تفسیر آیه 27 و 28 سوره فجر

آیه 27:« يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»

«اى جان آرام گرفته و اطمينان يافته‏»

 

آیه 28:«ارْجِعِي إِلى‌ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة»

«به سوى پروردگارت در حالى كه از او خشنودى و او هم از تو خشنود است باز گرد»

 

آرامش در حریم ولایت

 

انسان در حریم ولایت به امنیت و آرامش می‌رسد. سیر و سلوک با ولیّ خدا، انسان را از هجوم و حمله شیاطین دور می‌کند؛ چراکه حضرات معصومین کشتی نجات عالم بشریت به جایگاه توحیدی هستند و انسان با سوار شدن در کشتی ولایت، از ظلمات نفسانیات و جهالت و منیّت رها می‌شود و به اطمینان و آرامش نفس مطمئنه نائل می‌شود.

«اللهُ وَلیُّ الَّذینَ امَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلماتِ اِلَی النُّورِ»[1]

 

مصونیت از ولایت شیطان تحت ولایت اولیای الهی

 

انسان تحت ولایت خداوند و اولیای الهی از ولایت شیطان محفوظ می‌ماند: «إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ»[2]

انسانی که در سیر بندگی به وادی توحید گام می‌نهد و مهر و امضای نفس مطمئنه بر او زده می شود، از تسلط شیطان محفوظ می‌ماند.

 

پرورش نفس مطمئنه با رجوع به مربی

 

نفس مطمئنه، با رجوع به مربی عالم، پرورش می‌یابد، از نواقص و قصورات جدا می‌شود و با تردد در جمع عرشیان با سرور و نشاط، به مقام رضا دست می‌یابد.

نفس مطمئنه نماد این روایت است: «المُؤمِنُ کَالجَبَلِ الرّاسِخِ»[3]

نفس مطمئنه، مانند کوه، استوار و محکم است و در دست‌اندازهای زندگی تعادل خود را حفظ می‌کند.

 

کارساز ما به فکر کار ماست

 

در واقع قریۀ وجودی انسان زمانی که به طمأنینه و آرامش دست یابد،  نگرانی و اضطراب در آن راه ندارد  و زبان او به این زمزمه گشوده می‌شود:

کار ساز ما به فکر کار ماست

فکر ما در کار ما آزار ماست

نفس مطمئنه که به مقام رضا دست یافت، در مسیر کامروایی فقط راضی به ربوبیت خداوند است و هرگز از مربی خود غافل نمی‌شود.

گفتنی است، زمانی انسان در زندگی تغییراتی را ایجاد می‌کند که با پسند فعلی او سازگار نیست؛ یعنی میل و پسند خود را تغییر داده است.

عبارت «رَضِيتُ بِاللَّهِ رَبّاً»[4] ثبوت رضایت بنده را حکایت می‌کند که به مقام تمکین رسیده است و با یقین در جاده عبودیت حرکت دارد.

 

حرکت نفس مطمئنه بسوی کامل مطلق

 

نفس مطمئنه، با عبور از خاکدان ماده، بسوی کامل مطلق در حرکت است و با پسند مربی به مقام مرضیّ خداوند دست می‌یابد:«راضِيَةً مَرْضِيَّة»

«قالَ اللَّهُ هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»[5]

«خداوند فرمود: اين، روزى است كه راستگويان را صداقتشان سود دهد، برايشان باغهايى است كه زير درختانش نهرها جارى است، هميشه در آن ماندگارند، خداوند از آنان راضى است، آنان نيز از او راضى‌اند، اين رستگارى بزرگ است.»

 

رضایت دوطرفه

 

خدا از صادقین راضی است و صادقین هم از خداوند راضی‌اند: «…أُولئکَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ …رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولئكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[6]

خداوند، حزب الله را پسندید و اینها هم خدا را پسندیدند.

«جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ… رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ…»[7]

این افراد در مرحله اول با بندگی و عبودیت خالص، مورد رضایت خداوند سبحان واقع شده‌اند و در مرحلۀ بعد راضی به ربوبیت مربی خود هستند. توفیق بندگی خود را به خداوند نسبت  می‌دهند و برای خود وجود و نقشی قائل نیستند. با بندگی خالصانه مورد پسند سریع الرضا واقع شدند.

