سیری در دعای ندبه ـ جلسه پنجم

مقدمه

 

در کلاس امام زمان شناسی برآنیم که حجاب‌های باطنی خود را با عنایت خاص ولیّ عصر عجل‌الله‌تعالی‌‌فرجه مرتفع سازیم و معرفت خود را به آن حضرت افزون کنیم. گویا با هر معرفت تازه‌ای که نصیب‌مان می‌شود، چشم دل‌مان حقیقت جدیدی را مشاهده می‌کند که پیش‌تر از آن غافل بودیم.

در جلسات قبل، برخی از عبارات دعای ندبه را بررسی کردیم. در این جلسه نیز به فراز دیگری از این دعای شریف توجه می‌کنیم.

«مَتَى تَرَانَا وَ نَرَاكَ»

«چه زمانی تو ما را و ما نیز تو را ببینیم؟»

 

دیدار یار

 

حضرت ولیّ عصر عجل‌الله‌تعالی‌‌فرجه همواره نظاره‌گر ماست. در این عبارت، در واقع خواستار دیداری دو‌سویه هستیم و تمنا می‌کنیم که ما هم مولایمان را ببینیم.

روز و شب غصه و خون می‌خورم و چون نخورم

چون ز دیدار تو دورم به چه باشم دلشاد؟

 

هم حاضر و هم شاهد

 

اگر به این باور برسیم که امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌‌فرجه همواره ناظر اعمال و احوال ماست، آب و رنگ زندگی‌مان عوض می‌شود. زمانی که امام را شاهد بر ظاهر و باطن خود بدانیم و حضور او را دریابیم، به ردای ادب ملبّس می‌شویم و آداب محضر مولایمان را رعایت می‌کنیم. با این باور، مراقب همۀ افکار، حالات و سکنات خود هستیم، از ناپاکی‌ها و زشتی‌ها دور می‌مانیم و خود را به حسنات مزیّن می‌کنیم.

 

نابینایان در آخرت

 

مرحوم موسوی اصفهانی، صاحب کتاب «مکیال المکارم»[1] به این مطلب مهم اشاره می‌کند که یکی از مصادیق تمام آیاتی که در قرآن در باب کوردلی افراد آمده است نادیده گرفتن امام است. کسی که در طول زندگی به امام خود توجه نداشته و حقیقت و نور وجود او را نادیده گرفته باشد، هم در این عالم کوردل زندگی کرده است و هم در عالم دیگر نابینا محشور می‌شود.

«وَ مَنْ كانَ في‏ هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبيلا»[2]

«و هر كس در اين دنيا كوردل و گمراه باشد، در آخرت نيز كور و گمراه‌تر خواهد بود.»

به تعبیر روایات، نابینای حقیقی کسی است که امام را در زندگی خود نادیده بگیرد. از آنجا که عوالم در طول یکدیگر قرار دارند؛ اگر کسی این دنیا در زمرۀ نابینایان باشد، آن دنیا نیز نابینا است و نمی‌تواند در قیامت، امام خود را مشاهده کند.

 

ادب حضور

 

منظور از دیدن امام، توجه به حضور او و رعایت کردن آداب در محضر اوست. اگر فرد نابینایی وارد مجلس سلطان شود و در محضر او حضور پیدا کند، خود را ملزم می‌داند همۀ آدابی را که دیگران رعایت می‌کنند، او هم به جا آوَرد. (با کفش وارد نشود، تند راه نرود، زیاده‌گویی نکند، با صدای بلند حرف نزند و…). در واقع، فرد نابینا، با چشم دل خود، محضر سلطان را درک می‌کند.

در زمان غیبت، حکایت ما نیز چنین است. هر چند امام خود را با چشم ظاهر نمی‌بینیم، بنا نیست با کوردلی روزگار بگذرانیم. باید آن حضرت را نصب‌العین خود قرار دهیم و در همه حال، حضور او را احساس کنیم. زمانی که خود را در محضر امام بیابیم، آداب حضور را رعایت می‌کنیم، به محبت او و با عنایت او طاعات را به جا می‌آوریم و معاصی را ترک می‌کنیم.

صاحب کتاب «مکیال»، در بخش دیگری می‌گوید: «هر زمان فرد مؤمن در معرض معصیتی قرار می‌گیرد باید توجه کند که در هنگام ارتکاب گناه، امام شاهد و ناظر اوست، اگرچه فرد امام را نمی‌بیند. پس ادب حضور اقتضا می‌کند از آن معصیت منصرف شود. همچنین اگر زمینۀ اقدام به امر حسنه‌ای برایش فراهم شد؛ چون می‌داند که امام او را می‌بیند، باید بدون هیچ اهمال و مسامحه‌ای، با رغبت و سرعت، آن حسنه را انجام دهد.»

 

واسطۀ فیوضات

 

زمانی در شمار کوردلان محسوب نمی‌شویم که امام را در گوشه گوشۀ زندگی خود بیابیم و همۀ توفیقات و برکاتی که نصیب‌مان می‌شود، به‌وساطت و عنایت آن وجود مقدس بدانیم.

صاحب کتاب «مکیال المکارم» در ادامه بحث کوردلی می‌فرماید: مؤمنین باید بدانند که اگر در هر روز، همچنان از نعمت حیات برخوردار می‌شوند، نعمت این زندگی به برکت وجود امام به آن‌ها افاضه شده است. پس باید هم امام را  به عنوان واسطۀ فیض، شاکر باشند، هم خدای سبحان را که این واسطه را در اختیار آن‌ها قرار داده است. هنگامی که وقت نماز فرا می‌رسد، باید مؤمن توجه داشته باشد که آن هنگام، زمانی است که امام او در محضر حق حاضر شده است؛ پس او هم بی‌درنگ در محضر حق حضور پیدا کند؛ در این صورت، به برکت خشوع امام در نماز، او هم در پیشگاه حق خاشع می‌شود:

«الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُون‏»[3]

«همان كسانى كه در نمازشان خشوع دارند.»

در پایان نماز هم باید به خود متذکر شود که فقط وجود مقدس امام واسطۀ قبول اعمال است و با دعای آن بزرگوار نماز او پذیرفته می‌شود.

اگر باور داشته باشیم تمامی توفیقات و برکات زندگی ما به جهت معرفت و محبت امام است، از رذایل اخلاقی همچون کبر، غرور، عجب و خودپسندی به دور می‌مانیم. از سوی دیگر، با این باور، شکری روز افزون را در پیش می‌گیریم؛ زیرا خود را لایق هیچ ‌یک از نعمات نمی‌دانیم و یقین داریم همۀ مواهب زندگی‌مان، به یُمن وجود مقدس ولیّ عصر عجل‌الله‌تعالی‌‌فرجه است: « بِیُمنه رُزقَ الوَری»

 

عرض حاجت

 

صاحب کتاب «مکیال المکارم» در ادامۀ مطالبش تأکید می‌کند: «مؤمن در صورتی نابینا محسوب نمی‌شود که در همۀ مراحل زندگی به امام خود توجه داشته باشد. اگر احتیاجی به خدای سبحان دارد، امام را واسطه قرار دهد و به ابواب متفرقه رجوع نکند؛ یعنی عریضه‌ای را در قلب خود به امام عرضه کند و از آن بزرگوار بخواهد برای دریافت حاجت او واسطه شود.»

اگر در گرفتاری‌ها بخواهیم خود به میدان بیاییم و با تدبیر و تلاش خود، مشکلات را رفع کنیم، بیشتر در سختی‌ها گرفتار می‌شویم؛ زیرا تارهایی از منیّت را به دور خود می‌تنیم و از گشایش دور می‌مانیم؛ اما زمانی که برای حل مشکل به امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌‌فرجه توجه کنیم و به سراغ ولیّ‌الله برویم، از نابینایی رها می‌شویم و از اضطراب‌ها و آشفتگی‌ها نجات پیدا می‌کنیم.

 

حکایت

 

آیت‌الله شرعی نقل می‌کند: در دوران طلبگی یک روز به دلم افتاد که برای دیدن مادرم به شهرم، لار بروم. این احساس دلتنگی که یکباره به سراغم آمده بود آنقدر شدید شد که دیگر برای یادگیری دروس تمرکز نداشتم؛ بنابراین در اولین فرصت به لار برگشتم. مادرم در همان ابتدای دیدار گفت: «به امام زمان عرض کرده بودم خیلی دلم برای پسرم تنگ شده است. مطمئن بودم حضرت تو را نزد من می‌آورد.»

آری، اگر برای هر نیازی از ابتدا سراغ امام برویم و تمنایمان را به او عرضه کنیم؛ آن مولای مهربان ما را مورد لطف قرار می‌دهد و حاجت‌مان را روا می‌کند.

 

خبر آمد خبرى در راه است

 

در برخى روايات از وجود مقدس امام زمان عجل‌الله ‌تعالی‌فرجه‌ به «ساعة» یا همان قيامت، تعبير شده است. از جمله در کتاب شریف بحارالانوار[4] نقل شده است که مفضّل از شاگردان خاص امام صادق عليه‌السلام مى‌گويد: روزی خدمت حضرت مشرف شدم و عرض كردم:

«هَلْ لِلْمَأْمُول الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِيِّ ع مِنْ‏ وَقْتٍ‏ مُوَقَّتٍ‏ يَعْلَمُهُ النَّاسُ؟»

«آیا برای ظهور مهدی، آن کسی که آرزوی همه است و همه انتظارش را می‌کشند، وقتی هست که مردم آن را یادبگیرند؟»

 امام صادق علیه‌السلام فرمود:

«حَاشَ لِلَّهِ أَنْ يُوَقِّتَ ظُهُورَهُ بِوَقْتٍ يَعْلَمُهُ شِيعَتُنَا.»

«پناه بر خدا که  بخواهد برای ظهور او وقتی قرار دهد که شیعیان ما بخواهند آن را بدانند.»

از امام صادق علیه‌السلام پرسیدم: آقای من، چرا خدا برای ظهور، زمانی را مشخص نمی‌کند؟ فرمود:

«لِأَنَّهُ هُوَ السَّاعَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏: يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَة أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ لا تَأْتيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لايَعْلَمُون‏.»[5]

«زیرا آن ساعتی است که خدای تعالی در مورد آن فرموده است: درباره قیامت از تو سؤال می‌کنند، کی فرامی‌رسد؟ بگو: علمش فقط نزد پروردگار من است و هیچ‌کس جز او (نمی‌تواند) وقت آن را آشکار سازد؛ (اما قیام قیامت، حتی) در آسمان‌ها و زمین، سنگین (و بسیار پر اهمیت) است و جز به طور ناگهانی، به سراغ شما نمی‌آید! (باز) از تو سؤال می‌کنند، چنان که گویی تو از زمان وقوع آن باخبری! بگو: علمش تنها نزد خداست؛ ولی بیشتر مردم نمی‌دانند.»

امام صادق علیه‌السلام، با خواندن این آیه وجود مقدس حضرت ولیّ عصر عجل‌الله‌تعالی‌‌فرجه را به عنوان «ساعة»، نمادی از قیامت معرفی می‌کند که فقط خداوند می‌داند چه زمانی است. وجودی که زمان رسیدن او در آسمان‌ها و زمین سنگین است. اما:

آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعۀ فال به نام من دیوانه زدند

اکثریت مردم ساعت بودن او را نمی‌دانند. اکثریت نمی‌دانند وجود او قیامتی است. اکثریت نمی‌دانند زمانى که او جلوه کند، همچون قیامت، ملکوت و باطن همه چیز اظهار می‌شود. اکثریت نمی‌دانند که جلوه‌گر شدن او؛ یعنی جلوه‌گری سلطنت بی‌کران خدای سبحان.

 

واقعۀ نزدیک

 

امام صادق علیه‌السلام، در ادامۀ روایت، آیات دیگری را تلاوت می‌کند:

و هو الساعَةُ الّتی قال الله تعالی: «فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها»

ظهور، همان ساعتى است كه خدای تعالی مى‌فرمايد: «آیا آن‌ها جز این انتظاری دارند که قیامت ناگهان فرا رسد (آنگاه ایمان آورند)، در حالی که هم‌اکنون نشانه‌های آن آمده است.»

وقَالَ‏: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ» و فرمود: «قیامت نزدیک شد.»

یقین داریم ظهور او نزدیک است. «اِنَّهُم یَرونَه بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً»

دیگران روزگار وصال او را دور می‌بینند؛ اما کسی که مؤمن است، می‌گوید:

روز وصلش می‌رسد

ایام هجران می‌رود

 

بیم و امید

 

«وَ قَالَ‏: ما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيباً – يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ.»

«و گفت: تو چه می‌دانی، شاید ساعت نزدیک است. کسانی که به قیامت ایمان ندارند دربارۀ آن شتاب می‌کنند؛ ولی آنها که ایمان آورده‌اند پیوسته از آن هراسانند و می‌دانند آن حق است؛ آگاه باشید کسانی که در قیامت تردید می‌کنند، در گمراهی عمیقی هستند.»

آری، کسانی که مؤمن و دلدادۀ به امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌‌فرجه نیستند، برای ظهور او شتاب می‌کند؛ اما مؤمنین «مُشْفِقُونَ مِنْها»: از این امر اشفاق دارند. «اشفاق» یعنی ترس همراه با امید. مؤمنین در عین این که به لطف او امیدوارند، از اینکه مبادا در حضور او آداب را رعایت نکنند، نگران هستند. ‌

«وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ»

«و مؤمنین به وجود او یقین دارند.»

 

راه گم کردگان

 

«أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ»

«کسانی که در مورد ساعة (قیامت) جدل می‌کنند، در گمراهی دوری هستند.»

در ادامۀ روایت، مفضّل می‌گوید: از امام صادق علیه‌السلام، معنی «يُمَارُونَ» را سؤال کردم. آن حضرت در پاسخ فرمود:

«يَقُولُونَ مَتَى وُلِدَ وَ مَنْ رَأَى وَ أَيْنَ يَكُونُ وَ مَتَى يَظْهَرُ وَ كُلُّ ذَلِكَ اسْتِعْجَالًا لِأَمْرِ اللَّهِ وَ شَكّاً فِي قَضَائِهِ»

«می‌گویند چه زمانی به دنیا آمده و چه کسی او را دیده است و الان کجاست و کی ظهور می‌کند؟ همه این سؤالات برای طلب شتاب در امر خداوند و تردید در قضای الهی است.»

با توجه به عبارت پایانی روایت، هر کس در وجود امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌‌فرجه تردید داشته باشد و در جلوه‌گری او چون و چرا کند، راه را گم کرده و در دنیا و آخرت سرمایه‌های خود را باخته است و کسی که بدون هیچ شک و تردیدی امام خویش را باور داشته باشد، در دو عالَم سرمایه‌دار است.

 

اهل نجات

 

امام صادق علیه‌السلام در پایان فرمایشات خود، به مفضّل فرمود:

«هیچ وقتی برای او در نظر گرفته نمی‌شود. هرکس برای قائم ما زمانی در نظر بگیرد، خود را شریک علم خدا پنداشته و گويا ادعا می‌کند که خدا او را بر اسرار مطلع کرده است.

آن حضرت، در حديث ديگرى مى‌فرمايد:

«كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ وَ هَلَكَ الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُسَلِّمُونَ»[6]

«هر کس (برای ظهور) وقت تعیین کرد، دروغ گفت و هر که (در این امر) طلب شتاب کرد، هلاک شد.»

تنها یک گروه نجات‌یافتگان هستند: آنانی که (زمان ظهور را به خدا واگذار نموده و) خود را تسلیم او نموده‌اند.

شاید برای شما این سؤال مطرح شود که اگر «هَلَكَ الْمُسْتَعْجِلُونَ»، پس چرا ما همواره از خدای سبحان درخواست می‌کنیم: «اللهُمَّ عَجِّل لِوِلیِّکَ الفَرَج»؟

بنده باید در پیشگاه خدا اظهار نیاز کند و تمنّای تعجیل در ظهور امامش را داشته باشد؛ اما در عین حال، به جهت تأخیر در این امر، کوچک‌ترین اعتراضی نداشته باشد و زمان بر آورده شدن این دعا را به خدای سبحان واگذار کند.

 

«عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أُجَابَ دُونَكَ وَ أُنَاغَى»

 که پاسخ خواسته‌هایم را از غیر تو بشنوم و با دیگران آهنگ دوستانه داشته باشم.»

 

درد دلی سوزناک

 

به امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌‌فرجه عرض می‌کنیم: بر من بسیار سخت است که از غیر تو به من پاسخی برسد؛ یعنی صدای غیر تو را بشنوم و از شنیدن صدای تو محروم باشم.

با توجه به معنای دیگر «اُناغی» عبارت دعا یعنی؛ برای من بسیار دردآور است که برایم لالایی خوانده شود، در فراق تو به خواب روم و منتظرت نباشم. بسیار برای من دردآور است که در دورۀ فراق، مشغول به غیر تو شوم و از تو فارغ باشم.

 

«عَزِيزُ عَلَيَّ أَنْ أَبْكِيَكَ وَ يَخْذُلَكَ الْوَرَى»

«بسیار برایم دردآور است که من از فراقت گریان باشم؛ اما دیگران نسبت به تو بی‌توجه باشند.»

 

یک چشم زدن غافل از آن یار نباشید

 

مولاجان! برایم بسیار ناگوار است که مردم خلاء عاطفی تو را ادراک نکنند و فقط من گریان باشم. بسیار برایم سنگین است که نه تنها مردم تو را به عنوان عزیز مصر عالم وجود نشناسند، بلکه تو را خوار کنند.

اگر عالِم گرانقدری در بالاترین درجۀ علمی باشد؛ ولی مردم شهر و دیاری که در آن زندگی می‌کنند به او بها ندهند و به او مراجعه نکنند، در حقیقت آن عالِم را خوار کرده‌اند و قدرت علمی او را ندیده گرفته‌اند؛ به همین جهت فرد منتظر، در دعای ندبه، به حضرت اعلام می‌کند: من نمی‌خواهم فقط خودم به جایگاه تو در عالم وجود واقف باشم. می‌خواهم همۀ اهل عالم، مرجع بودن و ملجأ بودن تو را بشناسند و همیشه به تو رجوع کنند. گرچه این رجوع مجازی است؛ اما حتی رجوع مجازی نیز ارزشمند است.

 

حکایت

 

نقل کرده‌اند که حکّاکی فقیر شنید که تاجر بزرگی به دنبال یک برلیان درشت است. شاخه نباتی را برداشت و به گونه‌ای آن را تراش داد که همچون برلیانی بسیار زیبا شد. وقتی مرد فقیر آن را به تاجر عرضه کرد، تاجر به مجرد مشاهده نبات، متوجه تقلبی‌بودن آن شد؛ اما از آنجا که معلوم بود حکاک به جهت فقر، چنین عملی را انجام داده است از او پرسید: این برلیان زیبا را به چه قیمتی می‌فروشی؟ مرد گفت: سه هزارتومان (که آن زمان مبلغ هنگفتی بود.)

تاجر ابتدا پانصد تومان از آن پول را به حکاک داد، سپس زبان خود را به برلیان زد. به مجرد این عمل، رنگ از چهره حکّاک پرید و گفت: همین پانصد تومان بس است. تاجر گفت: ما با هم قرار سه هزار تومان را گذاشتیم، علاوه بر آن، مبلغ اضافه‌ای هم به تو می‌دهم؛ زیرا کام مرا شیرین کردی.

حکایت حال ما و امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌‌فرجه نیز چنین است. حتی اگر عشق تقلبی هم به حضرت  عرضه کنیم، ارادت ناخالصانۀ ما را می‌پذیرد. با آنكه آن بزرگوار مى‌داند عشق و محبت‌مان حقيقى نيست، ما را از آستان خود نمى‌راند و بيش از ميزانى كه لطف و احسان او را تمنا كرده‌ايم، از فضل و كرمش بهره‌مندمان مى‌كند.

 

برای همگان ملجأ و مأواست

 

شاید یکی از مصادیق «وَ يَخْذُلَكَ الْوَرَى» این باشد که انسان فقط خود، امام زمان عليه‌السلام را بشناسد و او را به دیگران معرفی نکند و در نتیجه امامش به عنوان مرجع و ملجأ شناخته نشود که این نوعی «خذلان» است.

شاید زبان حال حضرت به ما، همان صحبت یوسف به برادران خویش است:

«وأتونِی بِاهلِکُم اَجمَعِین»[7]

«با خانوادۀ خود به نزد من بیایید.»

باید اطرافیان خود را با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌‌فرجه آشنا کنیم و با اظهار محبت، راه ارتباط با آن مولای کریم را به آن‌ها نشان دهیم.

در دعای ابوحمزه ثمالی به خدای سبحان می‌گوییم:

«أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي مُسْتَخِفّاً بِحَقِّكَ فَأَقْصَيْتَنِي‏»

«يا شايد ديدى من حق بندگی‌ات را خفيف شمردم، بدين جهت مرا از درگاهت دور كردى.»

در مورد «ولیّ خدا» نیز این امر صادق است. یکی از دلایل دوری ما از حضرت حجت این است که حق او را سبک شمردیم. باور کنیم به امام خود بدهی سنگینی داریم و برای ادای دین، از خود حضرت مدد بگیریم. شاید اینگونه، فاصلۀ بین ما و حضرت کمتر و روز وصال نزدیک‌تر شود.

 

تاریخ جلسه: ۹۹/9/12 ـ جلسه 5

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] ج 3، ص 307

[2] سوره اسراء، آیه 72

[3] سوره مومنون، آیه 2

[4] ج ۵3، ص 1

[5] سوره اعراف، آیه ١٨٧

[6] کافی،ج ١، ص ٣۶8

[7] یوسف، آیه 93

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *