تفسیر آیه 32 سوره نحل

خداوند در آیه 32 سوره نحل می‌فرماید:

 

«الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

 

«آنان كه (از آلودگى‌هاى شرك و گناه) پاكند، فرشتگانى كه جانشان را مى‌ستانند، مى‌گويند: سلام عليكم. به پاداشِ آنچه انجام داده‌ايد، به بهشت داخل شويد.»

 

چگونگی جان دادن پاکان

 

در آیه ۲۸ اشاره شده است که مردم هنگام مرگ به دو گروه تقسیم می‌شوند: گروهی در شمار «ظالِمي‏ أَنْفُسِهِم» (ستمکاران به خویش) و گروهی در شمار «الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبين» (پاکان) هستند. در این آیه، خداوند چگونگی جان دادن گروه دوم را توصیف می‌کند:

«الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبين»

«پرهيزکاران، همان کسانی‌اند که فرشتگان مرگ، جانشان را در حالی می‌گیرند که پاک و پاکیزه‌اند.»

 

معانی واژه «طَيِّبينَ» از دیدگاه مفسران

 

مفسران برای واژۀ «طَيِّبين» معانی گوناگونی ذکر کرده‌اند که هر یک بُعدی از حقیقت روحی و معنوی انسان‌های پاک را روشن می‌سازد:

 

1.   پاکی در برابر ظلم و آلودگی

 

از آنجا که واژۀ «طَيِّبينَ» در برابر تعبیر «ظالِمي‏ أَنْفُسِهِم» آمده است، می‌توان گفت «ظالم» به معنای آلوده و خبیث است؛ زیرا انسان با ظلم، خود را از صفای درونی دور می‌کند و آلوده می‌سازد. بر این اساس، «طیّب» کسی است که از ظلم و آلودگی دوری می‌کند، روحی پاک دارد، و در پرتو عدالت و پاکی، از حیات خویش لذت معنوی می‌برد.

 

2.   بندگان عاشق خدمت به خدا

 

گروهی از مفسران، «طَيِّبينَ» را به بندگانی تعبیر کرده‌اند که در سراسر زندگی، از بندگی و خدمت در محضر حضرت حق لذت می‌برند و در همان حالتِ سرور و بندگی جان می‌سپارند. آنان طهارت خود را در اخلاص و عبادت جست‌وجو می‌کنند.

 

3.   آمادگی روحی برای مرگ

 

در معنایی دیگر، «طَيِّبينَ» کسانی دانسته شده‌اند که برای انتقال از جهان ماده به عالم آخرت آمادگی کامل دارند. اینان نه تنها از مرگ نمی‌هراسند، بلکه با چهره‌ای گشاده و آرام، فرشتۀ مرگ را استقبال می‌کنند و ورود به جهان باقی را وصال محبوب می‌دانند.

 

آمادگی روح برای دیدار مرگ

 

نمونۀ انسان طیّب، همانند کسی است که در آستانۀ عید نوروز، خانه و زندگی خود را از هر آلودگی می‌زداید، وسایل را می‌آراید و فضا را از پاکی و نظم سرشار می‌سازد؛ به‌گونه‌ای که سراسر خانه از تمیزی می‌درخشد و همه چیز برای پذیرایی از میهمان مهیاست. چنین انسانی تنها در انتظار آمدن مهمان است.

طیّب نیز در عالم معنا چنین است: او سراسر وجود و درون خویش را از آلودگی‌ها، کینه‌ها و غفلت‌ها پاک می‌کند و برای استقبال از میهمان الهی، یعنی فرشتۀ مرگ، آماده است. به تعبیر لطیف مولوی در زبان حال چنین روحی با مرگ:

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی

تا در آغوشش بگیرم تنگ‌تنگ

از این منظر، آماده نبودن برای مرگ، خود از مصادیق ظلم به نفس است؛ زیرا انسانِ غافل، نه خانۀ دل را پاک کرده و نه وسایل پذیرایی از میهمان را فراهم آورده است. او در حقیقت با غفلت، بر خویشتن ستم روا می‌دارد.

 

طیّب؛ انسان آماده برای سفر آخرت

 

در ادامۀ معانی پیشین، یکی از مفسران می‌گوید:«طیّب کسی است که در هر لحظه آمادگی مرگ را دارد. او چنان دل از دنیا بریده و دل به خدا بسته است که مرگ برایش نه حادثه‌ای هولناک، بلکه سفری آشنا و دلپذیر است.»

امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در خطبۀ ۶۳ نهج‌البلاغه می‌فرماید:

«وَ اسْتَعِدُّوا لِلْمَوْتِ فَقَدْ أَظَلَّكُمْ»

«برای مرگ آماده باشید، که سایه‌ی آن بر شما افکنده است.»

و در سخن دیگری خطاب به یاران خویش می‌فرماید:

«تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيل»[1]

«خدا رحمتتان کند، توشۀ سفر آخرت را آماده سازید، بارتان را ببندید که بانگ کوچ در میان شما طنین افکنده است.»

بر اساس این فرمایشات، طیّب کسی است که توشۀ آخرت خود را فراهم کرده و در انتظار سفر است. او می‌داند که کوچ، ناگزیر است؛ پس هر روز به جای غفلت، خود را به زاد و توشۀ بندگی می‌آراید. از این‌رو، در کار طیّب افسوس و حسرت راه ندارد؛ زیرا او کوتاهی و قصور در عمل نداشته است؛ و هر آنچه در توان داشته، در مسیر رضایت خدای سبحان به کار بسته است. چنین انسانی، سبک‌بار و آرام، به استقبال مرگ می‌رود و مرگ برای او دروازۀ وصال است، نه پایان زندگی.

 

ویژگی‌های روح طیّب در لحظۀ مرگ

 

طیّب، انسانی است که هر آنچه در توان دارد، برای سفر آخرت مهیّا کرده است. توشۀ او از نیت‌های خالص، تقوا، اعمال صالح، باورهای استوار و اخلاق نیکو تشکیل شده است. او عمر خویش را در مسیر رضای الهی سپری کرده و کوشیده است تا در لحظۀ مرگ، با دلی آرام، آمادۀ دیدار محبوب باشد.

به همین سبب، از زبان چنین انسانی کلمات حسرت و پشیمانی شنیده نمی‌شود؛ هرگز نمی‌گوید:«وای، آماده نبودم!»، یا «ای کاش فلان کار خیر را انجام داده بودم!»، یا «کاش آن رفتار ناپسند را مرتکب نمی‌شدم!»؛ زیرا همۀ این حسرت‌ها از نشانه‌های ظلم به نفس است؛ یعنی غفلت از آمادگی برای مرگ و کوتاهی در انجام وظایف بندگی.

اما طیّب، در تمام عمر، خود را آماده کرده است. او با طهارت نیت و عمل، راه بازگشت را هموار ساخته و در لحظۀ مرگ، به جای اضطراب، آرامش دارد؛ چراکه مرگ برای او انتقالی طبیعی از دنیای عمل به عالم پاداش است.

 

آرامش طیّب در لحظه مرگ

 

طیّب در لحظۀ مرگ، سرشار از آرامش و طمأنینه است؛ اما سرچشمۀ این آرامش را اعتماد به توشه و اندوختۀ اعمال خود نمی داند زیرا او به خوبی می‌داند هرچه کرده، در برابر عظمت پروردگار ناچیز است و تنها رحمت و مغفرت الهی است که می‌تواند نجات‌بخش او باشد.

حتی حضرات معصومین علیهم‌السلام، با آن مقام بلند طهارت و عصمت نیز هرگز بر اعمال خویش تکیه نکرده‌اند، بلکه در مناجات‌های خود، همواره از خداوند آمرزش خواسته‌اند. چنان‌که امام سجاد علیه‌السلام در مناجات ذاکرین چنین می‌فرماید:

«اَسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِّ لَذَّةٍ بِغَیْرِ ذِکْرِکَ، وَ مِنْ کُلِّ رَاحَةٍ بِغَیْرِ أُنْسِکَ، وَ مِنْ کُلِّ سُرُورٍ بِغَیْرِ قُرْبِکَ، وَ مِنْ کُلِّ شُغْلٍ بِغَیْرِ طَاعَتِکَ.»

«خدایا! آمرزش می‌خواهم از هر لذتی که بی‌ذکر تو بوده، از هر آسودگی که جز از راه اُنس با تو حاصل آمده، از هر شادی که غیر از قرب تو بوده، و از هر کاری که بی‌طاعت تو انجام گرفته است.»

بنابراین، آرامش طیّب در لحظۀ مرگ، نه از غرورِ عمل بلکه از اعتماد به رحمت و بخشش الهی برمی‌خیزد. او با دلی پاک، امیدی روشن و تکیه بر فضل خدا، لبخندزنان به استقبال فرشتۀ مرگ می‌رود.

 

ورود آرام طیّبین به پیشگاه الهی

 

علت اینکه مخاطبان آیه، در لحظۀ ملاقات با خدای سبحان دچار نگرانی، اضطراب و هراس نیستند، آن است که آنان بر درگاه خدای کریم و رحیم وارد می‌شوند. خدایی که مهربانی‌اش بی‌کران است و لطف او، اضطراب قبر و هراس قیامت را از دل بندگان پاکش می‌زداید. آنان می‌دانند که میزبانِ این دیدار، کریم مطلق است؛ پس آرام و مطمئن قدم برمی‌دارند، زیرا به رحمت او امید بسته‌اند، نه به اندوختۀ اعمال خویش.

شاهد این معنا، فرمایش نورانی امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است که مرحوم شیخ بهایی در کتاب مفتاح الفلاح در بخش آداب موت توصیه کرده‌اند که مستحب است آن را بر روی کفن بنویسند:

وَفَدْتُ عَلَی الْکَرِیمِ بِغَیْرِ زَادٍ

مِنَ الْحَسَنَاتِ وَالْقَلْبِ السَّلِیمِ

فَحَمْلُ الزَّادِ أَقْبَحُ کُلِّ شَیْءٍ

إِذَا کَانَ الْوُفُودُ عَلَی الْکَرِیمِ

«بر خدای کریم وارد شدم، بی‌آنکه توشه‌ای

از حسنات و قلبی سلیم به همراه داشته باشم؛

زیرا بردن توشه، زمانی که ورود بر کریم است، کاری ناپسند است.»

واژۀ «وفود» به معنای ورود و قدم نهادن در پیشگاه کسی است. در این تعبیر لطیف، امیر مؤمنان علیه‌السلام حقیقتی ژرف را بیان می‌فرماید:«بندۀ مؤمن، هنگام ورود به محضر پروردگار کریم، نیازی به تکیه بر توشۀ اندک خود ندارد؛ چرا که در پیشگاهِ کرامت الهی، همۀ آنچه نیاز دارد از جانب میزبان مهربان عطا می‌شود.»

پس آرامش و طمأنینۀ طیّبین در لحظۀ مرگ، برخاسته از یقین به همین حقیقت است؛ آنان می‌دانند به دیدار کریمی می‌روند که با رحمت خویش از آنان پذیرایی می‌کند.

 

تفاوت نگاه طیّب و خبیث به مرگ و توشۀ آخرت

 

در نقطۀ مقابلِ طیّب، انسان خبیث قرار دارد؛ کسی که همواره نگران قیامت است و اضطراب بر وجودش سایه افکنده است. او نه آمادگی روحی دارد و نه به رحمت خدا اعتماد کرده است. دلش آشفته است، چون در دنیا جز غفلت و کوتاهی توشه‌ای نیندوخته است.

با این حال، ممکن است از فرمایش امیرالمؤمنین علیه‌السلام چنین سوءبرداشتی شود که انسان نیازی به تلاش و تهیۀ توشه برای آخرت ندارد و باید تنها بر کرم خدا تکیه کند؛ اما این برداشت کاملاً نادرست است. زیرا بر اساس تعالیم دین، دنیا مزرعۀ آخرت است. چنان‌که در روایت آمده است:

«الدُّنیا مَزرَعَةُ الآخِرَةِ»[2]

«دنیا، کشتزار آخرت است.»

انسان در این دنیا باید با تلاش، نیت پاک و عمل صالح، بذر سعادت خود را بکارد تا در آخرت محصول آن را درو کند. قرآن کریم نیز صریحاً می‌فرماید:

«وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏»[3]

«برای انسان بهره‌ای جز حاصل تلاش او نیست.»

بنابراین، معنای سخن امیرالمؤمنین علیه‌السلام این نیست که تلاش در دنیا بی‌ارزش است، بلکه مقصود آن است که در لحظۀ ورود به پیشگاه الهی، دیگر جای تکیه بر عمل نیست؛ زیرا در آن مقام، تنها کرم و رحمت خداوند است که بنده را نجات می‌دهد. پس، انسان طیّب در دنیا اهل تلاش است و در آخرت اهل توکل؛ اما انسان خبیث نه در دنیا تلاش کرده و نه در آخرت امیدی راستین به رحمت خدا دارد.

 

ارزش حقیقی عمل و خطر خودبینی در قیامت

 

بر اساس بیان قرآن و روایات، انسان در قیامت تنها حامل اعمال خویش است؛ خواه نیک و زیبا باشند، خواه زشت و ناپسند. هر کس محصول آن چیزی را می‌بیند که در دنیا کاشته و با خود به همراه آورده است:

«وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا»[4]

«و آنچه را انجام داده‌اند، حاضر می‌یابند.»

اما نکتۀ مهم آن است که انسان نباید خود را فاعل و مالک حقیقی اعمال نیک بداند. اگر چنین گمانی در دلش شکل گیرد، گرفتار خودبینی و عُجب می‌شود، و این حالت خطرناک، تمام ارزش عمل را از بین می‌برد. همچنین، انسان مؤمن نباید بر اعمال خویش تکیه و اتکال داشته باشد؛ زیرا هرچند عملش بسیار باشد، در برابر عظمت و کمال الهی ناقص و ناچیز است و شایستگی عرضه به محضر پروردگار را ندارد.

این وضعیت را می‌توان به زائری تشبیه کرد که از سفر باز می‌گردد و سوغاتی‌های فراوانی به همراه دارد؛ اما چون می‌خواهد هدیه‌ای به شخصیتی بزرگ تقدیم کند، درمی‌یابد هیچ‌یک از آن‌ها در شأن او نیست. هرچه دارد، در مقایسه با مقام آن بزرگ، بی‌مقدار است.

حالِ بندۀ مؤمن در قیامت نیز چنین است: وقتی به صحیفۀ اعمال خود می‌نگرد، درمی‌یابد هیچ‌یک از اعمالش کامل و بی‌نقص نیست؛ هیچ عملی را نمی‌بیند که سزاوار عرضه به درگاه الهی باشد.

در زیارت هفت حدیث این معنا با لطافت بیان شده است؛ آن‌جا که زائر در برابر امام رضا علیه‌السلام با نهایت تواضع چنین می‌گوید:

«مَوْلای، مَا أَحْسِبُ فی صَحیفَتی عَمَلاً أَرْجَى عِندِی مِن زِیارَتِک.»

«ای سرور من، گمان ندارم در پروندۀ اعمالم، کاری امیدبخش‌تر از زیارت تو وجود داشته باشد!»

این جمله، اوج شناخت و تواضع در برابر پروردگار را می‌رساند؛ زیرا زائر در حقیقت اعتراف می‌کند که هیچ عملی از خود را شایسته نمی‌بیند، جز عملی که رنگ عشق، ولایت و اتصال به اولیای الهی دارد و آن را نیز تنها از فضل خدا و شفاعت اولیای او می‌داند، نه به تلاش خویش.

در نتیجه، مؤمنِ طیّب نه به عمل خود مغرور است و نه از کمی آن مأیوس؛ او می‌داند آنچه ارزش دارد، اخلاص و اتکال به رحمت الهی است، نه کثرت عمل.

 

 

تاریخ جلسه: 1389/9/25

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. نهج‌البلاغه، خطبه 204.

[2]. تنبيه الخواطر، ج 1 ص 183.

[3]. سوره نجم، آیه 39.

[4] . سوره کهف، آیه 49.

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب

مطالب مرتبط