پود آن می‌کند و در واقع با تجلی امام جایگاه بندگی او استوار و محکم می‌شود.

امام که حبل الهی است تحت عنوان «داعی‌الله» بشریت را به‌سوی جاده توحید سوق می‌دهد تا در این مسیر با ظهور رضا و تسلیم در مقابل ذات احدیت، او را از سر سپردگی نفسانیات دور کند.

 

دوری از جهل با پیوست به امام

 

انسان در پرتو نورافشانی امام از غبار جاهلیت و انانیت دور می‌شود و با تسلیم در محضر حق از عنوان عبد فراری، جدا می‌شود. در آموزشگاه تربیتی امام هرفرد به عبودیت خود واقف می‌شود و مانند عبدی در مقابل مولا تسلیم محض است.

عبد فرّار کسی بود که مردم نجف از شرارت‌های او در امان نبودند. روزی ملاحسینقلی همدانی با او برخورد کرد و به او اعتنائی نکرد. عبد فرّار با تندی به جناب آخوند گفت چرا احترام نکردی؟! ایشان فرمود: مگر تو کی هستی؟

عبد فرّار گفت: مرا نمی‌شناسی؟! من عبد فرّار هستم!

بی‌درنگ مرحوم آخوند می‌فرماید: بگو بدانم از که فرار کرده‌ای؟ از خدا فرار کرده‌ای یا از پیامبر خدا؟ و سپس راه خود را گرفت و رفت.

فردای آن روز پس از درس، استاد به شاگردانش فرمود: یکی از بندگان خدا مرحوم شده است، هر کس مایل است با من همراه شود تا به تشییع جنازۀ او برویم. عده‌ای از شاگردان همراه ایشان برای تشییع حرکت کردند، امّا در کمال تعجّب دیدند جناب آخوند به منزل عبد فرّار رفتند. آری او از دنیا رفته بود. عجبا! این همان یاغی معروف است كه آخوند از او به عنوان بندۀ‌ خدا یاد كرد و در تشییع جنازۀ او حاضر شد! به هر حال تشییع جنازه‌ تمام شد.

بعد از تشییع علّت را جویا شدند. خانواده‌اش گفتند: نمی‌دانیم چه ‌شد؟ او هر شب دیروقت به منزل می‌آمد، ولی دیشب حدود یك ساعت بعد از اذان مغرب و عشا به منزل آمد و در حالی که به فكر فرو رفته بود، تا صبح نخوابید و در حیاط قدم می‌زد و با خود تكرار می‌كرد: تو از خدا فرار کردی یا از رسول خدا؟ آن قدر گفت و گفت و گریه کرد تا جان به جان آفرین تسلیم کرد.

عَبِدفرّار با یک نگاه و توجه ولیّ خدا از شرارت جدا شد و در طی یک شب به عنوان بندۀ خدا درخشید.

 

کسب کرامت در پرتو پیوند با امام

 

شخصیت و کرامت انسان در پرتو پیوند به امام رقم می‌خورد، چراکه بنده در عرصۀ اطاعت، خضوعی خاص می‌یابد، در نتیجه درمقابل امام سر تعظیم فرو می‌آورد. او مانند برده‌ای در برابر مولا و فرمانروا، برای خود وجودی قائل نیست و هستی و وجود خود را از امام می‌داند.

طبق این سلام انسان در پناه امام قرار می‌گیرد. در باطن این پناهندگی مِهر، رحمت و کرامت امام نهفته است. با جذب قلوب بشر به سمت مغناطیس عالم، حیات طیب و معقول محقق می‌شود. انسان با پناهندگی به امام در اسارت و پناه خداوند قرار می‌گیرد:

«أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً سُمِّيَ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَسِيرُاللَّهِ»[2]

(بدانيد، هر كس على علیه‌السّلام را دوست بدارد، در آسمان‌ها و زمين، اسير خدا ناميده مى‌شود.)

و در قبال این اسارت و پناهندگی، بیماری‌های جسمی، روحی، ظاهری و باطنی بندگان التیام می‌یابد و در وادی عشاق وارد می‌شوند. فرد عاشق با ریسمان محکم به امام وصل شده و  به‌راحتی جدا نمی‌شود مگر این‌که خود اراده فصل را داشته باشد.

دلا در عاشقی ثابت قدم باش

که در این ره نباشد کار بی اجر

زائر با سلام بر میثاق‌الله، طالب اسارت در دستان امام است تا با وصول به مقام تسلیم، ذره‌ای اعتراض و ناشکری قلبی و لسانی از او نمایان نشود.

پسندد آن‌چه را که مولا پسندد

نوجوانی به اسارت سلطان محمود درآمد. پس از مدتی وزیر سلطان شد. روزی، سلطان او را در حال گریه مشاهده کرده، علت گریه را جویا شد. درپاسخ گفت: مادرم همیشه مرا به اسارت در دستان سلطان نفرین می‌کرد. به همین دلیل از اسارت سلطان بیمناک بودم؛ اما از زمان اسارت تنها لطف و مهر سلطان نصیب من بوده است. ای‌کاش ‌این اسارت زودتر برایم رقم می‌خورد.

با که توان گفت این سخن که نگارم

شاهد هر جایی است و پرده نشین است

 

هماهنگی با امام در سایه‌سار پناهندگی به امام

 

 زائر طالب هماهنگی با امام است و  این امر در اسارت و پناهندگی به امام محقق می‌شود که او را از خیانت و انانیت رها می‌کند، دراین مرحله به اقوال، اعمال و کردار او مُهر ثقه و اعتماد زده می‌شود.

