مقدمه
به لطف حضرت حق، مبحث زندگی خردمندانه را پیگیری میکردیم و دانستیم که عقل، بهفرمودۀ حضرت امام صادق علیهالسلام، سپاهیانی دارد، همانطور که جهل نیز دارای سپاه است؛ اما تفاوت اساسی میان سپاهیان عقل و سپاهیان جهل این است که سپاه عقل را خداوند در اختیار عقل قرار داده، در حالیکه سپاه جهل با استدعای خود جهل شکل گرفته است. تعداد سپاهیان هر دو مساوی است و من و شما به حولوقوۀ الهی این قابلیت را داریم که انتخاب کنیم سپاه عقل در وجود ما جولان داشته باشد و حاکمیت عقل در زندگی ما مشهود شود، یا خدای ناکرده سپاه جهل جایگزین سپاه عقل شود.
اگر سپاه عقل در زندگی ما وارد شود، زندگیمان سامان پیدا میکند، به عاقبتبهخیری میرسیم و تحت نظر شریعت قرار میگیریم. در این حالت، تمام امور مادی و معنوی، ظاهری و باطنی رشد میکند؛ اما اگر سپاه جهل حاکم شود، شیطان تسلط پیدا میکند و با سلطۀ شیطان – که دشمن آشکار انسان است – طبیعی است که همۀ سرمایههای ما به یغما برود. شیطان هیچ دلسوزی برای ما ندارد. دشمن، هنگامی که مسلط شود، کارش غارت و نابودی است. دانستیم که یکی از سپاهیان عقل «شکر» است، و در مقابل آن، یکی از سپاهیان جهل «ناسپاسی» و «کفران نعمت» است.
اهمیت شکرگزاری
در روایتی از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که ایشان با سلسله سند به پیامبر اکرم میرساند و میفرماید:
«الطَّاعِمُ الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الصَّائِمِ الْمُحْتَسِب» [1]
«کسی که غذا میخورد و شکر میکند، پاداشی معادل پاداش روزهداری که خالصانه روزه گرفته است، دریافت میکند.»
در برخی منابع، این عبارت به صورت «الصَّائِمِ الْقَائِمِ» آمده است که به روزهدار و شبزندهدار اشاره دارد. در این روایت، امام اهمیت شکرگزاری در برابر نعمتهای الهی را گوشزد میکند. ایشان بیان میفرماید: کسی که غذا میخورد و شاکر است، پاداش بزرگی دریافت میکند. این پاداش معادل پاداش کسی است که روزهای خالصانه گرفته است. گاهی این پاداش به اندازه کسی است که هم روز روزهدار است و هم شب، شبزندهدار.
نعمتهای الهی و نشاط درونی
اگر به نعمتهای اطراف خود دقت کنیم، درمییابیم که حتی خوردن یک تکه نان نیز خود نعمتی عظیم است. نانی که مواد اولیۀ آن شامل گندم، آب، زحمات آسیابان و تلاش نانواست، هرکدام بهتنهایی نعمتی مستقل محسوب میشوند. وقتی انسان به این زنجیرۀ نعمات توجه کند، درمییابد که هیچ نعمتی کوچک و ناچیز نیست.
این توجه به نعمات، فرد را از افسردگی، بینشاطی، بیحالی و کسالت دور میکند. انسانی که خود را غرق در نعمتهای الهی میبیند، نمیتواند جز شکرگزاری کاری انجام دهد. همانطور که روایت فرموده است: «الطَّاعِمُ الشَّاكِرُ»، یعنی کسی که نعمت خوردن را درک و بابت آن شکر میکند؛ شکر برای داشتن دست، دهان و قدرت هضم.
خداوند سبحان، پاداش این شکرگزاری را معادل پاداش روزهدار دانسته است. البته این بدین معنا نیست که روزههای واجب یا مستحبی مانند روزه ماه رمضان یا روزههای ماههای رجب و شعبان را کنار بگذاریم؛ بلکه هدف این روایت تأکید بر این نکته است که حتی خوردن شاکرانه نیز نوعی وظیفۀ بندگی محسوب میشود. پاداش الهی زمانی داده میشود که انسان وظیفۀ بندگی خود را انجام دهد و شکرگزاری، یکی از این وظایف است که انسان را به خداوند نزدیکتر میکند.
«وَالْمُعْطَى الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الْمَحْرُومِ الْقَانِعِ»[2]
«پاداش کسی که زندگیاش مملو از نعمت است و شاکرانه برخورد میکند، همانند پاداش فقیری است که قناعت میکند و به وضعیت خود راضی است.»
خداوند به ما نعمتهای فراوانی عطا کرده است. خداوند «مُعطی» است و من «مُعطا» هستم؛ او عطیه میدهد و به من عطیه داده شده است. او دهنده و من دریافتکننده هستم. خداوند به ما عطیهای داده است و ما بابت دریافت این عطا خوشحال هستیم. نمیگوییم این وظیفۀ خدا بود و او باید حتماً عطا میکرد! اتفاقاً خیلی هم به چشمم میآید و بسیار از آن لذت میبرم. من ذاکر خداوند هستم و سعی میکنم این عطیه را به بهترین شکل ممکن مصرف کنم.
«الْمَحْرُومِ الْقَانِعِ» بهمعنای کسی است که از بسیاری از نعمات منع شده است، اما با قناعت، به این منع، رضایت دارد. قناعت یعنی پذیرش و رضایت به آنچه خداوند مقدر کرده است. چنین فردی راضی است و میگوید که خداوند سبحان رشد من را در این دیده است که چیزی به من ندهد.
انسانی که نعمت دارد و از داشتن آن خوشحال است، لذت میبرد و داراییهای خود را پربرکت میبیند و بهدرستی مصرف میکند، نزد خداوند اجر دارد. ما نمیدانیم اگر شکر را وارد زندگی کنیم، چقدر لحظهبهلحظه دریافتی داریم، چقدر برکات وارد زندگی ما میشود و چقدر در معنویات صعود میکنیم! گاهی ما تصور میکنیم که خدا تنها در گرفتاریها برای انسان امکان رشد و باز شدن چشم دل و کسب توفیقات معنوی قرار داده است؛ اما انسان میتواند بدون گرفتاری هم به رشد برسد، به شرط آن که شکر در زندگیاش جاری باشد.
آثار شکر
1. بزرگ شدن ظرف وجودی
شکر ظرف وجودی فرد را وسعت میبخشد. وقتی ظرف وجودی بزرگ میشود، خدای سبحان زیادۀ نعمت را بر زندگی او جاری میکند. امام (ره) روایت دیگری از قول پیامبر اکرم متذکر میشود.
«مَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بَابَ شُكْرٍ فَخَزَنَ عَنْهُ بَابَ الزِّيَادَة»[3]
«غیرممکن است خدا توفیق شکر را به بندهای بدهدغ اما درِ ازدیاد را به روی او باز نکند.»
وقتی شکر در زندگی ما جاری باشد، ظرف وجودی ما گسترش پیدا میکند. وقتی ظرف گسترش پیدا کرد، دیگر هرچیزی که خدا در آن میریزد، موجب طغیان نمیشود؛ بلکه موجب فزونی بندگی است. پس بین شکر و زیاده ملازمه است. اگر شکر کنیم، لازمۀ شکرمان زیادۀ نعمت و زیادۀ وجود است. بنابراین خداوند نه فقط نعمت را، بلکه ظرف وجود انسان شاکر را زیاد و بزرگ میکند:
«لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ»[4]
«اگر شکرگزار باشید خدا شما را زیاد می کند.»
در آیه نیامده است «لَازِیدنَ نِعْمَتَكُمْ!» بلکه میفرماید:خودتان را بزرگ میکند. مانند اینکه وقتی یک خانه بزرگ شود، میگوییم یک دست مبل برایش کم است؛ دو، سه ، چهار دست مبل و شاید بیشتر نیز جا دارد. خدا وقتی وجود ما را بزرگ میکند، جا برای دریافت انواع کمالات به ما میدهد؛ کمالاتی بیطغیان و بدون عجب و کبر.
افزایش نعمت بدون طغیان
خدا بهدنبال شکر، زیادهای به ما نمیدهد که موجب طغیان ما شود؛ بلکه زیادهای نصیب ما میکند که از طریق آن، بندگی کنیم نه طغیان! این بدان معناست که زیادهای بدون عوارض نصیب انسان شاکر می شود؛ زیرا گاهی زیادهها موجب طغیان ماست. انسان همین که خودش را مستغنی از رحمت خدا بداند و احساس کند که اندکی علم، مال، قدرت ،جمال و … دارد، میپندارد که دیگر نیازی به خدا ندارد و العیاذبالله شروع به طغیان میکند:
«كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»[5]
«هرگز چنین نیست! همانا انسان همین که خود را بینیاز ببیند، طغیان میکند.»
2. افزایش نعمتها با شکر
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
«ما كانَ اللّهُ لِيفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الشُّكْرِ وَ يَغْلِقَ عَلَيْهِ بَابَ الزِّيَادَةِ»[6]
«هنگامی که در شکر باز شود، خدا دروازۀ افزایش نعمتها را نمیبندد.»
ممکن نیست خدای سبحان در شکر را باز کند و دروازۀ افزایش نعمتها را ببندد. وقتی در شکر باز شد، بدان معناست که هم وجود انسان گسترش مییابد و هم نعمتهای خداوند بیشتر میشود. برای مثال، فرض کنید شما خانهای به مساحت پنج هزار متر مربع دارید؛ ولی فرشی به مساحت شش متر مربع در آن خانه قرار دادهاید! در این صورت، با وجود خانهای بزرگ و تنها یک فرش کوچک، احساس رضایت چندانی نخواهید داشت!
اگر خداوند وجود شما را بزرگ کند و انواع کمالات را به شما عطا فرماید، قطعاً نخواهد خواست که شما در حسرت چیزی باشید. در واقع، نعمتها و وسایل زندگی از جمله فرش، مبلمان و تمام امکانات مورد نیاز، به شما داده خواهد شد. خداوند خانهای خالی به شما نخواهد داد؛ بلکه خانهای با تمام وسایل مورد نیازتان را به شما خواهد بخشید.
3. سرور قلبی
روایتی از امام باقر علیهالسلام بهروشنی نشان میدهد که شکرگزاری چقدر عمیق و ریشهدار است:
«مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ نِعْمَةً فَشَكَرَهَا بِقَلْبِهِ إِلَّا اسْتَوْجَبَ الْمَزِيدَ فِيهَا قَبْلَ أَنْ يُظْهِرَ شُكْرَهَا عَلَى لِسَانِهِ»[7]
«هر بندهاى كه به نعمتى رسيد و با دلش از آن سپاس گفت، خداوند به او زياد عطا مىكند قبل از اينكه به وسيلۀ زبان تشكر کند.»
اگر خداوند نعمتی به بندهای عطا کند و آن بنده، با قلب خود، شکر این نعمت را بهجا آورد، یعنی خوشحال و شاکر باشد که خداوند این نعمت را به او ارزانی داشته است، این سرور قلبی بهخودیخود نشان از آمادگی او برای دریافت نعمتهای بیشتر دارد. این سرور باطنی، مانند موتوری است که روشن میشود و بنده را به حرکت درمیآورد؛ حرکتی که زبان و عمل او را نیز در مسیر شکرگزاری قرار میدهد. حضرت میفرماید: حتی اگر بندهای زبانی «الحمدلله» نگفته باشد، ولی قلباً از نعمت الهی شادمان باشد، همین شادمانی قلبی او را شایستۀ افزایش نعمت میکند. به تعبیر دیگر، شکر قلبی، بدون نیاز به زبان یا عمل، کافی است تا فضل الهی شامل حال انسان شود.
4. پاداش سریع
در اینجا لازم است به این نکته توجه کنیم که پاداش شکرگزاری، بسیار سریع و مستقیم است؛ حتی سریعتر از آنچه تصور میکنیم. همین احساس شادمانی قلبی و رضایت درونی، ما را برای دریافت پاداش آماده میکند، پیش از آنکه زبان و عمل ما وارد عرصۀ شکرگزاری شود. پیش از آنکه شکر به زبان جاری شود، همین شکر قلبی کافی است تا خداوند ما را شایستۀ دریافت برکات بیشتر بداند.
امامان معصوم نیز بر این نکته تأکید دارند که شکرگزاری، پیش از هر چیز، وظیفهای قلبی است. این موضوع نشان میدهد که شکرگزاری باید از بنیان قلبی باشد. برای مثال، وقتی میگوییم «الحمدلله»، باید این ذکر را از عمق قلب و با احساس بیان کنیم. گفتن «الحمدلله» با لحن ضعیف و بیروح، نشانهای از شکرگزاری واقعی نیست؛ اما اگر با تأکید و از ته قلب «الحمدلله» بگوید، این شکرگزاری اثری بنیادین خواهد داشت. بنابراین، ذکر زبانی باید همراه با قلبی سرشار از رضایت و شادی باشد. شکرگزاری که تنها به زبان جاری شود؛ ولی قلب انسان بیتوجه به نعمتها باشد، تأثیر چندانی نخواهد داشت. ما نباید نعمتهای زندگی را امری عادی و پیشپاافتاده تصور کنیم؛ بلکه باید هر نعمت را با نگاه قدرشناسانه بنگریم.
خانمی دچار بیماری روحی شد. از ایشان خواسته شد که بهعنوان یک تکلیف روزانه، ده نعمت جدید را پیدا کند و گزارش دهد. شرایط روحی ایشان بسیار بحرانی بود؛ اما این تمرین، کمک کرد تا نگاه متفاوتی به زندگی پیدا کند. از ایشان خواسته شد که ده نعمتی را که هر روز مشاهده میکند، بنویسد و مطمئن شود که این نعمتها تکراری نیست. این تمرین باعث شد که نگاه ایشان به نعمتهای الهی تغییر کند و قدردانی از نعمتها به روشی برای بهبود روحیۀ ایشان تبدیل شود.
سلامتی ما هرگز امری تکراری نیست. بسیاری از افرادی که روز گذشته از سلامتی برخوردار بودند، امروز آن را از دست دادهاند. این نشان میدهد که نعمت سلامتی همواره تازه و نوست؛ زیرا خداوند هیچ تضمینی برای ادامۀ آن تا پایان عمر ما نداده است. هر بخش از سلامتی، مانند نهری جاری در زندگی ما، لحظهبهلحظه به ما عطا میشود. بنابراین، هر لحظهای که نعمت سلامتی به ما میرسد، هدیهای جدید و متفاوت است.
شکرگزاری واقعی؛ سپری در برابر افسردگی
آیا اگر واقعاً شاکر باشیم، جامعهای افسرده خواهیم داشت؟ آمار افسردگی در جامعۀ متدین ما بسیار دردناک و تأملبرانگیز است. مگر میشود فردی که دائماً خداوند را بهعنوان بخشندۀ نعمتها میبیند و این نعمتها را تازه و نو احساس میکند، در عین حال ناراضی و افسرده باشد؟! چنین تضادی غیرممکن است. شکرگزاری واقعی، قلب انسان را سرشار از امید، شادی، و رضایت میکند و انسان شاکر نمیتواند دچار افسردگی باشد.
اگر به نعمتها از این دیدگاه بنگریم، میتوانیم از همان لحظهای که هنگام صبح چشممان را باز میکنیم، شکرگزار باشیم. قرآن میفرماید:
«اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا»[8]
«خداوند جان انسانها را در هنگام مرگشان و همچنین در خوابشان میگیرد.»
این بدان معناست که وقتی ما میخوابیم، روح ما از بدن جدا میشود و بهسوی خداوند بازمیگردد. این بازگشت روح میتواند دائمی باشد یا موقتی. بسیاری از انسانها پس از خواب هرگز بیدار نمیشوند. بنابراین، زمانی که صبح بیدار میشویم، گویا خداوند به درخواست ما برای بازگشت روح پاسخ داده است و به ما فرصتی دوباره میدهد؛ فرصتی که شاید بتوانیم در آن اعمال صالح انجام دهیم:
«قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ. لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ»[9]
«مىگويد پروردگارا مرا بازگردانيد. شايد من در آنچه وانهادهام كار نيكى انجام دهم.»
آیا این فرصت دوباره مانند وقت اضافه در مسابقۀ فوتبال نیست؟! فوتبالیستها وقتی وقت اضافه دریافت میکنند، بسیار خوشحال میشوند و گاه در همین زمان گل سرنوشتساز خود را میزنند. هر روز زندگی ما نیز بهنوعی وقت اضافه است. روح ما که شبانه به خداوند بازگشته بود، ممکن بود دیگر بازنگردد؛ اما خداوند فرصت دیگری به ما داده است. بنابراین، هر روزی که آغاز میکنیم، روزی جدید و تکرارنشدنی است. همۀ نعمتهای الهی دقیقاً به همین شکل نو و بیهمتا هستند.
شکر بابت نعمت شاکر بودن
امام (ره) پیرامون روایت فوق سخن بسیار زیبایی میفرماید: «از این روایت معلوم میشود که درب شکر را نیز خدا باز میکند.» پس شکر را به خودمان نسبت ندهیم و نگوییم: «من شاکرم!». در روایت آمده است که خدا در شکر را باز کرده است. بنابراین ما بابت شاکر بودنمان نیز باید شکر کنیم؛ چون ما خود شاکر نبودیم، بلکه خدا توفیق شکر را به ما داده است.
شکر؛ نعمتی فراتر از نعمتها
بنابراین، طبق این روایات، شکر در میان تمام نعمتهای خداوند از یک امتیاز خاصی برخوردار و دامنۀ آن گسترده است. شکر با زبان، قلب، عقل و اعضای بدن انسان ارتباط دارد. با زبان خود از نعمتهای خداوند سخن میگوییم، با قلب خود از این نعمتها خوشحال میشویم، با عقل خود آنها را درک میکنیم و با اعضای بدن خود از آنها بهره میبریم. با این حال، هرگز نمیتوانیم حق شکر را بهطور کامل ادا کنیم. ممکن است گمان کنیم که در حال شکرگزاری هستیم، در حالیکه در واقع ما همیشه بدهکارتر از آن چیزی هستیم که تصور میکنیم؛ زیرا حتی توفیق شکرگزاری نیز از جانب خداوند است.
اهمیت شکر زبانی
دریافتیم که شکر قلبی اهمیت بسیار زیادی دارد. حال، ممکن است گفته شود: «من حتی نمیتوانم نعمتها را بهدرستی مصرف کنم و یا مدیریت مصرف صحیح داشته باشم!» این مدیریت مصرف، شامل استفادۀ صحیح از زبان، دست، پا، مال، آبرو و دیگر داشتههایمان است. بسیاری از ما در این زمینه مهارت کافی نداریم و این موضوع ممکن است برایمان به دغدغهای بزرگ تبدیل شود. در حدیثی از امام صادق علیهالسلام آمده است:
«مَنْ قَصُرَتْ يَدُهُ عَنِ الْمُكَافَأَةِ فَلْيُطِلْ لِسَانَهُ بِالشُّكْرِ»[10]
«اگر کسی از شکر عملی عاجز است و توانایی انجام کارهای شکرگزاری را ندارد، پس به شکر طولانی زبانی بپردازد.»
در اینجا «ید»، کنایه از توان و قدرت است. مثلا فردی که بهدلیل بیماری زمینگیر شده و هیچ کاری از دستش برنمیآید؛ اما زبان او همچنان فعال است، تصور کنید. چنین فردی با زبان خود شاکر خداست و از دیگران بابت کمکهایشان قدردانی میکند. این فرد گاه کانون انرژی و نشاط در خانه میشود؛ زیرا دائماً از خداوند به خاطر نعماتش و از دیگران به خاطر خدماتشان در حال شکرگزاری است.
امام صادق علیهالسلام به ما آموزش میدهد که اگر توان شکر عملی ندارید، حداقل زبان خود را به کار گیرید و شکرگزاری کنید؛ اما توجه داشته باشید که این شکر زبانی باید همراه با خوشحالی قلبی باشد. هنگامی که میگویید «الحمدلله»، این ذکر باید از اعماق قلبتان برخیزد و با حس رضایت و شادی همراه باشد.
راز شکر زبانی طولانی
جالب اینجاست که امام تأکید دارد که این شکر زبانی باید طولانی باشد: «فَلْيُطِلْ لِسَانَهُ بِالشُّكْرِ»؛ «پس به شکر طولانی زبانی بپردازد.» این بدان معناست که به یک ذکر کوتاه و سریع «الحمدلله» قناعت نکنید. اگر نمیتوانید شکر عملی انجام دهید، زبان خود را بیشتر درگیر کنید و شکر زبانی خود را گسترش دهید. در این میان، یک نکتۀ ظریف وجود دارد: شکر طولانی زبانی، به مرور توان شکر عملی را نیز در ما ایجاد میکند. چراکه هر بار که با زبانمان شکر میکنیم، گوشمان آن را میشنود و این شکر به قلب ما منتقل میشود. این فرآیند یک چرخۀ زیبا ایجاد میکند که قلب ما را شادتر و انرژی ما را بیشتر میسازد. این انرژی و شادی، به ما توانایی بیشتری برای انجام اعمال شکرگزارانه میدهد. بنابراین، شکر زبانی نهتنها یک جایگزین است؛ بلکه مقدمهای برای شکر عملی نیز محسوب میشود.
شکرگزاری از واسطههای فیض
در روایتی اشاره شده است که علاوه بر شکرگزاری از خداوند متعال، باید شاکر واسطههای فیض الهی نیزباشیم. واسطههای فیض، بهویژه در معنای اصلی و بالاترین سطح، پیامبر گرامی اسلام و اهلبیت علیهمالسلام هستند. اینکه ما خود را به درود و صلوات بر پیامبر و آل او موظف میدانیم، علاوه بر بُعد عبادی، خود نوعی شکرگزاری است. ذکر و یادآوری نام آنان، در واقع شکرگزاری از واسطههای فیض الهی است. وقتی درود میفرستیم، از خداوند درخواست میکنیم لطف و رحمت خاص خود را بر آنان جاری سازد و این عمل، نوعی شکرگزاری از نقشی است که آنان در رساندن فیض الهی به ما ایفا میکنند.
با این حال، واسطههای فیض تنها به پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام محدود نمیشود. در سلسلۀ طولی واسطهها، پزشک، وکیل، نانوا، خیاط، والدین، همسر، معلم و حتی اطرافیان نیز قرار دارند. این افراد، هر یک بهنوعی واسطۀ رساندن نعمتهای خداوند به ما هستند. برای نمونه، پزشک، واسطهای برای انتقال نعمت سلامتی، وکیل، واسطهای برای حل مشکلات حقوقی، و نانوا، واسطهای برای تأمین غذاست. در حدیثی از امام صادق علیهالسلام آمده است:
«مِنْ حَقِّ الشُّكْرِ لِلَّهِ أَنْ تَشْكُرَ مَنْ أَجْرَى تِلْكَ النِّعْمَةَ عَلَى يَدِهِ»[11]
«یکی از جلوههای حقیقی شکرگزاری از خداوند این است که از کسی که نعمت الهی از طریق او به ما رسیده است، تشکر کنیم.»
در واقع، شکر از واسطههای فیض، شکر از خداوند است. گاهی ممکن است این تصور پیش بیاید که اگر بیش از حد به واسطهها توجه کنیم، ممکن است خداوند را فراموش کنیم؛ اما این نگرانی بیمورد است. خداوند به ما دستور داده است که واسطهها را ببینیم و آنها را بهعنوان نشانهها و ابزار قدرت او بشناسیم. در حقیقت، دیدن واسطهها بهعنوان نمادهایی از قدرت الهی، خود، بخشی از شکرگزاری است.
مستقل ندانستن واسطههای فیض
امام خمینی (ره) در بیانی زیبا به موضوع واسطههای فیض الهی پرداخته است. ایشان تأکید دارد که گاه انسان واسطهها را به شکلی استقلالی میبیند. برای مثال، ممکن است بگوییم این پزشک مرا درمان کرد، این معلم به من علم آموخت، یا والدینم چنین کردند! نگاه استقلالی بدان معناست که واسطهها را از خداوند جدا بدانیم و نقش الهی را نادیده بگیریم. این نوع نگاه، کفران نعمت و ناشکری است؛ زیرا منعم اصلی، یعنی خداوند در آن دیده نمیشود.
واسطهها، آینۀ مشیت خداوند
در مقابل، نگاه استظلالی به واسطههای فیض مطرح است که در آن انسان، واسطهها را در سایۀ اراده و مشیت الهی میبیند؛ به این معنا که باور دارد خداوند به دل واسطهها انداخته که به انسان خدمت کنند و آنها را مأمور انجام وظایف خاصی قرار داده است. برای مثال، خداوند پزشک را واسطهای برای درمان قرار داده یا معلم را مأمور آموزش ساخته است.
امام خمینی (ره) تأکید میکند که اگر واسطههای فیض را بهعنوان علت مستقل ببینیم و نقش خداوند را نادیده بگیریم، این خود کفران نعمت و ناسپاسی است. کفران نعمت بهمعنای ندیدن منعم اصلی است. انسان با هر نعمتی باید خداوند را ببیند و واسطهها را بهعنوان مأموران الهی در نظر بگیرد. این بهمعنای نادیده گرفتن واسطهها یا تشکر نکردن از آنها نیست؛ بلکه باید هم از خداوند که واسطهها را در مسیر زندگی ما قرار داده است، شکرگزاری کنیم و هم از واسطههایی که مأموریت الهی خود را انجام دادهاند.
شکر واسطهها، تجلی توحید در زندگی
شکرگزاری از واسطهها، در کنار شکرگزاری از خداوند، نشاندهندۀ درک صحیح از نظام الهی و حضور خداوند در تمام امور زندگی است. نگاه به واسطهها با دیدی الهی، ما را از غفلت دور میکند و توحید عملی را در زندگی ما پررنگتر میسازد. امامان معصوم علیهمالسلام اهمیت شکرگذاری از واسطهها را بسیار مورد تأکید قرار دادهاند. در این خصوص، روایتی شگفتانگیز از پیامبر اکرم نقل شده است که آخرین روایت از این فصل است. در این روایت آمده است:
«یؤْتَى الْعَبْدُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَيُوقَفُ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَيَأْمُرُ بِهِ إِلَى النَّارِ يُؤْتَى اَلْعَبْدُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فَيُوقَفُ بَيْنَ يَدَيِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَأْمُرُ بِهِ إِلَى اَلنَّارِ ، فَيَقُولُ أَيْ رَبِّ أَمَرْتَ بِي إِلَى اَلنَّارِ ، وَ قَدْ قَرَأْتُ اَلْقُرْآنَ ، فَيَقُولُ اَللَّهُ أَيْ عَبْدِي إِنِّي قَدْ أَنْعَمْتُ عَلَيْكَ وَ لَمْ تَشْكُرْ نِعْمَتِي فَيَقُولُ أَيْ رَبِّ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ بِكَذَا وَ شَكَرْتُكَ بِكَذَا وَ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ بِكَذَا وَ شَكَرْتُكَ بِكَذَا فَلاَ يَزَالُ يُحْصِي اَلنِّعْمَةَ وَ يُعَدِّدُ اَلشُّكْرَ فَيَقُولُ اَللَّهُ تَعَالَى صَدَقْتَ عَبْدِي إِلاَّ أَنَّكَ لَمْ تَشْكُرْ مَنْ أَجْرَيْتُ لَكَ (اَلنِّعْمَةَ عَلَى يَدَيْهِ) وَ إِنِّي قَدْ آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي أَنْ لاَ أَقْبَلَ شُكْرَ عَبْدٍ لِنِعْمَةٍ أَنْعَمْتُهَا عَلَيْهِ حَتَّى يَشْكُرَ مَنْ سَاقَهَا مِنْ خَلْقِي إِلَيْهِ.»[12]
«روز قیامت بندهای آورده میشود و در برابر خدای سبحان قرار داده میگیرد. آنگاه فرمان داده میشود که او را بهسوی آتش ببرنند. بنده عرض میکند: پروردگارا! آیا مرا بهسوی آتش فرمان میدهی، حال آنکه قرآن را قرائت کردهام. خداوند میفرماید: ای بندۀ من! من بر تو نعمت ارزانی داشتم، اما شکر آن را به جا نیاوردی. بنده میگوید: پروردگارا! فلان نعمت را بر من ارزانی داشتی و من چنین شکری به جا آوردم. فلان نعمت دیگر را نیز دادی و من اینگونه شکر کردم. بنده، پیوسته نعمتهای خدا را میشمارد و شکرهایی که به جا آورده را ذکر میکند. خداوند میفرماید: راست گفتی، ای بندۀ من! اما تو شکر آن کسی را که نعمت را به واسطۀ او به تو رساندم، به جا نیاوردی! من بر خود لازم کردهام که شکر بندهای را برای نعمتی که به او ارزانی داشتهام، نپذیرم، مگر اینکه از کسی که آن نعمت را از میان بندگان من به او رسانده است نیز تشکر کند.»
بنابراین، شکرگزاری نهتنها از خداوند، بلکه از واسطههای نعمت نیز واجب است و خداوند شکر ناقص را نمیپذیرد. این سخن بسیار شگفتانگیز و تأملبرانگیز است. اجازه دهید آن را با مثالی ملموس توضیح دهیم. فرض کنید شما به همسرتان علاقه دارید؛ اما با مادر همسر خود رابطهای مطلوب ندارید. حال اگر به شما بگویند که واسطهای که همسر شما را به این دنیا آورده، پدر و مادر او بودهاند، و شما آنها را نادیده گرفتهاید، چه احساسی خواهید داشت؟! آیا میتوان پذیرفت که شما همسر خود را دوست دارید، اما واسطۀ وجود او را حذف کردهاید؟! این مثال ساده است؛ اما مصادیق بسیاری از این نوع رفتارها در زندگی ما وجود دارد. واسطۀ نعمت را حذف میکنیم؛ اما خود نعمت را میپذیریم. گویی من غذایی لذیذ میخورم و میگویم که چقدر خوشمزه است؛ اما از کسی که غذا را تهیه کرده، هیچ تشکری نمیکنم. میگویم مهم این است که غذا خوشمزه است؛ اما آشپز یا کسی که آن را تهیه کرده، اهمیتی ندارد!
واسطههای فیض؛ کلید مقبولیت شکر
خداوند میفرماید که من بر خود لازم کردهام که شکر بندهای را برای نعمتی که به او ارزانی داشتهام نپذیرم، مگر اینکه از کسی که آن نعمت را از میان بندگان من به او رسانده است، نیز تشکر کند. یعنی اگر شکر واسطهها رعایت نشود، شکر بنده مردود و مرجوع میشود. این بدان معناست که اگر کسی فقط از خداوند تشکر کند و از واسطۀ فیض تشکر نکند، شکر او مردود خواهد بود و پذیرفته نمیشود. شکر بنده تا زمانی که از واسطههای فیض قدردانی نکند، به درگاه خداوند نمیرسد. این رابطۀ زیبا بین ما و واسطههای فیض است که شکر ما را نزد خداوند مقبول میسازد. به همین دلیل، ما مأمور به دعا برای واسطههای فیض هستیم؛ از پیامبر اکرم و اهلبیت پاک ایشان گرفته، تا علمای بزرگوار، شهدا و تمامی افرادی که واسطۀ رسیدن نعمتهای الهی به ما بودهاند. برای مثال، نعمت امنیت که در حدیث آمده است:
«نِعْمَتَانِ مَجْهُولَتَانِ: الصِّحَّةُ وَالأَمَان»[13]
«دو نعمت هستند که ناشناختهاند: سلامتی و امنیت»
چه بسیار شهدایی که جان خود را فدا کردند تا ما امروز در امنیت زندگی کنیم! و یا اگر نعمت علم را در نظر بگیریم؛ کتابهایی که امروز بهراحتی در دسترس ماست، حاصل تلاشها، زحمتها، و خون دل خوردن علمای بسیاری است. آنان در سختترین شرایط، با فقر و دوری از خانوادههای خود، شبانهروز تلاش کردند تا این گنجینههای علمی به ما برسد. این اصل الهی به ما نشان میدهد که قدردانی از واسطههای فیض الهی، شرط پذیرش شکرگزاری ما در درگاه خداوند متعال است. خداوند در این مورد تأکید میفرماید:
«إِنِّي قَدْ آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي أَنْ لَا أَقْبَلَ شُكْرَ عَبْدٍ لِنِعْمَةٍ أَنْعَمْتُهَا عَلَيْهِ حَتَّى يَشْكُرَ مَنْ سَاقَهَا مِنْ خَلْقِي إِلَيْهِ»[14]
«من قسم خوردهام که شکر هیچ بندهای را برای نعمتی که به او ارزانی داشتهام نپذیرم، مگر اینکه از کسی که آن نعمت را از میان بندگان من به او رسانده است، نیز تشکر کند.»
شکر: تنها راه افزایش نعمت های الهی
اگر در طول سالیان، ایمان، علم، توانایی و آبروی ما افزایش نیافته است، مشکل در شکرگزاری است؛ زیرا اگر شاکر نعمتهای الهی باشیم، افزایش نعمت قطعی و حتمی خواهد بود. امیدواریم خدای سبحان به فضل و کرم خود، نعمت شکرگزاری را به ما عطا کند؛ چرا که شکر، راهی است برای افزایش نعمتهای الهی. همانگونه که خداوند در قرآن کریم وعده داده است:
«لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ»[15]
«اگر شکرگزاری کنید، [نعمت خود را] بر شما خواهم افزود.»
تاریخ جلسه: 1401/9/14 ـ جلسه 10
«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»
[1]. کافی (ط-اسلامیه)، ج2، ص94.
[2] الكافي ، ج2، ص 94.
[3] . کافی، ط-اسلامیه، ج ۲، ص ۹۴.
[4]. سوره ابراهیم، آیه 7.
[5] . سوره علق، آیات 6 و 7.
[6] نهج البلاغه، حکمت 435.
[7]. الكافي ج 2، ص 94.
[8]. زمر، 42
[9].سوره مؤمنون: آیات 99 و100
[10]. مستطرفات السّرائر، ص .164
[11] . وسائل الشیعه، ج16، ص311.
[12] وسائلالشیعه: ج ۱۶، ص ۳۱۲
[13]. مجمع رسائل در شرح احادیث کافی، ج ۲، ص .۲۵۴
[14]. تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة ، ج۱۶، ص 312.
[15]. سوره ابراهیم، آیه ۷