مقدمه
خدای سبحان را شاکریم که بار دیگر توفیق تلمذ در محضر کتاب معجزنشان صحیفه سجادیه، زبور آل پیامبر، را نصیب ما فرمود.
با وجود آن که در کلام بزرگان اهل تشیع، از صحیفه سجادیه گاه با عنوان «أخ القرآن» و گاه با عنوان «أخت القرآن» یاد میشود لکن در کمال تأسف همچنان مهجور بوده و افراد بسیاری از آن غافل میباشند.
صحیفه سجادیه مجموعه ادعیهایست که امام سجاد علیهالسلام ایراد فرموده، امام باقر علیهالسلام کتابت نموده و همزمان امام صادق علیهالسلام آن را شنیدهاند.
دعای چهل و یکم
دعای چهل و یکم صحیفه سجادیه، دعایی است که امام سجاد علیهالسلام به منظور حفاظت قرائت مینمودند. در عنوان دعا آمده است:
«و كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیهِ السَّلَامُ فِی طَلَبِ السِّتْرِ وَ الْوِقَایةِ»[1]
«دعایی که حضرت همواره برای طلب ستر و محافظت میخواندند»
بنده در این دعا از خداوند میخواهد او را مستور نماید. این درخواست چند معنا دارد:
- مستور ماندن از دید دشمن ظاهری و باطنی(شیطان)
- حسنات فرد مستور باشد؛ زیرا حسنات پنهانی هفتاد برابر حسنات آشکار اجر دارد[2].
- سیئات و گناهان فرد از دیگران مستور بماند. البته معنای سوم در مورد معصوم صدق نمیکند.
وقایة نیز به معنای «حفظُ الشیء ممّا یؤذیه» «حفظ كردن شیئی از آنچه كه موجب اذیت است» میباشد. تقوا نیز از ریشه وقایة است؛ زیرا انسان به وسیله تقوا خود را از ارتکاب عملی که موجب ضرر و اذیت(عذاب) اوست؛ حفظ میکند.
حضرت ضمن قرائت این دعا، از خدای سبحان درخواست میکردند ایشان را مورد حفاظت الهی قرار داده و از هر گونه آسیب و گزندی حفظ كند.
همچنین در این دعا درخواستهایی متعالی مطرح میشود که در وهله اول انسان گمان میکند تنها امام معصوم شایستگی درخواست چنین اموری را از خدای سبحان دارد؛ لکن با اندکی تأمل درمییابیم این تفکر صحیح نیست. هر یک از افراد بنا به مقتضای ظرفیت خویش، توانایی رسیدن به امور متعالی را دارند. به علاوه، انسان با بررسی این ادعیه، پی به میزان ظرفیتهای انسانی برده و تلاش میکند هر چه بهتر و بیشتر از آن استفاده کند.
ادب دعا
دعا با صلوات بر حضرات معصومین آغاز شده:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ…»[3]
«خداوندا بر محمد و آل او درود فرست!»
یکی از آداب دعا، ذکر صلوات و درود بر پیامبر و آل ایشان علیهمالسلام در آغاز دعا است که امام سجاد علیهالسلام در شروع هر دعا آن را در نظر دارند. با ذکر صلوات در آغاز دعا، در حقیقت واسطه فیض بین خدای سبحان و بنده، که اهلبیت علیهمالسلام هستند، مطرح میشود. به بیان دیگر واسطهای که موجب نزول برکات و فیوضات الهی از جانب پروردگار و دریافت آن از جانب بنده است، وجود مقدس حضرات معصومین به خصوص نبی اکرم علیهمالسلام میباشد.
گهواره رحمت الهی
پس از ذکر صلوات، حضرت اینگونه درخواستهای خویش را آغاز مینمایند:
«وَ أَفْرِشْنِی مِهَادَ كَرَامَتِك»[4]
«بارالها! گهوارههای کرامت خویش را برای من بگستران!»
إفراش به معنای گستراندن و مهاد به معنای گهواره است.
در این فراز بنده درخواست میکند در جایگاهی قرار گیرد که از کرامات الهی بهرهمند شود. تنها مكانی كه شایسته است انسان در آن اقامت داشته باشد، مهد كرامت خداست. در این مهد، عزت و عنایات فراوانی به او میرسد.
معنای دیگری نیز برای مِهاد در نظر گرفته شده و آن «آغوش» میباشد. بنابراین در این فراز بنده از خدای سبحان میخواهد او را در آغوش کرامت و عزت الهی جای داده و همواره او را تحت حمایت و حفاظت خویش قرار دهد. همانگونه که آغوش مادر، امنترین و پرمهرترین فضا برای کودک است؛ در حریم الهی نیز بنده در امنیت کامل قرار داشته و از رحمت خداوند بهرهمند است.
مهاد، در هر دو معنا، نماد جایگاه آرامش است و خروج از آن، اضطراب و نگرانی را به همراه دارد، لذا آرامش بنده در گرو قرار گرفتن در حریم الهی و دریافت عنایات و اکرام خدای سبحان است.