اگر خواهی آری به کف دامن او

برو دامن از هر چه جز اوست برچین

 

یادآوری میثاق قدیمی

 

در این فراز از زیارت عهد و میثاق قدیمی انسان به او یادآوری می‌شود:

«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِى آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ. وَأَنِ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ»[3]

«اى فرزندان آدم! مگر با شما پيمان نبستم كه شيطان را اطاعت نكنيد كه همانا او براى شما دشمنى آشكار است. و تنها مرا بپرستيد، كه راه مستقيم همين است»

خداوند در عهد الست میثاقی محکم از بنی‌آدم گرفت تا عبد و عابد شیطان نباشد، بلکه در صراط مستقیم که نماد عبودیت محض است قدم نهد. بنابراین تعهد ولایت‌پذیری در تمامی ازمنه از افراد گرفته شده است.

در عهد الست بلی گفتی

امروز به بستر لا خفتی

بنابراین مجالی برای انکار امامت نیست؛ زیرا این عهد و پیمان در عالم ذر از تمامی مردم گرفته شد و خداوندسبحان پیش از ورود ارواح به اجساد، از تمامی آنان عهد و پیمان‌های مکرر و شدید گرفت بدین مضمون که اوست پروردگار بی‌شریک و یکتا. همچنین نسبت به نبوت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام اقرار گرفته شد. درآن زمان  شناخت و معرفت نسبی به امام واقع شد و با وضع قوانین شریعت، وظایف بشر در قبال امام مشخص شد.

ناف ما بر مهر او ببریده‌اند

عشق او در جان ما کاریده‌اند

میثاق و عهد الهی در عالم الست با جان انسان آمیخته شد و در این عالم به ظهور رسید. انسان با پناهندگی به امام  از سهو و نسیان، به حضور و ذکر باز می‌گردد و با تمسک به زنجیر عشق و محبت در وادی عاشقی و فنا راه می‌یابد و در چنین مقامی از لغزش‌ها، زلت‌ها و عثرات حفظ می‌شود.

علامه طباطبائی قدس‌سره می‌فرماید: عالم ذر و الست در زمان و دنیای کنونی است. در واقع دو روی یک سکه‌اند، یک روی سکه دنیا و روی دیگر آن فطرت الهی است. بنابراین لحظه به لحظه از فطرت الهی پیمان و میثاق گرفته می‌شود که اگر این فطرت در مادیات و تعلقات غرق نشده باشد، لیاقت بلی گفتن را مرتباً دریافت می‌دارد.

در تعبیر دیگر عالم الست، عالمی است که انسان به معرفت و شناخت الوهیت و ربوبیت خداوند واقف می‌شود و نقش و وجودی برای خود قائل نیست. در این رتبه مقام تسلیم بنده، حکم فرما خواهد بود.

به تیغم گر زند دستش نگیرم

و گر تیرم زند منت پذیرم

 

کسب سعادت دنیا و آخرت با سلام به امام

 

در این فراز زائر درود، تحیت، تسلیم و بیعت خود را بازگو می‌کند و عاجزانه درخواست پیوند ناگسستنی با امام را دارد تا در پناه ایشان از وساوس شیطان و جهل و تیرگی اندیشه در امان بماند. انسان در هم‌نشینی با امام سعادت دنیا و آخرت را کسب می‌کند.

گر تو سنگ صخره و مرمر شوی

چون به صاحبدل رسی گوهر شوی

در یکی از تشرفات، حضرت ولیّ‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه به حاج ملاآقاجان‌ زنجانی، کاسه‌ای آب  مرحمت فرمود. پس از نوشیدن عرض کرد: چه آب حیاتی بود، نشاط و سرور بر من حاکم شد باز هم از این آب می‌دهید؟ حضرت فرمود: بس است، پذیرش انسان‌ها نسبت به آب حیات متفاوت است سپس فرمود: در این آب حیات، جوهر هستی، معرفت، عشق و محبت ریخته بودم. عرض کرد: مولای من! جانم را در مقابل آب حیات به شما می‌فروشم. امام فرمود:اکنون که در عشق و محبت ما ثابت قدم هستی دوباره بنوش و بعد از نوشیدن باید در مقابل مقدرات ما تسلیم باشی. حضرت وعدۀ دیدار در کنار خانۀ کعبه را به او دادند و نام او را در زمرۀ عشاق ثبت کردند.

ساقی بیا که از مدد بخت کار ساز

کامی که خواستم ز خدا شد میسرم

راهم مزن به وصف زلال خضر، که من

از جام شاه، جرعه کش حوض کوثرم

 

استحکام ریسمان در طول مدت حیات

 

باب تفعیل تدریج را معنی می‌دهد. خداوند این ریسمان را در طول عمر انسان به تدریج محکم‌تر می‌کند؛ بنابراین استحکام این پیوند از ناحیۀ خداوند صورت می‌گیرد؛ در نتیجه هر چه انسان تحت سیطرۀ حضرت قرار گیرد و خود را نیازمند به این اتصال بداند در زمرۀ عشاق، مستقر و ثابت‌قدم می‌شود. بنابراین این هم‌نشینی او را متصف به صفات الهی می‌کند و لحظه به لحظه به حقیقت معرفت توحیدی نائل می‌سازد.

 

 

«برداشتی آزاد از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] . فرازی از دعای ندبه

[2] . بحارالانوار، ج 39، ص 277

[3] . سوره مبارکه یس، آیات 60و61

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *