مقدمه
خدای سبحان را سپاس میگوییم که توفیق حضور در سال تحصیلی جدید را به ما ارزانی داشت. پروردگار مهربان با فضل و عنایت خود، اذن تعلیم و تعلّم را برای یکایک ما صادر فرمود. امیدواریم به برکت دعای خیر معلمان حقیقی، یعنی پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله و اهلبیت مطهر ایشان، توفیق تزکیه و تعلّم نیز نصیبمان شود و آنچه میآموزیم، علمی نافع و هدایتگر باشد.
امید داریم انشاءالله از برکات این آموختهها در جایجای زندگی بهرهمند شویم و حقیقت ثمرات و ملکوت آنها در قیامت بر ما آشکار شود. باور داریم که همۀ نعمات زندگی، بهوساطت امام حیّ حاضر، حضرت ولیّعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف، به ما عطا میشود و نعمت تعلّم نیز از این قاعده مستثنا نیست. بنابراین، اگر توفیق آموختن نصیب ما شده، بیتردید به برکت دعای خیر آن حضرت بوده است.
از اینرو، شایسته است همچون همیشه، سپاس ویژهای نثار آن واسطۀ فیض الهی کنیم؛ چراکه ایشان در صدور این اذن مقدس، سن و سال ما را در نظر نمیگیرد و جوان و میانسال را به یکسان مشمول لطف خود قرار میدهد. امیدواریم با خواست خدای سبحان، شرمندۀ این نعمت بیکران نباشیم و در طول مسیر، توفیق شکرگزاری حقیقی را نیز بیابیم.
در مسیر بیداری، با علم، ایثار و انتظار
با آغاز سال تحصیلی که مقارن با هفتۀ دفاع مقدس است، یادآوری این نکته ضروری است که آرامش امروز ما، مدیون خونهای پاکی است که برای حفظ امنیت و استقلال این سرزمین ریخته شدهاند. شهدای بزرگواری که با ایثار جان خود، زمینه را برای تعلیم، تعلّم و رشد نسلهای آینده فراهم کردند. امیدواریم با لطف الهی، از زمرۀ کسانی نباشیم که در برابر این فداکاری عظیم، دِینی بر گردن دارند، بلکه با معرفت و اقدام، قدردان خون شهدا باشیم و در مسیر احیای ارزشها و آرمانهای آنان گام برداریم تا در آخرت نیز از شفاعتشان بهرهمند شویم.
با توجه به وضعیت حساس و ملتهب منطقه، امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند آن هستیم که سطح فعالیت، تعهد و مسئولیتپذیری خود را در عرصههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و دینی افزایش دهیم. باید توان بیشتری در عرصۀ خدمت، هزینههای مادی برای احیای دین و وقت بیشتری برای تقویت باورهای دینی صرف کنیم. اگرچه ما اکنون در میدان جنگ فیزیکی حضور نداریم؛ اما میتوانیم با عمل به وظایف خود در هر موقعیت و مقامی که هستیم، در این جهاد مقدس سهیم باشیم؛ تا بیش از این شرمنده نباشیم.
امید آنکه بهزودی وعدۀ مقام معظم رهبری محقق شود و همگی با چشم خود شاهد نابودی رژیم صهیونیستی باشیم و صدای گامهای ظهور حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف را نزدیکتر از همیشه بشنویم.
علم؛ ظرفی بیانتها و نشانهای از وسعت وجود
پیش از ورود به بحث دستاوردهای علمی و معرفتی در نهجالبلاغه، یادآوری یکی از بیانات گرانسنگ حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام خالی از لطف نیست. آن حضرت فرمود:
«كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ، إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ، فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ»[1]
«هر ظرفی با آنچه در آن نهاده شود تنگ میگردد، جز ظرف علم که هرچه در آن ریخته شود، وسعت مییابد.»
بر اساس این فرمایش نورانی، هر ظرفی وقتی از چیزی پر شود، دیگر گنجایش بیشتری ندارد و به نقطۀ اشباع میرسد؛ اما تنها ظرفی که نهتنها پس از پرشدن، گنجایش و ظرفیتش بیشتر میشود، ظرف علم است. علم، ویژگی منحصربهفردی دارد که هر چه بیشتر در وجود انسان جای گیرد، نهتنها محدودیتی ایجاد نمیکند؛ بلکه خود سبب گسترش ظرفیت روحی و وجودی انسان میشود.
از اینرو، هرگاه دانشی از جنس نور به بندگان الهی عطا شود، وسعتی در وجود آنان پدید میآید. بندگان خدا که به چنین وسعتی دست یافتهاند، هیچگاه اعمال نیک یا دانستههای خود را کافی نمیدانند. آنها با وسعت وجودی خود، بیش از پیش تشنۀ دانستن میشوند و میل به سبقت در کمالات در آنان افزایش مییابد.
نشانۀ این وسعت وجودی در بندگان حقیقی خدا آن است که هرگز دانش خود را به رخ نمیکشند و آن را در چشم خود بزرگ نمیبینند؛ چراکه هرچه علم بیشتری در این ظرف ریخته شود، وسعت آن افزون میشود و همین امر سبب میشود که انسان نسبت به دانستههای خود، تواضع بیشتری پیدا کند و پیوسته خود را نیازمند دانش افزونتر بداند.
علم؛ آینه وسعت وجود و عامل تواضع حقیقی
فرض کنید استکانی پر از چای پیش روی شماست. این استکان، گنجایشی محدود دارد و بهسرعت پر میشود. حال اگر بهجای آن، لیوانی یا ظرفی بزرگتر مانند یک پارچ را تصور کنیم، بهروشنی درمییابیم که گنجایش این ظرفها بیشتر خواهد بود. اگر این مسیر را ادامه دهیم و به استخر، دریاچه و در نهایت دریا برسیم، وسعت ظرف بهطرز شگفتانگیزی افزایش مییابد.
علم نیز چنین خاصیتی دارد. هرچه بیشتر از آن در ظرف وجود انسان ریخته شود، نهتنها این ظرف پر نمیشود، بلکه وسعت مییابد. انسانِ اهل علم، هرچه بیشتر میآموزد، بیشتر متوجه اندک بودن دانستههای خود میشود. این ویژگیِ شگفتانگیزِ علم، مانع ابتلای انسان به آفات روحی همچون غرور، فخرفروشی، مباهات و تکاثر میشود؛ چراکه دانشپژوه حقیقی، علم خویش را در برابر وسعت ناشناختهها، ناچیز میبیند.
چنین انسانی، با وجود تلاش فراوان در راه آموختن، همواره در برابر عظمت دانایی شرمنده است؛ زیرا میداند که هنوز راهی دراز در پیش دارد. او تمام توان خود را برای ارتقاء کیفی و کمی دانش خویش به کار میگیرد؛ اما در عمق جان خود، همیشه خود را نیازمند و ناتمام میبیند. این حالت، نه ضعف که نشانهای از رشد واقعی و وسعت وجودی است که علم به انسان عطا میکند.
علم؛ تجلی کرامت الهی و نشانه محبوبیت نزد خداوند
اگر اکرام خدای سبحان نسبت به برخی از بندگان محبوبش از مسیرهایی چون اعطای مال، قدرت یا شهرت نیست، بیتردید این کرامت از مسیر علم محقق میشود. در واقع، عالیترین شکل بزرگداشت انسان نزد خداوند، اعطای علم و معرفت است. پیامبر اکرم در روایتی میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ يُعْطِي الْمَالَ مَنْ يُحِبُّ وَمَنْ لا يُحِبُّ، وَ لا يُعْطِي الْعِلْمَ إِلا لِمَنْ يُحِبُّ»[2]
«خدای سبحان مال را به هر کس که بخواهد میدهد، چه او را دوست داشته باشد و چه نداشته باشد؛ اما علم را تنها به کسانی عطا میکند که محبوب او هستند.»
بر اساس این بیان نورانی، روشن میشود که علم، نشانۀ محبوبیت بنده نزد پروردگار است. یعنی اگر کسی به علم دست یافته است، باید آن را نشانهای از توجه خاص و محبت الهی بداند؛ چراکه علم، رزقی نیست که به هر کسی برسد، بلکه اکرامی است که فقط نصیب اولیای محبوب میشود.
همین معنا را در نهجالبلاغه نیز مییابیم. آنجا که حضرت علی علیهالسلام میفرماید:
«إِذَا أَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَيْهِ الْعِلْمَ»[3]
«هرگاه خداوند بخواهد بندهای را خوار و خفیف کند، او را از علم محروم میسازد.»
این فرمایش بهروشنی نشان میدهد که محرومیت از یادگیری، نشانهای از سلب توفیق و غضب الهی است؛ و بهعکس، هرگاه خدای متعال اراده کند که بندهای را تکریم کند، یکی از مصادیق مهم این کرامت، توفیق یادگیری و آموختن است.
با این نگاه، معنای آیۀ شریفه «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ»[4] نیز ژرفتر میشود؛ چراکه یکی از مظاهر این کرامت خاص، آراستن بنده به نور علم و هدایت است. و همین علم، برای انسان مصونیتی ایجاد میکند که او را از افتادن در معصیت بازمیدارد. بندهای که خداوند او را به علم گرامی داشته، به نوعی به ساحتی از عصمت و مراقبت درونی دست مییابد؛ چراکه نور علم در جانش راه یافته و مسیر زندگیاش را روشن ساخته است.
علم، شأنآفرین وجود و حافظ حرمت درونی انسان
برای درک بهتر تأثیر علم بر شخصیت و رفتار انسان، میتوان تمثیل سادهای را در نظر گرفت. معمولاً وقتی از شاگرد زرنگ و درسخوانی در مدرسه یاد میشود، انتظار نمیرود که از او رفتارهای ناپسند یا خلاف شئون دانشآموزی دیده شود. این مسئله صرفاً بهخاطر آموزشهای بیرونی نیست؛ بلکه به این دلیل است که فرد، جایگاه و شأن خود را درک کرده و به تفاوت خود با دیگران آگاه است.
چنین درکی موجب میشود که فرد برای خود حریمی قائل شود و از انجام بسیاری از رفتارهای نادرست پرهیز کند. این همان حرمتی است که علم در وجود او پدید آورده است. فردی که در رتبۀ علمی بالایی قرار دارد و در میان دیگران بهعنوان دانشآموز یا فرد فرهیخته شناخته میشود، بهطور طبیعی مایل است که این جایگاه محفوظ بماند. همین دغدغۀ حفظ حرمت، او را از بسیاری از لغزشها و آلودگیها بازمیدارد.
در مقابل، فردی که به عنوان«ضعیف» یا «کمتلاش» شناخته میشود، ممکن است خود را فاقد احترام بداند و همین تلقی، او را به بیمبالاتی در رفتار سوق دهد؛ اما کسی که مجوز حضور در عرصۀ علم را از خدای سبحان دریافت کرده است، در پناه علم، نوعی عصمت نسبی مییابد. او بیآنکه خود بداند، شکر این تکریم را با پرهیز از بسیاری از گناهان و ناپاکیها بهجا میآورد.
افزون بر این، علم، نوری است که هر جا حضور یابد، ظلمت را دفع میکند. و گناه، چیزی جز ظلمت و تاریکی نیست. نور علم با ذات گناه ناسازگار است؛ پس هر جا که علم در دل و جان انسان راه یابد، خود به خود زمینه برای حضور معصیت کاهش مییابد و شخص، در مسیر طهارت درونی قرار میگیرد.
طلب علم؛ منشأ تحول روح و جسم
انسان باید نعمت یادگیری را از مهمترین نعمتهای زندگی خود بداند و آن را بهعنوان ارمغانی الهی، با نگاهی ویژه بنگرد. وقتی یادگیری بهعنوان نعمتی بزرگ شناخته شود، اجرای درست آن نهتنها حال روحی انسان را بهبود میبخشد، بلکه توان جسمی او را نیز افزایش میدهد. زمانیکه انسان در مییابد که در مسیر دریافت نعمتی ویژه قرار گرفته است؛ همان نعمتی که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز خواهان آن بود و با زبان دعا میفرمود:«رَبِّ زِدْنِي عِلْماً»، زندگیاش دگرگون میشود.
پیامبر خدا، با وجود بهرهمندی از علم بسیار و داشتن مقام «عَیبَةُ العِلم» باز هم در مقام درخواست از خداوند میفرماید: «خدایا، علمم را بیشتر کن». این نشان میدهد که روح بزرگ نبوی، هرگز از علم سیراب نمیشود و پیوسته در طلب بیشتر آن است.
اگر انسان در هر مرحلهای از عمر، احساس کند هنوز از علم سیر نشده و نیاز به دانستن بیشتری دارد، در حقیقت صفت پیامبر اکرم را در خود نهادینه کرده است. چنین انسانی از افکار نادرستی چون «دیگر بس است!»، یا «همین مقدار کافی است!» که گاه در برخی افراد شکل میگیرد، بهدور است. او میداند که احتیاج بیشتر به دانستن، نعمتی بزرگ است که باید برای آن شکر ویژهای بهجا آورد.
این نوع نگرش نهتنها در حیات معنوی انسان؛ بلکه در زندگی مادی و حتی جسمانی او نیز اثرگذار است. از نشانههای آن، تسلیم و همراهی مشتاقانۀ جسم با روح در مسیر رشد و کمال است. یعنی بدن انسان نیز با شوق، خود را در اختیار روح جویای علم قرار میدهد، و این یکی از آثار حقیقی علم است که از درون به بیرون تسری مییابد.
دستاوردهای ماندگار؛ درنگی در حکمتهای نهجالبلاغه
پیش از ورود به مباحث امسال نهجالبلاغه، لازم است یادآور شویم که در سالهای گذشته، بررسی فرمایشات امیرالمؤمنین علی علیهالسلام با محوریت موضوعات متنوع و متناسب با نیاز مخاطبان دنبال شده است. در این مسیر، تمرکز عمده بر بخش «حکمتها» از نهجالبلاغه بوده است؛ چرا که حکمتها، بهدلیل اختصار، فشردگی معنایی و کاربرد مستقیم در زندگی روزمره، برای مخاطب معاصر ملموستر و قابلفهمتر هستند.
در سال جاری، عنوان «دستاوردهای ماندگار» برای کلاس نهجالبلاغه انتخاب شده است؛ عنوانی که برگرفته از محتوای درونی حکمتهاست. از اینرو، پیش از آغاز بررسی متون و مفاهیم، توضیحی دربارۀ این عنوان ضروری به نظر میرسد.
منظور از «دستاورد»، نتیجه و حاصل هر فکر، گفتار یا رفتاری است که از انسان صادر میشود. هیچ عملی بینتیجه نیست؛ همانگونه که هیچ سخنی یا اندیشهای بیاثر نمیماند. این آثار گاه موقتاند و در زمان کوتاهی فراموش یا محو میشوند، اما گاه اثری از خود بهجا میگذارند که در جان فرد، جامعه و حتی تاریخ ماندگار میماند.
پس در مسیر زندگی، باید این باور در ما نهادینه شود که هر فعلی، هر سخنی و هر نیتی از ما، دارای پیامد است؛ و حکمتهای نهجالبلاغه، بهمثابه آینهای از خرد علوی، ما را بهسوی آن دسته از افکار و رفتارهایی رهنمون میشوند که ثمراتی پایدار، ماندگار و بابرکت در پی دارند.
در این کلاس، تلاش خواهیم کرد با دقت در حکمتهای نهجالبلاغه، این «دستاوردهای ماندگار» را استخراج کنیم، به فهم و تبیین آنها بپردازیم و سهمی در تبدیل معرفت به رفتار داشته باشیم.
ثمرات ماندگار یا تلاشهای بیثمر
گاهی انسان افکاری در سر میپروراند، سخنانی بر زبان میآورد، اقداماتی انجام میدهد یا سختیهایی را تحمل میکند؛ اما در پایان، هیچ دستاوردی نصیب او نمیشود؛ نه در دنیا و نه در آخرت. یعنی عمل او نه فایدهای مادی برایش به همراه داشته، نه نفعی معنوی یا ابدی برایش اندوخته است. اینجاست که انسان باید بیندیشد: آیا آنچه انجام دادم، صرفاً مصرف انرژی بود یا ثمری هم داشت؟
در مقابل، گاهی رفتار، گفتار، احوال و حتی نیتهای انسان، پیامدهایی ارزشمند بههمراه دارد. این پیامدها ممکن است مادی یا معنوی باشند؛ اما نکتۀ مهم آن است که بسیاری از نتایج دنیایی، اگر با نیت الهی همراه نباشند، تنها در همین دنیا باقی میمانند و پس از آن هیچ اثری ندارند.
برای نمونه، استادی را فرض کنیم که به کلاس درس میآید؛ اگر حضور او صرفاً برای نمایش علمی یا جلب توجه دیگران باشد و نگاهی به معاد، قصد قربت و نیت خدمت به خلق در کار نباشد، بیشترین دستاوردی که خواهد داشت، مطرح شدن و شناخته شدن در جامعه است؛ امری موقت و زودگذر. این شهرت مانند حبابی است که روی سطح آب میلغزد و دیرپا نیست؛ نهتنها به آخرت او کمکی نمیکند؛ بلکه در سالهای آینده، وقتی خود او در این دنیا نیست، اثری از آن در ذهن مردم باقی نمیماند؛ زیرا از ابتدا هدفی ابدی در کار نبوده است.
بنابراین باید باور کنیم که هر آنچه با نیت و نگاهی ابدی انجام نشود، دستاوردی ابدی نخواهد داشت. این معیار سنجش، همان نگاهی است که امیرالمؤمنین علیهالسلام بارها در کلمات نورانی خود بر آن تأکید کرده است.
راز ماندگاری کارها؛ نیت معنوی در امور روزمره
هر انسانی که خواهان انجام کاری ماندگار است باید بداند ساختار و کیفیت کارهای ماندگار با دیگر کارها بسیار متفاوت است. گاهی افراد تنها به این دلیل کاری را انجام میدهند که از مسئولیتی سنگینتر فرار کنند یا صرفاً کاری انجام داده باشند؛ بدون آنکه نیت عمیق و معنوی پشت آن باشد. اما گاهی نیز کارها از منظر معنوی ارزشمند میشوند. برای مثال، امور منزل یا رزقی که برای خانواده تهیه و طبخ میشود، پرسشی که باید مطرح شود این است: این کار با چه نیتی انجام میشود؟ آیا صرفاً برای سیر کردن است یا اینکه نیت بر این است که این رزق، قوت و توان به بدن دهد تا فرد بتواند با نیروی بیشتر، عمل صالح انجام دهد و گامی مثبت در مسیر کمال بردارد؟!
وقتی نگاه انسان به امور، نگاه معنوی باشد، حتی کوچکترین عمل روزمره در منزل نیز میتواند ثمرات باقی و ارزشمندی برای او بههمراه داشته باشد و در مسیر سعادت و رشد معنوی قرار گیرد.
دستاوردهای ماندگار؛ فراتر از عالم ماده
در بحث دستاوردهای ماندگار نباید نگاه ما محدود به عالم ماده باشد، زیرا هر آنچه صرفاً مادی و محدود به دنیا باشد، ناپایدار و گذراست. در این حوزه، توجه به جهان دیگر و قیامت ضروری است. همانگونه که خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
«وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقَى»[5]
«و آخرت بهتر و پایدارتر است.»
بنابراین، آنچه برای انسان باقی میماند تنها اموری است که در آن، نگاه به قیامت و زندگی ابدی لحاظ شده باشد. بدون این نگاه، تلاش برای کسب دستاوردهای ماندگار معنایی نخواهد داشت. برای روشنتر شدن موضوع، مثالی میآوریم: فرض کنید کسی دیگری را بهخاطر خطاهایش عفو میکند. این عفو، در صورتی که موجب شود شخص خطاکار که واجبالقتل بوده، از قصاص رهایی یافته و حق حیات بیابد، دارای ثمراتی است.
اما اگر این عفو صرفاً به این نیت انجام شده باشد که آن فرد خطاکار چند سالی بیشتر در عالم دنیا زندگی کند، این دستاورد را نمیتوان ماندگار نامید؛ زیرا نیت عفوکننده محدود به زندگی مادی و چند سال بیشتر است و هدفی والا و ابدی در آن لحاظ نشده است.
تنظیم زاویه دید به قیامت؛ کلید کسب دستاوردهای ماندگار
برای کسب دستاوردی ماندگار در زندگی، ضروری است زاویۀ دید انسان بر توجه به قیامت و زندگی پس از مرگ متمرکز شود. وقتی فردی خواهان انجام کاری با نتایج پایدار و ابدی است، ناخودآگاه به مرگ و پس از آن میاندیشد. چنین انسانی با اندیشۀ مرگ زندگی میکند و از این رو هیچ هراسی از مردن ندارد. او مرگ را بهعنوان بخشی از واقعیت زندگیاش پذیرفته و در عین حال خواهان عبور از آن و رسیدن به زندگی پس از مرگ است. هر دستاورد ماندگاری که در این دنیا کسب میکند، گویی سرمایهگذاری برای زندگی ابدی خود انجام داده است.
این نگرش، افق دید انسان را وسیع و زیبا میسازد. چنین فردی دیگر برای جلب رضایت دیگران کاری انجام نمیدهد؛ زیرا میداند رضایت دیگران واکنشی گذرا و موقتی است؛ امروز راضیاند و فردا ممکن است ناراضی شوند. بنابراین، تنظیم نگاه به قیامت، انسان را از اسیر شدن در خواستههای زودگذر آزاد میسازد و به او قدرت میدهد تا بهسوی اهدافی بلندمدت و ماندگار حرکت کند.
رضایت حق؛ معیار دستاوردهای ماندگار
کسی که میخواهد اعمالش دستاوردهایی ماندگار داشته باشد، رضایت حقتعالی را در نظر میگیرد. این رضایت، برخلاف رضایت دیگران، باقی و پایدار است. گاهی رضایت خداوند در جلب رضایت مردم ظاهر میشود؛ اما گاهی نیز در مخالفت با کسانی است که پیشنهادی حرام یا ناپسند مطرح میکنند. مخالفت با چنین پیشنهاداتی ممکن است باعث ناراحتی و نارضایتی طرف مقابل شود؛ اما رضایت خلافکاران برای انسان مهم نیست. آنچه اهمیت دارد این است که به حق عمل شود و خداوند راضی باشد.
تنظیم زاویۀ دید برای کسب دستاوردهای ماندگار
برای داشتن دستاوردهای ماندگار، لازم است انسان زاویۀ دید خود را بر دو اصل کلیدی تنظیم کند:
اول اینکه هر کاری که انجام میدهد، باید نتیجهای مثبت و سازنده داشته باشد؛ انسان نباید کاری بینتیجه و بیثمر انجام دهد. لازم است چنین برنامهریزی کند که هر فعل، فکر، حالت، گفتار و خلقی که از او صادر میشود، همراه با نتیجه و ثمرهای خیر و مفید باشد. بسیاری از امور و رفتارهای انسان ممکن است لغو و بیفایده باشد که باید از آنها اجتناب کند. قرآن کریم در این زمینه میفرماید:
«الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»
«و آنان که از هر گفتار و کردار بیهوده و بیفایده روی گردانند.»
بنابراین، باید قرار و ارادۀ بندگان خدا بر این باشد که هر کاری که انجام میدهند، دارای نتیجه و دستاوردی مثبت و سازنده باشد و از بیهودهگویی و بیعملی دوری کنند.
مرتبۀ دوم در تنظیم زاویۀ دید برای کسب دستاوردهای ماندگار این است که پس از برنامهریزی برای صدور افعال و رفتارهای مثمرثمر، انسان باید واقعاً تلاش کند تا این ثمرات و نتایج، تاریخ مصرفی بینهایت داشته باشند. یعنی باید از کسب نتایج موقت و زودگذر پرهیز کند و در پی اثراتی پایدار و جاودان باشد.
در این مرحله، اندیشۀ جهان دیگر به شکل ناخودآگاه وارد زندگی فرد میشود و او عالم پس از مرگ را در زندگی فعلی خود حس میکند؛ نیازی نیست کسی به او یادآوری کند که مرگ، قیامت و آخرت وجود دارد. فردی که خود را به کسب نتایج نیکو تا بینهایت متعهد کرده، عملاً بینهایت را پذیرفته است. او دیگر خود را محدود به زندگی دنیوی نمیداند و میداند که زندگیاش نامحدود است و باقی میماند.
این نگرش بهمعنای سرمایهگذاری برای زندگی ابدی است. هر دستاورد ماندگاری که انسان در دنیا به دست میآورد، گامی است برای تأمین آیندهای بیپایان. برای تحقق این هدف والا، لازم است همه دستاوردهای ماندگار را از زبان مقدس حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در حکمتهای نهجالبلاغه فرا گیریم و بیاموزیم.
امید است که با این توضیحات، عنوان و هدف کلاس برای مخاطبان گرامی روشن شده باشد. پس از این مقدمه، دستاوردهای ماندگار از نگاه حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در حکمتهای نهجالبلاغه به تفصیل بررسی خواهد شد.
دستاوردهای ماندگار؛ کلیدی برای دوراندیشی و رهایی از تنگنظری
تلاش برای کسب دستاوردهای ماندگار بهصورت ناخودآگاه انسان را از تنگنظری و کوتاهنگری دور میکند. یکی از خطراتی که انسان را تهدید میکند، بیتوجهی به عاقبت کارها و نداشتن دوراندیشی است؛ یعنی انسان تنها به لحظه حال و امروز خود نگاه میکند و آیندهاش را در نظر نمیگیرد.
دستاوردهای ماندگار در زندگی هر فرد، بهگونهای عمل میکند که آدمی را ناخواسته به آیندهنگری دعوت میکند و یادآور میشود که هر ثمرهای که در آینده به دست میآورد، نتیجۀ انتخابهای او در زمان حال است. هر تصمیم و اقدامی که اکنون انجام میشود، پایه و اساس نتایج پایدار آینده را شکل میدهد.
به این ترتیب، کسب دستاوردهای ماندگار راهی میانبر و راهگشا برای انسان در مسیر زندگی است. این دستاوردها، جزئی از صراط مستقیم است و از فصول مهم آن به شمار میآیند.
علم؛ نخستین دستاورد ماندگار از نگاه نهجالبلاغه
در حکمتهای نهجالبلاغه، اولین دستاورد ماندگار، خود علم است. در حکمت چهارم، فراز دوم با صراحت به ماندگاری این دستاورد اشاره شده است:
«وَ اَلْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ»
«علم، ارثی کریم است.»
علم از انسان باقی میماند و این ارث بسیار باارزش، گسترده و بینهایت است. اگر در زندگی اطرافیان خود دقیق شویم، بهروشنی درمییابیم که آموختهها چقدر در رفتار فرزندان، روحیات همسر، نحوۀ تفکر و انتخابهای انسان تأثیرگذارند.
به همین دلیل، وقتی بندهای به کسب علم میپردازد، همین یادگیری به خودی خود ثمراتی ماندگار برای او بههمراه دارد. البته این یادگیری باید از جنس علم حقیقی باشد.
شاید در آغاز هر سال تحصیلی، لازم باشد هر فرد دانشآموختهای بازنگری و بررسی کند که آنچه میآموزد واقعاً علم است یا شبهعلم؟ آیا علم واقعی و اصیل فرا میگیرد یا صرفاً دانش تقلبی و بدل آن را؟ زیرا آنچه علم نیست، هرگز نمیتواند دستاوردی ماندگار و واقعی برای انسان بهارمغان آورد. لذا ضرورت دارد آموزشهای خود را محک بزنیم و از اصالت علمی آنها اطمینان حاصل کنیم.
چگونه علم واقعی را از علم مجازی تشخیص دهیم؟
سؤال مهمی که مطرح میشود این است: چگونه میتوان علم واقعی را از علم مجازی تشخیص داد؟
امیرالمؤمنین علیهالسلام به مخاطبان خود این نکته را میآموزد که هر فردی باید پس از یادگیری، خود را محک بزند و بسنجد که آیا وسعت وجودی پیدا کرده است یا نه؟! آیا خود را شخصی کامل و صاحب دانش میداند؟ یا هرچه بیشتر میآموزد، تواضع پیشه میکند و دانش خود را ناچیز میشمارد؟
هرچه وسعت وجودی انسان بیشتر شود، به این حقیقت عمیق میرسد که در واقع «هیچ نمیداند». این تواضع نشانۀ علم واقعی است. آیتالله جوادیآملی در این زمینه میفرماید: «در این حالت، ما با افراد، اهل وفاق و همدل میشویم، راحتتر با دیگران ارتباط برقرار میکنیم، خود را برتر و جدا از دیگران نمیبینیم و اهل عزلت و انزوا نیستیم. برعکس، میل داریم نوری را که به ما رسیده است، به دیگران نیز منتقل کنیم و با نیتی خالص و متواضعانه به آنها نزدیک شویم. اینگونه، راه ارتباط صحیح و موثر با دیگران را مییابیم.»
علم؛ میراثی جاودانه
وقتی انسانی علمی را میآموزد، اثر و برکت آن برای نسلهای آینده بهعنوان میراث باقی میماند. در قرآن کریم آمده است:
«فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِه»[6]
«پس بايد انسان به غذاى خود بنگرد.»
زید شحّام گوید: از امام باقر علیهالسلام پرسیدم در این آیه منظور از غذا چیست»؟ فرمود:
«عِلْمُهُ الَّذِی یَأْخُذُهُ عَمَّنْ یَأْخُذُهُ»[7]
«علم وی است که باید ببیند از چه کسی آن را فرا میگیرد.»
انسان باید دقت کند که علم خود را از چه کسی میآموزد و چه مطالبی را فرا میگیرد. باید پرسید آیا آنچه میآموزد واقعاً علم است یا چیزهایی که تنها باعث فخرفروشی و غرور میشود؟
یادگیری صحیح و حقیقی، همانند نهر جاری است که زندگی انسان را برکت میبخشد و این علم به نسلهای بعدی نیز منتقل میشود. برکت این علم، ماندگار و قابل انتقال به نسلهای متعدد است.
در واقع، فردی که مشغول یادگیری علم نافع است، شاید نداند که علاوه بر ساختن خود، زمینهساز ساختن و رشد نسلهای آینده نیز میشود؛ این یعنی سرمایهگذاری ابدی بر زندگی خود و دیگران.
علم، نوری ماندگار در لایههای زندگی
گاهی خانههایی را میبینیم که پس از تعمیرات اساسی، ظاهری نو پیدا کردهاند، در حالیکه اگر به سازۀ اصلی آن دقت کنیم، قدمت بنا کاملاً مشهود است؛ چه بسا دهها سال از ساخت آن گذشته باشد! گاه نیز وسایلی از پدربزرگها و مادربزرگها به ارث رسیدهاند که همچنان نو و تازه بهنظر میرسند و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند.
این مثالها نشان میدهند که برخی چیزها، با وجود گذشت زمان، ماندگاری دارند؛ اما در میان همۀ آنها، چیزی که ماندگاریِ عمیقتر و اثرگذارتر دارد، علم است. «العِلمُ نورٌ» «علم، نور است.» همانگونه که نور توقف ندارد و تا زمانی که مانعی سر راهش نباشد، در مسیر خود پیش میرود و لایهبهلایه گسترش مییابد، علم نیز همینگونه است؛ اگر مانعی در برابر آن نباشد، به صورت خودجوش، در زندگی انسان نفوذ میکند، حرکت دارد و باقی میماند.
برکتهای علم حقیقی، پیامدهای آن، و آثار ماندگارش، در زوایای مختلف زندگی انسان جلوهگر میشود؛ گاه در رفتار و افکار، گاه در انتخابها و تصمیمها، و گاه در نسلهای آینده که از آن بهرهمند میشوند.
پس همانطور که نور برای ادامه مسیر نیاز به عامل محرک ندارد و ذاتاً جاری است، علم نیز چنانچه با مانع جهل، غرور، خودبرتربینی و نیت ناصواب مواجه نشود، جاری و ماندگار خواهد بود.
علم؛ میراثی نجاتبخش برای نسلها
این حکمت نورانی به ما میآموزد که اگر انسانی مشغول یادگیری است، نباید تصور کند که این علم تنها برای زمان حال و زندگی دنیایی او سودمند است؛ بلکه حقیقت آن است که این آموختهها، نهتنها برای خود او، بلکه برای فرزندان و نسلهای بعدیاش نیز مفید خواهد بود. حتی در قیامت، همین علم میتواند یکی از اسباب نجات انسان باشد؛ زیرا آثار آن تا ابد باقی میماند.
یکی از نشانههای اثرگذاری و نجاتبخشی علم این است که انسان پس از یادگیری برخی حقایق، با حسرت میگوید: «کاش زودتر اینها را میدانستم!» این حسرت، نشانهای است از عظمت نفع آن علم؛ زیرا اگر زودتر آموخته میشد، میتوانست سالها در زندگی جریان داشته باشد و مانع بسیاری از اشتباهات شود.
علم؛ پرتوی از توحید
اما چرا گفتهاند که اصل علم، علم توحید است؟ زیرا ریشه و منشأ همه علوم، معرفت نسبت به خداوند یکتاست. وقتی انسان حقیقتاً بیاموزد که در عالم هیچ مؤثری جز خداوند نیست، این معرفت بر تمام زوایای زندگی او اثرگذار خواهد شد: در روش زندگیاش، منش فردیاش، نگرش فکریاش و انتخابهای کوچک و بزرگش. چنین معرفتی، نوری درونی بههمراه میآورد که آیندهای روشن، هدفمند و الهی برای انسان رقم میزند. از اینرو، نخستین و مهمترین دستاورد ماندگار در زندگی بشر، علم است.
و این علم نیز، نتیجۀ طلبی است که در وجود انسان بیدار شده است. انسان خواهان دانستن است، و آنچه به دست آورده، ثمری است از همان طلب. و آنگاه که این طلب در مسیر صحیح قرار گیرد، آثار و برکات آن تا قیامت ادامه خواهد داشت.
عفو؛ دستاوردی ماندگار از بهکارگیری صحیح قدرت
در حکمت دهم از نهجالبلاغه، حضرت امیرالمؤمنین چنین میفرماید:
«إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ»
«هرگاه بر دشمنت چیره شدی، عفو او را شکرانه قدرتت قرار بده.»
در این جمله نورانی، حضرت از ما میخواهند تا در موقعیتی که قدرت بر دشمن در اختیار ماست، عفو و گذشت را نهتنها بهعنوان یک گزینه، بلکه بهعنوان شکرانهای در برابر موهبت قدرت الهی در نظر بگیریم.
اگر این پرسش مطرح شود که قدرت در این حکمت چه معنایی دارد، باید گفت: قدرتی است که خدای سبحان به انسان عطا فرموده و بهواسطۀ آن، توان غلبه بر دشمن حاصل شده است؛ اما نکتۀ مهم آنجاست که شکر واقعی این قدرت، در کنترل و استفادۀ صحیح از آن است، نه در اِعمال خشونت یا انتقام.
در این حکمت، بهوضوح روشن میشود که عفو، دستاوردی است ماندگار؛ اما نه دستاوردی بیریشه؛ بلکه ثمرۀ مستقیم بهکارگیری درست قدرت است. وقتی انسان به این درک برسد که در موقعیت قدرت است، و آگاهانه از این قدرت برای بخشش و اصلاح بهره گیرد، آنگاه میتواند در قیامت نیز با شادمانی و آرامش خاطر به آن نگاه کند؛ زیرا قدرت را در مسیر الهی صرف کرده است.
از مصادیق پایداری قدرت در این جهان نیز همین است که دشمنِ دیروز، با لطف و بخشش تو، تبدیل به دوست امروز شود. در عالَم دیگر نیز، ثمرات و برکات حیرتانگیزی برای این رفتار ثبت میشود. آنچنانکه وقتی از ملکوت این بخشش در قیامت پرده برداشته شود، انسان آرزو میکند که کاش همهی کسانی را که به او بدی کردند، میبخشید؛ زیرا میبیند چه سرمایه بزرگی در این عفو نهفته است.
عفو پیامبر در اوج اقتدار
در یکی از وقایع تاریخساز صدر اسلام، مردی بادیهنشین که کافر و دشمن رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بود، با نیت توهین و جسارت به مسجدالنبی وارد شد. او نه از روی نادانی، بلکه عمداً در برابر دیدگان پیامبر اکرم، در صحن مسجد ادرار کرد تا بهگمان خود حرمت پیامبر و قداست مسجد را زیر پا بگذارد. این رفتار زشت و تحریکآمیز، خشم اصحاب را برانگیخت؛ آنان با واکنشی تند قصد حمله به او را داشتند؛ اما پیامبر مهربانی و حلم، آنان را از برخورد بازداشت و فرمود: «او را رها کنید، بگذارید کارش تمام شود؛ سپس محل را تطهیر کنید.»
پس از پایان ماجرا، پیامبر اکرم نهتنها با او برخورد تند نکرد؛ بلکه با آرامش و محبت، او را نزد خود نشاند و فرمود:
«این مکان، خانۀ خدا و محل عبادت است؛ جای چنین کاری نیست.» رفتار کریمانه، حلم بینظیر، و برخورد نرم پیامبر، بهقدری بر قلب آن مرد بادیهنشین اثر گذاشت که بیدرنگ شهادتین گفت و اسلام آورد. این واقعه، یکی از روشنترین نمونههای عفو در هنگام قدرت است؛ تجلی کاملی از مهربانی پیامبر رحمت، که نهتنها دشمن را مجازات نکرد، بلکه با رفتار بزرگوارانه، او را به مؤمن و مسلمان تبدیل کرد.
عفو؛ دستاوردی از جنس صفات الهی
عفو، در حقیقت، پوشاندن و محو کردن خطای دیگران است. اثری که از این صفت الهی در زندگی انسان باقی میماند، محدود به زمان حال نیست، بلکه تا قیامت امتداد دارد. ممکن است انتقام، برای انسان نوعی تشفیخاطر و تخلیۀ هیجانی ایجاد کند؛ اما واقعیت آن است که دستاورد پایداری برای او بههمراه نخواهد داشت.
در نقطۀ مقابل، اگر انسان در مواجهه با دشمن، تصمیم به نادیده گرفتن خطای او بگیرد و راه عفو و بخشش را برگزیند، در حقیقت، برای خود و زندگیاش ثمرهای جاودانه ساخته است. اگرچه در حال حاضر از درک حقیقت و عظمت این ثمره عاجز است، اما روزی، در قیامت، ملکوت این رفتار الهی را بهروشنی مشاهده خواهد کرد.
عفو؛ آرامشی درونی، گامی بهسوی ابدیت
عفو، علاوه بر آنکه موجب آرامش درونی انسان میشود، نعمتی است که نیازمند شکرگزاری است. انسان باید آگاه باشد که اگر توفیق عفو به او داده شده، این لطف پروردگار است که او را به یکی از صفات زیبای خودش یعنی «عَفُوّ» و «کثیرالعفو» متصف کرده است.
از این رو، چنین فردی باید با قلبی سرشار از سپاس بگوید: «خدایا، شکر تو را که مرا لایق دانستی تا از صفت زیبای تو بهرهمند شوم؛ تو عَفُوی و من بهبرکت تو، عفو کردم.»
در مسیر کسب دستاوردهای ماندگار، آنچه پوشش اصلی و جوهرۀ حقیقی این دستاوردهاست، اتصاف به صفات الهی است. هرجا که انسان، رنگ و بوی یکی از صفات پروردگار را در وجود خود جاری کند، آن عمل، ثمرهای ابدی خواهد داشت.
دعای پایانی
انشاءالله خدای سبحان به یکایک ما توفیق دهد که:
اولاً زندگیمان ثمربخش، پربار و مؤثر باشد؛
ثانیاً ثمرات اعمالمان، نه گذرا و زودگذر، بلکه پایدار و باقی بماند؛ و در روز حسرت ـ آن روزی که بسیاری افسوس بیثمره بودن عمر خود یا داشتن دستاوردهای موقتی را میخورند ـ ما را به فضل و کرم خویش از ثمرات جاودان بهرهمند سازد؛ به امید آنکه در آن روز، شاهد نتایج دائمی و آثار باقی اعمال خود باشیم و حسرتی از گذشته بر دل نداشته باشیم.
تاریخ جلسه: 1403/7/2 ـ جلسه 1
«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»
[1]. نهجالبلاغه، فیضالاسلام، حکمت 205.
[2]. الكافي، ج 2، ص 215.
[3]. نهج البلاغه صبحی صالح، ص 526.
[4]. سوره اسراء،آیه 70.
[5]. سوره اعلی، آیه 17.
[6]. سوره عبس، ایه 24.
[7]. الکافی، ج۱، ص۴۹.