مصادیق امر به معروف و نهی از منکر
در سوره مبارکه طور آیه 26 آمده است:
«قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ»
«گويند ما پيشتر در ميان خانواده خود بيمناك بوديم»
معروف؛ نگرانی نسبت به خانواده
معروفیت بسیاری از امور در نظر ما واضح است به عنوان مثال انفاق، خدماترسانی به مردم، رسیدگی به فقرا و… اما اکنون از معروفی سخن میگوییم که اغلب در نظرمان معروف نیست.
یکی از امور معروف در فکر خانواده بودن و از بابت آنها نگرانی به جا داشتن (نگرانی بابت امور غیرمادی) است. بهشتیها در بهشت از حال یکدیگر سوال میکنند و میپرسند چه عاملی تو را بهشتی کرده و پاسخ میدهند ما پیش از آنکه در بهشت قرار گیریم نسبت به اهل خود نگران بودیم و اشفاق داشتیم.
البته نگرانی به تنهایی کارساز نیست بلکه آنچه مثمر الثمر است اقداماتی است که باید انجام شود. نگرانیای که فقط ایجاد اضطراب کند فایدهای در بر ندارد و نشان بیعقلی است.
- نگرانی آمیخته با محبت
مرحوم خواجه عبدالله (ره) در منازل السائرین اشفاق را نگرانی همراه با محبت معنا میکند و میگوید: اشفاق زمانی است که افراد از شدّت حب و علاقهای که به یکدیگر دارند توجه به هم میکنند و هرگز یکدیگر را رها نمیکنند.
- حفظ اعتقادات فرزندانمان
اگر سوال کنید نگران اعتقادات فرزندانمان هستیم برای حفظ اعتقاداتشان چه کنیم؟ عرض میکنم حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: «سُوسُوا إِیمَانَکُمْ بِالصَّدَقَهِ»[1] اعتقاداتتان را با پرداخت صدقه سیاستگذاری کنید.
«فِي أَهْلِنَا» یکی از مفسرین میگوید: منظور از اهل، فقط اهلخانه نیست بلکه اعضا و جوارح ما نیز اهل ما محسوب میشوند، باید نسبت به اهل خود بیتفاوت نباشیم و دقت لازم را داشته باشیم.
معروف؛ مراقبت دائم
قرآن کریم از کلمه «مشفق» برای بیان نگرانی استفاده کرده که اسم فاعل است و از آن اراده زمان حال و آینده میشود. نگرانی از عاقبت و اعتقادات و دقت نسبت به آن باید دائمی باشد نه گاه و بیگاه، نباید چنین باشد که زمانی دقت و سختگیری زیادی داشته باشیم و زمان دیگر امور را رها کنیم. علاوه بر آن باید برنامهریزی لازم را داشت و در عین حال فقط بر خداوند توکل کرد و امور را به او سپارد.
****
در سوره مبارکه نجم آیه 21 و 22 آمده است:
«أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى»
«آیا سهم شما پسر است و سهم او دختر؟! (در حالی که بزعم شما دختران کم ارزشترند!) در این صورت این تقسیمی ناعادلانه است!»
مشرکین بتهایی که مذکر بود به خود نسبت میدادند و ملائک را که مونث بودند دختر خدا میدانستند.
منکر، نسبت دادن ناکامیها به خداوند
مصداق این امر در ارتباط با ما زمانی است که موفقیتهایمان را به خود نسبت میدهیم و ناکامیها را به خدای سبحان به عنوان مثال زمانیکه توفیق انجام خیری را نداریم میگوییم خواست خداوند نبود و یا خداوند توفیق نداد درحالیکه این تقسیمبندی بسیار ناصحیح و ظالمانه است و از مصادیق منکر محسوب میشود، تمام موفقیتها منتسب به خداوند است نه فعل بنده و از طرفی تمام ناکامیها منتسب به بنده است نه خداوند زیرا خداوند منزه از هر عیب و نقصی است.
یکی از مفسرین میگوید: تقسیمبندی جائرانه این است که انتخاب سوء خود را به خداوند نسبت دهیم. به عنوان مثال: کسیکه در امر ازدواج شکست خورده آنرا به خداوند نسبت دهد درحالیکه معیار او برای ازدواج ایراد داشته و بر مادیاتی چون مال و منال و هیئت ظاهری و … راضی بود نه معیارهای معنوی.
****
در سوره مبارکه نجم آیه 32 آمده است:
«… فَلَا تُزَكُّوا أَنفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى»
«… پس خودستایی نکنید، او پرهیزگاران را بهتر میشناسد!»
منکر؛ تعریف از خود
قرآن کریم میفرماید: از خودتان تعریف نکنید خداوند میداند کدامیک از شما با تقواتر است.
برخی از ما متدینین گرفتار تعریف از خود و احساس خود برتربینی هستیم درحالیکه اگر حُسنی وجود دارد به اذن خداوند و لطف اوست به همین جهت نباید هیچ کمالی را به خود نسبت دهیم و گرفتار تزکیه نفس شویم. اگر لحظهای ملکوتِ اعمالمان به ما نمایش داده شود متوجه نواقص و عیوب آن خواهیم شد.
در عوض آنکه رشد و کمال را به خود نسبت دهیم آنرا به خداوند منسوب کنیم.
به عنوان مثال بگوییم: خداوندا! ما گرفتار جهل بودیم تو ما را از جهل رها کردی و علم آموختیم، ما فقیر بودیم تو ما را غنی از خلق کردی، ما ضعیف بودیم تو ما را قوی کردی.
- نَفس انسان چیست؟
قرآن از عبارت «أَنفُسَكُمْ» «نفسهایتان» سخن میگوید، نفس انسان فقط خود او نیست بلکه فرزندانمان نیز نفسمان محسوب میشود.
****
در سوره مبارکه نجم آیه 39 آمده است:
«وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى»
«و اینکه برای انسان جز آنچه تلاش کرده (هیچ نصیب و بهرهای) نیست»
معروف؛ دانستن قدر و ارزش تلاش
یکی از معروفهایی که باید به آن توجه کنیم درحالیکه نسبت به آن غافلیم قدر و منزلت تلاش است، اینکه بدانیم هرکس تنها از تلاش و سعی خود بهره میبرد نه تلاش دیگران؛ به عنوان مثال داشتن دوره صد و ده جلد کتاب بحار الانوار مرحوم علامه مجلسی در کتابخانه منزل نفعی به حالمان نمیبخشد و ما را عالم نمیکند مگر آنکه از آن بهره ببریم و مطالعه کنیم.
تلاش باید مستمر باشد نه مقطعی و گذرا، برخی از ما به بهانه دریافت عنایت از تلاش دست بر میداریم درحالیکه نیل به هر کمالی بدون تلاش ناممکن است. علامه بحرالعلوم میفرمود: بیست و پنج سال برای اخلاص تلاش کردم و اکنون متوجه شدم ریا در من وجود ندارد.
- اقسام تلاشها
تلاشهای ما بر چند قسم است:
- تلاش برای تطهیر نفس از انواع رذالت و آلودگی. نفس خواستهها و امیال نامناسبی دارد که تطهیر آن نیازمند سعی و تلاش است و خود به خود محقق نمیشود مانند رذیله بخل
- تلاش برای تطهیر نفس از خُلقیات نامناسب مانند حسادت.
- تلاش برای تزکیه روح و اتصاف به صفات الهی مانند کرامت
تاریخ جلسه: 98.7.16 ـ جلسه سی و هشتم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نهج البلاغه، حکمت 146