تفسیر آیه 28 سوره نحل

خداوند در آیه 28 سوره نحل می‌فرماید:

 

«الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي‏ أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى‏ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

 

«آن كسانى‌كه فرشتگان جانشان را مى‌گيرند (در حالى كه) به خود ستم‌كار بوده‌اند، پس (در آن موقع آنان) سر تسليم فرو آرند (وبه دروغ گويند:) ما هيچ‌گونه كار بدى انجام نداده‌ايم. چنين نيست، بلكه قطعاً خداوند به آنچه انجام داده‌ايد، آگاه است.»

 

سرنوشت دو گروه در لحظۀ مرگ

 

قرآن در این سوره با فاصله‌ای کوتاه، دو گروه را معرفی کرده و عاقبت هر یک را در لحظۀ مرگ بیان می‌کند:

۱. ظالمین به خویشتن

این گروه، ستم‌کنندگان به خود هستند. سرانجام آنان در هنگام مرگ آشکار می‌شود؛ در حالی‌که همچنان در ظلم به سر می‌برند، از دنیا می‌روند. ذلت از وجودشان می‌بارد و در اوج خواری جان می‌سپارند. این خفت و رسوایی برای همگان قابل مشاهده است و حتی اگر دیگران متوجه نشوند، خود فرد به‌خوبی از خواری خویش آگاه است.

۲. پاکیزگان (طیّبین)

آنان که هنگام مرگ، پاک و خوش‌دل و سرزنده‌اند. این پاکی، درون و بیرون آنان را فرا گرفته و لحظه جان دادنشان با صفا، آرامش و طهارت همراه است. در آيه ٣٢ از اينان چنين سخن می‌گويد:

«الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»

«آنان كه (از آلودگى‌هاى شرك و گناه) پاكند، فرشتگانى كه جانشان را مى‌ستانند، مى‌گويند: سلام عليكم. به پاداشِ آنچه انجام داده‌ايد، به بهشت داخل شويد.»

 

تفسیر معنای «ظالمی أنفسهم»

 

یکی از مفسران، واژۀ «ظلم» را در این آیه به‌معنای «نقص» می‌داند و معتقد است که «ظالمی أنفسهم» کسانی‌اند که همواره در عمل کوتاهی می‌کنند و کار درست را انجام نمی‌دهند.

شاهد مثال این دیدگاه در سورۀ مبارکۀ نساء، آیه ۱۱ آمده است:

«لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ»

«مذکر دو برابر مؤنث ارث می‌برد.»

در تفاسیر عرفانی، «مذکر» به عقل و «مؤنث» به نفس تعبیر شده است؛ یعنی در امور معنوی، باید دو برابر آنچه به نفس می‌رسد، برای عقل وقت و توجه صرف شود. بنابراین اگر تمام توجه انسان به مادیات معطوف باشد و از معنویات غافل شود، در حق خود کم می‌گذارد و در زمرۀ «ظالِمی أَنفُسهم» قرار می‌گیرد. بسیاری از جابه‌جایی‌ها و اولویت‌بندی‌های نادرست نیز، عنوان «ظالم» را بر فرد بار می‌کند.

واژۀ «ظالم» اسم فاعل است و اسم فاعل هم بر حال و هم بر آینده دلالت دارد؛ از این رو، وصف ظلم در آیه، نشان‌دهندۀ صفت همیشگی این افراد است. آن کس که در دریافت امور معنوی و عقلانی در حق خود کوتاهی کند، به شخصیت انسانی خویش ستم کرده است. البته ممکن است کسی گاه در حق خود کم بگذارد؛ ولی پس از مدتی جبران کند؛ اما ظلم به نفس که در آیه آمده، بیانگر صفت دائمی و ریشه‌دار مخاطبان آن است.

 

پایداری در ظلم به نفس

 

نکتۀ قابل توجه این است که «ظالمین به نفس» یک‌باره به چنین حالتی نرسیده‌اند؛ بلکه سیرۀ دائمی آنان، ظلم به خود بوده است و به همین دلیل، تحت عنوان «ظالمی أنفسهم» قرار گرفته‌اند. اینان در دنیا از ظلمی که بر خود روا می‌دارند، بی‌خبرند و نسبت به خویش جاهل‌اند؛ اما در لحظۀ مرگ، هنگامی که چشم برزخی‌شان گشوده می‌شود، حقیقت و نتیجه این ستم بر خود را به روشنی درمی‌یابند.

 

بزرگ‌ترین ظلم؛ ظلم به خویشتن

 

بالاترین ظلم انسان به خود، جاهل نگاه داشتن خویش است. در حقیقت، «ظالمی أنفسهم» همان جاهلان‌اند.

این معنا را می‌توان چنین توضیح داد:

واژه‌های «ظلم» و «ظلمت» از یک ریشه‌اند. «ظلمت» به‌معنای تاریکی است و «ظلم» نیز چیزی جز ماندگاری در تاریکی جهل نیست.

در کتاب شریف مصباح الشریعه، از قول امام صادق علیه‌السلام آمده است: «الْعِلْمُ‏ نُور»؛ علم، نور است. پس کسی که خود را از نور علم محروم می‌کند، آگاهانه یا ناآگاهانه در تاریکی جهل باقی می‌ماند و این، عمیق‌ترین ستم به نفس است.

 

ظلمت جهل و عاقبت ظالمان به نفس

 

ضد نور، ظلمت است و ضد علم، جهل و نادانی. یکی از نشانه‌های ظلم، قرار دادن خویش در تاریکی جهل است.

از دیگر مصادیق ظلم به نفس، ارتکاب معصیت است؛ زیرا معصیت، ظلمت و کدورتی در وجود انسان ایجاد می‌کند، بر خلاف طاعت که نور است و انسان را نورانی می‌سازد.

خدای متعال دربارۀ گروهی از بندگان می‌فرماید: اینان در حالی‌که ظالم به خویش‌اند از دنیا می‌روند و هنگامی که لحظات مرگ را درمی‌یابند، خواهان تسلیم در برابر خداوند سبحان می‌شوند؛ اما دیگر فرصتی برای تسلیم باقی نمانده است.

 

هشدار آیه و معنای «فَأَلْقَوُا السَّلَمَ»

 

نکته‌ای که باید در این آیه به آن توجه داشت، این است که باور کنیم «زود، دیر می‌شود». چون زمان مرگ برای هیچ‌کس معلوم نیست، باید همواره تسلیم حق بود تا مرگ ما را غافلگیر نکند.

یکی از مفسران می‌فرماید: فرشتگان هنگام قبض روح، به صورت اخلاق و اعتقادات محتضر بر او ظاهر می‌شوند. اگر فرد، اخلاق نیکو و باورهای صحیح داشته باشد، ملائکه با چهره‌ای زیبا، گشاده و نورانی با او ملاقات می‌کنند؛ اما اگر گرفتار رذایل اخلاقی و عقاید نادرست باشد، فرشتگان با سیمایی هولناک، تاریک و خوفناک بر او وارد می‌شوند.

با توجه به این تفسیر، عبارت «فَأَلْقَوُا السَّلَمَ» چنین معنا می‌شود: این افراد، وقتی در لحظه مرگ باطن و حقیقت خود را مشاهده می‌کنند، فوراً از عناد و سرکشی دست می‌کشند و از شدت خوف و وحشت، اظهار عجز و بیچارگی می‌کنند و تسلیم حق می‌شوند.

 

بی‌ثمر بودن تسلیم در لحظۀ مرگ

 

انسان غالباً باور ندارد که حقیقت اخلاقیات و عملکردش بتواند تا این اندازه هولناک و ناپسند باشد. از این رو، هنگامی که در لحظۀ مرگ با باطن واقعی خود روبه‌رو می‌شود، به‌سرعت حق را می‌پذیرد و آماده می‌شود تا نادرستی عقاید و اعمال خویش را اعتراف کند و از آن‌ها دست بردارد.

با این حال، چنین تسلیم شدنی در لحظۀ مرگ هیچ سودی برای انسان ندارد؛ چرا که زمان عمل به پایان رسیده و فرصت جبران از دست رفته است.

 

معنای «ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ» و انگیزه گویندگان آن

 

عبارت «ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ» که مخاطبان آیه در لحظه مرگ بر زبان می‌آورند، در تفسیرها چند وجه دارد:

  1. اینان که در دنیا به دروغ خو گرفته بودند، در لحظۀ مرگ نیز همان عادت را ادامه داده و به دروغ ادعا می‌کنند که کار بدی انجام نداده‌اند.
  2. بر اساس آیه ۲۳ سورۀ مبارکۀ انعام، ممکن است این سخن از سر دروغ نباشد، بلکه از نگاه خود، هیچ ظلمی مرتکب نشده و تمام اعمالشان را درست و بجا می‌پنداشته‌اند.
  3. بسیاری از انسان‌ها در دنیا به زشتی رفتار خود آگاه نیستند و از روی جهل، کار ناپسند را صحیح می‌پندارند. این جهل، نوعی ظلم به نفس است، زیرا فرد آگاهانه خود را از آگاهی و بصیرت محروم کرده است.
  4. اما وجهی دیگر نیز مطرح است که با سیاق آیات هماهنگی بیشتری دارد: این عبارت می‌تواند از روی تکبّر بیان شده باشد؛ چراکه «ظالِمي‏ أَنْفُسِهِمْ» در حقیقت همان متکبّران و متکبّران نیز همان «ظالِمي‏ أَنْفُسِهِمْ» هستند. این برداشت با پایان آیه بعد کاملاً سازگار است که می‌فرماید: «فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ»؛ «چه جای بدی است جایگاه مستکبران!»

مؤید این معنا، کلام امیرالمؤمنین علیه‌السلام است که فرمود:

«إِذَا أَرْذَلَ‏ اللَّهُ‏ عَبْداً حَظَرَ عَلَيْهِ الْعِلْم»[1]

«هرگاه خداوند بخواهد بنده‌ای را خوار و پست گرداند، علم و یادگیری را از او باز می‌گیرد.»

بیچارگی حقیقی آن‌جاست که انسان توفیق علم‌آموزی را از دست بدهد؛ زیرا در این حالت، هم در جهل می‌ماند و هم تکبّر او را از اعتراف به حقیقت باز می‌دارد.

برخی افراد به دلیل خودباوری کاذب، حتی در لحظۀ مرگ نیز افعال و افکار خود را ناصحیح و نادرست نمی‌پندارند و از این رو در صدد اصلاح آن برنمی‌آیند.

شاید یکی از دلایلی که به انسان توصیه شده هنگام تلاوت قرآن، خود را مخاطب تمام آیات الهی بداند، همین نکته است؛ یعنی انسان نباید آیات مربوط به عذاب و معذّب بودن را از خود دور بداند. چرا که هر چه فرد گرفتار خودباوری کاذب‌تر باشد، بیشتر در معرض عذاب و مؤاخذه است.

 

تصویر روشن ملائکه از خطا و ظلم نفس در لحظۀ حساب

 

مخاطبان آیۀ «ظالمی أنفسهم» کسانی بودند که خود پذیرای این ظلم و خطا نبودند. قرآن در توصیف اشتباه و خطای اندیشۀ آنان می‌فرماید: «بَلى‏ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» «بله، خداوند به آنچه انجام می‌دادید کاملاً آگاه است.»

مفسران بیان می‌کنند که ملائکه به این افراد می‌گویند: چرا گمان می‌کنید گرفتار اشتباه نشده‌اید؟ در حالی‌که اعتقادات ناصحیح داشتید و در مسیر خطا قدم گذاشته‌اید.

ویژگی گفتار ملائکه و سایر نیروهای معنوی این است که بدون هیچ تعارفی و ملاحظه‌ای حقایق را بیان می‌کنند؛ از همین رو از واژه «لعلّ» به‌معنای «شاید» استفاده نمی‌کنند.

ملائکه نمی‌گویند «شاید به عملکرد خود بیشتر فکر کنید و احتمال دارد غلط باشد»، بلکه به‌صراحت اعلام می‌کنند که عملکرد شما بسیار ناپسند و اشتباه است.

 

نقش خداباوری در اصلاح عملکرد انسان

 

ممکن است سؤال پیش آید: چگونه ممکن است انسان به جایی برسد که عملکرد نادرست خود را درست بپندارد؟

پاسخ این است که هرگاه مسائل اعتقادی فرد محکم و راسخ نباشد، او گرفتار عملکرد ناصحیح و متکبرانه می‌شود. چنین افرادی به‌واسطۀ خودباوری متکبرانه، عملکرد نادرست و نامقبول خود را صحیح و مقبول می‌پندارند.

اما کسی که نسبت به خداوند سبحان شناخت دارد و به‌جای خودباوری، خداباوری دارد، می‌داند که خداوند لحظه‌به‌لحظه او را تحت نظر و کنترل دارد و از تمامی کردار و اعمالش آگاه است. چنین فردی هرگز نسبت به عملکرد خود بی‌تفاوت نیست؛ خطاهایش را به دقت بررسی می‌کند و این آگاهی او را بر آن می‌دارد که در پی جبران اشتباهات خود باشد.

او خداوند خود را در زندگی هم رحیم و مهربان می‌بیند و هم جبار و قهار؛ هم کریم و بخشنده و هم مقتدر و توانمند. از این رو، هنگام مواجهه با قدرت خداوند در لحظۀ مرگ، دچار هراس و ترس کورکورانه نمی‌شود؛ بلکه با توکل و امید به رحمت حق روبرو می‌شود.

 

نادیده گرفتن علم و آگاهی خداوند در انکار اشتباهات خود

 

اگر ما عملکرد اشتباه خود را نادرست و غلط ندانیم، ‌العیاذبالله گویی علیم، بصیر، خبیر و محیط بودن خداوند سبحان را نادیده گرفته‌ایم.

یکی از مفسران می‌گوید: به همین دلیل ملائکه از سخنان کسانی که ادعا می‌کنند «هیچ عملکرد نادرستی نداشته‌ایم و اشتباهی مرتکب نشده‌ایم!» تعجب می‌کنند و با صراحت می‌گویند چگونه ممکن است چنین تصوری داشته باشند در حالی‌که خداوند سبحان از تمام اعمال و عملکردهای آنان آگاه است.

 

 

تاریخ جلسه: 1389/9/25 – جلسه بیست و هشتم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. بحار الانوار، ج 1، ص 196.

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب

مطالب مرتبط