در حقیقت با این عبارت، بنده نیاز خود را به خدای سبحان نشان میدهد: نیاز به تحت توجه بودن، نیاز به حمایت و حفاظت الهی، نیاز به عنایات رحمانی و نیاز به آرامشی از جنس خدا!
یکی از مصادیقِ اکرام الهی در قرآن
در قرآن کریم درباره تکریم انسان آمده است:
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْر»[5]
«و به تحقیق ما (از گذشته) بنی آدم را اکرام کرده و او را در خشکی و دریا حمل کردیم»
به نظر برخی از مفسرین، «واو» در جمله عطف تفسیری است؛ یعنی کرامت خداوند به انسان آن است که او را در هر حال رها نکرده و تحت حمایت خویش قرار دهد. به بیان دیگر، آنچه انسان را جزو مُکرَمین قرار میدهد همراهی خداوند در هر مکان است و اگر خداوند بندهای را رها سازد؛ او در زمره ملعونین قرار میگیرد.
در تفسیر این آیه آمده است: دریا کنایه از معنویات و خشکی کنایه از مادیات است. طبق این معنا، اکرام بنده در آن است که پیشروی او در مادیات و معنویات توسط پروردگار انجام شود؛ نه آن که او با قدرت بشری خویش این عمل را انجام دهد. عملی که توسط قدرت الهی انجام شود؛ بهترین کیفیت و کمیت را داشته، سراسر سود و فایده است و موجب نگرانی و اضطراب فرد نخواهد شد.
با کنار هم قرار دادن این فراز از صحیفه و آیه مذکور، این نتیجه به دست میآید که یکی از مصادیق استجابت این دعا آن است که: انسان تمام امورات خویش را به خدای سبحان تفویض نموده تا باری تعالی آن را به بهترین شیوه به سرانجام رساند. امری که انجامِ لحظه به لحظه آن به خداوند سپرده شود؛ در کمال آرامش به سرانجام میرسد.
سرچشمههای رحمت الهی
در ادامه فراز اول آمده است:
«وَ أَوْرِدْنِی مَشَارِعَ رَحْمَتِكَ»[6]
«بارالها! مرا در شریعههای رحمت خویش وارد نما!»
مشارع جمع مَشرَعَة به معنای آبشخور یا سرچشمه، محلی که آب در آن جمع شده و از آنجا به اطراف جاری میشود. افراد ترجیح میدهند برای تأمین آب به سرچشمه رجوع کنند.
بنده در این فراز از خدای سبحان میخواهد از سرچشمه رحمت الهی بهرهمند گردد. رحمت الهی، مانند نهری در میان مخلوقات جاری است اما همانطور که بهتر است آب، از سرچشمه برداشت شود بنده نیز میخواهد از منبع و مصدر رحمت الهی برداشت کند.
بهرهمندی از سرچشمههای رحمت، موجب لذت و دستیابی به اموری است که سایرین به آن دست نیافتند.
از آن جا که اولین و کاملترین مصداق رحمت الهی وجود مقدس پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله هستند[7]؛ چه بسا استجابت این دعا به معنای بهرهمندی از حضرت و نزدیکی به این وجود رحمانی است. بنده از خدای سبحان درخواست میکند موجبات آسایش و لذت او از طریق شریعت و اهلبیت علهیمالسلام تأمین شده و به طفیل ایشان از اموری خاص بهرهمند گردد.
در میانه بهشت!
در ادامه فراز اول آمده است:
«وَ أَحْلِلْنِی بُحْبُوحَةَ جَنَّتِك»[8]
«خداوندا مرا در میانه بهشت خویش جای ده!»
إحلال از ماده حلول، به معنای انزال است.
نکته قابل توجه آن است که بنده، صرف ورود در بهشت را درخواست نکرده است بلکه خواهان آن است که در میانه بهشت جای گیرد. اما اهمیت جای گرفتن در میانه بهشت چیست؟
- قرار گرفتن در مرکز، موحب میشود فرد، به راحتی با سایرین ارتباط برقرار کرده و امکان خیرررسانی گسترده وجود دارد. به بیان دیگر، قرار گرفتن در مرکز اثر وجودی فرد را افزایش میدهد.
- قرار گرفتن در مرکز، مانند آن است که فرد در میان حلقههای حفاظتی قرار گرفته لذا خطرات کمتری وی را تهدید میکند.
در نیتجه، بنده از خدای سبحان درخواست میکند ضمن جای دادن او در میان جمع سالم، به او توفیق خدماترسانی گسترده به دیگران و تأثیرگذاری مفید را عطا نماید. همچنین او در جایگاهی قرار گیرد که هیچ امری، «بهشتی بودن و بهشتی ماندن» وی را تهدید نکند. زیرا بسیار دیده شده که انسانها «خوب میشوند» اما «خوب نمیمانند» و گاه عملکرد صحیح و گاه عملکرد نادرست دارند.
ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا!
نکته جالب توجه دیگر، عبارت «جَنَّتك» میباشد. حضرت میخواهند در میان «بهشت خداوند» قرار گیرند؛ نه بهشت عدن و نه بهشت فردوس. همان جنتی که منسوب به ذات خداوند و بالاترین مرتبه بهشت است و تنها کسانی در آن جای میگیرند که از خدا جز خدا طلب نمیکنند:
ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده[9]
بهشتی که در آیات قرآن، نفس مطمئنه در آن جای میگیرد و شرط ورود به آن رسیدن به مقام رضاست؛ مقامی که هم خداوند از بنده راضی است و هم بنده از پروردگارش!
«یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة * ارْجِعی إِلى رَبِّكِ راضِیةً مَرْضِیة* … وَ ادْخُلی جَنَّتی»[10]
«ای نفس مطمئنه! به سوی پروردگارت بازگرد در حالی تو از او راضی بوده و نیز مورد رضایت میباشی! پس در بهشت من داخل شو!»
مرا مَران!
در ادامه فراز اول آمده است:
« وَ لَا تَسُمْنِی بِالرَّدِّ عَنْك»[11]
«خدایا مرا با رد کردن از خویش مرنجان!»
سَوْم به معنای رنجاندن. رّد به معنای منصرف کردن و برگرداندن.
در هر زمینهای، فردی که مردود شود و عملکردش مورد قبول قرار نگیرد؛ ناراحت و رنجور خواهد شد. بنده در این فراز از خدای سبحان درخواست میکند او را از درگاه خود نراند که این امر به شدت بنده را دردمند میسازد. به بیان دیگر، گویا از خداوند میخواهد همواره مورد قبول باشد.
در این عبارت، بنده میخواهد «خودش» مردود واقع نشود و به «عمل» اشاره نمیکند؛ زیرا عمل از عامل جدا نبوده و همسو با هم هستند. همانگونه که با قبول شدن عمل، خود فرد نیز مقبول خواهد شد؛ زمانی که شخص مورد قبول قرار گیرد عمل او نیز مقبول میافتد.
-اما چگونه بندهای مورد قبول باری تعالی قرار میگیرد؟ شرط قبولی در بارگاه الهی، تقواست:
«إِنَّما یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقین»[12]
«به راستی که خداوند فقط از باتقوایان قبول میکند»
ردّ در زبان عرب، به معنای ممنوع و محروم گرداندن نیز استفاده میشود. بنابراین بنده در این فراز از خدای سبحان میخواهد او را جزو محرومین قرار ندهد؛ زیرا محرومیت رنجآور است. البته منظور از محرومیت، محرومیت مادی نیست زیرا خداوند بر خود واجب ساخته که رزق هر جنبدهای را بدهد؛ بلکه سخن از محرومیت معنوی است که بالاترین و سختترین محرومیت، محرومیت از قرب خداوند است.
معنای دیگر «لاتَسُمنی»
معنای دیگر «سَوم» داغ نهادن است. زمانی که حیوانی را به وسیله داغ گذاشتن، نشاندار میکنند از این فعل استفاده میشود. در رابطه میان بنده و خدای سبحان، این فعل به معنای عذاب کردن میباشد. بنابراین معنای عبارت چنین میشود: «پروردگارا مرا با رد کردن از خویش، عذاب مده!»
عذاب، نشانه اهانت است؛ لذا خدای سبحان گویا با مردود نمودن بنده، او را مورد اهانت قرار میدهد.
ردّ کردن بنده یعنی چه؟
حال این سؤال در ذهن میآید که خداوند چگونه بنده را ردّ میکند؟
خداوند با منصرف ساختن بنده از خود، او را مردود مینماید. گاه او را به دنیا و شهوات مادی منصرف نموده، گاه او را سرگرم کسب فضائلی چون علم[13] و… گردانیده و گاه ذهن او را مشغول رسیدن به بهشت و تنعمات او میگرداند. نتیجه هر سه امر آن است که ذهن بنده از پروردگارش منصرف بوده و همّ و غم او به دست آوردن امری غیر از وصول و قرب الهی میباشد.
تاریخ جلسه: 82/7/5 ـ جلسه اول
این جلسه ادامه دارد…
برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی
[1] صحیفه سجادیه، دعای چهل و یکم
[2] قال رسول الله(ص): «الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ یعْدِلُ سَبْعِینَ حَسَنَة»، الكافی (ط – الإسلامیة)، ج 2، ص 428
[3] صحیفه سجادیه، دعای 41، فراز 1
[4] صحیفه سجادیه، دعای 41، فراز 1
[5] سوره مبارکه إسراء، آیه 70
[6] صحیفه سجادیه، دعای 41، فراز 1
[7] «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمین»، سوره مبارکه انبیاء، آیه 107
[8] صحیفه سجادیه، دعای 41، فراز 1
[9] سعدی
[10] سوره مبارکه فجر، آیات 27 و 30
[11] صحیفه سجادیه، دعای 41، فراز 1
[12] سوره مبارکه مائده، آیه 27
[13] کسب علم زمانی ارزش دارد که در راه کسب رضایت الهی صورت گیرد.