«اَلسَّلامُ عَلَيکَ أيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنصوبُ»
«سلام بر تو نشانۀ بر پا داشته شده.»
شناخت پرچم ولایت و رهایی از نفس
«عَلَم» در لغت اثری است که شئ را از غیر خود جدا می سازد و معادل فارسی آن نشان و نشانه است.
پرچم، منار و کوه را بدین جهت عَلَم نامیدهاند که نشانهای است برای معرفی کشورها و شناخت راهها.
در این فراز انسان با شناخت پرچم ولایت از زندان نفسانیات آزاد میشود. این معرفت، گذر از گردنههای مشکلات را بهسهولت هموار میکند و زائر در مقام شکر در سجادۀ عبادت وصول به نقطۀ اوج بندگی را خواستار است.
هر حرکتی به محرک نیاز دارد و انسان از آن جهت که موجودی متحرک است سیر و حرکت باید دائماً در زندگی او جریان داشته باشد. تحرک باید در گوشهگوشه زندگی او چشمگیر باشد، چرا که امام عصر بهعنوان قافله سالار ابدان و جانهای بشریت، مشکلات، غفلتها و جهالتهای آنان را مشاهده میکند و برای برطرف شدن آنها دعا میکند. در واقع پرچم ولایت در عوالم ملک و ملکوت در دیدرس همه قرار داده شده تا انسان اقوال و اعمال خود را تحت نظر پرچم و نگاه امام انجام دهند. در این فراز زائر به پرچم برافراشتۀ رحمت واسعۀ حضرت درود میفرستد.
تشبیه امام به «عَلَم» :
- کنایه از بلندی مقام و ولایت ایشان است که خداوند آن را شاخص قرار داده است تا نشانۀ راه حق باشد و شناختن او برای همگان مقدور باشد.
- ایشان همچون مشعلی فروزان، منشأ انوار علوم و هدایت است.
- این تشبیه به جهت استواری و پایداری امام است که مانند کوه ثابت و برافراشته است. انسان برای مشاهدۀ پرچم ولایت و مشعل فروزان هدایت باید وجود خویش را از عالم ماده جدا کند تا قرب به ولایت برای او حاصل شود. برای زمینهسازی ظهور خورشید و روشن نگاهداشتن چراغ مهدوی باید رذائل اخلاقی را از بین برد تا با جدایی از تعلقات مادی، تقرب به علَم منصوب حاصل شود.
به عبارت دیگر هر پرچمی برای راهگشایی افراد در مکان مرتفع نصب میشود تا با نگاه به آن انسان به مقصد و هدف برسد. انسان برای نگاه به پرچم توحیدی باید از خودبینی و دیگربینی رها شود. به میزانی که فرد نگاه به زبان، دست و مال و مقام دیگران داشته باشد از نگاه به پرچم غافل میشود. تا زمانیکه انسان سر در تعلقات و مادیات دنیوی فرو برده باشد، از دیدن امام محروم میشود.
همچنان که وجود مقدس پیامبرصلیاللهعلیهوآله با تلاوت آیات الهی، ندای «تَعَالَوْا» را به گوش مردم رساند تا با پرواز و رفعت درجه، مردم، قابلیت مشاهدۀ پرچم ولایت را دارا شوند. بهمیزان ادراک انسان کامل، فرد بهسوی کمالات مطلق سوق داده میشود.
در عبارت «عَلَمُ الْمَنصوبُ» چند امر نهفته است:
- برافراشته شدن پرچم، نماد ظهور است که به چشم مسلح نیاز ندارد چراکه امام در کمال ظهور درحال تابندگی است؛
- خداوند با برافراشتن پرچم ولایت عزت خود را به نمایش گذاشته است. پرچم، نماد عزت یک کشور و معرّف آن است. نماد عزت خداوند تجلی امام در هر زمان و مکان است و به میزانی که انسان از نگاه به دنیا رها شود سربلند میشود و ظهور امام را با وجود خود در مییابد؛
- انسان همواره نیازمند سعادت الهی است و با ظلم، فساد، هرجومرج در تضاد است. ظالم بودن انسان با دوری از امام صورت میگیرد. به عبارت دیگر پرچم، امری همواره آشکار و برافراشته است؛ اما انسان با غرق شدن در مادیات ظالم محسوب میشود و به دنبال مشغولیات در وادی ضلالت گام مینهد؛
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
- همانگونه که پرچم هر کشور برای مردم آن شناخته شده است، وجود مبارک حجت خدا که محور نظام هستی است نیز، برای اهل بصیرت و معرفت شناخته شده است:
«بِبَقَائِهِ بَقِیَتِ الدُّنْیَا وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى»[1]؛
«به بقایش دنیا باقیست، و از برکتش بندگان روزى یافتهاند»
- امام چونان خورشید همواره تابنده و درخشان است. هنگامیکه ابر، حائل دیدگان بشر شود خورشید پنهان نیست؛ اما بر دیدگان پوششی حائل میشود؛ بنابراین پرچم برافراشتۀ امام همواره در حال درخشش و تابیدن است؛ اما تعلقات دنیوی چون ابر، انسان را از مشاهدۀ پرچم ولایت غافل میکند.
محل نصب این پرچم برافراشته کجاست؟
پرچم نمایان و برافراشتۀ امام در مکان مقدس و مطهر نصب میشود. خداوند آن را در قلب مؤمن که «عرش الرحمان» است قرار داده است:
«قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ»[2].
حضرت آیت الله بهجت «ره» میفرمود: امام زمان در دل هر شیعه یک مسجد دارد. چنانچه قلب انسان مملو از حب دنیا و معصیت شود، وجود او تبدیل به مردار میشود و پرچم ولایت در آن برافراشته نمیماند.
در دعای «اَللهُمَ أَخْرِجْ حُبَ الدُّنْیَا مِنْ قَلْبِی»[3] انسان رفع غصهها و معاصی را از قلب خویش خواستار است تا با وجودی مطهر و دور از نجاست قابلیت و لیاقت نصب پرچم را داشته باشد.
- هنگامیکه انسان پیوند دائم با امام دارد، همواره از سوی تاریکی به طرف نور الهی در حرکت است. این حرکت علامت عزت وجود اوست؛ چراکه پرچم ولایت در مسجد وجود او نصب گردیده است. درصورتیکه وجود انسان با نور امام به وسعت آسمان و زمین شود از ناپایداری جدا میشود؛ زیرا شئ ناپایدار در خور تکریم الهی نیست. در هنگام هجوم مشکلات و توقف در گرفتاریها انسان به این واقعیت واقف میشود که بر اثر غفلت و معصیت، پرچم امام در وجود او به اهتزاز در نیامده است؛ در نتیجه فشارها و سختیها او را احاطه میکند:
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً»[4]
«و هر كس از ياد من روى گرداند، پس همانا براى او زندگى تنگ و سختى خواهد بود.»
انسان کامل، بهترین راهنمای بشر
راحت زیستن آرزوی تمامی انسانهاست؛ اما آنان به یقین نمیدانند که آسایش حقیقی را در کجا بجویند. انسان کامل که ظاهر و اسرار باطن عالم را میداند، بهترین راهنمای بشریت است.
امام با وصف «رقیب»، انتظار نصب و اهتزاز پرچم ولایت را در مسجد وجود انسان دارد تا با مراجعه دائم به این پرچم، فرد در فرج و گشایش قرار گیرد و آسوده زیستن را بیاموزد؛ چراکه امام مرجع، منبع و سرچشمۀ رفع نیازهای انسان است.
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
منتظر واقعی همواره مراقب سرزمین قلب خود است و با توکل بهخدا جز به او امید نمیبندد. او کالای وجودش را به ثمن بخس شهوت و غفلت نمیفروشد، بلکه به پرچم ولایت جذب میشود؛ در این صورت از غصهها و کدورات نجات مییابد.
نزاع درونی؛ نتیجۀ دوری از امام
به میزانی که فرد از پرچم و سرچشمۀ کمالات دور شود شیطان تمام هویت انسانی او را فرا میگیرد و او را در مسیر تباهی سوق میدهد؛ بدین ترتیب فرد از فطرت سالم فاصله میگیرد و کینه و کدورات افراد بر سرزمین قلبش حاکم میشود؛ در وجود او درگیری و نزاع با دیگران قرار دارد، این درگیری و نزاع نتیجۀ اعراض امام از چنین فردی است.
پیوند با علم منصوب الهی بر میل و نگرش انسان تأثیر بهسزایی دارد. گاه قلب انسان ناخودآگاه بهسوی فردی متمایل میشود؛ اما علت برای او ناشناخته است، درحالیکه نور پیوست او به امام، قانون جذب را ایجاد کرده است؛ بنابراین تمایل مؤمنین به یکدیگر انعکاس پیوند با قطب عالم امکان است؛ یعنی امام قلوب عاشقان خود را به یکدیگر متمایل میکند.
فردی بهنام مشهدی علی قفقازی مکرر خدمت حضرت میرسید. او همواره بر پوستینی مینشست و تمام نیازهای مادی افراد را برطرف میکرد. درحالیکه در زیر پوستین هیچ پولی نبود. او دستش در دست امام بود و نیازهای مردم را با توکل به امام رفع میکرد. روزی ملاآقاجانزنجانی را که از مقابل مغازهاش عبور میکرد به یکباره درآغوش گرفت. ایشان پرسید شما که هستی؟ مشهدی پاسخ داد: من دیوانۀ مولایم هستم و دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید.
تو یک گوشۀ چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و من را غم ببرد
مراجعه به پرچم ولایت و خدمت به حضرت زهرا سلاماللهعلیها
امام طالب بندهای است که با پیوست به پرچم برافراشتۀ حق، سعادت دنیوی و اخروی را کسب کند. حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام میفرماید: «ما همه حجت خدا بر مردم هستیم؛ اما حجت خدا بر ما مادرم فاطمه است.» انسان با مراجعه به پرچم ولایت در خدمت حضرت زهرا سلاماللهعلیها قرار میگیرد.
در واقع رجوع به پرچم مهدوی سبب میشود تا امام زمان زائر را تحت نگاه و دعای خویش قرار دهد. در ابتدا فرد، تحت نگاه حضرت قرار میگیرد، سپس قلب و وجود او به امام، متمایل میشود.
عبداللهبنمسعود میگوید: در خدمت پیامبر بودم و گروهی از جوانان بنیهاشم از مقابل حضرت عبور کردند در حالیکه چهره آنان درخشان بود. اشک از چشمان پیامبر جاری شد. علت گریستن از ایشان سؤال شد، فرمود:
«إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ اِخْتَارَ اَللَّهُ لَنَا اَلْآخِرَةَ عَلَى اَلدُّنْيَا و إنَّ أهلَ بَيتي سيَلْقَونَ مِن بَعدي بَلاءً و تَشْريدا و تَطْريدا…»[5]
«ما اهل بیت خانوادهای هستیم که خداوند برای ما آخرت را نسبت به دنیا ترجیح داده است و به زودی اهل بیت من کشته و طرد می شوند تا زمانیکه خداوند پرچمی را آشکار کند.»
اتصال به «عَلَم المَنصُوب» و رسیدن به درجات متعالی
پیامبر اکرم میفرماید:
«ثُمَّ يَخْرُجُ عَلَيْهِمْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي إِسْمُهُ كاسمي وَخَلقُهُ كَخَلقي تَؤوبُ إلَيهِ أُمَّتِي كَمَا تَؤُوبُ اَلطَّيْرُ إِلَى أَوْكَارِهَا»[6]
«فردی از اهل بیت من خارج میشود که اسم و خلق او همانند من است و امت من همانند پرنده که به لانهاش رجوع کند به او رجوع میکنند.»
لانۀ پرنده در مکان بلند و امنی قرار دارد، پرچم مهدوی هم در صدر و بلندی قرار دارد و انسان با پرواز به طرف این پرچم در جایگاه امن و حمایت حضرت قرار میگیرد.
انسان بهمیزان پیوند و اتصال به «عَلَم المَنصُوب» به درجات متعالی رفعت مییابد و از ذلت و خواری و منیت نجات مییابد.
زائر طی این سلام خواستار قرار گرفتن تحت پرچم مولاست، بهمانند سرباز ولایت زمزمۀ: «وَاجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ »[7] ملکۀ وجودش میشود. او با این لباس سربازی از عالم کثرات و تعلقات آن عروج میکند و مُهر بندگی و یکّه شناسی بر پیشانی و قلب او زده میشود.
«برداشتی آزاد از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] فرازی از دعای عدیله
[2] بحارالانوار، ج 58 ص 39
[3] فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی – « خدایا! محبت دنیا را از دلم بیرون کن»
[4] سوره مبارکه طه، آیه 124
[5] کشف الغمه، ج2 ص 222
[6] دلائل الامامه، ص 445
[7] فرازی از دعای عهد «خدایا! من را از یاران او، کمک کاران او، و دفاع کنندگان از او قرار بده»