شناخت امام منتظَر (عج) ـ بخش یازدهم

بازگشت به اصل امام‌شناسی

 

در کلاس امام‌زمان‌شناسی، مقصود ما رجوع به اصل خویش است؛ اصلی که در حقیقت، آشنا با امام و عارف به او بوده است. چنان‌که در زیارت جامعه کبیره بر زبان می‌آوریم: «عَارِفٌ بِحَقِّكُم‏»؛ یعنی اعتراف می‌کنیم معرفت به ائمه هدی علیهم‌السلام، حقیقت و اصالت وجودی ماست.

اصل ما، امام‌شناس است و حقیقتاً معرفتی فطری نسبت به حجت الهی در ما نهاده شده است. آنچه امروز گاه به‌صورت جهل یا غفلت به امام، ظاهر می‌شود، امری ذاتی و ریشه‌دار نیست؛ بلکه عَرَضی و گذراست. این جهل از اشتغال به عالم ماده و غلظت کدورت‌های آن ناشی شده است.

از همین رو، می‌توان با امید و اطمینان گفت که به حول و قوۀ الهی، این پرده‌های غفلت و موانع میان ما و حجت خدا قابل رفع است. بازگشت به معرفت اصیل، یعنی شناخت دوبارۀ امامی که از آغاز با حقیقت وجود ما همراه بوده و اکنون تنها گرد و غبار دنیا مانع دیدار روشن اوست.

 

باروری استعدادها در پرتو معرفت امام

 

در مسیر شناخت امام گام برمی‌داریم تا به اصل خویش بازگردیم. افسردگی‌ها، ناکامی‌ها، ملالت‌ها و کسالت‌های ما از آن‌روست که از حقیقت و اصل خود دور افتاده‌ایم. اگر در پرتو معرفت امام به اصل خویش نزدیک شویم، قابلیت‌های وجودی ما به فعلیت خواهد رسید و استعدادهای درونی‌مان شکوفا خواهد شد.

خدای سبحان در وجود یکایک ما، به‌عنوان خلیفةالله، قابلیت‌های شگرف و گسترده‌ای نهاده است. هر یک از ما کانونی سرشار از استعدادهای نهفته‌ایم؛ اما این توانایی‌ها را در زیر غبار غفلت و روزمرگی دفن کرده‌ایم. سریع‌ترین، نزدیک‌ترین و درست‌ترین راه برای بروز و باروری این استعدادها، معرفت امام و پیوستن به وجود مقدس اوست.

قرآن حکایت می‌کند که چون حضرت مریم علیهاالسلام در هنگام وضع حمل به کنار نخلی خشک رفت، همان درخت خشکیده به برکت حضور او بارور شد و «…تُساقِطْ عَلَیكِ رُطَباً جَنِیا». آیا ممکن است درختی خشکیده با حضور مریم بارور شود؛ ولی استعدادهای نهفته ما با معیت امام شکوفا نشود؟!

انسان آنگاه که به امام نزدیک می‌شود، در پرتو ولایت آن بزرگوار، همۀ کمالات وجودی‌اش به ظهور می‌رسد و قابلیت‌های پنهان او در سایۀ عنایت حجت خدا به فعلیت می‌پیوندد.

 

پناه در حصن ولایت

 

امام سجاد علیه‌السلام در دعای روز عرفه، تصویری ژرف و تأمل‌برانگیز از وجود مقدس حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ارائه می‌فرماید:

«فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِینَ»[1]

«او پناهگاه و مایۀ عصمت کسانی است که به او روی می‌آورند.»

در سایۀ پناهندگی به امام، انسان در اندیشه، گفتار و رفتار از لغزش‌ها مصون می‌ماند و به حصنی امن وارد می‌شود که گناه در آن راه ندارد. اگر امام را بزرگ‌تر معنوی خویش بدانیم و دل به تمسک به او بسپاریم، تحت حمایت و حفاظت ویژه‌ای قرار می‌گیریم و موهبتی کم‌نظیر نصیبمان می‌شود: مصونیت از معصیت.

پناه به امام، نه صرفاً یک عمل عاطفی، بلکه مسیری وجودی است که انسان را از خطر سقوط در پرتگاه‌ها بازمی‌دارد و استعداد صعود به قلّه‌های معنوی را در او بارور می‌کند. در حقیقت، آنچه سال‌ها مراقبه، محاسبه و ریاضت می‌طلبد، در پرتو زندگی با امام و قرب به او به دست می‌آید. عصمت؛ حصاری از نور است که ره صد ساله را در یک شب هموار می‌سازد.

 

آغوش امن امام

 

وقتی می‌گوییم امام «عِصْمَةُ اللَّائِذِینَ» است، یعنی آن مولای مهربان مشتاق ماست؛ شوقی همانند پدری سرشار از مهر که آغوش خود را برای فرزندانش گشوده است تا آنان را در آغوش بگیرد؛ اما ما، سالیانی دراز، او را چشم‌به‌راه گذاشته‌ایم و به آن آغوش پناه نبرده‌ایم!

اگر به امام پناه بریم، همانند کسی هستیم که وارد قلعه‌ای استوار و امن شده است. در پرتو این پناهندگی، آرامشی ژرف و امنیتی گسترده سراسر وجودمان را فرا می‌گیرد. نگرانی‌ها دیگر موجب فرسایش ما نمی‌شوند، پریشانی از دل رخت برمی‌بندد و ناامیدی جایی برای خود نمی‌یابد.

 

در حقیقت، گویی امام به ما می‌فرماید: وظیفۀ تو پناه آوردن بود، و چون این وظیفه را به‌جا آوردی، دیگر با امید و آرامش زندگی کن و کارهایت را به من بسپار.

 

عنایت به جماعت

 

امیرالمومنین علیه السلام، در ترسیم زمان غیبت، می‌فرماید:

«فَوَ رَبِّ عَلِی، إِنَ‏ حُجَّتَهَا عَلَیهَا قَائِمَةٌ مَاشِیةٌ فِی طُرُقِهَا، داخلة فی دورها و قصورها، جَوَّالَةٌ فِی شَرْقِ هَذِهِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا. تَسْمَعُ الْكَلَامَ وَ تُسَلِّمَ عَلَى الْجَمَاعَةِ تری و لاتُری الی الوَقت وَ الوَعدِ وَ نِداءُ المُنادی مِنَ السَّماء»[2]

«به خدای علی قسم! آن هنگام، حجت خدا بر مردم در کوچه و خیابان و در داخل خانه‌هایشان تردد می‌کند و در شرق و غرب زمین، در رفت‌و‌آمد است. سخن آنان را می‌شنود و بر آنان سلام می‌کند. آنان را می‌بیند؛ ولی آن‌ها او را نمی‌بینند. تا روزی که برای ظهور او تعیین شده و منادی ندای آسمانی را سردهد.»

عبارت نورانی «وَ تُسَلِّمَ عَلَى الْجَمَاعَةِ» نکته‌ای ظریف و راهگشا را آشکار می‌سازد. در زمان غیبت، عنایت امام متوجه جمع مؤمنین است. نفرمود: «تُسَلِّمَ عَلَى المؤمنین»، بلکه تعبیر دقیق‌تر را برگزید: «تُسَلِّمَ عَلَى الْجَمَاعَةِ». این یعنی برای حضرت، اهمیت ویژه دارد که اهل ایمان گرد هم آیند و جماعتی شکل دهند.

سلام امام بر جماعت، در حقیقت، دعایی است که از سوی آن حضرت به جمع مؤمنین می‌رسد؛ دعایی که آثار شگفتی در زندگی اهل ایمان دارد. اینجاست که عمق حدیث «یَدُ اللّه مَعَ الجَماعَة» روشن می‌شود. به همین دلیل است که وقتی در میان جمع اهل دین می‌نشینیم، حالتی خوش و حالی سبک به سراغمان می‌آید؛ زیرا در همان لحظه، امام بر ما سلام می‌فرستد، انرژی خاصی از تحیت او نصیبمان می‌شود و جان ما در پرتو این توجه ملکوتی، دگرگون می‌شود.