 

مالکیت بهشت

 

«لَهُمْ جَنَّاتٌ» مالک بهشت  هستند و«یُدخِلُهُم جَنّات» خداوند اینها را وارد بهشت می‌کند.

«جَزاؤُهُم عِندَ رَبِّهِم جَنّاتٍ» جزا و پاداش آنان، حضور در بهشت است.

در نگاه دیگر، این افرادِ بهشتی که خداوند آنان را پسندیده است از زندگی عنکبوتی و انزوا رها شده‌اند و با حضور در جمع خوبان عالم، قوی و توانمند می‌شوند.

این افراد بهشتی با حضور در جمع خوبان، دارای زندگی اجتماعی صحیحی می‌شوند، با نشاط و سرور همواره در حال مراقبه  هستند و دائم خود را مشهود خداوند می‌دانند.

«وَرَضُوا عَنْهُ…» این افراد از خداوند راضی هستند. واژه «راضِيَةً» رضایت نفس مطمئنه از خداوند را بیان می‌کند.

 

نارضایتی به مقدرات الهی موجب گمراهی است

 

«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِيناً»[8]

«و هيچ مرد و زن با ايمانى حقّ ندارند هنگامى كه خدا و رسولش امرى را مقرّر كنند، از سوى خود امر ديگرى را اختيار كنند و هر كس خدا و رسولش را نافرمانى نمايد، پس بدون شك به گمراهى آشكارى گرفتار شده است.»

اگر انسان در درون مخالفت و اعتراض به احکام شریعت داشته باشد، در واقع راضی به پسند خداوند نیست و سیر و حرکت عاشقانه در جادۀ بندگی ندارد.

 

 رضایت نفس مطمئنه به مقدرات الهی

 

نفس مطمئنه، نفسی را گویند که راضی به مقدرات الهی است، بنابر این با قبول مقدرات الهی از ناشکری و جدل جدا می‌شود.

جمله «راضِيَةً مَرْضِيَّة» حکایت از تسلیم باطنی انسان می‌کند، که این رضایت علاوه بر ظاهر، باطن او را هم در برگرفته است.

تسلیم قبل از ایمان، نفس مطمئنه را به تسلیم بعد از ایمان می‌رساند که مقدرات الهی را بهترین تقدیرات می‌داند.

در پرونده نفس مطمئنه، آثاری از اعتراض و نارضایتی‌ وجود ندارد؛ یعنی از ملک و ملکوت گذر  می‌کند و به رضایت محض می‌رسد.

در آغاز خلقت که خداوند بیانیه خلقت بشر را صادر کرد: «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ»[9] ملک در مقابل خداوند نظر داد و از آنان نارضایتی دیده شد و گفتند آیا موجودی را در زمین قرار می‌دهی که در آن به تبهکاری و فتنه‌اندازی برخیزد و دست به خون‌ریزی زند؟

خداوند فرمود: «إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»[10]

 

نفس مطمئنه شاکر است

 

انسانی که به مقام نفس مطمئنه رسیده است، در کتاب اعمال او نارضایتی و ناشکری مشهود نیست. نفس مطمئنه، با سیر در جادۀ عاشقی بسوی کمال مطلق در حرکت است.

مفسری گوید: نفس مطمئنه با «أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ»[11] همه امور را به خداوند تفویض می‌کند و به همین جهت تمام امور او ساماندهی می‌شود.

« اللّهُمَّ اَشغَلْنَا بِذِكرِكَ…»[12]

اولیای الهی  به جای دعا و درخواست، به ذکر خداوند می پردازند؛ زیرا که برای خود وجود و نقشی را قائل نیستند تا طلب و خواسته‌ای برای خود داشته باشند.

به میزانی که انسان برای خود وجود و نقشی قائل باشد، راضی و خشنود به انتخاب و تدبیر خود می‌شود و به تدبیر الهی راضی نیست؛ در نتیجه دل‌نگرانی و اضطراب وجود او را دربرمی‌گیرد.

از این رو، ناراحتی‌ها و نگرانی‌های انسان از ناحیه خود اوست؛ زیرا که به جای بندگی و شاکر بودن، به خودبینی مشغول است. بنابراین بین رضایت و تفویض امور به خداوند تلازم وجود دارد.

 

نفس مطمئنه، محب صادق است

 

مفسری گوید: نفسی که به مقام رضا رسیده، عنوان عبد محب صادق را کسب می‌کند و همواره در جاده عبودیت، پسند محبوب و معشوق را می‌پسندد.

نفس مطمئنه، در وصول به مقام رضا، از نقش و دعای واسطه‌های فیض غافل نیست؛ بلکه با پیوست به حضرات معصومین، از خودبینی جدا شده و سرچشمه الطاف و رحمات الهی را از آنان می‌داند.

 

نفس جداشده از عذاب

 

نفس مطمئنه در وصول به مقام رضا با بروز صفات الهی، از ناسپاسی که مصداق عذاب الهی است، جدا می‌شود؛ زیرا که انسان قابلیت تجلی صفات الهی را دارد و می‌داند اگر این صفات از او بروز نکند، عذاب الهی او را فرا می‌گیرد.

وصول به مقام رضا، با شکر و مزیّن شدن به صفات الهی و ترجیح آخرت بر دنیا صورت می‌گیرد.

 

تلازم ایمان به خداوند و دوری از نگرانی و اضطراب

 

اصالتا، خلقت انسان در آرامش و طمأنینه صورت گرفته است و ایمان  به خداوند نیز دل‌نگرانی و اضطراب را از سرزمین وجودی او دور می‌کند. شکر در مقابل نعمات الهی و پیوست به واسطه‌های فیض، باعث پوشش لباس مناعت طبع و بزرگ‌منشی شده و از تعلقات مادیات رها می‌شود.

اما تردید و شک در وعده‌های الهی، وجود انسان را مملو از نگرانی می‌کند و در مقابل، یقین به وعده‌ها و الطاف الهی چشم‌انداز زیبایی را برای او فراهم می‌کند.

 

نفس مطمئنّه شاکر است

 

نفس مطمئنه، برای وصول به مقام رضا بر مرکب شکر سوار می‌شود و به اطرافیان هم اجازه ناشکری نمی‌دهد.

گفتنی است، انسان در اثر ناشکری عذاب الهی را بر خود وارد می‌کند و در نتیجه ترس و نگرانی بر وجود او حاکم می‌شود؛ زیرا ناشکری قریۀ وجود انسان را از رزق طمأنینه و آرامش محروم می‌کند و با پوشیدن لباس ذلت، درخشش فطرت او خاموش می‌شود؛ زیراکه:

«أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[13]

نفسی که آرامش را در غیر خداوند جستجو کند و نقش واسطه‌های فیض را نادیده بگیرد، خداوند دو لباس ذلت به او می‌پوشاند:

۱. فقر دائم به خلق؛

۲. خوف از خلق.

در نتیجه نفسانیات و حرص و طمع بر او مسلط می‌شود و همواره نگران و مضطرب است.

انسان از بدو خلقت مزیّن به کمالات الهی است. زمانی‌که به پسند و تقدیرات الهی راضی باشد، خودبخود نمایشگاه کمالات الهی و صاحب کمال و جمال الهی می‌شود.

 

تاریخ جلسه: 99/6/26

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجری»

 

 


[1] سوره مبارکه بقره، آیه 257

[2] سوره مبارکه اسراء، آیه 65

[3] ملّاصالح مازندرانی در شرح اُصول الکافی، ذیل حدیث «المُؤمِنُ أصلَبُ مِنَ الجَبلَ، الجَبَلُ یُستَقَلُّ مِنهُ وَ المُؤمِنُ لا یُستَقَلُّ مِن دینِهِ شِیءٌ» می نویسد: روی عنه(ص): «المُؤمِنُ کَالجَبَلِ لا تُحَرّکُهُ العَواصِفُ» (شرح اُصول الکافی: ج۹ ص۱۸۱)، امّا در دیگر منابع روایی، این متن یافت نشد.

[4] مفاتیح الجنان

[5] سوره مبارکه مائده، آیه 119

[6] سوره مبارکه مجادله، آیه 22

[7] سوره مبارکه بینه، آیه 8

[8] سوره احزاب آیه 36

[9] سوره مبارکه بقره، آیه 30

[10] سوره مبارکه بقره، آیه 30

[11] سوره مبارکه غافر، آیه 44

[12] مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی

[13] سوره رعد آیه 28

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *