آیة الکرسی – جلسه دهم

« وَ لا يُحيطُونَ بِشَی‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ»

 

«چیزی بر علمش احاطه ندارد مگر خود خواسته باشد.»

 

علم الهی و ضرورت تعلیم از معلم حقیقی

 

آیت‌الله جوادی‌آملی می‌فرماید: هر کس به هر مقدار از دانش برخوردار شود، اعم از دانش حصولی یا حضوری، همه از ناحیهٔ تعلیم خداست و دانش دیگران، ظهور علم اوست؛ از این رو، هیچ‌کس به علم خدای سبحان دست نمی‌یابد، مگر اینکه او بخواهد.

انسان باید علم را از معلم حقیقی، یعنی ذات اقدس الهی، دریافت کند؛ زیرا آگاهی به هیچ علمی بی‌تعلیم و اذن او میسّر نیست.

«عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ»[1]

«به انسان آنچه را نمی‌دانست تعلیم داد.»

پس انسان به معلم نیاز دارد. معلمِ بالذات و آموزگارِ حقیقیِ هر علمی فقط خداست. هیچ علمی جز به اذن او نصیب انسان نمی‌شود. بنابراین، آنگاه که بشر به علمی دست یافت، نباید آن را از خود بداند، بلکه باید خداوند را سپاس گوید که او را مظهر اسم «علیم» قرار داده است و بداند که علم او، ظهورِ علم خداست و وی آینه‌دارِ علمِ حق‌تعالی است.

 

نقش علم الهی در شفاعت و کارکرد آن

 

اگر آدمی علم را از خداوند دانست و آن را در جایگاه خود به‌کار بُرد، در این صورت، علم، نافع خواهد بود که مظهرِ جمال و مهر خداست. در این فراز اعلام می‌شود که علم شفعاء به اذن خداست.

در حکایتی آمده است که روزی سائلی به درِ منزل مرحوم حاج ملاهادی سبزواری می‌رود، در حالی‌که ایشان در خانه حضور نداشت. خانوادۀ حاج ملاهادی به او می‌گویند: «چیزی برای بخشش نداریم.» درویش در پاسخ می‌گوید: «در فلان نقطه از زیرزمین خانه، زیر فلان سبد، مقداری گوشت قرار دارد!»

وقتی حاج ملاهادی سبزواری باز می‌گردد، خانواده‌اش این ماجرا را برای او تعریف می‌کنند که سائلی آمده و از جایی در خانه که خودشان از آن بی‌اطلاع بودند، باخبر بوده است. حاج ملاهادی در پاسخ می‌فرماید: «دانستن اسرار مردم و پرده‌برداری از آن، هنر نیست.»

این گونه نیست که دانش زیاد در شفاعت موثر باشد؛ زیرا این جایگاه به اذن خداوند نصیب فرد می‌شود.

 

افزایش علم به اذن خداوند و رحمت الهی

 

میزان علم و دانش هر فردی هم به اذن خداوند صورت می‌گیرد و نباید بر این گمان باشد که دائماً بدون اذن خداوند می‌تواند دانش خود را افزایش دهد؛ از این رو اگر ازدیاد علم برای افراد صورت می‌گیرد، حتماً با رحمت و لطف خداوند متعال است؛ به هر میزانی که خدای سبحان در هر زمان و مکانی اجازه دهد، علم فرد مضاعف می‌شود.

 

حضرات معصومین صندوق علم الهی

 

«عَیبَةَ عِلْمِه»[2]

«صندوق علم خداوند»

صندوق علم خداوند سبحان حضرات معصومین هستند؛ یعنی خداوند همۀ علم خود را در وجود امامان به امانت قرار داده است. امام دارای ولایت کلیه است و به اذن حق، آگاه به «ما کان و ما یکون» است؛ یعنی: «عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیب‏»[3] «کلیدهای غیب نزد اوست.»؛ اما اجازۀ بیان اسرار افراد را حتی برای خود آنان ندارد.

مرحوم شیخ جعفر مجتهدی، از عرفای بزرگ، روزی بر سر سفره‌ای نشسته بود که پسر جوان صاحب‌خانه وارد شد. به‌محض این که شیخ جعفر مجتهدی او را دید، از جا برخاست و با وجود اصرارهای صاحب خانه، حاضر به نشستن نشد، سپس خداحافظی کرد و بی‌درنگ به سمت حرم مطهر حضرت معصومه حرکت کرد.

در همان روز برای آقا شیخ جعفر مجتهدی آشکار شد که این جوان فردا از دنیا خواهد رفت؛ بنابراین فقط به حضرت معصومه متوسل شد و از ایشان خواست که اگر ممکن است وساطت کند تا مرگ جوان به تأخیر افتد، و اگر ممکن نیست، دعا کند تا خداوند به این خانواده صبر عطا فرماید. روز بعد جوان از دنیا رفت؛ اما ایشان مجاز به اطلاع‌رسانی این موضوع نبود.

ناگفته نماند که افرادی که اسرار را آشکار می‌کنند، از مقام شفاعت بی‌بهره‌اند و هرگز در جایگاه شفاعت قرار نخواهند گرفت.

 

تقسیم‌بندی علم از نگاه آیت‌الله جوادی‌آملی

 

آیت‌الله جوادی‌آملی می‌فرماید: علم بر دو قسم است:

  1. علمی که قابل تبعیض است (علم فعلی)؛
  2. علمی که تبعیض‌پذیر نیست (علم ذاتی).

علم ذاتی، همانند ذات خداوند سبحان، حقیقتی بسیط و نامتناهی دارد؛ چراکه عین ذات اوست و از هرگونه تناهی و ترکیب مبرّاست. این حقیقت نامحدود به گونه‌ای است که اولش عین آخرش، و ظاهرش عین باطنش می‌باشد. بنابراین، به هیچ وجه قابل تجزیه، تبعیض یا تفکیک نخواهد بود؛ از این رو نمی‌توان گفت هر فردی خدا را به اندازۀ درک خود می‌شناسد یا از علم ذاتی خداوند به اندازۀ فهم خویش آگاه می‌شود. بر این اساس، ذات مقدس الهی و  صفات ذاتی او – که عین ذاتش می‌باشند – قابل تقسیم و تبعیض نیستند.

علم فعلی الهی که متمایز از ذات اقدس اوست، قابل تبعیض است؛ به گونه‌ای که هر بهره‌ای علمی که به دیگران می‌رسد، بخشی از همین علم فعلی خداوند محسوب می‌شود. بر این اساس، هیچ‌کس مجاز نیست ادعای مالکیت بر دانش محدود خویش را داشته باشد و آن را صرفاً محصول توان بشری پندارد و منشأ آن را به خود نسبت دهد. همانگونه که ملائکه گفتند:

«لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا»[4]

«خدایا ما چیزی نمی دانیم مگر آنچه توبه ما یاد دادی.»

 

جایگاه شافعان و پیوند آن‌ها با ذات الهی

 

در این بخش، خداوند متعال به روشنی بیان می‌فرماید: اگرچه شافعان در جایگاه‌های متعالی قرار دارند؛ اما تمامی علم و دانش آنان از ذات الهی سرچشمه می‌گیرد؛ پس مبادا دربارۀ آنان دچار شرک شوید! بلکه حقیقت آن است که سلسلۀ طولی وجود برقرار است؛ به این معنا که آنان بندگان خداوندی هستند که آنان را به‌عنوان شفیعان معرفی کرده است.

 

قدیم و ازلی بودن علم الهی و تفاوت آن با علم حضرات معصومین

 

مفسری می‌فرماید: علم خداوند سبحان قدیم و ازلی است و از ازل تا ابد وجود داشته است؛ اما حضرات معصومین- اگرچه حلقهٔ وصل میان واجب‌الوجود و ممکن‌الوجودند و از مقامی رفیع برخوردارند – علم‌شان ذاتی و ازلی نیست.

مفسر دیگری می‌فرماید: برخورداری از علم و دانش، از شرایط ضروری برای شفاعت شفیع است؛ اما صرف گمانِ داشتن علم توسط فرد، او را شایستۀ مقام شفاعت نمی‌کند؛ چراکه برای احراز جایگاه شفاعت، میزان و معیار مشخصی از علم الهی مقرر شده است.

همان‌گونه که اسوهٔ فضیلت و ادب، حضرت ابوالفضل العباس با وجود مقام والای علمی، حتی یک بار نیز در محضر امام خویش اظهار نظر نمی‌کند و به تمامی حدود و جایگاه خود پایبند است.

«أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ»[5]

«تو تسلیم محض اباعبدالله هستی.»

گرچه او در کمال قدرت و ابن امیرالمومنین است؛ اما در طول جریان عاشورا به او اجازه رزم داده نشد و هنگامی که می گوید:«ضَاقَ صَدْرِي»[6]«سینه ام تنگ شده است.» حضرت او را مأمور آوردن آب می‌کند.

این میزان از تسلیم و رضا در همۀ شفیعان وجود دارد. تمام کسانی که به مقام شفاعت رسیده‌اند، نه از روی پیشنهاد و انتخاب شخصی؛ بلکه با پذیرش کامل مشیت الهی، خواهان شفاعت هستند.

 

تأثیر توسل به اهل بیت علیهم‌السلام در زندگی انسان و نقش شفاعت آنان

 

این همه توسل به اهل بیت علیهم‌السلام چه تأثیری در زندگی انسان دارد؟

خداوند ذاتاً شفیع است؛ اما هنگام درخواست بندگان، خاندان نورانی اهل بیت علیهم‌السلام از سوی پروردگار مأموریت می‌یابند تا ندای نیاز سائلان را اجابت کنند و شفیع آنان شوند.

عارف بزرگوار، مرحوم آقا شیخ جعفر مجتهدی (ره) می‌فرماید: نباید بر دستگاه [ولایی] اهل بیت علیهم‌السلام فشار آورد؛ چراکه این خاندان نورانی در مقام تسلیم محض در برابر ارادۀ الهی قرار دارند.

«وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ» [7]

«چیزی از خداوند تقاضا ندارند مگر این که خداوند بخواهد.»

در صورت اذن الهی، معصوم، مأمور اجرای شفاعت می‌شود. شایان ذکر است که هرگونه احاطۀ علمی شفیعان، تنها به اذن و مشیت الهی تحقق می‌یابد.

 

قیومیت الهی و جایگاه شفاعت در مراتب هستی

 

این بخش از آیۀ شریفه، تجلی‌گاه قیومیت مطلق پروردگار است؛ چراکه خداوند سبحان بر تمامی موجودات قیوم است و امور بندگان خود را به‌طور کامل تدبیر می‌فرماید. هنگامی که مصلحت ایجاب کند، به شفیع اجازه می‌دهد تا شفاعتش را برای آن بنده به ظهور رساند.

ملاصدرا با بیانی حکیمانه به این نکته اشاره می‌کند که هرگاه علم شفیعان به مشیت و اذن الهی تحقق یابد، پس قابلیت شفاعت تمامی مؤمنان، شهیدان و عالمان نیز در سلسلۀ طولی وجود (مراتب هستی) جای می‌گیرد.

«فَكُلُّ ما يَعلَمُه أحدٌ مَنّا يكونُ بَعضاً مِن علومِه تَعالى»[8]

«پس هرعلمی که از انسان صادر می‌شود، ذره‌ای از علم خداست.»

 

محبت الهی و تجلی علم خداوند در شفاعت

 

حقیقت آن است که محبت هر مؤمن در واقع محبت علم الهی است؛ زیرا هر مؤمنی که واجد قابلیت شفاعت است، جلوه‌ای از علم خداوند را متجلی می‌سازد. همچنین دوست داشتن هر شفیع صاحب مقام «شفاعت کبری»، به‌سبب آنکه حامل علم الهی است، در حقیقت محبت خداوند محسوب می‌شود.

از آنجا که ماهیت علم، نورانی است و این نور ذاتاً محبوبیت دارد، خدای سبحان این نور را به مؤمن شفیع عطا می‌فرماید. بنابراین، پروردگار در وجود هر شفیعی از علم خویش می‌تاباند. در نتیجه، شفیع هیچ‌گاه این علم را از آنِ خود نمی‌داند، چراکه سرچشمه‌اش ذات اقدس الهی است.

 

حقیقت علم الهی و ارتباط آن با مراتب وجود انسان

 

تمام امور نزد خداوند متعال به صورت معلوم و مشخص حاضر است و هیچ مجهولی در ساحت قدس الهی وجود ندارد. به‌میزانی که انسان رنگ الهی به خود گیرد، مجهولات برای او به معلومات تبدیل می‌شود؛ حال آنکه نزد انسان نفسانی، همان مجهولات همچنان ناشناخته باقی می‌ماند، زیرا نفس تاریک و ظلمانی، قابلیت نمایش حقایق را ندارد.

 

تجلی مشیت الهی در وجود نبی اکرم(ص) و وساطت ایشان در علم بشر

 

خدای سبحان که نور مطلق است، در پرتو وجودش همۀ مجهولات به معلومات مبدل می‌شوند. این ذات اقدس، جلوۀ کامل خویش را در وجود پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله متجلی ساخته است. بنابراین، هرگاه امری برای انسانی مکشوف می‌شود، تنها از طریق وساطت «واسطۀ فیض» و به مشیت الهی صورت می‌پذیرد.

«ماشاءَ» تجلی مشیت مطلقۀ الهی است که در وجود نبی اکرم متجلّی شده است؛ بدین معنا که هرگونه علم‌یافتن بشر، تنها از طریق وساطت وجود پیامبر اسلام تحقق می‌یابد.

 

تجلّی معرفت الهی در پرتو قرب ربوبی

 

ملاصدرا (ره) در بیان این حقیقت نورانی می‌فرماید:حقیقتاً میزان قرب و وصال هر عبدی به ذات اقدس ربوبی، مستقیم‌ترین طریق برای بهره‌مندی از علوم الهی است؛ زیرا بنده در سیر قرب الهی به مقام فناء فی الله نائل می‌آید، جایی که دیگر برای نفس خویش حظّی قائل نیست. آنگاه به میزان فناپذیری انسان، تمامی حواس و جوارحش – از چشم و گوش تا زبان – الهی می‌شود و به‌مثابۀ مغناطیسی الهی، جاذب علوم ربانی می‌شود.

 

سفر از منیّت تا مظهریت علم الهی

 

در حقیقت، انسان تنها زمانی طعم علم الهی را می‌چشد که از «منیّت» خویش سفر کند. در این مقام، سالک، «رنگ الهی» می‌گیرد و چون خداوند علیم است، این بندۀ فانی شده به نمایشگاه علوم الهی مبدل می‌شود.

آنگاه که سالکی اهل دل شود و به مقام فناء فی الله برسد، از انوار علوم الهی بهره‌مند می‌شود. در این مقام، با طهارت باطن و صفای دل، توانایی شهود حقایق غیبی را می‌یابد؛ چنانکه با یک نگاه، پرده‌های زمان را درمی‌نوردد، آینده‌ای دور (حتی صد سال پس از این) و همچنین عوالم قبر و برزخ را به‌وضوح مشاهده می‌کند. این چنین است که به علمی نامحدود متصف می‌شود و به «حِفظَةُ سِرِّ الله»[9] «نگهبان اسرار الهی» مبدل می‌شود؛ یعنی امین و حافظ اسرار و علوم لدنّی پروردگار است.

در زیارت جامعه کبیره، آنگاه که داعی عبارت:«مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِکُمْ» را بر زبان جاری می‌سازد، در حقیقت ادعایی عظیم را طلب می‌کند. او از خدای سبحان می‌خواهد، ظرفیت وجودی او تا حدّی گسترش یابد که بتواند حامل علوم حضرات معصومین علیهم‌السلام شود.

 

درخواست ظرفیّت وجودی برای دریافت علم لدنّی

 

این فراز، درخواستِ تحمّل و ظرفیت‌یابی برای دریافت معارف نابی است که تنها در سینۀ اولیای الهی نهفته است. سالک با این دعا، از خداوند می‌خواهد که او را شایستۀ درک و حفظ این علوم کند؛ چراکه علم ائمه علم لدنّی است و دریافت آن، نیازمند تهذیب نفس و توسعۀ وجودی است تا بتواند این انوار الهی را در خود جای دهد.

 

 

تاریخ جلسه: 1402.5.5 – جلسه دهم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] سوره علق، آیه 5

[2] زیارت جامعه کبیره، مفاتیح  الجنان

[3] سوره انعام، آیه 59

[4].  سوره بقره، آیه .32

[5] مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس علیه السلام

[6]. بحارالانوار، ج 45، ص 41.

[7] سوره انسان، آیه 30

[8] تفسیر القرآن الکریم،لالملا صدرا، ج4، ص 146

[9] زیارت جامعه کبیره

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب

مطالب مرتبط