 

شرط ادب در پاسخ به سلام امام

 

از زاویه‌ای دیگر، «سلام» مستحب است و «جواب سلام» واجب. پس هر بار که جمعی از مؤمنین گرد هم می‌آیند، باید انتظار و شوقشان برای دریافت سلام امام افزون شود. جماعت قدرتی دارد که رابطه ما را با امام تقویت می‌کند و سبب نزدیکی بیشتر به مولایمان می‌شود.

با این همه، شرط اساسی در هنگام برقراری این ارتباط، رعایت آداب حضور است. مبادا وقتی امام به ما نزدیک می‌شود، گستاخی کنیم، از او گله‌مند باشیم یا بی‌ادبانه شکایتی بر زبان آوریم. سلام امام، هدیه‌ای است قدسی؛ و شایسته است ما با ادب، فروتنی و دل سپرده به ولایت، پاسخ‌گوی آن باشیم.

 

مقام رفیع عارفِ منتظر

 

منتظران حقیقی حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه، که به‌حق عارف به ولایت امام هستند، از فیض «إحدَی الحُسنَیین» بهره‌مند می‌شوند؛ چراکه یا دیدار و ادراک ظهور آن حضرت نصیبشان می‌شود، یا به منزلت کسانی می‌رسند که در رکاب آن بزرگوار جهاد کرده‌اند.

امام باقر علیه‌السلام در بیان فضیلت مؤمنان منتظر می‌فرماید:

«اَلْعَارِفُ مِنْكُمْ هَذَا الْأَمْرَ الْمُنْتَظِرُ لَهُ، الْمُحْتَسِبُ فِیهِ الْخَیرَ، كَمَنْ جَاهَدَ وَاللَّهِ مَعَ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ (ص) بِسَیفِهِ! ثُمَّ قَالَ: بَلْ وَاللَّهِ كَمَنْ جَاهَدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِسَیفِهِ! ثُمَّ قَالَ الثَّالِثَةَ: بَلْ وَاللَّهِ كَمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِی فُسْطَاطِهِ، وَ فِیكُمْ آیةٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ؛ قُلْتُ: أَی آیةٍ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟ قَالَ: قَوْلُ اللَّهِ (عَزَّوَجَلَّ): Nوَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْM ثُمَّ قَالَ: صِرْتُمْ وَاللَّهِ صَادِقِینَ شُهَدَاءَ عِنْدَ رَبِّكُمْ»[3]

«هر کس از شما که حقیقت این امر (امامت) را بشناسد، در انتظار آن باشد و چشم‌به‌راه بودنش تنها برای رضای خدا باشد، به خدا سوگند همانند کسی است که با شمشیر خویش در کنار قائم آل محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله جهاد کرده است. سپس فرمود: بلکه به خدا سوگند، همانند کسی است که با شمشیر خود در کنار رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله جهاد کرده است. بار دیگر فرمود: بلکه به خدا سوگند، همانند کسی است که در خیمۀ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به شهادت رسیده باشد. آن‌گاه افزود: «و در میان شما آیه‌ای از کتاب خدا وجود دارد. عرض کردم: فدایت شوم، کدام آیه؟ فرمود: این سخن خدای عزوجل که می‌فرماید: Nوَالَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَئِكَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْM. سپس امام علیه‌السلام فرمود: «به خدا سوگند، شما نزد پروردگارتان در شمار صدیقان و شهیدان خواهید بود.»

منتظر واقعی، کسی است که در پسِ همه سختی‌ها و ناملایمات، چشم‌اندازی روشن و امیدبخش می‌بیند و «بوی بهبود اوضاع جهان را می‌شنود». چنین فردی، نه دچار نگرانی می‌شود و نه گرفتار ناامیدی.

منتظر، باید چشم‌به‌راه بودن خود را تنها برای رضای خدا قرار دهد؛ نه صرفاً برای رفع مشکلات شخصی یا رسیدن به مقامات معنوی و دنیوی.

امام باقر علیه‌السلام در ادامه جایگاه عارفِ منتظر را چنین ترسیم می‌کند:«كَمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِی فُسْطَاطِهِ»؛ یعنی مانند کسی است که در خیمۀ پیامبر شهید شده است. شهادت در خیمۀ پیامبر، یعنی فرد شهید، نگهبان و پاسدار خصوصی رسول خدا بوده است.

آری، معرفت و انتظار امام، جایگاه انسان را چنان بالا می‌برد که گویی او در حریم خصوصی پیامبر قرار گرفته، جزو نزدیک‌ترین یاران او می‌شود و جان خویش را در راهش تقدیم می‌کند. چه مقام رفیع و شگفتی!

امام باقر علیه‌السلام سپس به آیه شریفه‌ای از قرآن استناد می‌فرماید و این بدان معناست که انتظار، می‌تواند انسان را چنان رشد دهد که به مقام صدیقان و شهیدان برسد. کسی که بی‌هدف روزگار می‌گذراند، پس از معرفت به امام و انتظار برای ظهور او، دگرگونی عظیمی در زندگی‌اش رخ می‌دهد؛ از خس و خاشاکی بی‌ثمر به درختی تنومند و پربار تبدیل می‌شود.

 

راز برخاستن هنگام شنیدن نام «قائم»

 

در بسیاری از روایات، حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه با لقب «قائم» یاد شده است؛ لقبی که هنگام شنیدن آن، به احترام برمی‌خیزیم. برای درک علت این برخاستن، به سخن امام صادق علیه‌السلام توجه کنیم:

«سُئِلَ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلَامُ عَنْ سَبَبِ الْقِیامِ عِنْدَ ذِكْرِ لَفْظِ الْقَائِمِ مِنْ أَلْقَابِ الْحُجَّةِ. قَالَ: لِأَنَّ لَهُ غَیبَةً طُولَانِیةً، وَمِنْ شِدَّةِ الرَّأْفَةِ إِلَى أَحِبَّتِهِ ینْظُرُ إِلَى كُلِّ مَنْ یذْكُرُهُ بِهَذَا اللَّقَبِ الْمُشْعِرِ بِدَوْلَتِهِ وَالْحَسْرَةِ بِغُرْبَتِهِ. وَمِنْ تَعْظِیمِهِ أَنْ یقُومَ الْعَبْدُ الْخَاضِعُ لِصَاحِبِهِ عِنْدَ نَظَرِ الْمَوْلَى الْجَلِیلِ إِلَیهِ بِعَینِهِ الشَّرِیفَةِ، فَلْیقُمْ وَلْیطْلُبْ مِنَ اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ تَعْجِیلَ فَرَجِهِ.»[4]

«از امام صادق علیه‌السلام درباره علت برخاستن هنگام شنیدن نام «قائم» ـ که از القاب حضرت حجت است ـ پرسیدند. فرمود: «زیرا آن حضرت غیبتی طولانی دارد و از شدت محبت و رأفت نسبت به دوستانش، بر هر یک از آنان که او را با این لقب یاد کند، نظر می‌افکند؛ چراکه این نام، یادآور شکوه دولت او و حسرت بر غربت اوست. و از آداب ادب آن است که بنده خاضع، هنگامی که مولای بزرگوارش با نگاه شریف خویش به او نظر می‌کند، برخیزد و با خضوع بایستد و از خداوند متعال تعجیل فرج او را طلب کند.»

پس هر زمان که دلتان برای امام حیّ و حاضر و ناظر خود تنگ شد و خواستید نگاه پرمهر او را احساس کنید، کافی است نام «قائم» را بر زبان بیاورید؛ که در همان لحظه، نگاه مهربان حضرت بر شما خواهد بود.

 

داغ پنهان دوری از امام

 

سید بن طاووس رحمة‌الله در ذیل دعای «وداع ماه رمضان» نکته‌ای ژرف و تلخ بیان می‌کند. او می‌گوید: مسلمانان هنگام وداع با این ماه شریف، اندوهگین می‌شوند، آه می‌کشند و از فراق آن غصه می‌خورند؛ اما در فراق امام زمان خود چنین حالی ندارند. در حالی که:

«فَالْمُصِیبَةُ بِفَقْدِهِ عَلَى أَهْلِ الْأَدْیانِ أَعْظَمُ مِنَ الْمُصِیبَةِ بِفَقْدِ شَهْرِ رَمَضَان»[5]

«مصیبت فقدان امام برای اهل ایمان، بسیار بزرگ‌تر از مصیبت فقدان ماه رمضان است.»

سید بن طاووس در ادامه عبارتی دردناک و تکان‌دهنده می‌گوید:

«فَلَوْ كَانُوا قَدْ فَقَدُوا وَالِداً شَفِیقاً، أَوْ أَخاً مُعَاضِداً شَقِیقاً، أَوْ وَلَداً بَارّاً رَفِیقاً، أَمَا كَانُوا یسْتَوْحِشُونَ لِفَقْدِهِ وَیتَوَجَّعُونَ لِبُعْدِهِ؟»

«اگر مردم پدری دلسوز را از دست داده بودند، یا برادری هم‌خون و یاوری مهربان، یا فرزندی نیکوکار و یاری‌گر، آیا از فقدانش وحشت نمی‌کردند؟ آیا از دوری‌اش دلشان به درد نمی‌آمد؟!»

به همین دلیل است که در دعای ندبه به ما تعلیم داده‌اند:

«فَلْیبْكِ الْبَاكُونَ، وَ لْیصْرُخِ الصَّارِخُونَ، وَ لْیضِجَّ الضَّاجُّونَ، وَ لْیعِجَّ الْعَاجُّونَ.»

«باید گریه‌کنندگان گریه کنند، باید فریادزنندگان فریاد زنند، باید ناله‌کنندگان ناله کنند و باید فغان‌کنندگان فغان سر دهند.»

این تعالیم برای آن است که ما نسبت به این «گم‌کردۀ» بزرگ بی‌تفاوت نمانیم؛ گم‌کرده‌ای که عزیزترین موهبت زندگی ماست و همه خیرات و برکات عالم به برکت وجود مقدس او به ما می‌رسد.

 

درخواست از محضر مولایمان

 

به محضر مولایمان عرض می‌کنیم: آقا جان! دل ما آرام است به این حقیقت که اگر ما تو را گم کرده‌ایم، تو ما را گم نکرده‌ای. اگر ما از دیدن چهره‌ات محرومیم، یقین داریم که ما در نگاه مهربانت حاضر و پیداییم. اگر ما غافل و بی‌ذکر تو هستیم، می‌دانیم که تو پیوسته به یاد ما و مراقب ما هستی.

مولا جان! ما سخت محتاج دعای توییم. گرچه «من که باشم که بر آن خاطِر عاطِر گذرم»، و هیچ‌یک از ما شایسته آن نیست که بر زبان بیاورد «التماس دعا»؛ اما حقیقت این است که بی‌دعای تو راه نجاتی نمی‌یابیم و بی‌توجهی تو، جانمان را در گرداب دنیا غرق می‌سازد. پس عاجزانه و از سر نیاز عرضه می‌داریم:

یااباصالح! التماس دعا.

هر کجا هستی، در یاد ما نیز باش.

 

تاریخ جلسه:1402/2/13 ـ جلسه 10

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. صحیفه سجادیه، دعای عرفه.

[2]. غیبت نعمانی، ص 144.

[3]. منتخب الأثر، ج۵، ص۱۹.

[4]. منتخب الأثر، ج۵، ص۲۰۷.

[5]. منتخب الأثر، ج۵، ص۲۰۱.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب

مطالب مرتبط